فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

آزاده نامداری: بعد از هفت سال به هم رسیدیم (2)



آزاده نامداری و همسرش با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبای‌شان بگویند.

در حقیقت آن پیام دوباره شما را یاد آقای عبادی انداخت؟
آزاده نامداری: البته ایشان می‌گویند كه تماس نگرفتی اما من مطمئنم كه یا زنگ زدم یا اس ام اس دادم و باز هم ارتباط ما قطع شد.

    و این ارتباط قطع شد تا كی؟
آزاده نامداری: اواخر شهریور سال 94 كه خیلی اتفاقی همدیگر را دیدیدم. خیلی جالب است برای‌تان بگویم چون همه زندگی‌ام در ملا عام بود و همه حتی كسانی كه مرا نمی‌شناختند به واسطه مصاحبه‌ای كه با شما داشتم از ریز ماجرا خبر داشتند، ایشان همه چیزهایی كه می‌خواستم بگویم را می‌دانستند ولی من هیچ اطلاعی از زندگی‌شان و این سال‌هایی كه ندیده بودم‌شان نداشتم.

    اصلا نمی‌دانستید آقای عبادی در این سال‌ها كجا بوده‌اند و چه كار كرده‌اند؟
آزاده نامداری: اصلا هیچ اطلاعی حتی كوچك از ایشان نداشتم. جالب بود كه در نخستین برخورد، آقای عبادی هیچ صحبتی از گذشته نكردند و من برعكس شروع كردم به حرف زدن، مثل آتشفشان شروع به فوران كردم و اینكه نمی‌دانی چه بلایی سرم آمد و...


مطلب مرتبط:
آزاده نامداری: بعد از هفت سال به هم رسیدیم (1)

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان, آزاده نامداری


    عین دو دوست قدیمی كه بعد مدت‌ها دوباره یكدیگر را دیده‌اند؟
آزاده نامداری: بله و ما به سرعت و خیلی زود تصمیم گرفتیم اشتباهی را كه چند سال قبل كرده بودیم جبران كنیم و این دفعه با هم ازدواج كنیم.

    اما خیلی به سرعت تصمیم گرفتید ازدواج كنید؟
آزاده نامداری: بله و اواسط مهرماه ازدواج كردیم  و دوماهی هم هست که زیریک سقف زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.

    چرا این قدر سریع؟
آزاده نامداری: ببینید وقتی من سجاد را دیدم اصلا احساس نمی‌كردم ما تازه به هم رسیده‌ایم و قرار است همدیگر را بشناسیم چون احساس آشنایی خیلی زیادی به هم می‌كردیم؛ به هر حال این اتفاق برایم آن قدر دلنشین بود كه من برای خودم و زندگی‌ام با او صحبت كردم و هر دو طرف دلیلی برای مكث ندیدیم.

     به خودتان نگفتید اجازه بدهیم مدت بیشتری با هم وقت بگذرانیم؛ شاید اصلا ما آدم‌های سابق نباشیم و طی این سال‌ها دغدغه هر دوی ما تغییر كرده باشد؟
آزاده نامداری: متاسفانه این چیزی كه شما می‌گویید در كاراكتر من نیست و مطمئن بودم كه هردوی ما داریم به هم راست می‌گوییم و هیچ دروغی به هم نگفته بودیم.

     به هر حال ۷ سال گذشته بود و شما بزرگتر شده بودید و كلی اتفاق در زندگی هر دوی شما افتاده بود؟
آزاده نامداری: ما دفعه قبل هم به خاطر اینكه از كاراكتر هم خوشمان نیامده بود، تصمیم نگرفته بودیم ازدواج نكنیم بلکه ما به خاطر شرایط چنین تصمیمی گرفته بودیم.

    این ازدواج از نظر شما یك ازدواج عاشقانه است ؟
آزاده نامداری: من فكر می‌كنم عاشقانه است و در آن شكی ندارم و باید بگویم این آقای عبادی با شخصیت ۷ سال پیش‌شان یك تفاوت بزرگ دارند و با كلام خیلی خوب توضیح دادند كه ما اشتباه كردیم و من خیلی راحت پذیرفتم.

    نظر شما در این‌باره چیست آقای عبادی؟
سجاد عبادی: به نظر من هم این ازدواج عاشقانه و البته عاقلانه و منطقی است.

    مگر ممكن است؟
سجاد عبادی: بله، چون من علاوه بر عشق و علاقه پیش آمده در مورد شخصیت و شناختم نسبت به ایشان با تحلیل و استدلال تصمیم گرفتم.

    شما اصلا فرصت محاسبه داشتید كه ببینید این ازدواج چقدر عاقلانه است؟
سجاد عبادی: من كلا چه این ‌بار چه ۷ سال پیش كاملا محاسبه كرده بودم و شناخت ما بر مبنای بار اولی كه آشنا شده بودیم پروسه كوتاهی نبود.

    فكر نمی‌كردید تجربه‌ها ممكن است آدم‌ها را عوض كند؟
آزاده نامداری: ما وقتی دوباره همدیگر را دیدیدم شرح حالی از امروز و گذشته‌مان به هم دادیم و متوجه شدیم همان آدم‌های سابق هستیم؛ البته معتقدم این جزو معجزات خداوند است كه برخی از آدم‌ها فرصت جبران اشتباهاتشان را پیدا می‌كنند و این فرصت برای همه پیش نمی‌آید كه دوباره به هم برسند و خداوند را شاكرم دوباره چنین فرصتی به ما داد

    خانواده‌هایتان چطور؟ آنها درباره این ازدواج سریع چه نظری داشتند؟
خدا را شكر هر دو خانواده همراهی‌مان كردند و سنگی جلوی پایمان نینداختند.

    یعنی هیچ دغدغه‌ای نداشتند؟
طبیعتا همه پدر و مادر‌ها دغدغه دارند اما چون ایشان را از سال‌ها قبل می‌شناختند و در جریان خواستگاری‌شان بودند، موافقت كردند.

    همان سال‌ها شما را ملامت نكردند كه چرا پیشنهاد آقای عبادی را قبول نكردید؟
من شاید در برخی مواقع آدم زیادی مستقلی هستم و خب، بشخصه پیشنهاد ایشان را رد كردم و كلا پدر و مادر من خیلی به نظر من احترام می‌گذارند؛ بنابراین با توضیحات من خیلی زود قانع شدند.

    خانواده شما چطور آقای عبادی؟ در باره این ازدواج دغدغه مهمی نداشتند؟
خانواده من در دوره گذشته به ‌طور كامل اتفاقا مشوق و علاقه‌مند به این ازدواج بودند و خب، این ‌بار هم خیلی كمك و من را همراهی كردند.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان, آزاده نامداری


    شما كه به تشابهات و اشتراكات زیاد تاکید دارید، می‌توانید تعدادی از آنها را به ما بگویید؟
سجاد عبادی: دقیقا تاكید دارم كاملا با علم و فكر بوده و حتی بابتش یک لیست تقریبا بلندی تهیه كرده بودم. بگذارید چند تا از مهم‌ترین آنها را برای شما بگویم: استقلال شخصیت و حضور فعال در جامعه، نوع نگاه به زندگی و اهداف مشترك و بزرگ، دیدگاه‌ها و اعتقادات فرهنگی و اجتماعی، خانواده‌محور بودن و تناسبات خانوادگی، سطح تحصیلات، شباهت‌های شخصیتی كه اتفاقا خانم نامداری هم در منزل و زندگی، شخصیت بسیار آرام و همراهی دارند و علاوه بر فعالیت‌های بیرونی تمامی امور خانه را هم مدیریت می‌كنند؛ البته اشتراكات ظاهری، دغدغه‌ها، دوستان مشترك و... هم از جمله دیگر موارد بودند.

    خانم نامداری، به نظرتان آقای عبادی از كدام ویژگی شما خوشش می‌آید؟
آزاده نامداری: من فكر می‌كنم سجاد یك مادر خیلی فعال داشته است كه در زمینه‌های مختلفی كار می‌كرده. ایشان از نظر شخصیتی بسیار جسور بوده‌اند و یك كاراكتر قابل احترام و متمایز از همسرشان داشتند كه دارای جایگاه اجتماعی بالا و كلا آدمی خودساخته بودند و همیشه سجاد به نقشی كه مادرش در خانواده و اجتماع داشتند افتخار می‌كردند؛ همچنین به خاطر چیزهایی كه سجاد از مادرش تعریف می‌كند و از من هم می‌خواهد، احساس می‌كنم كه زنی جسور و فعال را دوست دارد.

    آقای عبادی مادرتان چه شغلی داشتند؟
سجاد عبادی:  اگر به‌طوركلی بخواهم بگویم، ایشان فعال حقوق زنان بودند و در خیلی از عرصه‌هایی كه به زنان مربوط می‌شد فعالیت داشتند، البته طول عمرشان كوتاه بود اما همواره اولویت اصلی ایشان ارتقای جایگاه، شان و منزلت زنان ایرانی بود.

    خانم نامداری یعنی شما می‌خواهید بگویید چون شما خیلی شبیه مادرشان بودید به شما علاقه‌مند شدند؟
سجاد عبادی: البته كه چنین چیزی در موارد متعددی بوده است؛ حتی یك شاعر عرب شعری در این زمینه دارد كه می‌گوید مرد‌ها همیشه به دنبال همسری می‌گردند كه شبیه مادرشان باشد.

آزاده نامداری: البته من چنین جسارتی نمی‌كنم و مادر سجاد برایم یك انسان دست‌نیافتنی و بزرگ هستند.

    به نظر می‌رسد كلیدواژه حرف‌های شما كلمه جسارت باشد و ویژگی مهمی كه آقای عبادی در شما دوست دارند همین جسارت باشد كه برخی مواقع حتی دردسرساز هم شده است؟
آزاده نامداری: دردسر كه نه اما شاید آن هم بخشی از زندگی باشد اما قطعا سجاد خودش هم آدم جسوری است.

سجاد عبادی: بله؛ شاید در دوره‌هایی از زندگی‌ام كارهایی كرده‌ام كه در تعریف به آن جسارت می‌گویند.

آزاده نامداری: من تا پیش از ازدواج با سجاد اختیار زندگی‌ام را به هیچ بشری نداده بودم؛ یعنی به هیچ كس اجازه نمی‌دادم كه از جزییات زندگی‌ام سر در بیاورد. اما از وقتی با سجاد ازدواج كرده‌ام كاملا زندگی‌ام را در اختیار ایشان گذاشته‌ام؛ مثلا من اجازه نمی‌دهم كارهای روزمره‌ یا كارهایی را كه برایم مهم هستند کسی غیر خودم آنها را انجام بدهد ؛ مثلا اداره كردن صفحه اینستاگرام توسط خودم برایم مهم است اما بعد از ازدواج با سجاد بارها پیش آمده بگویم که سجاد فلان پست را بگذارد. الان مردی كنار من ایستاده است كه احساس می‌كنم خلا‌ها و نگرانی‌هایی كه در زندگی‌ام داشته‌ام توسط او كاملا پر شده است و این روزها دیگر تنها نیستم و معنای دو نفره شدن را به خوبی می‌فهمم.

    ویژگی مهم شخصیتی آقای عبادی از نظر شما خانم نامداری دقیقا چه چیزی است؟
آزاده نامداری:  ایشان یك آرامشی دارند كه وقتی در كنارشان باشید احساس می‌كنید در یك ساحل آرام قدم می‌زنید و بعد بسیار مهربان هستند و كلا هرجایی كه ما با هم می‌رویم مثل جمع‌های خانوادگی یا جمع‌های دوستان همه او را دوست دارند؛ مثلا خانواده من سجاد را خیلی دوست دارند و نسبت به ایشان خیلی علاقه‌مند هستند.

    آقای عبادی از ابتدای مصاحبه می‌خواستیم از شما بپرسیم كه شما آدم پولداری هستید؟
سجاد عبادی: نه؛ به هیچ عنوان و ما هم مثل قشر عظیم طبقه متوسط جامعه زندگی می‌كنیم.

آزاده نامداری: متوجه می‌شوم كه می‌خواهید به كجا برسید چون با این سوال چند باری مواجه شده‌ام كه تو با یك آقازاده ازدواج كرده‌ای و من توضیح دادم كه اصلا لفظ آقازاده از كجا و برای چه كسانی ساخته شده است با آن تعاریف، سجاد به هیچ عنوان آقازاده محسوب نمی‌شود. به سجاد از پدرش یك نام نیك رسیده است و ابدا تا به حال نه یك شغل دولتی داشته است نه پول و نه هیچ رانت و امثال این چیزها و اگر سجاد در جایگاه فعلی است فقط با تلاش خودش، تحصیلاتش و حضور در فضای دانشگاه و كاملا شخصی و براساس زحمات خودش بوده است. من خودم بارها پیش آمده كه از مجری بودنم مثلا در برابر جریمه شدن استفاده كرده‌ام اما ایشان هیچ وقت نخواسته كه از نام پدرش سوء استفاده كند و اگر می‌خواست، می‌توانست الان یك شغل راحت دولتی داشته باشد و به علائقش در حوزه بین‌الملل بپردازد.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان, آزاده نامداری


    مراسم عروسی‌تان چه شكلی بود؟
آزاده نامداری: از آنجا كه سجاد خیلی سنتی است و من هم یك خانواده كاملا سنتی دارم ما تمام مراحل را به صورت كاملا سنتی طی كردیم؛ از خواستگاری، بله‌برون، عقد، عروسی و همه مراسم سنتی این چنینی را كاملا برگزار كردیم.

    واكنش مردم در این مدت كه ازدواج كرده‌اید به چه صورت بوده است؟
سجاد عبادی: واكنش‌های مردم خدا را شكر خیلی خوب و مثبت بوده و همه به ما لطف دارند.

آزاده نامداری: در مجامع عمومی مثل همین جشنواره فیلم كه چند روز قبل برگزار شد یا كنسرت، تئاتر یا جا‌های این‌چنینی كه رفته‌ایم بسیار خوب و با احترام بوده است و به طرز عجیبی مردم وقتی من را در كنار سجاد می‌بینند می‌گویند چقدر دوست‌داشتنی هستید و چقدر به هم می‌آیید و این، احساس خوب را در من چندبرابر می‌كنند.

    واكنش منفی هم داشته‌اید؟
آزاده نامداری: واقعا نداشته‌ایم.

    در فضای مجازی چطور؟
آزاده نامداری: البته در فضای مجازی و خصوصا اینستاگرام نظرها مختلف است و هیچ وقت همه طرفدار تو نیستند.

     آقای عبادی این واكنش‌ها شما را اذیت نمی‌كند؟
سجاد عبادی: در فضای مجازی شما به هیچ‌وجه نمی‌توانید اصل و فرع را از هم تشخیص بدهید و متاسفانه این همان معضلی است كه در ابتدا هم خدمت‌تان گفتم. نقابی بر صورت زده شده كه سره و ناسره را نمی‌توان تشخیص داد.

    آقای عبادی هیچ وقت شده كه به خانم نامداری بگویید فلان پست را از اینستاگرام پاك كن یا در مورد این مورد بخصوص اظهار نظر كن؟
سجاد عبادی: واقعیتش این است كه من همیشه نظر می‌دهم و همیشه چه در مورد اینستاگرام یا مصاحبه‌ها و موارد شبیه به این با تفاهم و گفت‌وگوی مشترك مساله را حل می‌كنیم و هیچ وقت روابط ما بر اساس دستور یا توصیه مستقیم نبوده است.

آزاده نامداری: در حقیقت این صفحه اینستاگرام برای هردوی‌مان است.

    آقای عبادی آخرین باری كه از دست خانم نامداری عصبانی شدید كی بود؟ دوست داریم خیلی صادقانه جواب بدهید.

آزاده نامداری: یك بار كه سجاد خواب بود من نیمه‌شب یك پست در اینستاگرام گذاشتم و وقتی فردا صبح از خواب بلند شد ناراحت شد. (خنده جمعی)

سجاد عبادی: یك دوره‌ای بود كه من در دانشگاه به اینترنت دسترسی نداشتم. آن روز بعد كه به خانه ‌آمدم ‌دیدم خانم نامداری یك پست گذاشته و تعداد لایك‌ها به سه، چهار هزار تا رسیده و متوجه ‌شدم كه ساعت دو نیمه‌شب آن پست گذاشته شده است. (خنده)

آزاده نامداری: خیلی وقت‌ها كه سجاد می‌خواهد صبح‌ها سر كار برود یا شب‌ها قبل خواب می‌گوید تو رو خدا من فردا صبح بلند نشوم ببینم یك پست گذاشتی! (خنده)

    اختلاف‌نظر جدی با هم دارید؟
 سجاد عبادی: نه؛ اتفاقا خیلی كم كه البته واقعا وجودش را برای رشد یك زندگی خیلی مفید می‌دانم.

آزاده نامداری: سجاد در خیلی از موارد زندگی چه كوچك چه بزرگ نگاه سنتی‌تری نسبت به من دارد؛ البته من هم سنتی بودن را دوست دارم ولی متاسفانه یا خوشبختانه سنتی زندگی نكرده‌ام؛ هر چند احترام به سنت‌ها همیشه اولویت زندگی‌ام بوده اما ما به توافق رسیده‌ایم كه با هم كنار بیاییم و مشكلی نداریم. خدا را شكر توانستیم كه علایق‌مان را به هم نزدیك كنیم.

    در موارد دیگر زندگی چطور؟ مثلا به توافق رسیده‌اید كه در آینده چند بچه داشته باشید؟
آزاده نامداری: خوشبختانه در این مورد با هم خیلی هم‌عقیده هستیم و بچه داشتن بخش مهم زندگی‌ام خواهد بود چون هم من و هم سجاد عاشقانه دوست داریم بچه داشته باشیم؛ البته وقتی جدی به موضوع نگاه می‌كنم می‌بینم چقدر مسوولیت سختی است و شاید آماده نباشم. همین چند روز قبل به سجاد می‌گفتم كه من الان به تو تعهد دارم و باید بعد از بچه‌دار شدن به یك فرد جدید هم تعهد داشته باشم اما زمانی که حوصله ندارم   این حرف‌ها بی‌معنی می‌شود.

   به دنبال چه آینده‌ای هستید؟
 سجاد عبادی: یك زوج موفق در زندگی، تحصیلات و تشكیل خانواده كه بتوانند در حوزه‌هایی كه علاقه و توانمندی دارند به بهترین شكل فعالیت كنند؛ همسرم در حوزه روانشناسی و خودم در حوزه بین‌المللی.

    خانم نامداری فكر می‌كنید شما پنج سال بعد كجا هستید و چه می‌كنید؟
آزاده نامداری: من قطعا یك رمان نوشته‌ام و یك روانشناس هستم و ممكن است در آینده یك برنامه ثابت تلویزیونی در حوزه روانشناسی داشته باشم.

    اگر بخواهید یك جمله برای پایان بگویید الان وقت مناسبی است.
سجاد عبادی: آدم‌ها در لحظه و آن زندگی می‌كنند و در طول زندگی تجربه‌هایی كسب می‌كنند كه حتی ممكن است در گذشته شكست‌هایی هم داشته باشند و قطعا مهم این است كه نگاه به آینده باشد و از اتفاقات خوب و بد كه در گذشته افتاده درس بگیرند و در عمل این تجربه‌ها به درد آینده بخورد. به نظرم این موضوع خیلی مهم است که بدون توجه به حواشی با اراده قوی، تصمیم و عزم درونی و مشترك با یك هدف بلند به تشكیل زندگی بپردازید و یك ضرب‌المثل فرانسوی پایان حرف‌های من هدیه به خوانندگان شما

Tout vient à point à qui sait attendre

هر اقبالی به موقع خود برای شخص صبور پیش خواهد آمد.

آزاده نامداری: یكی ازدوستانم در سال‌های دور حرفی به من زد كه خیلی جدی‌اش نگرفتم اما این روزها خیلی به آن فكر می‌كنم و الان زمان مناسبی است كه برای شما هم بگویم این دوست می‌گفت: در زمین طوری زندگی كنید كه احساس كنید تنها هستید و آن موقع است كه كه با هیچ كس رقابت نمی‌كنید و در پی آن نیستید كه دیگران چه می‌كنند. پس باید به خودتان بگویید كه من تنها روی زمین هستم و هر روز در حال نقاشی كردن روزهای آِینده‌ام و خدا كمك می‌كند و خودم هم تلاش می‌كنم كه نقاشی‌هایم رنگی باشد و درست از آب دربیاید.

 

امیدوارم این اتفاق بیفتد و اگر روزی بچه‌دار شوم دوست دارم او هم به همین صورت زندگی كند چون با وجودی كه دنیا سخت است و تلخ و گاهی دشوار من آن فانتزی را دوست دارم و در خودم نگه داشته‌ام و دوست دارم بچه‌ام هم در یك دنیای سراسر فانتزی بزرگ شود و خوشحال زندگی كند.

    دوست دارید دختر داشته باشید؟
آزاده نامداری: بله.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان, آزاده نامداری


    اسمش را هم انتخاب كرده‌اید؟
بله اما نمی‌خواهیم الان بگوییم.

    مادرتان در دوره اول با ازدواج‌تان موافق بودند ؟
سجاد عبادی: بله، خیلی خوشحال، مشوق و كاملا موافق بودند.

    خانم نامداری شما هیچ وقت مادر آقا سجاد را دیده بودید؟
بله؛ خدمت‌شان رسیده بودم و ارادت قلبی زیادی نسبت به ایشان داشتم. الان هم اگر به خانه ما تشریف بیاورید بیشترین تصاویر و دست‌نوشته‌ها را از ایشان می‌بینید.

    یادتان هست مادر آقای عبادی را سال‌های پیش كجا دیدید؟
آزاده نامداری: بله؛ در مراسم جشنی در یكی از دانشگاه‌ها كه مادر و خواهر ایشان هم حضور داشتند.

    شما در آن مراسم مجری بودید؟
آزاده نامداری: نه من هم دعوت شده بودم و مهمان همایش بودم.

    آقای عبادی، بار دومی كه شما خانم نامداری را دیدید یك تفاوت بزرگ در زندگی‌شان اتفاق افتاده بود و دیگر مجری تلویزیون نبودند برای شما چقدر این موضوع مهم بود؟
سجاد عبادی: شاید خیلی‌ها باورشان نشود اما من همان حس اولیه‌ای را كه سال‌ها قبل داشتم دوباره نسبت به ایشان پیدا كردم و اصلا برایم فرقی نمی‌كرد كه مجری تلویزیون هستند یا نه و من هیچ وقت آزاده نامداری را كه در تلویزیون حضور دارد نمی‌دیدم. كاراكتر ایشان به عنوان مجری برای من هیچ وقت اولویت نداشته است بلكه شخصیت حقیقی و واقعی ایشان برای من همیشه اهمیت داشته است.

    چه چیزی در شخصیت خانم نامداری دیدید كه دوست داشتید با ایشان ازدواج كنید؟
سجاد عبادی: آدم‌ها وقتی در محیط‌هایی بزرگ می‌شوند كه شبیه هم است و اشتراكات زیاد به ویژه فرهنگی با هم دارند، به هم تمایل پیدا می‌كنند و این شباهت‌ها در زمان‌های مختلف باعث می‌شود كه بخواهند در كنار هم باشند.

     خانم نامداری شما خودتان مشاور خانواده هستید و اگر كسی با مورد مشابه خودتان سراغتان بیاید و بگوید كسی که سال‌ها قبل به من پیشنهاد ازدواج داده بود دوباره چنین پیشنهادی داده است اما من به تازگی از یك زندگی ناموفق بیرون آمده‌ام حال چه كار كنم، چه مشاوره‌ای به او می‌دادید؟
آزاده نامداری: من به تازگی از زندگی قبلی بیرون نیامده بودم و دو سال از ازدواج سابقم گذشته بود و اگر مورد مشابهی با همین ویژگی‌ها از من مشورت می‌خواست حتما می‌گفتم بررسی كن و اگر همه چیز به نظرت درست و منطقی می‌آید ازدواج كن. در حقیقت من با غریبه‌ای كه نمی‌شناختم قرار نبود ازدواج كنم و به خوبی ایشان را می‌شناختم و علاوه بر آن حس و انگیزه واقعی را دو طرفه می‌دیدم.

اخبار فرهنگی - زندگی ایده آل / برترین ها


ویدیو مرتبط :
آزاده نامداری جدید

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آزاده نامداری: بعد از هفت سال به هم رسیدیم



آزاده نامداری و همسرش با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبای‌شان بگویند.

«درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده می‌شود: ۱. موقع بارش باران ۲. زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می‌نگرد ۳. هنگام گشوده شدن در کعبه ۴. هنگام برپایی مراسم عقد و ازدواج.»

این سخن پیامبر«ص» است؛ کسی که خودش رحمتی برای عالم و عالمیان بود. در پایان از رحمت الهی برای کسانی می‌گوید که جایی از زندگی تصمیم می‌گیرند تنهایی را رها کنند و برای رسیدن به آرامش همراهی دلپذیر همراه خود داشته باشند. اینجاست که خدا مانند نوری که از دریچه و منفذی به داخل خانه‌ای می‌تابد رحمت را نرم و آرام بر خانه عاشقانه‌ها نازل می‌کند.

این خانه عاشقانه این‌بار صاحبانی آرام، متین و باوقار دارد. آزاده نامداری و سجاد عبادی چند ماهی است که زیر یک سقف رفته‌اند و دل به دل و دست به دست هم داده‌اند. این زوج دوست‌داشتنی با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبای‌شان بگویند. گفتند و ما شنیدیم و بر کاغذ نشاندیم تا شما هم شریک این حس و حال خوب باشید و از زندگی مشترکی بدانید که حساب شده و پیش رفته و حالا به ثمر نشسته است.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان, آزاده نامداری


   اگر به ما اجازه دهید از اینجا شروع كنیم كه شما از كجا با هم آشنا شدید؟
آزاده نامداری: سال 87 به واسطه دوستان مشترك‌مان كه در آن زمان در تلویزیون مشغول به كار بودند كه یكی از آنها از مدیران ارشد تلویزیون بود به هم معرفی شدیم و چند بار همدیگر را دیدیم چون در یك دوره زمانی بود كه من به‌شدت مشغول انجام فعالیت‌های گوناگون تلویزیونی و. . . بودم و اصلا به ازدواج و تشكیل خانواده فكر نمی‌كردم خیلی پیش نرفتیم و بعد از گذشت مدتی ارتباط‌مان قطع شد.

    همان آشنایی اولیه برای ازدواج بود؟
آزاده نامداری: بله ایشان از همان ابتدا با پیشنهاد ازدواج جلو آمدند اما همان‌طور كه گفتم من در آن سال‌ها اصلا شرایطش را نداشتم.

   پس درواقع شما یك‌بار به طور جدی حدود 7 سال قبل پروسه خواستگاری و اینها رو پشت سر گذاشته بودید؟
آزاده نامداری: بله اما متاسفانه اتفاق نیفتاد چون من در آن سال‌ها ابدا دوست نداشتم ازدواج كنم و به ایشان هم گفتم من الان به درد ازدواج نمی‌خورم وگرنه بهترین فردی هستید كه بخواهم یك روز با او ازدواج كنم.

   واقعا چنین حرفی را به آقای عبادی گفتید؟
آزاده نامداری: بله حتی خاطرم هست موقعی كه داشتم چنین جملاتی را تلفنی به ایشان می‌گفتم در پاركینگ جام‌جم بودم چون من به این اعتقاد دارم آدم‌هایی كه در یك رابطه قرار می‌گیرند باید هم هدف باشند؛ مثلا نمی‌شود كه خانم هدفش ازدواج و آقا هدفش سه ماه دوستی باشد. من  احساس می‌كردم دارم از اطلاعات ایشان و نقطه‌نظرات ایشان استفاده می‌كنم ولی ته‌ذهن من این نیست كه بخواهم ازدواج كنم البته سن و سالم خیلی كم بود و تجربه حالا را نداشتم.

   چقدر بعد از آشنایی به شما پیشنهاد ازدواج دادند‌؟
آزاده نامداری: اصلا ایشان با هدف ازدواج كردن به همان دوستان و واسطه‌ها گفته بودند كه زمینه آشنایی را فراهم كنند و در همان جلسه‌های اول پیشنهادشان را مطرح كردند.

   یعنی قبل از اینكه آشنا شوید شما هدف‌گیری كرده بودید كه می‌خواهید با خانم نامداری ازدواج كنید ؟
سجاد عبادی: بله. همان‌طوری كه ایشان گفتند بنده از همان ابتدا با نیت ازدواج جلو رفته بودم.

   چطور ممكن است؟ شما كه از ایشان شناختی نداشتید؟
سجاد عبادی: به هر حال ما دوستان مشترك زیادی داشتیم و در فضاهای مشترك زیادی چه در تلویزیون و چه در پروژه‌های دیگر خانم نامداری را دیده بودم و شناخت اولیه و حتی می‌توانم بگویم تا حدودی كامل وجود داشت.

   قطعا به غیر از شناخت مد نظر ما، یك حس مشترك خوب بین خودتان حس می‌كردید، درست است؟
سجاد عبادی: طبیعتا همین‌طور است. بالاخره هر كسی كه می‌خواهد چنین اتفاق با اهمیتی را شروع كند یا یك پیشنهادی را به شخص دیگری دهد، حالا در هر زمینه‌ای نه فقط در ازدواج یك حس و انگیزشی در او ایجاد شده كه در مراحل بعدی به دنبال رسیدن به آن و افزودنش است.

    ولی خب، این حس بعضی مواقع در حد خوش آمدن است و برخی مواقع عمیق‌تر، برای شما كدام‌یك بود؟
سجاد عبادی: برای من حسی كاملا متفاوت و عمیق بود.

    در حقیقت شما درگیری حسی برای‌تان به وجود آمده بود؟
سجاد عبادی: بله و البته خیلی مهم و ارزشمند.

   وقتی خانم نامداری پیشنهاد شما را رد كردند چه احساسی داشتید؟
آزاده نامداری: این كلمه رد كردن را بهتر است به كار نبریم چون من ایشان را رد نكردم. من به كل دوست نداشتم ازدواج كنم چه ایشان، چه هر كس دیگر. ممكن است بگوییم من این پیشنهاد را رد كردم چون چند اولویت برای زندگی‌ام داشتم كه گذاشتم كنار هم و متوجه شدم این پیشنهاد برای من مناسب نیست اما در حقیقت در مورد ما چنین چیزی وجود نداشت.

   آن سال‌ها چه مشغله‌ای داشتید كه كلا دوست نداشتید ازدواج كنید ؟
آزاده نامداری:  فكر می‌كنم اواخر حضورم در شبكه یك بود و من انواع و اقسام پروژه‌ها را داشتم.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان, آزاده نامداری


   آقای عبادی! حس شما بعد از شنیدن جواب منفی از طرف خانم نامداری چه بود؟
سجاد عبادی: فكر می‌كنم پاسخی كه ایشان دادند درست‌ترین چیزی است كه می‌شود گفت. چون من همان سال‌ها وقتی از طریق دوستان پیگیر بودم به نظرم آمد این موضوعی كه می‌گویند واقعی بود و ازدواج دغدغه ایشان نبود و اولویت‌های كاری برای‌شان ارجح‌تر بود.

   می‌خواهیم دقیقا بدانیم حس شما چه بود؟
سجاد عبادی: واقعا و عمیقا خیلی سخت بود برایم و دوستانی كه آن زمان در جریان بودند به خوبی می‌دانند كه كه من مدت‌ها چه حال و هوا و حس ناامیدی داشتم.

   خانم نامداری شما چطور؟
آزاده نامداری: راستش من اصلا نفهمیدم كه ایشان چه احساسی داشتند و فكر می‌كردم خیلی راحت برخورد كردند و با مساله كنار آمده‌اند اما خب الان واقعا حس آن موقع ایشان را به خوبی درك كردم.

   برگردیم به عقب چون ممكن است خوانندگان ما و اصولا مردم عادی آقای عبادی را نشناسند. كمی از خودتان بگویید تا همه بیشتر با شما آشنا شوند؟
 سجاد عبادی: من سجاد عبادی هستم. چهارم اسفند 1360 در تهران و در یك خانواده فرهنگی و مذهبی به دنیا آمدم. یك خواهر و برادر هستیم و در حال حاضر در سال سوم دكترای سیاستگذاری دانشگاه آزاد تهران مشغول به تحصیل هستم. كارشناسی ارشد و كارشناسی را هم در رشته روابط بین‌الملل و علوم سیاسی در همین دانشگاه خوانده‌ام.

دوره‌ای برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتم كه در دانشگاه روبرت شومن استراسبورگ در مقطع فوق لیسانس ادامه تحصیل بدهم ولی خب به دلیل اینكه بازه زمانی آن طولانی می‌شد و من می‌خواستم تحصیلات تكمیلی‌ام را سریع‌تر تمام كنم و چون با زبان فرانسه به خوبی آشنا نبودم فقط موفق شدم یك دوره زبان بخوانم و پس از حدود یك سال و نیم به ایران بازگشتم و مجددا تحصیلاتم را پیگیری كردم.

   الان مشغول به كار هستید؟
سجاد عبادی: من به صورت ثابت در حقیقت دو جا مشغول هستم؛ شغل اولم در یك دانشگاه غیرانتفاعی است كه 10 سال از زمان تاسسیس آن می‌گذرد. من مدیر دانشجویی و سرپرست روابط عمومی هستم.

    همین دانشگاهی كه پدر شما مالك آن هستند؟
سجاد عبادی: خیر پدرم در حقیقت یكی از اعضای هیات موسس این مجموعه هستند و این دانشگاه همان‌طور كه از اسمش پیداست غیرانتفاعی است و فرد یا افراد خاصی انتفاعی از آن نمی‌برند بلكه به طور كل تمامی درآمد آن صرف هزینه‌های خود دانشگاه می‌شود.

   و  شغل دوم‌تان؟
سجاد عبادی: علاوه بر آن من در مجموعه‌ای حدود 12،10 سال است كه فعالیت می‌كنم با عنوان نمایندگی  فدراسیون جهانی  مخترعان و مبتكران كه مقر اصلی آن در ژنو است. این مجموعه بیش از نیم قرن است كه توسط تعدادی از مهم‌ترین كشورهای پیشرفته تاسیس شده و الان حدود دو سال است  كه یكی از دوستانم كه خودشان از جوانان نخبه برگزیده المپیادهای جهانی بوده  و ریاست  نمایندگی ایران را برعهده داشتند به عنوان رئیس فدراسیون جهانی انتخاب شده‌اند و بنده هم افتخار همكاری با این مجموعه را به عنوان دبیر فدراسیون جهانی بر عهده دارم. این فدراسیون در  بیش از100 كشور جهان نمایندگی دارد و به نظرم افتخاری بزرگ برای ایران است كه یك جوان شایسته ایرانی به عنوان رئیس فدراسیون، آن  را اداره می‌كند اما رسانه‌ها و البته دولت ما در ایران از این فرصت و موقعیت چندان استفاده‌ای نكردند.

    مقر اصلی در ژنو است و شما در ایران حضور دارید، مشكلی پیش نمی‌آید‌؟
 سجاد عبادی: در حقیقت در تردد هستیم و طی سال  علاوه بر جلساتی كه در مقرمان برگزار می‌شود در 40  رویداد مهم علمی كه در سراسر جهان برگزار می‌شود، شركت می‌كنیم  و از ایران هم تیم‌هایی از دانشگاه‌ها و صنایع اعزام می‌كنیم.

   پس شما در حال حاضر در دو حوزه اصلی فعالیت می‌كنید؛ یكی بخش دانشگاهی و مجازی و دوم بخش بین‌المللی. می‌خواهیم كمی از دیدگاه‌های‌تان و وضعیت این دو بخش برای خوانندگان‌مان بگویید. به طور كلی فضای مجازی را به‌خصوص دركشورمان چطور می‌بینید؟
سجاد عبادی: من تقریبا از سال 1385 تا الان به طور مستقیم بیشتر وقت و كارم در دانشگاه معطوف به حوزه الكترونیكی است و خوب بدون شك بر این باورم كه ظهور اینترنت به عنوان مهم‌ترین پدیده قرن اخیر برای همه انسان‌هاست و با شكل‌گیری آن بسیاری از روابط، برنامه‌ها و اهداف حكومت‌ها و ملت‌ها تغییر كرده و به‌ویژه این شبكه قدرتمند جهانی بر زندگی مردم و روابط عادی آنها نیز اثر گذاشته كه می‌توان ساعت‌ها درباره این تغییرات صحبت كرد اما اگر به طور كلی و تك‌جمله‌ای بخواهم فقط در مورد این موضوع در كشور خودمان صحبت كنم به نظرم مانند بسیاری پدیده‌های دیگر ما ابزارهای مربوط به آن را دست و پا شكسته وارد كشور كردیم در برخی حوزه ها مثل آموزش  استفاده های  خوبی شده اما فرهنگ آن را نه تعیین كردیم و نه برای‌مان اولویتی داشته و نتیجه این شده كه نه فقط در شبكه‌های اجتماعی بلكه بسیاری حوزه‌ها باعث بسیاری آسیب‌های اجتماعی و چالش‌های مختلف فرهنگی شده‌ایم چون فكر می‌كنیم این ابزارها آمده‌اند برای هر نوع استفاده بی‌حد و مرز، بدون توجه به مفهوم و كاربری واقعی آنها.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان, آزاده نامداری


   در حوزه بین‌الملل چطور الان با توجه به فعالیت‌هایی كه شما انجام می‌دهید، اوضاع بهتر شده است؟
سجاد عبادی: خوشبختانه با درایت و مدیریتی كه مجموعه نظام ما در خصوص پرونده هسته‌ای نشان دادند بعد از سال‌ها گشایش‌های بسیار مثبتی ایجاد شد كه البته این موضوع در حوزه كاری ما در فدراسیون هم موثر بود. امیدوارم این بار فرصت‌سوزی را كنار بگذاریم و از این مجال ارزشمندی كه حاصل هزاران هزار سختی و مشكل و گرفتاری برای مردم و مسوولان بوده و باعث ارائه تصویر خوشایندی به نسبت گذشته از كشورمان در عرصه معادلات جهانی شده به نحو احسنت استفاده كنیم. منطقه و كشورهای اطراف ما گرفتار مشكلات متعددی هستند كه این بهترین فرصت را برای رشد سریع كشورمان در تمامی عرصه‌ها فراهم كرده است.

   این‌طور که شنیده‌ام شما در حوزه جوانان هم فعال بودید و حتی كتاب‌هایی هم در این زمینه دارید، حال و آینده این نسل را چطور می‌بینید؟
سجاد عبادی: ما اواسط دهه 70 اولین تشكل غیردولتی جوانان تهران را تاسیس كردیم و از آن موقع تا الان همیشه یكی از دغدغه‌هایم موضوع جوانان و مسائل مبتلا به آنها بوده و اتفاقا بسیاری از دوستان مشترك هنرمند و ورزشكار بنده و همسرم از همین جلسات جوانان فعال در آن زمان باقی ماندند. بله دو كتاب در سال‌های پیش در این حوزه منتشر كردم و در موسسه پژوهشی كه به عنوان دانش‌پژوهان جوان داریم، كارهای تحقیقاتی بسیاری در حوزه‌های مختلف جوانان انجام داده‌ایم كه پرداختن به آنها ان‌شاءالله در موقعیت دیگری فراهم می‌شود، اما باز هم اگر بخواهم خلاصه و  ملموس بگویم به نظرم مشكلات و دغدغه‌های جوانان ما را آقای شهبازی در فیلم مالاریا كه خانم نامداری هم در آن نقش‌آفرینی كردند به خوبی بیان کرده‌اند. سطحی‌نگری، گسست نسلی، بی‌تفاوتی، دوری از فكر و عقلانیت و مطالعه و از همه مهم‌تر دور شدن از خانواده‌ها همراه مشكلات بسیار اقتصادی و اجتماعی اصلی‌ترین مشكلات یك جوان امروزی است كه متاسفانه اكنون هیچ متولی مشخصی نیز در دولت ندارد.

   ما خانواده آقای عبادی را با نام پدر محترتان می‌شناسیم و به واسطه ریاست‌شان بر سازمان ملی جوانان.
سجاد عبادی: پدرم سال‌های طولانی در دولت مشغول فعالیت بودند و در آخرین دوره سازمان ملی جوانان رئیس این  سازمان بودند.

   اگر  شما پسر آقای عبادی، رئیس اسبق سازمان ملی جوانان نبودید، باز هم تصمیم به ازدواج با خانم نامداری می‌گرفتید؟
سجاد عبادی: فكر نمی‌كنم ارتباطی داشته باشد.

 آزاده نامداری: این سوال باید برعكس باشد و باید از من  بپرسید وقتی ایشان پسر آقای عبادی، رئیس سازمان ملی جوانان بودند چرا با ایشان ازدواج نكردید؟

   هر طور خودتان راحتید جواب دهید؟
آزاده نامداری: باید بگویم شما آقای عبادی پدر و آقای عبادی پسر را دو فرد با شخصیت‌های كاملا جدا در نظر بگیرید. با همه احترامی كه برای پدر ایشان قائلم و به عنوان یك فرد حامی، نزدیك و همراه اما سجاد یك كاراكتر دوست‌داشتنی و خاص است  و باید شخصیت ایشان را به طور مستقل بشناسید.

 سجاد عبادی: در حقیقت نه زمینه آشنایی ما و نه فضاهایی كه با هم برخورد كردیم و نه هیچ زمان دیگری هیچ‌وقت در این باره صحبت نكردیم كه پدر من چه كسی است و شما در تلویزیون هستید یا. . . .

   آقای عبادی رفت آمد شما به تلویزیون  و همكاری‌تان با صدا و سیما چطور اتفاق افتاد؟
سجاد عبادی: در حقیقت من چه در گذشته و چه در حال حاضر یك سری دوستان نزدیك دارم كه  همیشه طی این سال‌ها همكاری‌های جسته و گریخته‌ای با آنها و خود تلویزیون داشته‌ام و در پروژه‌های مختلفی در قالب مشاوره یا برنامه‌هایی كه نیاز به ارتباط با خارج از كشور داشته باشند با آنها همكاری می‌كنم.

    آن زمان كه خانم نامداری به شما جواب منفی دادند، شما فكر نكردید كه باید اصرار كنم؟
سجاد عبادی:  اصرارم را هر جور كه از دستم برمی‌آمد از طریق كانال‌های مختلفی پیگیری كردم. حالا شاید نه حضوری و مستقیم  اما از طریق دوستان یا واسطه تلاشم را كردم كه ایشان را به ازدواج ترغیب كنم.

    دقیقا چه كار كردید؟ پیغام دادید و . . . .
آزاده نامداری: اگر خودتان مستقیم گفته بودید شاید بیشتر فكر می‌كردم.

سجاد عبادی: همان دوستانی كه زمینه‌ساز آشنایی ما شده بودند درواقع قرار بود كه دوباره با خانم نامداری این موضوع را در میان بگذارند.

آزاده نامداری: اساسا یك تفاوت كاراكتری که من با ایشان دارم ـ البته اوضاع در سری جدید خیلی بهتر شده و ما به هم نزدیك‌تر شده‌ایم  ـ این است كه من به شدت آدم برون‌گرایی هستم و ایشان درون‌گرا؛ مثلا ما در نوشتن و برنامه‌هایی كه مكتوب می‌كنیم خیلی زود به نتیجه می‌رسیم.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان, آزاده نامداری


   یعنی ایشان آدم مكتوبی هستند و شما شفاهی؟
آزاده نامداری: من خودم را هم آدم مكتوبی می‌دانم و هم شفاهی اما مثلا وقتی ایشان سفر هستند تمام مدت چت می‌كنیم و وقتی به ایران برمی‌گردند، می‌گویم: من اصلا حتی یك اس ام اس را هم جواب نمی‌دهم چون واقعا خسته می‌شوم. در حقیقت من خودم را آدمی می‌دانم كه بیشتر چیزهایی كه در دلم دارم را بیان می‌كنم و حتی بعضی مواقع به شوخی به ایشان می‌گویم اگر آن موقع خودت عنوان می‌كردی یا بیشتر به صورت جدی اصرار می‌كردی به جای واسطه‌ها زندگی‌مان شكل دیگری می‌شد. متاسفانه یا خوشبختانه واسطه‌ها همیشه آن چیزی كه ما در قلب‌مان هست را انتقال نمی‌دهند و بیشتر آن چیزی كه دوست دارند یا فكر می‌كنند را به طرف مقابل می‌گویند. شاید اگر خودشان رگ خواب مرا بلد بودند، بهتر بود.

   البته همیشه خانم‌های ایرانی اولین جواب‌شان منفی است.
آزاده نامداری: نه، من این‌طور نبودم و می‌توانم بگویم انصافا این‌طوری نیستم. دلم بخواهد می‌گویم بله و اگر نخواهم خیلی راحت می‌گویم نه.  در حقیقت مشكل من این بود كه خیلی سرم شلوغ بود و فکر می‌کردم با این کار در حق یك آدم و زندگی‌اش ظلم می‌كنم چون وقتی زن یك خانه شوید  دو روز دیگر  هم بچه‌دار می‌شوید و نسبت به همسرتان و خانواده‌اش یك تعهدی دارید و من در آن زمان اصلا چنین آمادگی نداشتم چون واقعا سنی هم نداشتم و در اوایل جوانی بودم و پدیده ازدواج برایم اصلا قابل لمس نبود.

   بعد از آن اتفاق مسیر هر دوی‌تان تغییر كرد ؟
آزاده نامداری: بله. كاملا مسیرمان از هم جدا و ارتباط‌مان قطع شد و چندین سال از هم خبری نداشتیم تا اینكه سال 91 من مكه بودم و از طریق یك دوست مشترك اس ام اسی به دستم رسید؛ البته نه از این اس ام اس‌های شخصی از پیام‌های گروهی كه متن كاملا رسمی دارد و برای خیلی‌ها ارسال می‌شود. مطلع شدم كه مادر دوست گرامی‌مان آقای عبادی به رحمت خدا رفته‌اند و من بعد از بازگشتم به ایران با ایشان تماس گرفتم و تسلیت گفتم.

اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل / برترین ها