فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

آموزش حافظ خوانی


حافظ معمایی است. او چه در روزگاران قدیم و چه در زمانه ای که مدرنیته تمام سنت ها را به چالش می کشد. همچنان در ناخودآگاه ذهن و زبان ما حضور پررنگ دارد. شعرش را که می شنویم، به نظرمان آشنا می آید و با اینحال بیشترمان وقت خواندنش به تته پته می افتیم.





همشهری جوان:
 حافظ معمایی است. او چه در روزگاران قدیم و چه در زمانه ای که مدرنیته تمام سنت ها را به چالش می کشد. همچنان در ناخودآگاه ذهن و زبان ما حضور پررنگ دارد. شعرش را که می شنویم، به نظرمان آشنا می آید و با اینحال بیشترمان وقت خواندنش به تته پته می افتیم. حافظ رازی است. هیچ کس دیگر را سراغ نداریم که مانند او سخن گفته باشد و شعرش هعنوز هم زبان حال ایرانی جماعت گم شده در دنیای دود و ترافیک باشد. حافظ داستانی است. شعر او ما را به باغ های پر گل شیراز می برد و یادمان می رود که او این اشعار نغز را زمانی سرود که تیمور تاتار از کله مناره می ساخت و آنچه را که از حمله چنگیز جان سالم به در برده بود، با خاک یکسان می کرد. نوشته اند شعر حافظ نمود زنده بودن ایرانیان است. حافظ ماجرایی است او تبلیغ عشق و رندی می کند و پرهیز از ریاکاری. و ما، اگرچه عاشق نیستیم و ریا می کنیم، اما همگی رندیم.

گام 1- متن خوانا انتخاب کنید

تا جایی که می توانید و راه دارد، از نسخه های درشت خط و با حروف تایپی استفاده کنید. درست است که خوشنویسی هنر ملی ماست و چه بسا خود حافظ هم شعرهایش را با خط نستعلیق می نوشته اما اینجا خودمانیم، شما که لغات غیرمعمول را هم نمی توانی همینطوری راحت بخوانی، چه مرضی است که بروی سراغ پیچ و تاب های نستعلیق و شکسته؟ با خط نستعلیق وقتی می توانی ارتباط بگیری و لذتش را ببری که مدتی وقت برایش گذاشته باشی، مدتی مانوسش شده باشی، مدتی به حرکت نرم قلم روی صفحه کاغذ نگاه کرده باشی و دیده باشی که ترکیب خانواده ح و جیم با حروف دیگر چطور درمی آید و سین و شین بی دندانه، چه فرقی با کشیدن معمولی حروف دارند. پس اگر این مراحل را طی نکرده اید و غزل شب یلدایی همین بغل را نمی توانید درست بخوانید، قید «دیوان حافظ به خط ...» را بزنید.



گام 2- وسط خواندن گیر نکنید

نکته اصلی در خواندن حافظ و هر شعر یا متن کلاسیک دیگری، این نکته ساده و بدیهی است که ما با یک متن، یک مفهوم، یک کاتکست، اصلا یک «چیز» کلی طرف هستیم. پس نباید به خاطر جزییات، کل را از دست بدهیم؛ یعنی به خاطر نفهمیدن یکی دوتا لغت، کار خواندن را نصفه نگذارید و بلند نشوید بروید سراغ کتاب لغت. مگر شما وقتی یک فیلم زبان اصلی می بینید، مدام نمایش را متوقف می کنید تا معنی تک تک کلماتت را از دیکشنری پیدا کنید؟ معلوم است که این کار را نمی کنید. چون که در جریان کل اثر قرار گرفتن، ندانستن معنی چند لغت را از بین می برد و شما با توجه به بقیه ماجرا، جاهای خالی خود به خود حدس می زنید. پس اولین نکته شد اینکه جریان خواندن را هی قطع نکنید.

گام 3- ریتمش را پیدا کنید

متن های کلاسیک، متاسفانه سجاوندی درست و درمانی ندارند. شما نمی توانی بفهمی که جمله کی تمام می شود یا نمی شود. در شعر که به خصوص این ماجرا تشدید هم می شود و چون به ضرورت وزن، جای فعل و اجزای جمله هم به هم می ریزد. بعضی وقت ها پیدا کردن فاعل فلان فعل، خودش جزو معماهاست. (باز جای شکرش باقی است که توی حافظ و سعدی بیشتر وقت ها، فعل قافیه است.) اما نگران نباشید. همان وزنی که باعث همه این به هم ریختگی ها شده است، به شما یک کمک فوق العاده هم می کند.

وزن یا ریتم شعر به شما می فهماند که استرس جمله کجاست و کجا باید مکث گذاشت. مثلا می گوید «لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابک/ رویی لطیف دلکش چشمش خوش کشیده». بدون پیدا کردن ریتم معلوم نیست که معشوق مورد نظر در این بیت، «شیرین قد» (مودیانه قد کوتاه) است یا «قدی بلند» دارد اما ریتم را پیدا کنید که «دامن کشان همی شد در شرب زر کشیده/ صد ماهرو ز رشکش، جیب قصب دریده» می فهمید باید طرف را قد بلند بخوانید. پس اول یکی دوتا بیت را بخوانید تا موسیقی شعر را پیدا کنید، بعد برگردید و از اول، درست شعر را بخوانید، کلاس هم دارد.

گام 4- به ترکیب کلمات دقت کنید

درست است که ما را عادت داده اند مدام بعد از خواندن هر شعری، از خودمان بپرسیم «معنای بیت چیست؟» اما باور بفرمایید که شعر هم مثل هر هنر دیگری، علاوه بر انتقال معنا و مفهوم، وظیفه اصلی اش لذت دادن به مخاطب است. مثلا وقتی می خوانید که خواجه گفته «سلطان من خدا را زلفت شکست ما را / تا کی کند سیاهی چندین درازدستی» نیازی ندارد کهس ریعا بپرسید که معنای عرفانی بیت چی می شود. به جایش می توانید از تشبیه زلف به یک راهزن سیاهپوش که آمده و لشگر ما را به تنهایی شکست داده، لذت ببرید. یا در این بیت «تا چه کند با رخ تو دود دل من/ آینه دانی که تاب آه ندارد»، اینقدر که تشبیه ها بامزه است، اصل گله و شکایت خواجه از یار بی وفا موضوعیت ندارد.) چون حافظ هنوز هم طرف را دوست دارد و به او می گوید آینه) خودتان فکرش را بکنید: آینه تاب آه ندارد. آه بکشی، آینه تصویرش می رود. ببینید با همین چندتا کلمه چه تصویر فوق العاده ای ساخته شده.

گام 5- از روی سی دی تقلب کنید

قبلا کسانی بودنده اند که زحمت کشیده اندو حافظ را برایتان روی سی دی خوانده اند. استاد علی موسوی گرمارودی، مرحوم محمد جعفر محجوب و احمد شاملو قبلا حافظ خوانده اند. اگر با آن سه تا دستورالعمل قبلی هنوز کارتان راه نیفتاده، می توانید از روی شعرخوانی های قبلی گوش بدهید و ببینید که مثلا غزل 437 را چطوری باید خواند. یا نه، اصلا کل فایل ها را بریزید توی گوشی تان و با یک هندزفری ساده، ضمن رفت و آمدهای روزانه یک دور حافظه گوش بدهید تا خودتان اوستا بشوید.

گام 6- نقطه مرکزی را پیدا کنید

همیشه توی هر شعر، داستان، یا اثر هنری دیگری، یک نقطه مرکزی و محوری وجود دارد که بعدا همه اجزای دیگر دور آن چیده شده اند. معمولا پیدا کردن این نقطه مرکزی، یک جور کلید میانبر برای ارتباط گرفتن با اثر است. کاری که توی یک غزل هفت، هشت بیتی خیلی سخت نیست. کافی است بعد از یک دور خواندن، برگردید و دوباره ماجرا را مرور کنید. مثلا می گویند کل مثنوی در آن چند بیت «بشنو از نی چون حکایت می کند/ از جدایی ها شکایت می کند/...» خلاصه شده. یا در غزل معروف «الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناول ها» که به طور سنتی کلید ورود به دنیا و دیوان حافظ در نظر گرفته می شود. نکته اصلی ماجرا در مصرع دوم است: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» کل غزل شرح مشکلات راه عشق است (بیت های بعدی را به یاد بیاورید:... چه خون افتاد در دل ها... مرا در منزل جانان چه جای امن ... شب تاریک و بیم موج و گردابی چنهین هایل ...) می گویند کل دیوان خواجه هم شرح همین یک نکته است.

گام 7- ماجرا را شخصی کنید

یکی از راه های موثر برای ارتباط گرفتن بیشتر و بیشتر با شعر، امروزی کردن شعر با تعمیم دادنش به چیزهای آشنا و حالات شخصی است. یک کم که تمرین کنید، می بینید که شعرهای قابل تاویل و تفسیر حافظ، این امکان را می دهد که برای هر شعرش یک مصداقی پیدا کنیدو با گفتن «تو را (یا فلانی را) می گوید»، تپق هایتان را لاپوشانی کنید و توجه جمع را مال خود. من همین الان سر کتاب باز کردم و بالای صفحه راست، این دو بیت آمد: «حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل/ دیده دریا کنم از اشک و درو غوطه خورم/ پایه نظم بلند است و جهانگیر، بگو/ تا کند پادشه بحر دهان پرگوهرم». فرض کنید توی فضای مجله، می توانم همین را تعبیر کنم به اینکه حق التحریر ما کم است و ای آقای همشهری! خواجه حافظ هم دیگر فهمیده که کم پول می دهی و این حرف ها.

گام 8- یک کمی هم فکر کنید

خیلی از شعرها هستند که یک معنا بیشتر ندارند. مثل شوخی های غلطنامه کدخدا که فقط بار اول بامزه هستند (مثلا تصویر شیری که دارد یک سطل را با دهان می آورد و فلش خورده این سطل پر از سم است و بعد بالایش نوشته اند «شیر سماور»). شعر حافظ اما اینطوری نیست. بیشتر ابیات و غزل هایش، چندتا معنا و چندتا لایه دارند. یک معنا را که فهمیدی، تازه می توانی بروی سراغ کشف معنای دیگرش. در شرح هایی که برای حافظ نوشته اند، یکی برداشت مادی گرایانه از حافظ کرده، یکی برداشت عرفانی، و ظاهرا همه شان هم مثل آن مثل فیل در تاریکی، دارند بخشی از ماجرا را می گویند. احتمالا شما هم می توانید با توجه به حال و هوای خودتان یک چیز جدیدی توی همان بیت پیدا کنید. پس وقتی خواندن شعر هم تمام شد. توی سرتان نگه داریدش و گاه گاهی برای خودتان تکرارش کنید و به ترکیب کلمات و معنانی شان فکر کنید یا اگر در جمع هستید، درباره اش با دیگران حرف بزنید. باور کنید جواب می دهد.

گام 9- از شعر استفاده کنید

یکی از راه های موثر لذت بردن از شعر، استفاده از آن است. خیلی راحت می توانید توی حرف و در جمع دوستان، لابلای صحبت ها یک مصرع یا بیتی از حافظ هم بزنید قاطی حرف و پزش را بدهید. حال اگر شعری که می خوانید مربوط باشد به حرفتان که چه بهتر. حسابی کلاس کار را برده اید بالا اما اگر هم ربطی نداشت، اصلا ناراحت نشوید. با بی ربط ترین چسب ها هم می شود شعر مربوطه را جا انداخت. مثلا بگویید «این مصداق همان است که توی شعر آمده ...» (باور بفرمایید این یک تجربه شخصی واقعی است که دوستی داشتم در ایام تحصیل که هر حرفی می زد، وسطش این را هم می خواند: «این مصداق همان است که حافظ گفته در نظر بازی ما بی خبران حیرانند» فرقی هم برایش نمی کرد وسط جوک تعریف کردن باشد یا درس جواب دادن به استاد!)

گام 10- کتاب های کمکی هم هست

وقتی همه این کارها را کردید، کم کم با حافظ عیاق و صمیمی می شوید. یحتمل مثل هر دوستی دیگری، به دنبال نزدیک شدن بیشتر به دوستتان خواهید بود. به دنبال فهمیدن معانی بیشترف یا کشف لایه های زیادتر. تازه در این مرحله است که فرق تصحیح های مختلف برایتان معنی پیدا می کند. وگرنه تا به این مرحله نرسیده اید، واقعا اینکه «در حافظ قزوینی – غنی اینطور گفته» یا «خانلری آنطوری ضبط کرده» چه فرقی برای آدم دارد. حالا اگر شما خوان های قبلی را پشت سر گذاشته اید و به این مرحله رسیده اید، بدانید و آگاه باشید که از میان تصحیح های متعدد دیوان حافظ، این دوتا تصحیح معتبرتر و مقبول تر هستند: تصحیح هـ ا. سایه؛ چاپ اول 1372 (نشر کارنامه) و تصحیح سلیم نیساری؛ چاپ اول (از سومین ویرایش) 1387 (انتشارات سخن). اتفاقا متن این دوتا تصحیح، تایپی هم هست.


ویدیو مرتبط :
حافظ خوانی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگی نامه حافظ شیرازی، شمس الدین محمد



سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز)

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.

 

آرامگاه حافظ

 

با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است.

 

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گرفت.

 

خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت.

 

 او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.

 

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

 

تابلو کاشی کاری

 

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

 

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

 

پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.

 

امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

 

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

 

لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.

 

اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.

 

باغ آرامگاه حافظ

 

سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.

 

تصویر:

اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.

 

مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.

 

نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

 

 

آرامگاه حافظ

 

در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

 

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

 

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.

 

 وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.

 

 نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد.

 

شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.

 

ویژگی های شعر حافظ :

برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:

 

1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.

 

چنان که در بیت زیر "شب تاریک" و "گرداب هایل" و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد:

 

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

 

2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات

این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) "مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

 

به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

 

ز شوق نرگس مست بلند بالایی

چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم

 

شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست

کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

 

3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها

ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

 

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

 

 ***

من و انکار شراب این چه حکابت باشد

غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

 

***

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

 

4- طنز

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.

 

پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

 

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

که می حرام، ولی به ز مال او قافست

 

 باده با محتسب شهر ننوشی زنهار

بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

 

 5- ایهام و ابهام

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.

 

نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد:

اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.

 

دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

 

سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

 

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر

گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست

 ایهام در کلمه "عهد" به معنای "زمانه" و "پیمان"

 

 

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم

زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

ایهام در ترکیب "نقد قلب" به معنای "نقد دل" و "سکه قلابی"

 

 عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم

گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

ایهام در کلمه "دوران" به معنای "عهد و دوره" و "دورگردانی ساغر"

 

 

تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.

سردر آرامگاه حافظ

 

جهان بینی حافظ

از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.

 

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟

 

من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست

که از آن دست که او می کشدم می رویم

 

 

2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.

 

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 

 عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

 

3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد.

آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست

 

 تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش

 

4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی

 

به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر

که در کمینگه عمرند قاطعان طریق

 

فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل

چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

 

 

5- انتظار و طلب موعود،

انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:

 

 تصویر

 

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

که از انفاس خوشش بوی کسی می آید

 

 ***

 ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

***

 

 یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

***

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند