فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
بازیگرانی که از زیر سایه نام پدرشان خارج شدهاند
اخبار فرهنگی - بازیگرانی که از زیر سایه نام پدرشان خارج شدهاند
بازیگری از آن دسته حرفههایی است که جوانان بسیاری را در رویای آن قرار داده است؛ رویایی که گاه به دلیل محبوبیت بازیگران، گاه به دلیل جذابیتهای ذاتی این شغل و گاه هم به دلیل دستمزد بازیگران در جوانان شکل میگیرد.
حالا فکرش را بکنید که در خانوادهای به دنیا آمدهاید که پدرتان یکی از عوامل با نفوذ همین سینما است و میتواند با روابطی که دارد روند ستاره شدن شما در سینما را تسریع بخشد. اما به نظرتان پدر تا کی میتواند حامی شما باشد؟
پولاد کیمیایی؛ عصای دست فیلمهای پدر
کیمیایی بازیگری در سینما را در 7 سالگی و با بازی در فیلم سرب مسعود کیمیایی آغاز کرد. پولاد کیمیایی هر چند اکثر فیلمهای کارنامهاش از جمله ضیافت (1374) ، سربازان جمعه (1382) ، حکم (1384) ، جرم (1389) و ... در کنار پدرش تجربه کرده است ولی بازی خوب او در همین فیلمها باعث شده است کمتر کسی به مسعود کیمیایی برای سپردن نقشها به پسرش انتقاد کند. به هر حال به نظر میرسد پولاد توانسته به خوبی خودش را از زیر سایه نام پدرصاحب نامش خارج کند و خود را به عنوان یک بازیگر آیندهدار در سینمای ایران مطرح کند.
خواهران شریفینیا؛ یک در میان موفق
وقتی پدر شما یکی از با نفوذترین و تاثیرگذارترین آدمها در انتخاب بازیگران پروژههای سینمایی و تلویزیونی است، دیگر چه شغلی بهتر از بازیگری؟ مهراوه و ملیکا شریفینیا بازیگری را به عنوان حرفه آینده خود انتخاب کردند تا ادامه دهنده راه مادر و پدر خود در سینما باشند. مهراوه شریفینیا را در نقش لیلا در فیلم دزدعروسکها به یاد دارید، اولین تجربه بازیگری او با همبازی شدن با آزیتا حاجیان مادرش همراه بود. ملیکا شریفینیا خواهر کوچکتر مهراوه نیز بازیگری را از 5 سالگی آغاز کرد ولی میتوان گفت مجموعه شمس العماره به کارگردانی سامان مقدم نام او را بر سر زبانها انداخت. ملیکا سال گذشته برای بازی در فیلم اشباح به کارگردانی داریوش مهرجویی دیپلم افتخار از 32 امین دوره جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد.
لیلا حاتمی؛ هنرمندی بین المللی
لیلا حاتمی متولد مهر ماه سال 51 و فرزند علی حاتمی یکی از بزرگترین کارگردانهــــای تاریـخ سینمای ایران است. حاتمی برای اولین بار در فیلم کمالالملک به کارگردانی پدرش مقابل دوربین قرار گرفت. لیلا حاتمی مدتی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت و در آنجا به تحصیل ادبیات فرانسه پرداخت. حاتمی پس از فوت پدرش به بازیگری در سینما ادامه داد و توانست با نقشآفرینیهای خاصش به یکی از پرافتخارترین بازیگران زن سینمای ایران در جشنوارههای خارجی تبدیل شود. استعداد حاتمی در بازیگری باعث شد تا او با بسیاری از کارگردانهای بنام سینمای ایران از جمله مهرجویی، حاتمیکیا، کیمیایی، فرهادی، نعمتالله و ... کار کند. حاتمی در سال 77 با علی مصفا بازیگر و کارگردان سینما ازدواج کرد.
ناموفقها
بسیاری از کسانی که به واسطه نام پدرشان وارد سینما شدند در مسیر موفقیت هستند اما هنوز به اعتبار لازم نرسیدند مثل سام قریبیان، پندار اکبری یا دختران جلیل فرجاد و... این اسامی آنچنان که باید محکهای جدی نداشتند؛ اما بعضیهای شان هم هستند که به نسبت فرصتهایی که در اختیار داشتند اصلاً موفق نبودند و واقعاً برچسب ناموفق برازنده آنهاست مثل حامد میرباقری پسر میرباقری که نقش جوان اول سریال «شاهگوش» را بازی کرد و به نظر خیلیها مقابل بازی طناز طباطبایی کم آورد و بازیاش از نکات منفی سریال بود یا سید علی طباطبایی که علیرغم استفاده از رانت نام پدرش (تهیهکننده سینما و تلویزیون) در آثاری مثل «قلب یخی» و «بچههای نسبتاً بد» نقشهای محوری داشت اما هنوز هیچ تهیه کننده و کارگردان دیگری جرات سپردن یک نقش درست و حسابی به او را نداشته است.
اخبار فرهنگی - هفته نامه جیم
ویدیو مرتبط :
عجب بازیگرانی دارد تیم پرسپولیس
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
اقتصاد از سایه سیاست خارج میشود؟
اولویت همیشه با سیاست بوده و مسائل اقتصادی همواره در درجه دوم اولویت قرار گرفته یا حتی قربانی اهداف سیاسی شده است.
در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی نوشته شده كه «اقتصاد وسیله است و هدف نیست». این جمله نشان میدهد كه تفكر آن زمان درباره اقتصاد چگونه بود و چه تصویری از اقتصاد ساخت كه آن را وسیلهای برای رسیدن به اهداف و آرمانهای سیاسی و منافع ایدئولوژیك قرارداد. آن زمان میخواستند اقتصاد تحت كنترل جامعه و دولت دربیاید و منافع اقتصادی فدای اهداف سیاسی شود.
در دو سال اول انقلاب، كشور با چنین فضایی روبهرو بود و اگر هم قرار بود اصلاحاتی در آن به وجود بیاید جنگ چنین اجازهای نداد. طبیعی است در شرایط جنگی برخی مسائل اساسی اقتصاد در اولویتهای بعدی قرار میگیرد و ارزشهایی مانند دفاع از تمامیت ارضی کشور اولویت پیدا كرده و شعارها و اهداف در این راستا قرار میگیرند. بنابراین نباید از دوره جنگ توقع داشت كه سیاست را به خدمت اقتصاد درآورد و منافع اقتصادی را بر منافع سیاسی و دفاعی ترجیح دهد.
دولت سازندگی
اما بعد از جنگ هم چنین وضعیتی ادامه یافت و اقتصاد تحتالشعاع مسائل سیاسی قرار گرفت. اگر چه در سال 1368 با روی كار آمدن دولت آقایهاشمی و تدوین برنامه اول توسعه، مباحثی راجع به آزادسازی قیمتها، خصوصیسازی و توسعه بازسازی اقتصادی مطرح شد اما بعد از مدتی گروههای چپ و راست (منظور چپ و راست در فضای جمهوری اسلامی است) برنامههای اصلاح ساختار اقتصادی دولت اول سازندگی را مورد انتقاد قرار داده و به انواع گوناگون فشار وارد كردند كه از پیشروی آن جلوگیری به عمل آورند.
البته در این میان تیم اقتصادی دولت وقت در تنظیم سیاستهای پولی و ارزی اشتباهاتی كرد و بهانه دست منتقدان داد تا كل سیاستهای اقتصادی آن دولت را زیر سوال ببرند و تلاشی كه شده بود تا مسائل اقتصادی در اولویت قرار گیرد و زیرمجموعه سیاست نباشد، به نتیجه نرسد. فشارها تا به آنجا پیش رفت كه در برنامه دوم اگرچه سیاستهای اقتصادی عقبگرد نداشت اما پیشروی آن متوقف شد و جای خود را به سیاستهای اجتماعی داد تا دولت دوم سازندگی نتواند سیاست را به خدمت اقتصاد درآورد.
دولت اصلاحات
در خرداد ماه سال 76، چپهای اول انقلاب كه تجربه اندوخته و متجدد شده بودند، به قدرت رسیدند. آنها در ابتدای كار به این موضوع پی برده بودند كه باید مسائل اقتصادی را جدی بگیرند و برنامه دقیقی برای آن داشته باشند اما در ادامه دیده شد كه تئوریسینهای دولت اصلاحات توسعه سیاسی را اولویت اول خود دانستند و باعث شدند كه دوباره مسائل اقتصادی تحتالشعاع یا زیرمجموعه مسائل سیاسی قرار گیرد.
البته در این دوره با تدوین برنامه سوم توسعه ایدههای بسیار خوبی در اقتصاد شكل گرفت كه بخشی از آنها اجرا شد و كشور را به دستاوردهای اقتصادی مناسبی نظیر یكسانسازی نرخ ارز، اصلاح قیمت انرژی و شكلگیری بانكهای خصوصی رساند. اما در كل دوره هشت ساله اصلاحات نیز اقتصاد به سیاست یارانه داد و نتوانست از آن یارانه بگیرد و در اولویت كاری سیاستمداران قرار نگرفت كه همین موضوع زمینه شكلگیری دولتی پوپولیستی را فراهم آورد.
دولت نهم و دهم
دولت نهم با این بهانه كه تاكنون دولتها به معیشت و اقتصاد تودههای مردم توجهی نداشتهاند شعارهای پوپولیستی را مطرح كرد و توانست روی كار بیاید. در این دوره شاهد آن هستیم كه اقتصاد به معنای واقعی خود به سیاست و اهداف سیاسی یارانه داد و سبب شد تا اتفاقات وخیمی در سیاستگذاریهای اقتصادی رخ دهد و كشور را به جایی برساند كه دچار تحریمهای گسترده، رشد اقتصادی منفی، تورم بالا و اشتغالزایی نزدیك به صفر شود.
بررسی سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای اقتصادی در دوره هشت ساله دولت آقای احمدی نژاد نشان میدهد هدفمندسازی یارانهها، وامهای زودبازده، پایین نگه داشتن قیمت ارز و نرخ بهره از مهمترین خروجیهای این دولت بود كه در عمل نیز دیده شده بهرغم درآمدهای هنگفت نفتی، كشور به لحاظ سرمایهگذاری و اشتغال، توسعه قابل توجهی نداشت كه این موضوع در آمارهای اقتصادی نیز قابل ردیابی است.
در این دوره بخش زیادی از درآمدهای نفتی صرف واردات كالاهای مصرفی و واسطهای شد. این در حالی بود كه میتوانستیم حساب ذخیره ارزی و به دنبال آن صندوق توسعه ملی را از دلارهای حاصل از فروش نفت سرشار كنیم و امروز با كاهش قیمت نفت كاسه چه كنم در دست نگیریم. بنابراین در این دوره كه به شعار عدالت اولویت داده میشود توزیع جای تولید را میگیرد و عملا اقتصاد در خدمت سیاست و اهداف سیاسی قرار میگیرد تا جایی كه با اجرای قانون هدفمندی یارانهها مردم حقوقبگیر دولت میشوند تا به این صورت رضایتمند شوند.
مصداقهای زیادی را میتوان در دولت نهم و دهم یافت كه اقتصاد یارانههای هنگفتی به سیاست میدهد و در اختیار اهداف سیاسی قرار میگیرد. در ابتدای شروع به كار دولت نهم با اینكه سیاستهای اصل 44 ابلاغ شد اما در همان ابتدای كار با ترمزی به نام سهام عدالت روبهرو میشود و عملا خصوصیسازی را به جاده فرعی میكشاند تا جایی كه آمارها امروز نشان میدهد كه تنها 12 درصد از محل اجرای اصل 44 خصوصیسازی واقعی صورت گرفته است.
دولت یازدهم
با این تاریخچه مختصر درباره سیر تاریخی پرداخت یارانه اقتصاد به سیاست در دولتهای پس از انقلاب به دولت یازدهم میرسیم كه رئیس آن شجاعانه از این روند انتقاد كرده و نخبگان را به این فكر وا میدارد كه تا چه زمانی اقتصاد باید به سیاست یارانه بپردازد یا به بیان بهتر تا چه زمانی فعالیتهای اقتصادی باید قربانی اهداف سیاستمداران شود؟ ضربالمثلی است كه میگوید عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
شاید اگر تحریمها رخ نداده و قیمت نفت كاهش نیافته بود و وضعیت اقتصادی كشور در شرایط ركود تورمی قرار نداشت امروز بالاترین مقام اجرایی دولت به این نتیجه نمیرسید كه اقتصاد را نباید فدای سیاست كند. آقای روحانی تجربه همه دولتهای پس از انقلاب را دارد و با آنان همكاری نزدیكی داشته و متوجه شده كه امروز باید سیاست در خدمت اقتصاد قرار گیرد و سیاست داخلی و خارجی برای توسعه اقتصادی به كار گرفته شود. او خوب میداند كه شعارهای قدرتطلبی و بیاهمیت دانستن اقتصاد و ساده گذشتن از كنار آن چه لطمه بزرگی به زندگی مردم زده است به همین خاطر در ابتدای كار دولت خود انضباط مالی و پولی را مقدم بر هر اقدام دیگر اقتصادی میداند و مصر است كه بخش واقعی اقتصاد به میدان فعالیتهای اقتصادی بیاید و موانع پیش روی او برداشته شود. به نظر میرسد دولت در بیان این پدیده كه اقتصاد یارانه به سیاست داده شجاعانه عمل كرده، اما در عمل انتقاداتی به همین دولت وارد است كه چرا همچنان به سیاست یارانه میدهد.
نمونه آن ادامه اختصاص یارانه به بخش بزرگی از جمعیت كشور است كه بهرغم داشتن مجوزهای قانونی برای قطع یارانه ثروتمندان هنوز به این كار مبادرت میورزد. باید دولت رودربایستیها را كنار بگذارد و با سازوكارهایی كه در اختیار دارد تكلیف یارانه نقدی را برای همیشه روشن كند. دلیلی ندارد همه مردم ایران كه بخش عمدهای از آنها مشغول كار و فعالیت اقتصادی هستند یارانه از دولت دریافت كنند آن هم در شرایطی كه قیمت نفت كاهش یافته و دولت با كاهش شدید درآمدها روبهرو است.
پس اگر حرف و عمل رئیسجمهور در خصوص قطع یارانه اقتصاد به سیاست یكی شود آنگاه میتوان امیدوار بود كه اقتصاد بر اهداف سیاسی پیشی گیرد و دولت به سمتی حركت كند كه اقتصاد را مستقل از سیاست فعال كند و سیاست را به خدمت اقتصاد درآورد. در اینجا علاوه بر شجاعت در بیان مسائل اقتصادی، اراده سیاسی برای حل ریشهای این مسائل نیز لازم است تا یارانه اقتصاد به سیاست قطع شود.
دکترموسی غنینژاد اقتصاددان
اخبار اقتصادی -دنیای اقتصاد