فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
اشعار مبعث پیامبر اکرم (ص)-4
سرود مبعث پیغمبر
احمد مرسل آن چراع جهان
رحمت عالم آشكار و نهان
آمد از رب سوى زمین عرب
چشمه زندگانى اندر لب
هم عرب هم عجم مسخّر او
لقمه خواهان رحمت در او
در جهانى فكنده آوازه
با خود آورده سنّتى تازه
دین بدو یافت زینت و رونق
زانكه زو یافت خلق راه به حق
سخن او برد تو را به بهشت
ادب او رهاندت ز كنشت
دل پر درد را كه نیرو نیست
هیچ تیماردار چون او نیست
بر تو از نفس تو رحیمتر است
در شفاعت از آن كریمتر است
از كرم، نزهوا و نزهوسی
مهربانتر ز تست بر تو بسی
گر تو خواهى كه گردى او را یار
از حرام و سفاح دست بدار
در حریم وی اى سلامت جوی
شرمدار از حرام و دست بشوی
اى فرو مانده زاروار و خجل
در حجیم تن و جهنم دل
گر تو را دیده هست و بینایی
چون ز دوزخ سبك برون نایی؟
پاك شو، پاك، رستى از دوزخ
كو رهاند ترا از آن برزخ
خاك او باش و پادشاهى كن
آن او باش و هر چه خواهی كن
تا به حشر اى دل ار ثنا گفتی
همه گفتى چو مصطفی گفتی
شمع بود آن هماى فرخنده
از درون سوز و از برون خنده
گنج همسایه بد دل پاكش
رنج سایه نبود بر خاكش
اشعار مبعث پیامبر اکرم (ص)
عید بعثت،عید الطاف داور/توأمان شد،خنده با چشمان تر
که محمد،شده بر ما پیغمبر/مبارک مبارک
او که با امر خدا آیه ی حق میخواند/اِقرا بِاسم ربِّکَ الذی خَلق میخواند
ذکر دل توحید و تبارک/این جشن فرخنده مبارک
رسول الله رسول الله مدد مولا مولا مولا مولا...
به شب خلق،تو سراج منیری/تو امیری،تو بشیر و نذیری
دست ما نه،دست عالم بگیری/یا مولا یا مولا
نور حق جلوه گر از ماه رخ مُصطفوی/جاهلیت شده منفور به نور نبوی
رسول امجد و اعظمی/امید همه ی عالمی
رسول الله رسول الله مدد مولا مولا مولا مولا...
آرزوی ِ،همه ی ما این باشد/پیروی از،مکتب و آیین باشد
هستی ما،به فدای دین باشد/یا مولا یا مولا
ما که بر مکتب نورانی تو دل بستیم/جان نثاران تو و عاشق حیدر هستیم
می مانیم همه با عنایت/تا آخر یاور ولایت
مولودی مبعث پیامبر (ص)
عرب در جهل کامل غوطه ور بود
درخت کفرشان هم بارور بود
همه سرگرم شرک و بت پرستی
ودختر خار بر چشم پدر بود
به زیر خاک زنده دفن دختر
برای هر عرب نوعی ظفر بود
در این احوال تقدیر الهی
معین کردن دینی دگر بود
برای امر ابلاغش خداوند
به دنبال رسولی دادگر بود
میان مردم آن روز مکه
محمد(ص)نزد او محبوبتر بود
چهل سالی زعمرش می گذشت و
محمد شمس ومکه چون قمر بود
رسید آن لحظه ی موعود ،در غار
محمد (ص)غرق نجوایی دگر بود
به ناگه جبرئیل آمد کنارش
نبوت را برایش خوش خبر بود
بگفتا ای رسول ا...اقرآ
به نام آنکه خلقت را اثر بود
بدینسان بعثتی آمد پدیدار
که آنرا عدل وحق جوئی ثمر بود
پیمبر شد رسول دین اسلام
که آخر دین رب دادگر بود
برای مسلمین عید است اینروز
بر ایشان مطلع فتح وظفر بود
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر
ویدیو مرتبط :
مبعث حضرت رسول اکرم(ص) -اشعار زیبای مرحوم آقاسی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
اشعار مبعث پیامبر اکرم (ص)
شعر مبعث پیامبر
آفتاب
آفتابِ عالم آرا آفتابی میکند
با اشعه رنگِ دلها را شهابی میکند
این چه دریائیست اعجازی حسابی میکند
چشم هر بینندهاش را نقره آبی میکند
خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است
این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است
کوه نور و صخرههایش خم شده در سجدهاش
آشنا غار حرا با نغمهی هر سجدهاش
بوتههای این بیابان گوئیا در سجدهاش
میکند هم خاک و باد و آب و آذر سجدهاش
کیست این جبریل دارد می به جامش میدهد
هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش میدهد
نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل
رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل
ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل
بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل
کینههای مانده در دل با اخوت ختم شد
تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد
عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده
دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده
عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده
روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده
لحظهی پرواز آمد بالها را باز کن
شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
شعر مبعث پیامبر
وصلِ یار
نبض هستی لرزه بر رگهای کوهِ نور زد
باغبان انبیاء گل نغمهای مسرور زد
چشمِ کوههای دگر پیش حرا تاریک بود
چشم خورشیدی او علت بر این مشهور زد
بسکه شیرین بود وصلِ یار در غارِ حرا
صد ملک با بالهای سر درش را تور زد
هم نبوت را به دست آورد و هم ختم الرسل
فکر را از نو بنا کرد و دم از معمور زد
با چنین والا مقامی چشمها را خیره کرد
تیرها بر دیدگانِ دشمنانِ کور زد
دیگر از حرف یتیمی و شبانی نیست حرف
سیلی سنگین بعثت بر رخِ مغرور زد
دست شیطان را ببست و شاهکاری را گشود
گفت اسلام و همه ابلیسیان را دور کرد
شعر مبعث پیامبر
یا ایها المدثر
از سالها عزیمت
گویا که آمدی تو!
سردی ز چیست آخر؟
میلرزی از چه احمد؟
این بار آمدی تو!
این بار گو چه دیدی
در حال روزهداری
وقت نماز آری؟!
این بار گو چه دیدی؟!
این بار آمدن نیست
این بار فرق دارد
انگار رفتنی شد
چشمان برق بارد
انگار آشنایی میخواندت محمّد
میگویدت صدا با
آرامشی مؤثر
برخیز ای محمّد
یا ایها المدثر
شعر مبعث پیامبر
عهد
لحظهی بعثت نورانی احمد
آمد از غارِ حرا ندای سرمد
سورهی علق بخوان تو یا محمّد
ذکری که رمزِ حیاته
شبِ عید نقل و نباته
ذکرِ پاکِ صلواته
ای که معنی همان عهد الستی
از همون روز ازل به دل نشستی
طپش قلب مسلمونا تو هستی (2)
یا محمد یا محمد رسول الله (3)
عرشیان در آسمان نغمه سرایند
همهی ستارگان گرم نوایند
پایههای کعبه در مدح و ثنایند
موسم بهار رسیده
واسه دل قرار رسیده
بعثتِ نگار رسیده
کار قلبِ عاشقا شوق و سروره
عید مبعث واسه مسلمین غروره
دشمنا بدونند اسلام دینِ نوره
یا محمد یا محمد رسول الله (3)
نه فلک، ماه و ستاره، عرش اعظم
کهکشان و آسمان و هر دو عالم
شده تسخیرِ نبوت تو خاتم
کسی که برات هلاکه
روز محشرش چه باکه؟
اونجا عشقِ تو ملاکه
ما که جز خدا و تو یاری نداریم
واسه وقتِ دیدنت ببین خماریم
قلبمون رو برا تو هدیه میآریم
یا محمد یا محمد رسول الله (3)
جبل النور
شبِ بعثت نبی شبِ ثنای احمده
روشنی بخشِ دلا نبوته محمده
جبل النور ببین به دل داره جلا میده
از دلِ غارِ حرا نوایی آشنا میده
صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)
چی شده غار حرا سرودِ مستی میخونه
نغمهی محمد و تموم هستی میخونه
کار هر چی عرشیه زمزمه و ثنا شده
به مسلمونا بگید حاجتشون روا شده
صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)
دور هر چی کافره شرم و خجالت پیچیده
چونکه تو چشم نبی برقِ رسالت پیچیده
دلِ کل عالمین افتاده تو تاب و تبش
بسم ربک الذی خلق شده نقشِ لبش
صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)
منبع:ansaralreza.blogsky.com