فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

اشعار مبعث پیامبر اکرم (ص)



اشعار عید مبعث, شعر مبعث پیامبر

شعر مبعث پیامبر

 

آفتاب

آفتابِ عالم آرا آفتابی می‌کند

با اشعه رنگِ دلها را شهابی می‌کند

این چه دریائیست اعجازی حسابی می‌کند

چشم هر بیننده‌اش را نقره آبی می‌کند

خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است

این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است

کوه نور و صخره‌هایش خم شده در سجده‌اش

آشنا غار حرا با نغمه‌‌ی هر سجده‌اش

بوته‌های این بیابان گوئیا در سجده‌اش

می‌کند هم خاک و باد و آب و آذر سجده‌اش

کیست این جبریل دارد می به جامش می‌دهد

هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش می‌دهد

نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل

رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل

ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل

بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل

کینه‌های مانده در دل با اخوت ختم شد

تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد

عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده

دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده

عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده

روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده

لحظه‌ی پرواز آمد بال‌ها را باز کن

شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن

 

اشعار عید مبعث, شعر مبعث پیامبر

شعر مبعث پیامبر

 

وصلِ یار

نبض هستی لرزه بر رگ‌های کوهِ نور زد

باغبان انبیاء گل نغمه‌ای مسرور زد

چشمِ کوه‌های دگر پیش حرا تاریک بود

چشم خورشیدی او علت بر این مشهور زد

بسکه شیرین بود وصلِ یار در غارِ حرا

صد ملک با بال‌های سر درش را تور زد

هم نبوت را به دست آورد و هم ختم الرسل

فکر را از نو بنا کرد و دم از معمور زد

با چنین والا مقامی چشم‌ها را خیره کرد

تیرها بر دیدگانِ دشمنانِ کور زد

دیگر از حرف یتیمی و شبانی نیست حرف

سیلی سنگین بعثت بر رخِ مغرور زد

دست شیطان را ببست و شاهکاری را گشود

گفت اسلام و همه ابلیسیان را دور کرد

 

اشعار عید مبعث, شعر مبعث پیامبر

شعر مبعث پیامبر

 

یا ایها المدثر

از سال‌ها عزیمت

گویا که آمدی تو!

سردی ز چیست آخر؟

می‌لرزی از چه احمد؟

این بار آمدی تو!

این بار گو چه دیدی

در حال روزه‌داری

وقت نماز آری؟!

این بار گو چه دیدی؟!

این بار آمدن نیست

این بار فرق دارد

انگار رفتنی شد

چشمان برق بارد

انگار آشنایی می‌خواندت محمّد

می‌گویدت صدا با

آرامشی مؤثر

برخیز ای محمّد

یا ایها المدثر

 

اشعار عید مبعث, شعر مبعث پیامبر

شعر مبعث پیامبر

 

عهد

لحظه‌ی بعثت نورانی احمد

آمد از غارِ حرا ندای سرمد

سوره‌ی علق بخوان تو یا محمّد

ذکری که رمزِ حیاته

شبِ عید نقل و نباته

ذکرِ پاکِ صلواته

ای که معنی همان عهد الستی

از همون روز ازل به دل نشستی

طپش قلب مسلمونا تو هستی (2)

یا محمد یا محمد رسول الله (3)

عرشیان در آسمان نغمه سرایند

همه‌ی ستارگان گرم نوایند

پایه‌های کعبه در مدح و ثنایند

موسم بهار رسیده

واسه دل قرار رسیده

بعثتِ نگار رسیده

کار قلبِ عاشقا شوق و سروره

عید مبعث واسه مسلمین غروره

دشمنا بدونند اسلام دینِ نوره

یا محمد یا محمد رسول الله (3)

نه فلک، ماه و ستاره، عرش اعظم

کهکشان و آسمان و هر دو عالم

شده تسخیرِ نبوت تو خاتم

کسی که برات هلاکه

روز محشرش چه باکه؟

اونجا عشقِ تو ملاکه

ما که جز خدا و تو یاری نداریم

واسه وقتِ دیدنت ببین خماریم

قلبمون رو برا تو هدیه می‌آریم

یا محمد یا محمد رسول الله (3)

 

اشعار عید مبعث, شعر مبعث پیامبر

شعر مبعث پیامبر

 

جبل النور

شبِ بعثت نبی شبِ ثنای احمده

روشنی بخشِ دلا نبوته محمده

جبل النور ببین به دل داره جلا می‌ده

از دلِ غارِ حرا نوایی آشنا می‌ده

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)

چی شده غار حرا سرودِ مستی می‌خونه

نغمه‌ی محمد و تموم هستی می‌خونه

کار هر چی عرشیه زمزمه و ثنا شده

به مسلمونا بگید حاجتشون روا شده

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)

دور هر چی کافره شرم و خجالت پیچیده

چونکه تو چشم نبی برقِ رسالت پیچیده

دلِ کل عالمین افتاده تو تاب و تبش

بسم ربک الذی خلق شده نقشِ لبش

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)


منبع:ansaralreza.blogsky.com


ویدیو مرتبط :
مبعث حضرت رسول اکرم(ص) -اشعار زیبای مرحوم آقاسی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اشعار مدح پیامبر اکرم (ص) و عید مبعث(2)



اشعار عید مبعث, مدح پیامبر اکرم

 

توفیق نصیبم شده از یار بخوانم

مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم

خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی

تا روز جزا زیر لوای تو بمانم

المنةُ لله که من وقف تو هستم

یعنی که گدای تواَم و شاه جهانم!

وقتی که زبان مدح و ثنای تو بگوید

شهد عسلت می چکد از هر دو لبانم

جام دلم از عشق تو گردیده لبالب

این حالت روحانی من گشته نشانم

جز مِهر تو را در دل خود راه ندادم

مِهر تو شود روز جزا خطّ امانم

سرشار شدم از کرَم واسعه ی تو

از فیض تو نشأت ببَرد طرز بیانم

بر طینت من مُهر غلامی تو پیداست

تزریق شده مِهر تو در روح و روانم

سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم

گر اَمر کنی در قدمت جان بسپارم

جبریل فرود آمده از سوی خدایت

حکمی ز خدای احد آورده برایت

آورده برای تو که سلطان جهانی

تاجی که مزیّن شده با نور ولایت

«اقرأ» به تو تلقین بکند یار قدیمی

آوای علی می رسد از غار حرایت

فرمود بخوان نام خداوند جلی را

آن کَس که به هر لحظه کند از تو حمایت

شد واسطه ی فیض خدا حضرت حیدر

یعنی که به دست علی است امر هدایت

تو با علی هستی و علی با تو دمادم

هر جا که تو رفتی، شده او پای به پایت

تو منبع نوری و علی لمعه ی نورت

یعنی که تویی کعبه و او قبله نمایت

آویخته بر گردن من رشته ی لطفت

مملو ز کرامات تواَم، زیر لوایت

من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم

جز لطف شما هیچ مددکار ندارم

ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم

المنةُ لله که تویی سید خاتم

با خُلق عظیمت همه را شیفته کردی

اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم

مشی تو به اسلام علی عادتمان داد

این است صراطی که به قرآن شده اقوَم

تاریخ علی دوستی از ناحیه ی توست

تقویم ولایت به تو دادند مُسلّم

واقف به تولای علی چون تو کسی نیست

ای یار قدیمی علی، قائد اعظم!

با دست که شد تاج رسالت به سر تو؟

این دست خدا بود که گشتی تو معمّم!

معراج، خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟

با صوتِ که اسرار خدا بود مفهّم؟

هنگام خداحافظیِ آخر معراج

آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟

بالله که این حمد خداوند ودود است

حیدر به خداوند قسَم، اصل وجود است

قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار

جانم به فدای قدم حیدر کرّار

بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند

نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار

زنگار، زدوده ز دلم نور ولایت

گردیده دلم جام جم حیدر کرّار

اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین

وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار

در معرکه بر روی زمین ریخته سرها

با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار

روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت

از بارش ابر کرَم حیدر کرّار

با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت

صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار

از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم

از پیر غلامان شما بوده و هستم

منبع:ghasemiyoon.ir