فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
ادعاهای پسر فراستی: پدرم تحت فشار است و طالبی تهدیدش کرده است!
ادعاهای پسر فراستی: پدرم تحت فشار است و طالبی تهدیدش کرده است!
انتخاب: بازتاب نوشت:
غیبت دو هفته ای مسعود فراستی، منتقد اول و محوری برنامه «هفت» در حالی با این توضیح فریدون جیرانی همراه شده که قرار است برنامه «هفت» تنها برنامه تخصصی رسانه ملی در حوزه سینما از این پس با دو منتقد اجرا شود که علی الظاهر این مسائل دلایل دیگری نیز دارد؛ دلایلی که می تواند در نهایت حتی به حذف مسعود فراستی از مقابل دوربین سیما منتهی شود و پسر این منتقد سینمایی از آنها در صفحه فیس بوکش پرده برداشته است.
مسعود فراستی علی رغم شیوه نقدش که در بسیاری از اوقات فاقد استاندارد و ابزارهای منطقی و استدلال های محکم برای تحلیل یک اثر است، به یکی از نمادها و نشانه های برنامه «هفت» نخستین برنامه سینمایی هفتگی ثابت سیما که به نوعی حکم نود سینمایی را دارد (هرچند فریدون جیرانی با این تعریف مخالف است)، مبدل شده است. اگرچه برخی نقدهای او متاثر از خط فکری است که آثار اشخاصی چون مهرجویی، بیضایی، کیارستمی و کیمیایی را می کوبیدند و فراستی، اصغر فرهادی را نیز به این لیست اضافه کرد، اما در مجموع او نسبت به بسیاری منتقدان قابل پذیرش تر است.
بی شک بعد از نقد سنگین فیلم های سخیف و زرد توسط فراستی و جیرانی در برنامه «هفت» طی دو سال اخیر، مدتی است تولید این فیلم ها محدود شده و آنهایی که در این سبک در ژانرهای کمدی تولید می شوند نیز چندان نمی فروشند و روی پرده سینماها چندان دوامی نمی یابند و نشان می دهد هفت در تغییر ذائقه مخاطب نقش اساسی داشته و نمی توان منکر این رویکرد مثبت شد.
اما نقد عدم استقلال این برنامه پابرجاست؛ عدم استقلالی که در ماجرای اسکار فرهادی به اوج خود رسید و حتی در حد بخش هایی از اسکار که سال قبلش نیز در هفت پخش شده بود، در ماجرای اسکار 2012 روی آنتن نرفت و البته جیرانی اعتراف کرد برنامه هایی که برای اسکار تولید کرده بودند، اجازه پخش نگرفته و این یعنی برنامه «هفت» ده درصد استقلال «نود» را هم ندارد
با این حال در دو برنامه اخیر یکباره مسعود فراستی غیبش زد و منتقد جوانی نقش او را برعهده گرفتند که با ملایمت سخن می گفتند تا به حضورش را بر روی آنتن استمرار ببخشند! اینها زمانی جالب شد که گفته های جیرانی مبنی بر اینکه «هفت از این پس به جز فراستی، یک منتقد دیگر هم در مقابل نظر او خواهد داشت تا نظر مثبت و منفی درباره فیلم بیان شود» یادآوری شد و البته هفت به جایی رسید که اصولاً فراستی اوت شده به نظر رسید، هر چند در این باره سکوت جالبی حکم فرما بوده و همه انتظار دارند این هفته منتقد اول این برنامه با همه گوشت تلخی اش به صندلی های سینمایی برنامه هفت بازگردد. در این حال اما ایلیا فراستی از دلایل دیگر این اتفاق نوشته و در صفحه فیس بوک ادعاهای جالبی را مطرح کرده است.
فرزند ارشد مسعود فراستی در حدود پانزده ساعت پیش در صفحه فیس بوکش نوشته است:
«بعضی پرسیدین که چرا فراستی ۲ هفته نمیاد. بعضی پرسیدین که فیلم قلاده ها بهتر بود یا جدایی. جواب همهٔ سوالاتون یه چیز: آقا جان مسعود فراستی تحت فشاره، ۲ بارم تا حالا گفت، یه بار سر ملک سلیمان که گفت مجبورش کردن کم بکوبه، یه بارم سر یه جای دیگه... آقا جان الان چون مسعود فراستی یه میزانی حرفش تو عموم مردم مقبولیت داره، در خیلی از موارد تو فشار میذارنش.
این به این معنی نیست که تو نظام جمهوری اسلامی آزادی و حق بیان نیست، چون این فشار نه از جانب نه رئیس جمهوره نه هیچ کس دیگه. اگر اینطور بود پدر من نمیتوانست تو دیدار هنرمندان با رهبری برگرده بگه ما تو سینمامون ...پنهان داریم. با همهٔ این اوصاف آقا جان برای بارِ آخر میگم بابا خیلی تحت فشاره. دیگه همه فهمیدن که طالبی داره تهدیدش میکنه، دیگه همه میدونن سر ملک سلیمان بابام نمیتونست نقد کنه، دیگه همه فهمیدن که بابام سر نقد اخراجی های ۳ داشت به ده نمکی التماس میکرد که حرفش رو بد برداشت نکنه... .
یکم فکر کنین و اینو از من بشنوین. شاید یه سری از فیلمایی که بابام میگه بدن رو از ته دل قبول داشته باشه و شاید یه سری از فیلمایی که میگه خوبن اصن دوست نداشته باشه ... فقط کافی به صورتش نگاه کنید در خلال حرف زدنش؛ اگر دیدین رنج و غم تو صورتش منعکس میشه بدونین که حرف دلشو نمیزنه. نمیگم که اصلا سر قلادههای طلا نظرش این نبود، چون ابوالقاسمِ طالبی به خیال خودش تهدیدش میکرد. اگر آقای طالبی اطلاع داشت میتونست بجای اینکه بگه تورو توی تظاهرات دیدم، برگرده بگه چرا پسرت ایلیا ۱۸ روز تو زندان اوین زندانی بود؟ والسلام.
در مورد جدایی نادر از سیمین: اون شبی که هواپیمای اصغرِ فرهادی به زمین نشست، یه عده به اصطلاح... به من زنگ زدن تا از من اجازه بگیرن که برن یه تشت از نجاست رو سر آقای فرهادی خالی کنن، من تقریبا هرچی فحش بلد بودم نثارشون کردم. بابامم وقتی فهمید یه ۴ ۵ تا فحش آبدار زیرلب داد بهشون. ۶ روز بعد، همونا به من زنگ زدن که یه شورا تشکیل دادن برای آشتی دادن فرهادی با دولت (!) و از من دعوت کردن که برم اونجا چون پدرم اهل مماشات نیست. من نرفتم و بهشون یه جواب دادم، گفتم نه پدرم نه من نه هیچ کس دیگه ای از آقای فرهادی بدش نمیاد، بابام فیلمو دوست نداشته و این سلیقش بوده (البته منم دوست ندارم) ولی این دلیل نمیشه که مثلا پدر من و دشمن اصغر فرهادی بخونند ... .» و جالب اینکه با سکوت طرفین ماجرا تا اینجای کار همراه شده است.
با این اظهارات حتی شاید بعید نباشد که مسعود فراستی از مقابل دوربین سیما کنار گذاشته شود که اگرچه شاید ارتباط مستقیمی با این اظهارات نداشته باشد اما می تواند به طرح و علنی شدن این مسائل ارتباط پیوسته ای داشته باشد؛ اطلاعاتی که مسعود فراستی در گفت و گو ها در لفافه ای از کلام بیان می کند و از اظهار بسیاری از آنها نیز پرهیز کرده اما با این اظهارات که فرزند ارشد مسعود خان علی الظاهر بر اثر پرسش های مکرر افکار عمومی درج کرده، از پرده برون آمده است./انتخاب
ویدیو مرتبط :
پسر سعید حدادیان: من آقازاده ام، چون پدرم آقاست
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
پسر سربندی: واقعیت قتل پدرم باید مشخص شود
اخبار حوادث - پسر سربندی: واقعیت قتل پدرم باید مشخص شود
تلاشها برای جلب رضایت اولیایدم دکتر سربندی و نجات ریحانه از چوبهدار همچنان ادامه دارد. این در حالی است که در سوی دیگر ماجرا اعضای خانواده مقتول هنوز از رضایت حرفی به میان نیاوردهاند.
گفتوگوی شرق با پسر بزرگ مقتول درباره این پرونده را میخوانید:
در هفتسالی که از زمان قتل میگذرد شما کمتر صحبت کرده و در رسانهها هنوز نداشتهاید. دلیل این سکوت چیست؟
افراد دودسته هستند عدهای برای رسیدن به خواستههای خود حاضر هستند هر مطلبی را عنوان کنند و هر نوشتهای را انتشار دهند اما ما سعی کردهایم در زندگی برای رسیدن به خواستههایمان دیگران را تخریب نکنیم و به همین دلیل ترجیح دادیم در این هفتسال سکوت کنیم و قضاوت را به قانون بسپاریم. متهم برای تبرئه خودش روی دفاع از خود تاکید داشت و برایش مهم نبود که آبرویی برود. این ادعا را باید کنار گذاشت.
این موضوع از چند جهت قابل بحث است. اول اینکه هیچ انسانی پیدا نمیشود که چاقویی 50سانتیمتری در کیفش بگذارد و از این دفتر به آن دفتر برود. سوال من این است که چه افرادی چنین چاقویی دارند؟ ما باید چنین افرادی را برای حفظ صلح و آرامش جامعه حذف کنیم، البته ما هم به حذف فیزیکی معتقد نیستیم چون بدترین نوع حذف است.
متهم علاوه بر قتل و گرفتن جان یک نفر و داغدارکردن خانوادهای، فکر میکند با تهمتزدن نجات مییابد و در جوامع داخلی و خارجی برای خود کسب محبوبیت میکند. بهرهبرداری رسانههای خارجی از جریان این شک را به وجود میآورد که این اقدامات با برنامهریزی انجام و این فرد حاضر شده یک نفر را بکشد و خود را در معرض خطر و در برابر اصحاب رسانه قرار دهد تا برای آنان آبرو بخرد و آبروی سیستم قضایی را ببرد. ما هفتسال سکوت و با آرامش کار قانونی را طی کردیم.
در این مدت 13قاضی مستقل در مراحل بازپرسی، دادگاه کیفری استان، دیوانعالی کشور و اجرای احکام پرونده را بررسی کردند و هیچ کدام در مورد ادعای دفاع مجاب نشدند و در نهایت ریاست قوهقضاییه نیز پرونده را بررسی کرد و ایشان هم نظر 3 قاضی مستقل را که رای قاطع بر مجرمبودن دادند را تایید کرد. چرا برخی افراد در سایتها به خود اجازه میدهند بدون علم و اطلاع کامل از ابعاد مختلف پرونده به راحتی تحتتاثیر نوشتههای مغرضانه رسانههای آن طرف آب قرار بگیرند و مطالبی غیرواقعی را انعکاس بدهند.
ما همه در جامعه زندگی میکنیم. اگر به قوانین احترام نگذاریم سنگرویسنگ بند نمیشود. اگر هر کدام از ما در مورد دیگران قضاوت و اظهارنظر کند چه احتیاجی به سیستم قضایی داریم؟ اگر من تعابیر خودم را بگویم و آنها هم تعابیر خودشان را نتیجه چه میشود؟ در بررسی وجوه مختلف پرونده بر اساس صحبت، اظهارات و اقاریر خود متهم هیچ سندی دال بر سوءنیت برای تجاوز وجود ندارد، هیچ سند و مدرکی، حتی یک خط روی صورت یا یک تار موی کندهشده. خود او اعتراف کرده است دو روز قبل در خیابان شریعتی، نرسیده به میدان قدس اقدام به تهیه چاقویی به طول 50 سانتیمتر کرده است.
طبق نظریه پزشکی قانونی متهم چاقوی سلاخی را بین دو دنده دکتر سربندی فروکرده و باعث قطع رگ پایین بطن راست و شکافتن ریه شده است. این کار صرفا از یک فرد ماهر و حرفهای برمیآید. در حالی که بدن در حالت رکوع یا سجود باشد ممکن است تیغه از بین دو دنده عبور کند. ضمن اینکه طبق بند سوم صفحه 12 حکم دادگاه متهم شب قبل از قتل پیامکی را ارسال کرده با این مضمون که «امشب میکشمش» او در جواب دادگاه گفته منظورم این بوده که پدرم را که سخت میگیرد و اجاره نمیداد در میهمانیهای شبانه شرکت کنم، میکشم.
دکتر سربندی بعد از ضربه خوردن در راهپله از طبقه پنجم تا طبقه سوم به تعقیب قاتل یا نفر دیگر پرداخته و فریاد میزده «دزد، دزد» همسایهها بیرون آمده و با پیکری خونین که از شدت خونریزی در پاگرد افتاده بود مواجه شده بودند. این فرد پزشک بود، چه چیزی را از او دزدیده بودند که از جان خود مقدمتر دانسته و در راهپله در پی آن دویده است؟
این اتفاق چه سختیها و پیامدهایی برای شما داشت؟
عواقب معنوی ناشی از عدم حضور پدر در خانه ناگفتنی است و در کلام و نوشتار نمیگنجد. این غم را صرفا افرادی که این درد را کشیدهاند، میفهمند ولی اتهامات، دروغپردازیها، توهینها و یکطرفه به قاضی رفتن برخی سایتها و روزنامهها درد این فراغ را صدچندان کرده است.
آیا به رضایت فکر کردهاید؟
اصلا. این امکان وجود ندارد. تا وقتی که از واقعیت، پرده برداشته نشود به هیچوجه به این فکر نمیکنیم.
با اجرای حکم قصاص هم یکی از افرادی که فکر میکنید از واقعیت اطلاع دارد از بین میرود و باز سوالات شما بیجواب میماند.
حداقل میدانیم فردی را که به قتل پدرم اعتراف کرده است قصاص میکنیم و در انتظار حقیقت در آن دنیا میمانیم.
اولینباری که برای درخواست بخشش به شما مراجعه شد چه زمانی بود؟
از وقتی رای دادگاه ابلاغ شد در پی رضایت آمدند. قبل از آن هیچ مراجعهای به ما نداشتند.
در روزهای اخیر افرادی با مراجعه به شما و خانوادهتان درخواست بخشش کردهاند. این درخواستها چقدر میتواند در تصمیم شما موثر باشد؟
هنرمندان و افرادی که در جامعه محبوبیت دارند در این ایام بسیار زحمت کشیدند و برای اینکه بخشش را برای قاتل یا خانم جباری طلب کنند به ما مراجعه کردند و در جواب همه آنها ضمن عرض تشکر از بابت این میانجیگری باید بگویم این اقدامات در تصمیم ما نقشی نخواهد داشت. من ضمن تشکر و قدردانی از خیرخواهانی که چنین روحیه پسندیدهای را در جامعه ما رواج میدهند، بیان میکنم اگر در فکر ایجاد آرامش در جامعه هستند، صرفا با معلومشدن حقیقت و واقعیت در پرده و پرهیز از دروغگویی و اتهامزنی است که میانجیگری معنا پیدا میکند.
متهم دو شب قبل کارد میخرد و شب قبل هم به دوستپسرش اعلام میکند که «امشب او را میکشم» و برابر گزارش پلیس و خودش هنگام سجده مقتول اقدام به قتل میکند. وقتی هم که از او سوال میشود، میگوید: «من او را کشتم نکند میخواسته به من تجاوز کند» اگر او عفیفه و پاکدامن بود چرا به خانه مرد غریبه رفته و چرا پیامک داده بود که کجایی و چرا تماس گرفته بود؟ ما از مردم میخواهیم بپرسیم چه چیز میتواند آلام یک خانواده داغدیده را کاهش بدهد؟ آیا قصاص حق ماست یا نه؟ چه کسی جواب هفتسال سوءاستفاده احساسی از اذهان عمومی را میدهد؟ چرا کسی به لطمات روحی که به خانواده مقتول وارد شده است توجه ندارد؟ چرا کسی توجه ندارد که در اثر فقدان این پدر چه اتفاقات ناگواری افتاده و این اتفاق چه اثرات منفیای در پی داشته است؟ واقعا قصاصکردن یا نکردن خانم جباری ارزش ندارد ما در پی کشف حقیقت و گفتن واقعیتها هستیم.
آیا ممکن است خود شما روزی بهعنوان میانجی برای نجات جان یک قاتل به خانواده مقتول مراجعه کنید؟
من صرفا در صورتی بهعنوان میانجی وارد پروندهای میشوم که بهصورت دقیق تمامی قسمتهای پرونده را مطالعه کرده و در جریان ابعاد مختلف موضوع باشم نه فقط برای نجاتدادن یک قاتل از چوبه دار. این کار چه لزومی دارد؟
اخبار حوادث - شرق