فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
آداب و رسوم مراسم خاکسپاری در فرهنگ های مختلف
مراسم خاکسپاری و آیینهای سوگواری در میان اقوام مختلف متفاوت هستند
آئین های مراسم خاکسپاری
مراسم خاکسپاری
مرگ نه تنها یک اتفاق بیولوژیکی است که جنازه را مانند یک پسماندهای رها میکند که باید به آن رسیدگی کرد، بلکه مهمتر از آن، به دلیل باورها، نمادها، آیینها و شعائری که دارد یک اصل اجتماعی-فرهنگی به وجود میآورد.
البته باید دانست که آیینها و مراسم، ادامه بلافاصل باورها هستند و مراسم خاکسپاری به طور خاص، از اشکال آگاهانه فرهنگی یکی از کهنترین، عامترین و در عین حال ناآگاهانهترین کارهای انسان به شمار می روند یعنی همان نیاز به غلبه بر رنج و اندوه مرگ و مردن.
اهمیت مراسم خاکسپاری
بررسی بقایای آیینهای مراسم خاکسپاری سه چیز را نشان میدهد:
نخست آنکه این باور وجود دارد که آنها بر آینده شخص متوفی، استحاله و دگردیسی جنازه و سرنوشت شخص حاکم هستند. دوم آنکه، مراسم خاکسپاری نشان می دهد که آنها به خویشاوندان و سوگواران نزدیک متوفی نیز توجه دارند که باید به آنها دلداری داد و آرامشان کرد و سوم اینکه این مراسم های خاکسپاری نشان دهنده این است که، آنها در تجدید حیات گروهی شرکت می کنند که در اثر مرگ یکی از عزیزانشان متالِّم شدهاند.
غالبا در جوامع سنتی در آفریقا و آسیا (خاصه در چین) آیینهای مراسم خاکسپاری همانند یک نمایش یا تئاتر همراه با پانتومیم، رقص، موسیقی و حتی دلقک بازی اجرا می شود. مراسم خاکسپاری آنچنان اهمیت دارند که حضور شرکتکنندگان یک تکلیف محسوب میشود.
آیینهای مراسم خاکسپاری غالبا در جوامع سنتی آفریقا و آسیا همانند یک نمایش اجرا می شود
مراسم خاکسپاری و سوگواری انعكاسی از باورهای اقوام مختلف
با وجود اختلافات زیاد میان ساكنان كشورهای مختلف دنیا از نظر فرهنگ، آداب و رسوم، عقاید و باورها، زمانی كه صحبت از برگزاری مراسم عزاداری یا مراسم خاکسپاری میشود، همه دنیا به یكباره یكرنگ میشوند و در اینجا دیگر مهم نیست كه برگزاركننده این مراسم خاکسپاری یك ایرانی باشد یا یك اروپایی یا حتی یك آفریقایی؛ بلكه مهم این است كه همه افراد ساكن این كره خاكی پهناور تلاش میكنند با برگزاری مراسم خاکسپاری و عزاداری به نحوی شایسته، علاقه و احترام خود را به فرد متوفی نشان دهند.
با وجود این، مراسم خاکسپاری و آیینهای سوگواری انعكاسی از باورهای اقوام مختلف هستند و شاید بتوان مراسم خاکسپاری و آئین های عزاداری را یكی از مهمترین نمادهای هویت اجتماعی افراد به شمار آورد.
آئین سوگواری و مراسم خاکسپاری در ایران
در كشور ما رسم بر این است كه به مناسبت درگذشت اقوام و نزدیكان از سوی خانواده فرد متوفی آیینها و مراسمی با عنوان آیینهای سوگواری و مراسم ختم به نشانه علاقه و احترام به فرد متوفی برگزار شود. برگزاری مراسم خاکسپاری، سوم، هفتم و چهلم از جمله آیینهای عزاداری به سبك و شیوه ایرانی ها هستند. پذیرایی از تشییعكنندگان و عزاداران حاضر در مراسم خاکسپاری با حلوا و خرما نیز یكی از دیگر رسوم اصلی آیینهای عزاداری ایرانی است كه هر یك از آنها نمادی از غذاهای بهشتی هستند.
در ایران برخلاف سنت دیرینه اقوام عرب كه مرده را شبهنگام به خاك میسپارند، مراسم خاکسپاری و تدفین در روز و پیش از غروب آفتاب انجام میشود و چنانچه فردی پس از غروب آفتاب از دنیا رفته باشد، یا تهیه تداركات لازم برای خاكسپاری تا غروب آفتاب به طول انجامد، مراسم خاکسپاری در روز بعد انجام خواهد شد.
رسم مشترک مراسم خاکسپاری در بین کشورهای مختلف
پوشیدن لباس سیاه در مراسم خاکسپاری از جمله رسوم مشترك در كشورهای مختلف است و هندیها تنها قومی هستند كه در مراسم خاکسپاری لباس سفید میپوشند. در اغلب كشورها، خانواده فرد متوفی با كنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی، احترام و علاقه خود را به فرد متوفی نشان میدهند و اگرچه در سالهای اخیر بسیاری از آیینهای سنتی در برگزاری مراسم خاکسپاری به دست فراموشی سپرده شدهاند، اما همچنان مراسم خاکسپاری ،ترحیم و عزاداری از تشریفاتیترین و پرهزینهترین مراسمهاست.
در بیشتر كشورها برگزاری مراسم خاکسپاری و عزاداری سه تا هفت روز به طول میانجامد؛ اما در هند این مراسم از نخستین روز پس از سوزاندن جسد فرد متوفی آغاز شده و تا سیزده روز ادامه پیدا میكند.
آماده سازی جنازه برای مراسم خاکسپاری: مناسکِ تطهیر و مراقبت مادرانه
آیین خاکسپاری با دفن جنازه آغاز میشود که یکی از جوانب اصلی آن تطهیر است. این تطهیر مقدمهای نمادین برای تولد دوباره است. یکی از امور مقدس در میان یهودیان خاصه در اسلام که یک تکلیف الهی محسوب میشود عبادات است که مستلزم ارتباط با خداست و نه صرف یک عمل اجتماعی. آمادهسازی مرده برای مراسم خاکسپاری در جوامع سنتی و باستانی امری عام و دارای مقرراتی دقیق است.
- مراسم خاکسپاری در میان سرخپوستان
در میان سرخپوستان، خاصه در آنتیل و هایتی، مراسم خاکسپاری و تدفین یادآور مناسک قابلههاست. با قرار دادن ظرف آب زیر بستر مرده، در واقع به صورتی نمادین منابع حیات را از نو احیا میکنند. باز میتوان مطمئن بود روح که بدن را ترک کرده در عدم ناپدید نمیشود و متوفی که پاک و مطهر شده در جهان دیگر مجددا متولد میشود.
- مراسم خاکسپاری در میان آگنی بورای ساحل عاج
در مراسم خاکسپاری آگنی بورای ساحل عاج بین نگهداری و پاکیزه کردن نوزاد و متوفی شباهتهایی وجود دارد. پیرزنی بدن عریان را روی زانوها میگذارد و سه بار پیاپی آن را با آب تطهیر و معطر می کند و کفن می پیچد. برای نوزاد، این شعار با آوازخوانی همراه است. تطهیر و شستشو با دست راست و از سرتاپا انجام میشود. اما در مراسم خاکسپاری و در مورد متوفی این تطهیر با سکوت همراه است و با دست چپ و از پا تا به سر انجام میگیرد.
این امر از آنروست که تولد، رسیدن و ورود است و تولد دوباره، هجرت. در روستاهای اروپا امر آمادهسازی مرده برای مراسم خاکسپاری را همچنان زنان انجام می دهند. آماده کردن مرده برای مراسم خاکسپاری، کاری مادرانه است.
- مراسم خاکسپاری در میان مائوها
مراسم خاکسپاری در میان مائوها بدین گونه انجام می شود که آنها، حولهای گرم را روی بدن مرده می مالند. سپس آن را در پوششی نو قرار می دهند و در نهایت نیز یک کیمونوی تزئین شد بر تن او می کنند. سر را در یک دستار می پیچند و کفشهایی چرمی که نوک آن خمیده است به پایش میکنند. بعضا تهیه این کفشها برای مراسم خاکسپاری به عهده یکی از نزدیکان متوفی است. پوشاندن کفش به این دلیل است که متوفی برای انجام سفری طولانی به کفشهایی مناسب احتیاج دارد.
مراسم خاکسپاری در ایران باستان
اعتقاد به روح و روان و زندگی پس از مرگ به اشکال گوناگون در سراسر نقاط و مراکز جهان باستان از جمله ایران وجود داشتهاست. بر اساس و مبنای همین اعتقاد در گور مردگان اسباب و لوازم زندگی و خوراک و پوشاک قرار میدادند.
در ادواری قدیمتر هنگام مراسم خاکسپاری بر اساس شغل متوفی ابزار پیشهاش را نیز پهلوی دستش قرار میدادند. اغلب مردگان را در عمق کمی که گاهی از ۲۰ سانتیمتر نیز تجاوز نمیکرد، دفن میکردند. شکل اسکلتهایی که باقی مانده به شکل خمیده و منحنی است. برخی اوقات مرده را طوری خمیده دفن میکردند که تمام اعضای بدنش به جانب شکم کشیده شده باشد.
با پیدایش و کشف فلزات، زینت مردگان هنگام مراسم خاکسپاری با اشیا ی یطلاه و نقره و سنگهای گرانبها رسم و شایع شد. این رسم خدمت مهمی به فهم هنر و دانستنیهای دیگر باستانشناسان کردهاست زیرا که تقریباً تمامی جواهراتی که از زمانهای باستان به دست ما رسیدهاست از مقابر و گورها یافت شدهاست.
رنگکردن مردگان در ادوار قدیم
یکی از آئین های مراسم خاک سپاری در ادوار قدیم بدین صورت بوده است که جسد مرده را با رنگ قرمزی میپوشانیدهاند که از اکسید آهن به دست میآمده و در فلات ایران فراوان بودهاست. این نظر هم وجود دارد که ممکن است زندگان بدن خود را به دلایلی با همین ترتیب رنگ میکردند و چون فوت میشدند، اثر این رنگ بر بدنشان باقی میماندهاست. در دوران های متأخرتر بجای اکسید آهن بر استخوانبندی متوفی با رنگی سرخ فام، با گِلِ اُخرا نقش هایی ایجاد می کردند.
مراسم خاکسپاری در دین مزدیسنا
ایرانویج زادگاه آریاییها و زرتشتیان سرزمینی سرد و یخبندان و بیشتر ماههای سال زمین سرد و سخت و یخین بود. به دلیل عدم جنگلها و کوهستانی بودن، آریاییها مردههای خود را روی کوههای بلند و قلهها میگذاشتند تا خوراک کرکسها شده، زودتر از بین بروند و جلوی بروز و شیوع بیماری گرفته شود.
اندک اندک برخی از ایرانیان از جمله مادها روی کوهها و مکانهای دور از اجتماع آدمیان برجهایی مشهور به دخمه ساختند که زرتشتیان به آن «دادگاه» و پارسیان «دخمو» میگفتند. (به انگلیسی: «tower of silenc) یعنی: «برج سکوت» ترجمه شدهاست. در وسط دخمه چاهی به نام «سراده» یا «استهدان» (استودان:استخواندان) وجود داشت که استخوان مردگان پس از پاک شدن از پوست و گوشت در این چاه ریخته میشد.
برج خاموشان یا دخمه
مراسم خاکسپاری زرتشتیان
در آیین زرتشت آتش و آب و خاک مقدس هستند اگر جسد را مدفون کنند خاک را آلوده ساختهاند و اگر در آب غرق کنند آب را ناپاک نمودهاند و اگر در آتش بسوزانند با آلوده ساختن این فروغ آسمانی بزرگترین معاصی صورت گرفتهاست. به عقیدهٔ پیروان مزدیسنا باید جسد را در دسترس مرغان و جانوران لاشهخور قرار داد و یا بالای برجهای خاموشی در معرض نابودی گذاشت.
استفاده از تابوت در مراسم خاکسپاری در آئین مزدیسنا ممکن است به رعایت آئین آلوده نساختن خاک و یا تدفین بقایای اجساد ارتباط داشتهباشد.
مراسم خاکسپاری و تدفین در مسیحیت
مسیحیان اولیه نیز مانند یهودیان و رومی ها، مردگان خود را در دخمه های زیر زمینی دفن می کردند. در این دخمه ها یک کلیسای کوچک برای اجرای مراسم خاکسپاری و تدفین وجود داشت. مسیحیان شکنجه شده در این قبرهای تاریک زیر زمینی پنهان می شدند و حتی در آنجا زندگی می کردند. به دلیل آنکه تعداد زیادی از مقدسین در این محلها دفن شده بودند، بسیاری از آنها بعدا تبدیل به مرقد و زیارتگاه شدند.
مراسم خاکسپاری در مسیحیت اغلب بین دو روز و یک هفته بعد از مرگ تشكیل مىشود. جزئیات مراسم خاکسپاری در مذاهب مسیحى مختلف است٬ ولى معمولا مراسم خاکسپاری با مراسم كلیسا شروع مىشود و سپس تابوت به قبرستان برده و دفن مىشود. آنجا عزاداران دوباره نماز مىخوانند و یکیک خاک بر تابوت مىاندازند. از جمله آیات كتاب مقدس كه در مراسم خاکسپاری مسیحى خوانده مىشود: (از خاک گرفته شدی زیرا كه تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت) و (ما را تعلیم ده تا ایام خود را بشماریم تا دل خردمندی را حاصل نماییم). فامیل نفر مرحوم معمولا مهمانان را بعد از مراسم خاکسپاری به كافه دعوت مىكند.
جزئیات مراسم خاکسپاری در مذاهب مسیحى مختلف است
مسیحیان برای شنیدن پیام رهایی بخش خدا آماده می شوند؛ زیرا معتقدند که خدا مسیح را برای عیادت بیماران، شفا دادن ایشان و آماده کردن آنان در لحظات جان دادن فرستاده است . آیین تدهین بیماران نشان دهنده وجود خدا و محبت اوست و به یاد می آورد که خدا انسان هایی را که به وسیله بیماری مورد امتحان قرار گرفته اند، فراموش نمی کند. به دیگر سخن ، هدف از این آیین آن است که با احساس جانکاه تنهایی و بی کسی بیماران مقابله نماید، مخصوصا در مواردی که جسم فرسوده شده و جان اندک اندک از تن می رود و مرگ فرا می رسد.
مسح کردن بیماران با روغن مقدس مسلم می سازد که آنان تنها نیستند، بلکه مسیح با ایشان است و آنان را به سوی خدا رهنمون می شود. همچنین گروهی از برادران ایمانی با او هستند و برای او دعا می کنند.
در قرون وسطی تنها زنانی را که به جادوگری متهم می شدند، پس از محاکمه در محاکم تفتیش عقاید با آتش می سوزاندند. دلیل می آوردند که با این تمهید روح شیطانی و پلید جادوگران همراه با جسم شان برای همیشه نابود شود.
مراسم خاکسپاری و تدفین در اسلام
در دین اسلام، مرده ها هم احترام دارند. نگاهی اجمالی به سرنوشت میت از زمان احتضار تا به خاکسپاری و اعمال شب وحشت و... همه و همه حکایت از احترام خاص اسلام به اموات است. در بین احکام دو نقطه اوج دیده می شود. اگر یک کار در بردارنده بالاترین مصلحت باشد تعبیر به واجب می شود و اگر در نقطه مقابل باشد و متضمن مفسده، تعبیر به حرام می شود و اما حکم اسلام درباره اموات بدین صورت بیان شده است: غسل، کفن، نماز و دفن مسلمان اگر چه دوازده امامی نباشد بر هر مکفی واجب است و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود و چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند.
هنگام مراسم خاکسپاری چهار کار لازم است. اول تنظیف و غسل میت است که نشان از توجه دقیق اسلام به پاکیزگی و طهارت است. ویژگی آب مورد استفاده برای مراسم خاکسپاری هم بیان شده که باید پاک و غیر غصبی باشد سه بار شستن، نوعی احترام است به کسی که اولاً خداوند او را بالاترین مخلوق نامیده است. دوم اینکه اگر وی رکنی از خانواده بوده، بازماندگان او را با کمال محبت شستشو دهند. او گرچه از دنیا رفته ولی عُلقه خویشی و محبت همچنان باقی است.
پس از آن حنوط است. در مراسم خاکسپاری و تدفین، حنوط یا خوشبو کردن قسمت هایی که به هنگام سجده روی زمین قرار می گرفته، نیز واجب است. که این هم حکایت از خوش سلیقگی اسلام است. یعنی مردن شخص و خاکسپاری به معنای تمام شدن پرونده و مختومه بودن آن نیست. در مراسم خاکسپاری و تدفین پس از غسل نوبت پوشاندن میت است که در سه تکه پارچه پاک و حلال واجب است وی را بپوشانند. پوشش از نیازهای فطری بشر است و این به لحاظ حفظ حرمت انسان ها است. که بدن او عریان و بی لباس نماند حتی در صورتی که جان و روح ندارد.
سپس بر پیکر پاک مرحوم، نماز خوانده می شود. نمازی با پنج تکبیر که نشان از پنج وعده نمازهای یومیه دارد. که تشییع کنندگان همراه با ولی میت به جای آورده و جنازه را به سوی خوابگاه ابدی مشایعت می کنند. پاره ای دیگر از مستحبات هست که روح آنها به ما می فهماند که از منویات اسلام آن است که همین جسم از زیر خاک سالم بماند و حتی روایت است که کسی چهل مرتبه غسل جمعه را در روز جمعه نزدیک به زوال انجام دهد، جسدش نمی پوسد و درباره برخی از شهدا، منقول است که جسم آنان سالم است.
مانند حرّ بن یزید ریاحی که برخی آن را دیده اند. و درباره برخی علماء ربانی هم منقول است که جسم آنان در قبر پس از سالها سالم باقی مانده است. و این مطلب که در روز قیامت معاد جسمانی هم هست و عقیده شیعه هم بر آن است موءید این است که باقی ماندن جسم مدنظر اسلام است. در اسلام باقی ماندن جسم زیر خروارها خاک آن هم بدون تغذیه مادی،از ارزشها است و حاکی از سلامت روح مرحوم است.
اسلام برای تشییع جنازه و مراسم خاکسپاری فرهنگ و آداب خاصی دارد حتی المقدور هنگام خاکسپاری جنازه را بر روی دست حمل کنند. کیفیت دفن مردان با زنان اندکی متفاوت است. به لحاظ آثار تربیتی برای تشییع کنندگان میت را با ذکرهایی خاص تشییع می کنند. حضور در قبرستان و دفن میت در اماکن خاص نیز از دیگر برنامه های اسلام است.
آداب خاکسپاری و تشییع جنازه
اسلام برای تشییع جنازه و مراسم خاکسپاری فرهنگ و آداب خاصی دارد
• در مراسم خاکسپاری كسى كه جنازه را حمل مى كند، هنگام حمل جنازه بگوید: «بسم اللَّه و باللَّه وصلى اللَّه على محمّد و آل محمّد، اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات».
• هنگام مراسم خاکسپاری جنازه را بر دوش بگذارند و ببرند و روى چهارپا و مانند آن برده نشود، تا از ثواب آن محروم نشوند، مگر آنكه عذرى باشد مثل دورى راه، البته حمل جنازه با چهارپا و مانند آن، معلوم نیست كه مكروه باشد.
• تشییع كننده جنازه هنگام مراسم خاکسپاری در حال خشوع و تفكر باشد و چنین تصور كند كه خود او را برداشته و مى برند و او بازگشت به دنیا را خواهش كرده و اجابت شده است.
• در حال تشییع پیاده باشد و سوار شدن در آن حال مكروه است، مگر آنكه معذور باشد، البته در وقت بازگشتن مكروه نیست.
• هنگام مراسم خاکسپاری، تشییع کننده پشت سر جنازه یا در یكى از دو طرف آن راه برود و اولى (پشت سر) افضل است.
• هنگام مراسم خاکسپاری هر تشییع كننده هر چهار طرف تابوت را بردارد و بهتر است اول جلوى تابوت طرف راست میّت را بر دوش راست بگذارد سپس طرف راست آخر تابوت را روى دوش راست بگذارد بعد از آن طرف چپ آخر تابوت را روى دوش چپ بگذارد، آنگاه به قسمت چپ جلوى تابوت رفته آن را روى دوش چپ بگذارد.
• هنگام مراسم خاکسپاری صاحب عزا پا برهنه باشد و عباى خود را از دوش بردارد یا به طورى كه مناسب شخص عزادار است وضع ظاهرى خود را تغییر دهد تا اینكه معلوم شود او صاحب عزا است.
• خندیدن و لهو و لعب و برداشتن عبا براى غیر صاحب عزا و تند راه رفتن به طورى كه منافى مداراى با میّت باشد خصوصاً دویدن، در مراسم خاکسپاری و تشییع جنازه مكروه است، بلكه سزاوار است كه تشییع كنندگان هنگام خاکسپاری در راه رفتن میانه روى نمایند.
• در مراسم خاکسپاری آتش بردن پشت سر جنازه در حال تشییع مكروه است، مگر در شب كه چراغ یا هر روشنایى دیگر مكروه نیست.
• در موقع عبور جنازه، برخاستن شخص نشسته مكروه است، مگر آنكه میّت كافر باشد كه در این صورت بر مى خیزد.
• بهتر آن است كه زنها در تشییع جنازه و خاکسپاری شركت نكنند؛ اگر چه میّت زن باشد و بعید نیست شركت زنهاى جوان، در تشییع جنازه مكروه باشد.
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر
منابع:
ettelaathekmatvamarefat.com
bashgah.tebyan.net
hawzah.net
ویدیو مرتبط :
آداب و رسوم
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
فرهنگ و آداب و رسوم ایل قـشقـایی
قشقائی یکی از دو ایل بزرگ و کهن ایران زمین است (ایل بزرگ دیگر بختیاری است.) بـیشتر ایل قـشـقایی در استان فارس ساکن هستـند. بسیاری از آنها هنوز بصورت سیار در فصول مخـتـلف سال از یـیلاق به قـشلاق کوچ می کنند. قـشقاییها همچـون بسیاری دیگر از اقلیتهای نـژادی، ترک تبار هستـند. اینان قومی دلیرند که شکست دادن و تسلیم کردنشان کاریست بسیار مشکل. یكی از مناطق مهم عشایری ایران, استان فارس میباشد و بزرگترین ایل ایران (ایل قشقایی) با شش طایفه در فارس به كوچ روی ادامه میدهند. علاوه بر ایل قشقایی ایل خمسه و ایل محسنی و همچنین طوایف كوچكتری به زندگی عشایری خود در فارس ادامه میدهند.
ایل قشقائى یکى از ایلات مهم ترک زبان ایران است. مرکز اصلى این ایل فارس است. قشقائىها در دورههاى مختلف بهتدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شدهاند. عشایر ترکزبان در سراسر ایران پراکنده هستند. استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان، مغولان، تیموریان و صفویه شدت یافته است. پارهاى از مورخان مسکن اصلى ایل قشقائى را آذربایجان و تبریز مىدانند, ترانههاى فولکوریک قشقائىها هم این نظر را تأئید مىکند.
قشقائیها شیعه جعفری هستند و به آداب و رسوم خود علاقهمندند. شاید بیش از پنج درصد آنان نماز نخوانند، یا اصلاً نماز را ندانند ولی به عرف و عادات خود سخت معتقدند. زبان قشقائیها ترکی قشقائی آمیخته به فارسی است و همه آنها فارسی را خوب میدانند و به آن به آسانی سخن میگویند.
طایفههای ایل قشقائی
جمعیت ایل قشقائی نزدیک به 30 هزار خانوار یعنی 150 هزار نفر است. این ایل از پنج طایفه بزرگ «درهشوری»، «شش بلوکی»، «کشکولی بزرگ و کشکولی کوچک و قراچه»، «فارسیمدان»، «عمله» و برخی تیرههای مستقل مانند، «صفی خانی»، «گله زن» و «یلمهای» تشکیل شده است. طایفه عمله در زمان ایلخانی صولت الدوله برای رسیدگی به کارهای شخصی خان، گردآوری حق مالکان، رسیدگی به کارهای کشاورزی، گله داری ایلخانی و تنظیم امور ایلی از تیرههای گوناگون ایل قشقائی و سران تشکیل شد. طایفه عمله یا عمال اجرای دستورها و فرمانهای ایلخانی بزرگ، با آن که اکنون سمت و وظایف پیشین خود را از دست داده است، هنوز هم به نام «عمله» خوانده میشود.
کوچ قشقائیها
خانهای هر طایفه نیز گروهی خدمتگزار و کارگزار مخصوص دارند که آنها را نیز «عمله دور و بر خان» مینامند ولی جزو طایفه عمله نیستند.
سازمان ایل قشقائی به ترتیب از فرد تا ایل به صورت زیر است: نفر- خانوار - ایشوم - تیره - طایفه - ایل.
هر طایفه از چندین تیره و هر تیره از چندین «ایشوم» و هر چند ایشوم از چند خانوار تشکیل شده است.
حسینی فسائی در "فارسنامه ناصری" (که به سال 1312هجری قمری نوشته) شصت و شش تیره از ایل قشقائی را نام برده است ولی شماره تیرههایی که امروز جزو قشقائی است. بیش از این است. شاید گروهی از این تیرهها در گذشت زمان و یا سودجوئی به ایل قشقائی پیوسته باشند.
در سازمان کنونی، هر خانوار یک سرپرست و هر ایشوم که از چند چادر گرد هم که در آن چند خانوار زندگی میکنند تشکیل میشود. یک ریش سفید و هر تیره یک یا دو کدخدا و هر طایفه یک یا دو و یا سه کلانتر دارد. کلانتران که از طبقه خانها هستند از جانب دولت برای رسیدگی به کارهای طایفه خود و برقراری امنیت و انضباط برگزیده میشود. یک یا دو افسر ارتشی نیز برای برقراری انتظامات ایل به نام افسر انتظامی از طرف ارتش برگزیده میشوند.
در سازمان کنونی ایل قشقائی، «ایل بیگی» یا «ایلخانی» (ریاست ایل) وجود ندارد و دولت این مقام را از بین برده است.
فارسنامه ناصری قشقائیها را از طایفه خلج ترک میداند که از روم شرقی (آسیای صغیر یا آناتولی) به عراق عجم گریختهاند و مینویسد که به همین جهت آنها را «قاچ قائی» یعنی فراری نامیدهاند و واژه قاچقائی رفته رفته به صورت قشقائی در آمده است. برخی نیز مانند «بارتلد» نام قشقائی را از کلمه «قشقا» به معنی اسب سفید پیشانی گرفتهاند ولی خود قشقائیها معتقدند که در زمان صفویان از ماوراء قفقاز به آذربایجان و سپس به اصطهبانات و نیریز تبعید شدهاند.
قشقائیها پیوسته میان سرزمینهای سردسیر (قشلاق) سمیرم شش ناحیه، دامنه کوه دنا، سرحد چهاردانگه، کام فیروز، کاکان و پیرامون شهرهای آباده، شهرضا، اردکان، کوه مرّهَ تا سرزمینهای گرمسیر (ییلاق) کرانههای خلیج فارس و پیرامون بهبهان، ماهور میلاتی، کازرون، فراش بند، قیر، کازرین، خنج، افزر، خشت، فیروزآباد، خواجهای، دشتی و دشتستان برای رفتن به ییلاق و قشلاق کوچ مینمایند و چنانکه یاد شد معمولاً چادرنشینند.
قشقائیها سه تا چهار ماه از سال را کوچ میکنند و بقیه سال را در ییلاق و قشلاق میگذرانند. و به همین جهت به آنها «قشقائی بادی» میگویند. عده بسیار کمی از قشقائیها نیز به تازگی ده نشین شدهاند و به کشاورزی و باغداری مشغولند و در دهات برای خود خانه ساخته اند. این دسته را «قشقائی خاکی» مینامند. قشقائیهای بادی بیشتر به دامپروری و گله داری میپردازند و به همین جهت برای رسیدن به چراگاه پیوسته کوچ میکنند. قشقائیهای بادی بجز دامداری، در ییلاق و قشلاق به کشت و زرع نیز میپردازند. این ایل در ییلاق با بختیاریها و در قشلاق با ایلهای بویر احمدی، خمسه، ممسنی هممرزاند.
چادر
چادرهای ایلی را که «بوهون» خوانده میشود، از موی بز و به رنگ سیاه میبافند. این چادرها به شکل مستطیل است و از چند بخش گوناگون: سقف، لتفهای اطراف چادر، تیرکها، چند قطعه «کمَّج» یا «کمجِّه»، بندها، میخهای بلند چوبی، میخهای کوچک چوبی که به نام «شیش» خوانده میشود و لفاف یا «چیق» یا «نی چی» اطراف چادر تشکیل شده است. لتفها از جنس سقف و به رنگ سیاه بافته میشوند. پهنای لتف یک متر و درازای آن نامعین است و گاهی تا ده متر میرسد. لتفها با میخهای کوچک چوبی «شیش» به سقف متصل میگردند. تیرکها و کمجها نگهدارنده سقف چادرند. سر تیرکها در زیر سقف، در سوراخ کمجها قرار میگیرد. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق میکند. در زمستان بیشتر تیرکها در میان و سراسر چادر قرار میگیرند و سقف را به شکل مخروط درمیآورند تا هنگام ریزش باران، آب از لبه سقف و به زمین بریزد. پیرامون چادر نیز جوی کوچکی حفر میکنند که آب باران در آن جاری میشود ولی در تابستان و بهار تیرکها را در اطراف چادر قرار میدهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشی که اسباب خانه و رختخوابها قرار میگیرد دیوار دارد. در زمستان و پایان پائیز سه طرف چادرها با لتف پوشیده میشود و تنها راه ورود و خروج، یک ضلع پهنای چادر است. «نی چی» یا «چیق» حصیری است از زنی که از درون، دورادور بخش پایین چادر گذاشته شود تا چادر، از دید خارج، باران و سرما محفوظ بماند. باید دانست که بیشتر لوازم زندگی و خواربار و رختخواب و پوشاک و وسایل دیگر را در جوالها و خورجینها و خوابگاهها یا چمدانها میگذارند و آنها را در امتداد درازای چادر منظم و مرتب روی هم میچینند و گاهی یک جاجیم بزرگ منگوله دار و زیبا بر روی سراسر آنها میکشند.
بجز چادرهای سیاه که چادر رسمی ایلی است، چادرهای برزنتی سفید یا اخرائی رنگ دو پوششه آفتاب گردان یا مخروطی برای پذیرائی مهمانها و برای استفاده در جشنها و عروسیها نیز وجود دارد. در جشنها دامن این چادرها را بالا میزنند تا تماشاچیان صحنه را بهتر ببینند. گاهی در درون این چادرها شستشو میکنند. چادرهای دو پوششه را در اصفهان میسازند. بجز این چادر، یک نوع چادر کوچک مستطیلی شکل از کرباس سفید رنگ نیز دارند که ویژه آبریزگاه است. چادر آبریزگاه بهوسیله تجیری از میان به دو بخش مجزا تقسیم میشود و در قسمت وسط آن چاله کوچکی کندهاند.
به تازگی برخی از خانهها برای آرامش بیشتر در ییلاق و قشلاق خانههای سنگی یا آجری ساختهاند.
پوشاک
پوشاک زنان قشقائی بسیار زیبا و جالب توجه است و عبارت است از: چهار یا پنج دامن چین دار است که تنبان با زیر جامه نامیده میشود. تنبانها را روی هم میپوشند و هر کدام آنها از 12 تا 14 پارچه ساخته میشود. تنبانهای زیری از پارچههای ارزان مانند چیت گلدار و دامنهای رویی از پارچههای بهتر مانند مخمل یا زری و تور است و در پائین حاشیه یا تزئین دارد. پیراهن زنان تا ساق پا، یقه بسته و آستین بلند است و در دو طرف پائین چاک دارد که روی دامنها قرار میگیرد. اگر پیراهن از جنس ساده و گلدار نباشد پیش سینه را پولک دوزی میکنند. روی پیراهن آرخالق کوتاهی با آستین سنبوسهای میپوشند که از زری گلدار یا مخمل است. بر دو گوشه کلاخچهای (کلاهچه یا کلاهکی) سه گوش از جنس آرخالق کش میاندازند و پس از آنکه آن را سر گذاشتند کش را به زیر میآورند و موها را دور کش میپیچند. روی کلاخچه چارقد تور یا زری سه گوش بزرگی سر میکنند و آن را با سنجاقی محکم زیر گلو میبندند و روی آن را از قسمت جلوی سر و بالای پیشانی دستمال کلاغی رنگی میبندند. و کلاغی را از پشت سر گره میزنند و قسمت زیادی آن را از پشت آویزان میکنند. پوشش پای آنها کفش ساده یا گیوه ملکی است. جوراب نمیپوشند. زیور دیگر زنان گلوبند زرین یا اشرفی همراه با دانههای میخک خوشبو و همچنین النگو و دست بند طلا است.
لباس مردان عموماً کت و شلوار است ولی پوشاک ایلی آنها آرخالق آستردار بلندی است که تا مچ پا میآید و آستین بلند و گشاد و چاک دار دارد و ساده یا گلدار است. زیر آرخالق پیراهنی به رنگهای گوناگون ساده یا راه راه با شلوار بلند آبی ساده یا راه راه میپوشند. کفش آنها گیوه ملکی ساخت آباده یا شیراز، یا کفش ساده مردانه است. بر روی آرخالق (در قسمت کمر) شال پهنی میبندند و کلاه دو گوشی از جنس کرک شتر به سر میگذارند. کلاه دو گوشی ویژه قشقائیهاست و به دستور ناصر خان، برای تمایز از ایلات دیگر، طرح شده است. پیر و جوان، بزرگ و کوچک به این کلاه علاقه خاصی دارند. «چُقِّه» پوشاک دیگری است که ویژه جنگ و شکار مردان قشقائی است چقه را از پارچه پشمی آستین دار سفید رنگ و نازکی تهیه میکنند. بلندی چقه تا زانوان و قسمت جلو آن مانند قبا چاکدار است. در پشت چقه بند رنگینی قرار دارد که «زِنْهارِه» نامیده میشود و دو سر آن منگوله زیبایی دارد.
زنهاره روی شانهها قرار دارد و دو سر آن از زیر بغلها میگذرد و در پشت به میان زنهاره گره میخورد. کار زنهاره جمع کردن و نگهداری آستینهای چقه در روی بازوان است.
برخی پیشههای مردم
قشقائیها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری میپردازند. محصولات آنها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مرکبات و خرما است. کشاورزی بیشتر با اصول قدیمی و گاوآهن انجام میگیرد. زنان در همه کارها با مردان همکاری میکنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالکانه، زنان بقیه محصول را در خورجینها و جوالها ذخیره میکنند یا به فروش میرسانند. بعلاوه تمام کارهای خانه به عهده زنهاست. دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت هیزم سوخت خود را گرد آوری میکنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه مشکهای آب را پر میکنند و به پشت میگیرند و به چادر میآورند. سپس گندم و برنج را در هاونهای چوبی به نام «دیوَک» میکوبند و پوست آنها را میگیرند. هنگام کوبیدن، آهنگ ویژهای را زیر لب زمزمه میکنند که آهنگ «برنج کوبی» نامیده میشود. پس از آن آرد را خمیر و چانه میکنند و از آن نان میپزند. نان را روی ساجهای فلزی میپزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم میکنند. و سپس چانههای خمیر را روی نان بند پهن مینمایند و روی ساج میاندازند تا پخته شود. تمام خوراکهای گوناگون دیگر نیز روی همین اجاقهای جلوی چادر تهیه میشود.
زنان از شیر کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه میکنند. ماست را در مشکهایی که به سه پایه چوبی متصل است میآویزند و آنقدر تکان میدهند تا کره و دوغ بدست آید. کار دیگر زنان بافت جاجیم، گلیم، گَبِّه، قالی، خورجین، خوابگاه و جز آنست. زنان و دختران نخست پشم گوسفند را با دوک میریسند و پس از آن که آنها را رنگ کردند به صورت کلاف برای بافت آماده میسازند. بافت با دارهای زمینی و با شانه فلزی که «کرکیتْ» نامیده میشود انجام میگیرد. در هر دستگاه بافت چند تن از زنان و دختران مدت یک یا دو ماه کار میکنند تا یک قطعه جاجیم یا گلیم زیبای قشقایی بوجود آوردند. نخست کلافها را سراسر دار میکشند و از یک سو شروع به بافتن و طرح انداختن میکنند. دوخت پوشاک خانواده نیز به عهده زنهاست و زنها نیز باید این هنر را بدانند بههمین جهت مادران وظیفه دارند که دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند.
تیرهای از قشقائیها که «غُربتی» نام دارند کارشان ساختن وسائل مورد نیاز مردم ایل مانند چکش، بیل، کلنگ، داس، تیشه، اره و جز آن است برای این کار از کورههای زمینی و دمهای پوستی استفاده میکنند. قشقائیها غربتیها را پستترین طبقه جامعه خود میشمارند. بدین جهت همیشه با دیده حقارت به آنان مینگرند تا جائی که با این طایفه زحمتکش ازدواج نمیکنند.
قشقائیها بیشتر نیازمندیهای روزانه خود را محدود و آسان میکنند و بهوسیله خود ایل مرتفع میسازند. مثلاً آرایشگران بومی گذشته از آرایشگری نوازندگی را نیز بعهده دارند و در جشنها و عروسیها ساز میزنند و میخوانند. ختنه کردن کودکان نیز از کار آرایشگران است.
وسایل سواری ـ وسیله حمل و نقل و سواری قشقائیها در ییلاق و قشلاق اسب، شتر، قاطر و خر است و از شتر بیشتر برای بارکشی استفاده میکنند. خانهای قشقائی برای سواری از اتومبیلهائی مانند جیپ و لندرور استفاده مینمایند و بیشترشان اتومبیل دارند.
شکار ـ یکی از سرگرمیهای مردان قشقائی در اوقات بیکاری شکار پرندگان و جانوران دیکر است که بهوسیله تفنگ انجام میگیرد. قشقائیها به شکار و تیراندازی و سواری بسیار علاقهمندند و بیشتر آنان در این فن مهارت زیادی دارند.
دبستانهای عشایری
وزارت فرهنگ برای باسواد کردن (آموزش زبان فارسی) قشقائیها اقدامات مؤثری نموده و در هر تیره و طایفهای به تناسب شماره آنها، دبستانهای عشایری دائر کرده است. از پیشگامان ایجاد مدارس عشایری محمدخان بهمن بیگی است. دختران و پسران در کلاسها به صورت مختلط درسهای تابستانی را فرا میگیرند و سپس برای ادامه تحصیل به شهرهای پیرامون مانند شیراز میروند. این دبستانها هم در درون چادر و هم در اتاق تشکیل میشود و آموزگاران آنها از جوانهای تحصیل کرده ایل برگزیده میشوند و حداقل کارنامه قبولی دوره دبیرستان را دارند. برگزیده شدگان قبل از آن که به کار آموزگاری بپردازند یک سال در دانشسرای عشایری فارس روش آموزش نونهالان را میآموزند و سپس مامور نقاط گوناگون ایل نشین میشوند.
برخی عادتها و آداب و رسوم
قشقائیها مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن، پا کوبی و رقص بسیار علاقمندند و از اندوه و سوگواری گریزان. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری میکنند. در جشنها و عروسیها رقص چوبی (گروهی) زنان و مردان قشقائی بسیار زیبا و جالب است. در این جشنها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست میگیرند و پیرامون یک دایره بزرگ میایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمالها را تکان میدهند و با حرکات موزون پیش میروند در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر میرقصند مبارزه میکنند. از این رقصها در مراسم عروسی قشقائیها به تفصیل سخن خواهیم گفت.
قشقائیها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند و فرزندان خود را از کودکی به نوشیدن آن عادت میدهند. چای از خوراکهای عمومی قشقائی است. قشقائیها به کشیدن قلیان بسیار علاقهمندند تنها مردان طایفه دره شوری به جای قلیان از چپق استفاده میکنند.
مردم ایل فرمانگزار و مطیع دستور خانها هستند و هیچ قانونی را بالاتر از فرمان خان خود نمیدانند. هر گاه یکی از خانها یا کلانترها بمیرد غوغای عجیبی در ایل و طایفه او برپا میشود. قشقائیها در مرگ عزیزان و فرزندان خود کمتر از مرگ خان یا کلانتر خود متأثر میشوند. گورستانهای قشقائی در سر راه کوچ ایل فرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحهای بخوانند.
به سبب علاقهای که به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاههای باشکوه و استوار میسازند که سالیان دراز پابرجا میماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت مینمایند.
در مراسم جشن و عروسی زنان و مردان قشقائی رقص بسیار زیبا و جالب دارند
آرامگاه عدهای از سران ایل قشقائی بویژه خانهای طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب میکند.
بیشتر قشقائیها مردمانی بلندقامت و خوش صورت و دلاورند. چهره آنها گندمگون و چشمانشان سیاه یا میشی و مویشان مشکی است. در میان طایفه فارسیمدان (ایمور) و دره شوری گروهی سفید پوست با موی زرد یا بور نیز دیده میشوند. زنان قشقائی هرگز آرایش نمیکنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست میکنند. مردان قشقائی همیشه صورت خود را میتراشند و به سبیل گذاشتن چندان گرایش ندارند.