فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

اشکال خانواده و جامعه در ایران باستان چگونه بود؟



ایران باستان,اشکال خانواده در ایران باستان,حکومت هخامنشیان

در زمان های بسیار قدیم ایرانیان تشکیلات دودمانی داشتند

 

اشکال خانواده و جامعه در ایران باستان چگونه بود؟
آریایی ها از قرن هفتم و یا اواخر قرن هشتم قبل از میلاد وارد ایران شدند. به این ترتیب سرزمین ما مسکن اقوام زیادی از آریایی ها شد. درباره وقایع و نحوه زندگی مردم قبل از ورود آریایی ها اطلاعات زیادی وجود ندارد. همین قدر مشخص است که در هزاره های دور ساکنان سرزمین ما در تعداد زیادی از جوامع روستایی زندگی می کردند و به دامپروری و کشاورزی می پرداختند. چنان که گفته شد به دلیل نبود اسناد مکتوب اطلاعات چندانی از تمدن اقوام ساکن ایران، پیش از ورود آریایی ها وجود ندارد. بنابراین در این مقاله منظور از ایرانیان ساکنان سرزمین ایران پس از ورود آریایی ها است.

 

تشکیلات اجتماعی ایرانیان باستان
در زمان های بسیار قدیم ایرانیان تشکیلات دودمانی داشتند. این تشکیلات دودمانی در دوران شاهنشاهی های ماد و پارس و پارت هم باقی بود. تاجایی که ایرانیان حتی در اوج شکوه امپراتوری هخامنشی در زمان کوروش و داریوش باز هم تشکیلات دودمانی داشتند.
 براین اساس جامعه ایرانی به چهار قسمت تقسیم می شد:
- خانه (مان)
- ده (ویس)
- طایفه (زنتو، زند)
- کشور (دهیو)

 

براساس همین تشکیلات دودمانی داریوش بزرگ در کتیبه مزار داریوش در نقش رستم خود را از حیث نسب (خانه) پسر ویشتاسب، از لحاظ دودمان هخامنشی، از جهت طایفه پارسی و از لحاظ ملت آریایی می نامد.  بعد از تشکیل سلسله هخامنشیان، پارت ها سلسله اشکانی را تشکیل دادند و آنها هم اصول و سنت های سیاسی عهد هخامنشی را حفظ کردند. حتی در زمان آنها تشکیلات دودمانی قدیم جانی تازه گرفت.


 در کتاب هایی که به زبان پهلوی است بارها از فرماندهان چهارگانه یعنی رییس خانه، رییس ده، رییس طایفه و رییس کشور صحبت شده است. البته رؤسای خانواده و دودمان همیشه پابرجا بودند ولی با این که رییس طایفه و رییس کشور اجزای اصلی تشکیلات دودمانی بودند ولی وظیفه و اختیارات آنها معلوم نبود و دچار تغییر می شد. به عنوان مثال در دوره هخامنشیان این دو رییس در مقابل قدرت محلی مقام قابل توجهی نداشتند و دولت جانشین رییس طایفه و رییس کشور شد. مقام رییس کشور در دست شاهنشاه قرار گرفت و شهربانان که نماینده شاه بودند جانشین رؤسای طایفه ها شدند. البته شاهنشاهان باز هم از رؤسای دودمان های بزرگ بودند و این دودمان های بزرگ طبقه اشراف را تشکیل می دادند.

 

ایران در زمان هخامنشیان هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود. تعداد خاندان های بزرگ در زمان اشکانیان هم ظاهراً هفت تا بوده است. احتمال دارد که این عدد هفت یادگار سنن عهد هخامنشی باشد. شاهنشاهان اشکانی هم مانند شاهان هخامنشی از رؤسای دودمان های بزرگ بودند. قدرت این دودمان ها هم براساس مالکیت زمین بود که موروثی بود. در دوره اشکانیان از میان هفت خاندان بزرگ، دو خاندان به نام های سورن و کارن بعد از دودمان شاهی صاحب قدرت محسوب می شدند. شغل موروثی سورن ها تاجگذاری سلاطین بود.

 

ایران باستان,ایران در زمان هخامنشیان,حکومت هخامنشیان

ایران در زمان هخامنشیان هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود

 

 خانواده در ایران باستان
در زمان های بسیار قدیم خانه یا خانواده ایرانی بر اقتدار پدر یا بزرگ تر خانواده بنا بود و اولاد تابع محض پدر بودند. در آن دوران رییس خانواده در آن واحد قاضی و مجری آداب مذهبی و قربانی کردن بود زیرا به خاطر سادگی آداب مذهبی، طبقه روحانیون وجود نداشتند. یکی از تکالیف حتمی رییس خانواده این بود که مراقب اجاق خانواده باشد و نگذارد آتش آن خاموش شود. اجاق خانواده در جایی معین واقع و مورد احترام بود. بعدها طبقات به وجود آمدند که یکی از آنها روحانیون بودند. براساس اوستا، این طبقات روحانیون، مردان جنگی و برزگران بودند. در جامعه ایران باستان اگرچه زن اختیاراتی نسبت به شوهر نداشت ولی بانوی خانه محسوب می شد و چنین به نظر می آید که مقام زن ها نزد ایرانیان بهتر از مقام آنها در نزد مردمان دیگر بوده است.

 

ده (ویس) در ایران باستان
از چند خانواده تیره تشکیل می شد. محل سکونت آنها ده بود که به آن ویس می گفتند. رییس تیره را ویس پت (ویس بد) می نامیدند. چنان که گفتیم سورن ها یکی از دودمان های بزرگ بودند. آنها اتباع خود را برای جنگ با دشمنان شاه و حتی گاهی برای درافتادن با خود شاه مسلح می کردند. مشهور است که در جنگ با کراسوس ویس بد سورن ها ده هزار سوار را که همه از بندگان او بودند به جنگ برد. به عبارتی در آن زمان کشاورزان برای این دودمان بزرگ به نوعی بنده محسوب می شدند.

 

طایفه در ایران باستان
از چند تیره، عشیره یا قبیله تشکیل می شد. محل سکونت طایفه بلوک بود که در آن زمان به آن گئو می گفتند. رییس قوم را دهیوپت می نامیدند. دهیوپت ها در واقع امرا یا پادشاهان کوچکی بودند که در مقابل شاه بزرگ حالت دست نشاندگی داشتند. آنها می بایست به شاه باج می دادند یا هدایایی به دربار می فرستادند و در موقع جنگ سپاهی برای شاه تهیه می کردند. اکثر پهلوانان داستان های قدیم ما ده یوپت هایی بودند که هر کدام حکومت ولایت یا ایالتی را داشتند و این حکومت ولایت یا ایالت در خانواده آنها موروثی بود.

 

کشور
چند عشیره، قوم یا مردمی را تشکیل می دادند. به محل سکنای آنها که که ولایت بود «ده یو» می گفتند.  از میان دولت های مشهور ایرانی، حکومت اشکانی به دولت های آریایی باستانی شباهت بیشتری داشت.
در تشکیلات دودمانی، رؤسای خانواده ها رییس تیره را انتخاب می کردند. رؤسای تیره ها هم رییس قوم را انتخاب می کردند. تعیین رییس قوم و ولایت در ابتدا انتخابی بود اما چون رؤسای قوم فرماندهی لشکر را در موقع جنگ به عهده داشتند بعدها بر اختیارات خود افزودند ولی نه به اندازه ای که اختیارات رؤسای خانواده ها و رؤسای تیره ها به کلی از بین برود. وقتی یک نفر حکومت چند ولایت را به دست می آورد، او را شاه بزرگ می نامیدند.


از داستان های قدیمی برمی آید که در عهد باستان آریایی های شهری و ده نشین شده دولت هایی را تشکیل داده بودند. ظاهراً تعداد دولت هایی که آریایی ها در ابتدا تشکیل دادند دست کم به چهار دولت می رسیده است. براساس داستان ها دو دولت را باید دولت جمشیدی ها و فریدونی ها بنامیم و دو دولت دیگر را منوچهری ها و زابی ها.

 

جمشید خیلی قدیمی است. بعضی عقیده دارند که جمشید داستانی مربوط به زمانی است که هنوز مردمان هندواروپایی از هم جدا نشده بودند ولی به هر حال زمان حکومت او از زمانی که هندی و ایرانی ها با هم بوده اند پایین تر نمی رود. دولت فریدونی ها نیز مربوط به همین زمان است. دولت منوچهری و زابی ها مربوط به دور هایی است که آریان های ایرانی در شمال شرقی فلات ایران مستقر شده بودند و از سوی مردمی که دایم از طرف شمال به آنها حمله می کردند تحت فشار بودند. به احتمال قوی این مردم مهاجم همان سکاها بوده اند.

 

منابع:
ایران در زمان ساسانیان، نوشته پرفسور آرتور کریستین سن
تاریخ ایران قبل از اسلام

www.020.ir


ویدیو مرتبط :
ایران اسلامی-ایران باستان-رایفی پور

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

فروپاشی خانواده ، در ایران بیشتر است یا در غرب؟!



 

 

فروپاشی خانواده ، در ایران بیشتر است یا در غرب؟!

 

 

"فروپاشی بنیان های خانواده در غرب" ؛ این عبارتی آشنا برای ایرانیان است، تعبیری برای نکوهش غرب و اینکه ایهاالناس ببینید که مردم ینگه دنیا در چه منجلابی دست و پا می زنند و اوضاعشان آنقدر خراب است که حتی خانواده ها مدام در حال فروپاشی است و ... .

حال بهتر است به داخل برگردیم، به ایران خودمان، جایی که در آن، ادعاهایمان گوش فلک را کر نموده است؛ آمار رسمی سازمان ثبت احوال که در خبرگزاری مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شده است را بخوانید: " میزان طلاق در کشور ما با کشورهای توسعه یافته فاصله بسیاری دارد و بی رقیب می تازد. این آمار نشان می دهد طلاق در ایران به ازای هر هزار نفر، یک و هفت دهم و در خارج از کشور دو دهم است. به عبارت دیگر ، میزان طلاق ایران، هشت برابر کشورهای دیگر است."

حال به تلخی و شرمساری به عبارت صدر این نوشتار برگردیم، کلاه خود را قاضی کنیم و بپرسیم اگر در غرب خانواده ها، با رقم دو دهم در هزار نفر فرو می پاشند، در ایران با هشت برابر این میزان چه تعبیری باید به کار ببریم؟!

در اینجا و قبل از ادامه بحث، بهتر است تکلیف خود و بحث مان را با کسانی که با ذهنیت های خاص خودشان، فورا برچسب می زنند که فلانی و فلان رسانه غرب زده اند و سعی در تطهیر غرب می کنند و از سیا و اینتلیجنت سرویس پول گرفته اند و ... روشن کنیم که این نوشتار، صرفا از روی دغدغه ای نسبت به جامعه ایرانی است والا ما را چه به غربی که حتما هزاران مشکل و مفسده خاص خود را دارد و البته نکات مثبت ویژه خودش را؟! مهم این است که خودمان را فریب ندهیم و واقع بین باشیم.

ما، هم اکنون در جامعه ای زندگی می کنیم که در آن ، "خانواده" 8 برابر بیشتر از دنیا متلاشی می شوند و این نه زنگ خطر، که خود خطر است. حال در این گیرودار، حماقت محض است که این "مصیبت بزرگ اجتماعی" که گریبانگیر خانواده های مان شده است را نادیده بگیریم و دل خوش کنیم که در غرب بنیان های خانواده از هم فرو می پاشد و غرب چنان می شود و چنین می شود.

متاسفانه در جامعه ما، مسایل اصلی مانند همین رشد وحشتناک طلاق، همیشه در کنج عزلت و غربت قرار می گیرند و مورد بی مهری و بی توجهی اند اما وای به حال روزی که یک انتصاب خلاف میل فلان جریان سیاسی صورت گیرد یا فلان مقام مسوول سخنی بگوید که آقایان را خوش نیاید. آنگاه  همه تریبون ها از رسانه ملی و سایت ها و روزنامه ها و خبرگرازی ها گرفته تا خطبه های نماز جمعه و بولتن ها و شب نامه ها، پر می شوند از نوشته و گفته های پرطمطراق و آتشین. اما وقتی خبر می رسد که رشد طلاق در کشور 8 برابر جهان است و از 2 درصد سال 83 به 13 درصد در سال 88 رسیده، کک کسی هم نمی گزد. انگار خبری آمده در حد اینکه فردا، هوا کمی تا قسمتی ابری است و در برخی مناطق بارش های پراکنده خواهیم داشت!

یا اگر تیم ملی فوتبال ما در فلان تورنمنت ببازد یا کشتی گیرهای ما نتوانند در مسابقات آسیایی طلا بیاورند، آنقدر در کشور جار و جنجال می شود و مجلس کمیته ویژه بررسی تشکیل می دهند و ما رسانه ها هم تیترهای رنگارنگ می زنیم که نگو و نپرس ولی افسوس که همه ما و مخصوصا مسوولان مان، دچار عارضه ای بدخیم شده ایم به نام "توزیع نامتناسب حساسیت ها" و از همین روست که برای مساله ای که در اولویت صدم جامعه است گلو پاره می کنیم و از کنار موضوعی که جزو اولویت های مهم است با بی اعتنایی رد می شویم و حداکثر نچ نچی می کنیم و سری تکان می دهیم تا سر وجدانمان گیج بخورد و چیزی حالی اش نشود!

توجه کنید که میزان بالای طلاق در کشور، در شرایطی است که اولا بسیاری از خانواده ها به خاطر قبح اجتماعی طلاق ، می سوزند و می سازند و برغم عدم سازش زوج ها، سراغ طلاق نمی روند و ثانیا در اغلب موارد زنان حق طلاق ندارند و در این خصوص بسیار محدود هستند و لذا آمار طلاق ، هنوز واقعی نیست و الا اگر محدویت ها کنار روند ، خودتان حدس بزنید که که رقم عجیب تری به ثبت خواهد رسید.

این در حالی است که در بسیاری از کشورها، به ویژه در غرب، طلاق بسیار سهل الوصول تر از ایران است.

باید اذعان داشت آمار وحشتناک و حیرت آور طلاق که امروز گریبان گیر جامعه ایرانی- اسلامی ما را گرفته، در تاریخ بی نظیر بوده است و از این رو جا دارد، متولیان اداره جامعه ، لابلای دعواهای سیاسی و جناحی شان، کمی هم به این موضوع بپردازند و چاره ای برای این "فاجعه" اندیشه کنند.

خانواده هایی که با عشق و محبت شکل می گیرند، حتما عللی باعث فروپاشی شان می شود. یافتن و درمان این علت ها کار چندان سختی نیست به شرط آنکه مسوولان ، وقتی آمار طلاق در جامعه را دریافت می کنند، تصور کنند که این، دختر آنهاست که مطلقه یا پسر آنان است که از همسرش جدا می شود.

دادن آموزش های لازم در خصوص همسریابی، همسرداری، زناشویی و مسایل جنسی و نیز کمک به تامین ضروریات اولیه زندگی، کارهای شق القمری نیستند که حاکمیت نتواند از عهده اش برآید. باور کنید حیف است که زندگی جوانان ما این گونه آشفته و متلاشی شود.

مسوولان! دلسوز باشید و آستین ها را بالا بزنید، جای دوری نمی رود...../تحلیل:عصرایران