فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
آتقی: در زندان پنج تا فیلم ساختم
در زندگی «جواد گلپایگانی» سه تاریخ سرنوشتساز وجود دارد. سال ۱۳۶۸ او با سریالی که به نام «آیینه عبرت» پخش میشد، محبوب شد، همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت تا اینکه یک حادثه تلخ در سال ۱۳۸۰ مسیر زندگیاش را تغییر داد. او در آن سال تصادف منجر به جرحی با یک خانم داشت که آن خانم رضایت نداد و گلپایگانی به زندان رفت.
آتقی به دلیل گرفتار بودنش در زندان بدهیهای زیادتری بالا آورد و برای همین بدهیها سالها در زندان ماند. سال ۹۳ او بعد از تحمل حدود ۱۴ سال حبس با کمک ستاد دیه و خیرین گلپایگان از زندان آزاد شد و به آغوش خانوادهاش بازگشت.
او که تهیهکننده دو فیلم قابل اعتنا و خوش ساخت «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و «نقطه ضعف» ساخته محمدرضا اعلامی بوده، الان فعالیتی در سینما ندارد.
از تله فیلمی که قرار بود در آن بازی کنید، چه خبر؟
قرار بود اسفندماه شروع بشود. هنوز کار کلید نخورده و من سر کار نرفتهام.
در این چند روز که از زندان آزاد شدهاید به لوکیشنهای قدیمی «آیینه عبرت» هم سر زدهاید؟
نه، هنوز وقت نکردهام، من چند روزی است که آمدهام. به لحاظ روحی هنوز کاملا آزاد نشدهام.انگار هنوز از زندان درنیامدهام.
یادتان میآید در کدام محلهها کار کردهاید؟
پامنار، میدان محمدیه(اعدام سابق)، بازارچه نایبالسلطنه، خیابان بوذرجمهر و یک منزل بزرگ در شمیران (چهار راه خلیلی)؛ همان منزل مجللی که من میگفتم: «عجب عمارتیه»
زمان تصویربرداری «آیینه عبرت» صبح تا شب شما چطور سپری میشد؟
از صبح ساعت شش سرکار میرفتیم و بعضا تا چهار بعد از نصفه شب کار میکردیم.
دستمزدها چقدر بود؟
من اصلا دستمزدی نگرفتم. به من دستمزد نمیدادند. میگفتند تو وضعت خوب است و باید در این کار فرهنگی کمک کنی. آن موقع آقای نوری وزیر کشور بود. از ما خواست که این کار را ادامه بدهیم و از نظر فرهنگی به مبارزه با مواد مخدر کمک کنیم. من در روزنامهها هم اعلام کردم که دستمزدی نگرفتم. من خودم دوست داشتم که این کار را انجام بدهم؛ چه با پول و چه بیپول.
از هنرمندان آن زمان سریال الان با کدامشان ارتباط دارید؟
با همهشان در ارتباط هستم.
در زندان به ملاقات شما آمدند؟
نه؛ چون ملاقات ممنوع بود. فقط اقوام درجه یک میآمدند.
برای ایفای نقش معتاد الگویی هم داشتید؟
الگوهایی بود که در خیابان دیده بودم. محل کار من میدان گمرک بود، معتادان زیادی آنجا بودند؛ آنها الگوی من بودند.
کدام تکیه کلام شما بیشتر جا افتاد؟
ای بابا، علی جون، معصوم و چندتای دیگر.
چقدر اجازه داشتید دیالوگها را جابهجا کنید؟
من از کارگردان اجازه گرفته بودم که بگذارد درباره اعتیاد واقعی صحبت بکنم. ایشان هم اجازه دادند. آقای شاهمحمدی لطف داشت و میگفت چون تو با معتادها بیشتر در ارتباطی، هر کاری که خودت صلاح میدانی انجام بده.
زمانی که زندان بودید، فیلمها و سریالها را چقدر دنبال میکردید؟
من در خود زندان پنج تا فیلم ساختم به نام هشدارها. فیلمهای من در جشنواره زندانها برنده شدند و جایزه گرفتند. یک تقدیرنامه هم گرفتم.
چه امکاناتی داشتید برای فیلمسازی؟
یک دوربین دستی داشتیم. با متهمها صحبت میکردم. کار تدوینش را هم یکی از دوستان انجام میداد. او هم زندانی بود. تدوین میکرد و تدوینگر خوبی هم بود.
در زندان هم زندگی کاملا جریان دارد!
بله. آنجا یک اداره فرهنگ دارد. من خودم مسوول تولید فیلم در اداره فرهنگی اوین بودم. الان کارتش هم همراهم است. آنجا برای زندانیان فیلم پخش میکردیم. موزیک پخش میکردیم. برایشان کار فرهنگی میکردیم.
زندانیان شما را میشناختند؟
همهشان آقا! همهشان. همهشان احترام من را بسیار داشتند؛ هم آقایانی که در زندان مشغول به کار بودند و هم خود زندانیان. زندانیها که اصلا نمیگذاشتند من کاری بکنم. تمام کارهای من را انجام میدادند. ممنونشان هستم. غذایم را هم زندانیها درست میکردند.
کسب و کار خود شما چطور است؟
من یک نمایندگی گرفتم. از آقای مختاری بسیار تشکر میکنم. در میدان انقلاب یک دفتر زدم برای پیک بادپا. در شلوغی تهران این طوری میخواهم به مردم خدمت کنم.
ماشینها چقدر عوض شدهاند؟
آن زمان من بنگاه ماشین داشتم. در کار لیزینگ بودم. اصلا چنین ماشینهایی نبود. من ۵ سال ماشین فروختهام. ماشینهای جدیدی آمده که من اسمشان را هم نمیتوانم یاد بگیرم.
آن موقع خودتان چه ماشینی داشتید؟
شورولت
الان چطور؟
هیچ چی. پیاده هستم. با اتوبوس رفت و آمد میکنم. در اتوبوس با مردم صحبت میکنم. مردم وقتی من را میبینند خوشحال میشوند در کنار مردم هستم، چون من خاک پای این مردم هستم.
اخبار فرهنگی - همشهری جوان
ویدیو مرتبط :
آیینه عبرت آتقی- با حال
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
افشای راز قتل سریالی چهار زن /فرار از زندان به شیوه فیلم های هالیوودی
افشای راز قتل سریالی چهار زن /فرار از زندان به شیوه فیلم های هالیوودی
افشای راز قتل چهار زن از سوی قاتل خونسرد، فرار از زندان به شیوه فیلم های هالیوودی، جنایت در پل مدیریت و قتل قویترین مرد ایران از مهمترین اخبار حوادث تیر ماه سال 90 بود.
قتل چهار زن از سوی قاتل خونسرد
افشای راز قتل چهار زن از سوی قاتل خونسرد از مهمترین اخبار تیر ماه سال 90 بود.
رسیدگی به این پرونده از هشتم تیر ماه سال 90 همزمان با کشف جسد دو زن در نوشهر در دستور کار پلیس قرار گرفت و ماموران با دستگیری قاتل دو خواهر راز دو جنایت دیگر او را هم فاش کردند.جسد زن جوانی تقریبا 25 ساله در 24 بهمن ماه سال 89، در شهرستان آبیک واقع در استان قزوین کشف شد که براثر شلیگ گلوله به ناحیه سر به قتل رسیده بود.
تلاش ماموران برای شناسایی هویت مقتول و متهم به قتل ادامه داشت تا این که در 12 اردیبهشت سال90، جسد زن دیگری تقریبا 30 ساله که براساس اعلام پزشکی قانونی او نیز بر اثر شلیک گلوله از سلاح کمری به ناحیه سر به قتل رسیده بود در حوالی محل کشف جسد اول، پیدا شد.
بررسی ها ادامه داشت تا اینکه 8 تیرماه سال 90، جسد دو زن جوان که از لحاظ چهره به یکدیگر شباهت زیادی داشتند در پارک جنگلی سیسنگان واقع در شهرستان نوشهر در فاصله 500 متری از یکدیگر کشف شد که از ناحیه سر مصدوم و به قتل رسیده بودند.
اجساد برای یافتن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد و پزشکان پس از کالبدشکافی علت مرگ را اصابت گلوله از اسلحه کمری به ناحیه سر اعلام کردند.
دهم تیرماه مردی با مراجعه به پلیس آگاهی نوشهر از مفقودشدن دو دخترش به نامهای «نرجس» و «نسترن» خبرداد. با توجه به این که مشخصات مفقودان با مشخصات اجساد کشف شده در پارک جنگلی مطابقت داشت، عکس مقتولان به رویت پدر دو دختر رسید که وی با دیدن تصاویر، آنان را شناسایی کرد.
تحقیقات تیم جنایی نوشهر برای یافتن متهم یا متهمان به قتل آغاز و مشخص شد که این دو خواهر که هر دو مطلقه بودند با فردی به نام مسعود 27 ساله و همسرش مهدخت ارتباط داشتند. سرانجام ماموران پلیس آگاهی نوشهر از محل ملاقات متهم به قتل و همسرش در تهران باخبر شدند و مسعود را حین ملاقات همسرش در محل قراردر 15 تیرماه ، دستگیر کردند
.
مسعود در بازجوییها ضمن اعتراف به قتل دو خواهر گفت که از طریق همسرش با نرجس و نسترن آشنا شده و روز حادثه به محل کارشان رفته و به بهانهای آنان را سوار خودرواش کرده بود، سپس در بین راه با استفاده از آبمیوه دو خواهر را بیهوش و در پارک سیسنگال به قتل رسانده بود. ماموران پلیس نوشهر حین بازرسی از خودرو متهم، مدارکی از زن جوانی به هویت مژگان بدست آوردند و در بررسیهای خود دریافتند که این زن ساکن تهران است که به دلیل بیماری تنفسی مدتی بود که در شهرستان چالوس زندگی میکرد اما چندی پیش مفقودشده بود، بنابراین تحقیقات از مسعود در خصوص این زن آغاز شد. با کشفشدن هویت مژگان که مدارک شناسایی او در خودرو مقتول بدست آمده بود، تحقیقات از سوی کارآگاهان آغاز شد و متهم با دیدن مدارک و مستندات موجود لب به اعتراف گشود و پرده از قتل دو زن جوان به نام های مژگان و فاطمه در قزوین برداشت.
فرار بزرگ از زندان
در این ماه شش زندانی به شیوه فیلم های هالیوودی از رندان دستگرد اصفهان گریختند.
صبح جمعه - 10 تیر - یکی از سربازان زندان دستگرد اصفهان خود را به مسئولان رساند و از فرار شش زندانی خبر داد و گفت: دقایقی قبل هنگام کشیک در محوطه زندان، ناگهان شش زندانی را دیدم. همان موقع برای دستگیری آنها وارد عمل شدم که تبهکاران همزمان با تهدید گریختند.
به دنبال اعلام این خبر، مسئولان حراست زندان خود را به محوطه رسانده و پس از بررسیها دریافتند زندانیهای فراری با حفر تونل خود را به محوطه زندان رسانده و از آنجا گریختهاند.
آنها همچنین هنگام بررسی تونل دریافتند یکی از زندانیان داخل تونل گرفتار شده و در وضعیت بدی بهسر میبرد. در ادامه با کمک امدادگران آتشنشانی، زندانی گرفتار قبل از مرگ نجات یافت.از سوی دیگر مشخص شد زندانیان فراری پنج سارق مسلح و یک قاتل بودند. دو تن از دزدان مسلح به 5 و 10 سال زندان محکوم شده و چهار تبهکار دیگر در انتظار محاکمه بودند.زندانی ناکام نیز به مأموران گفت: از دو ماه قبل نقشه فرار از زندان را طراحی و اجرا کردیم. شبها با استفاده از آبکش و اجسام تیز تونل میکندیم. خاک را با استفاده از کیسه و ملحفه به داخل چاه میریختیم.
جنایت هولناک در پل مدیریت
15 تیر ماه سال 90 پسر دانشجوئی در پل مدیریت جنایتی هولناک را رقم زد که با توجه به حساسیت ماجرا به صورت ویژه به پرونده او رسیدگی شد.
کوشا – 25 ساله – ساعت یک و نیم بعدازظهر چهارشنبه – 15 تیر – روی پل مدیریت و مقابل چشمان وحشت زده مردم، مهسا 24 ساله را هنگام خروج از دانشگاه با دو چاقو و دهها ضربه به قتل رساند. اما هنگام فرار از سوی مردم دستگیر شد. وی در بازجوییها با اعتراف به قتل گفت: من و مهسا در دانشگاه همکلاس بودیم. از روز اولی که او را دیدم عاشقش شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. به همین خاطر پیشنهاد دوستی دادم تا همدیگر را بیشتر بشناسیم ولی او رفتار بدی با من داشت و تحقیرم میکرد. همین رفتارهایش باعث شد از او کینه به دل بگیرم. دو سال این احساس نفرت را با خود داشتم و همواره میخواستم به او ضربهای بزنم که دلم خنک شود تا اینکه روز حادثه با دو چاقو به دانشگاه رفتم چرا که میدانستم مهسا برای گرفتن نمرات آخرین ترم تحصیلی میآید. وقتی او را همراه دوستش مرضیه دیدم تعقیبشان کردم. آن موقع حالت عادی نداشتم و نمیفهمیدم چه میکنم تا اینکه در کلانتری تازه به خود آمدم و فهمیدم مهسا را کشتهام.
کوشا در جلسه محاکمه شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران – به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی – گفت: از پدر و مادر مهسا و والدین خودم عذرخواهی میکنم چرا که باعث بدبختی هر دو خانواده شدم. من به پدر و مادر مهسا حق میدهم قصاصم کنند اما با این حال از آنها میخواهم مرا ببخشند! پس از پایان محاکمه قضات دادگاه وارد شور شده و با توجه به مستندات پرونده، کوشا را به قصاص در ملأ عام محکوم کردند. قضات دیوان عالی کشور نیز حکم قصاص را تأیید کردند.مرد جنایتکار سرانجام 22 شهریور در محل جنایت به دار مجازات آویخته شد.
خداحافظ قهرمان
در آخرین روزهای تیر ماه خبری کوتاه اعلام شده که همه را شوکه کرد. روح الله داداشی قویترین مرد ایران در جریان یک درگیری به قتل رسید.
ساعت 12 شنبه شب - 25 تیر - مأموران پلیس 110 در پی تماس مردی از نزاع خیابانی در خیابان 45 متری گلشهر کرج باخبر شده و بلافاصله راهی محل حادثه شدند. در تحقیقات مقدماتی مشخص شد سه سرنشین خودروی پراید با روحالله داداشی درگیر شده و با ضربههای کارد او را مجروح کرده و گریختهاند. چند تن از شاهدان حادثه نیز بلافاصله مرد مجروح را به بیمارستان منتقل کردند، اما قویترین مرد ایران به علت شدت جراحات روی تخت بیمارستان جان سپرد. در ادامه و با توجه به حساسیت موضوع، چند اکیپ از کارآگاهان پلیس آگاهی استان تهران و شهرستان کرج شناسایی و دستگیری عاملان جنایت را در دستور کار قرار دادند. 24 ساعت پس از جنایت مخفیگاه متهمان در محله حسینآباد کرج شناسایی و در عملیاتی غافلگیرانه دو تن از آنها دستگیر شدند. متهمان پس از انتقال به اداره آگاهی در تحقیقات دوستشان علیرضا را عامل اصلی جنایت معرفی کردند. با توجه به اینکه هویت متهم فراری نیز برای پلیس شناسایی شده بود، تلاش برای دستگیری وی ادامه یافت تا اینکه روز بعد او هم به دام افتاد.
علیرضا - 18 ساله - در بازجوییهای مقدماتی ابتدا منکر قتل شد، اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: شب حادثه همراه دو تن از دوستان از یک میهمانی در شاهینویلا راهی حسینآباد بودیم که در 45 متری گلشهر با راننده یک خودروی هیوندا آزرا به خاطر بوق زدن درگیری لفظی پیدا کردیم. کمکم کار به فحاشی کشید که در چهارراه گلزار دوستم که راننده بود سد راه آنان شد. وقتی راننده پیاده شد و هیکلش را دیدم، ترس تمام وجودم را فراگرفت. در حالی که ترسیده بودم، در یک لحظه با کاردی که همراهم بود، سه ضربه به او زدم. وقتی غرق خون روی زمین افتاد، وحشتزده فرار کردیم. متهمان پس از بازجوییهای مقدماتی با دستور قاضی یوسف رضایی - بازپرس کشیک ویژه قتل کرج - در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند.
در ادامه متهم در شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز محاکمه و به قصاص محکوم شد. بعد از تائید حکم قصاص پسر جوان در ملاء عام اعدام شد./مهر