سردار آزمون: زلاتان می شوم (2)


در روزهای فقر لژیونر، در روزهای فرش نشینی و در سراشیبی تند سقوط فوتبال ایران، جوان 19 ساله ای است که چشم روس ها را گرد و به خود خیره کرده! پسرکی که تا 15 سالگی والیبالیست بود، آنقدر خوب بود که حتی تیم ملی او را به سمت جذابیت های فوتبال کشاند.





همشهری تماشاگر - امیر اسدی: در روزهای فقر لژیونر، در روزهای فرش نشینی و در سراشیبی تند سقوط فوتبال ایران، جوان 19 ساله ای است که چشم روس ها را گرد و به خود خیره کرده! پسرکی که تا 15 سالگی والیبالیست بود، آنقدر خوب بود که حتی تیم ملی او را به سمت جذابیت های فوتبال کشاند.

وقتی تنها 17 سال داشت به لیگ روسیه رفت و برای روبین کازان بازی کرد. استعدادی شگرف از یک بازیکن شگفت انگیز و درخشش در سرمای روسیه. آوازه اش از مرزهای سیبری هم فراتر رفت. آن طرف تر و به غرب اروپا. استعدادیاب های آرسنال، او را در اسپانیا دیدند و البته پسندیدند. خیلی زود آرسن ونگر بزرگ در موردش تحقیق کرد و سپس ایمیلی از لندن به کازان رسید. به باشگاه روبین: «ستاره جوان تان را می خواهیم، دو میلیون پوند هم می دهیم.»

مطلب مرتبط:

زلاتان می شوم (2)

انتقالش در مرحله انجام بود اما فقط یک مانع وجود داشت. قانون اتحادیه فوتبال انگلیس و حضور در 70 درصد از بازی های ملی! در کازان ماند، به امید روزهای شیرین آینده، روزهایی همراه با درخشش در پیراهن تیم ملی.

او حالا اولین گل ملی را زده و منتظر گل های بعدی است. امیدوار به 100 گله شدن، درست مثل الگویش علی دایی. هدف هم دارد. می کوشد به سقف آرزوهایش برسد؛ بازی در رئال مادرید و ورزشگاه سانتیاگو برنابئو. او سردار آزمون نام دارد؛ بازیکنی که در روزهای سکوت، در روزهایی که بیشتر شنونده است تا گوینده، سوال های متفاوتی را پاسخ داد. از زندگی فوتبالی و البته زندگی شخصی اش، صحبت های این پسر 19 ساله پیش روی تان است.

تا حال کسی نگفته که مدل موهایت شبیه کارتون فوتبالیست هاست؟

قبلا گفته اند، حالا هم شما می گویید. حتما شبیه هستم دیگر.

مدل موهایت طرفدار دارد؟

فکر می کنم بله.

از کجا می دانی؟

چون در فضای مجازی عکس هایی که برایم می گذارند می بینم و حواسم هست که خیلی ها موهایشان را مثل من درست کرده اند.

حتما به همین خاطر است که در کازان برای تبلیغات از تو دعوت کرده اند؟

قرار بود برای تبلیغات یک تولیدی لباس از بازیکنان کازان یکی را انتخاب کنند، دیدند موهای من لخت است و قد و هیکلم هم مناسب، مرا انتخاب کردند و الان مدتی است که در تبلیغات این تولیدی حاضر می شوم. حتی عکس مرا روی بیلبوردهای کازان نصب کرده اند تا مشتری جذب کنند.

چقدر پول می دهند؟

چقدرش دیگر سکرت است.

از نظر تغذیه در روسیه مشکلی نداری؟

نه خدا را شکر، همه چیز اوکی است.

غذای ایرانی می خوری؟

آره ولی ما بیشتر در باشگاه هستیم و غذاهای ما مثل غذاهای ایرانی است، مثلا ماکارونی، برنج و ماهی.

پدر و مادرت همیشه کنارت هستند؟

نه؛ برخی اوقات می آینده و می روند.

اگر نباشند خودت می توانی غذا درست کنی؟

نه زیاد، فقط در حد تخم مرغ!

پس مادرت نباشد فقط نیمرو می خوری.

شوخی کردم؛ در باشگاه غذا می خورم و سعی می کنم با شکم سیر به خانه برگردم. در باشگاه هم بیشتر ماکارونی می خورم.

غذای مورد علاقه ات؟

چکدرمه.

چی هست؟

یک غذای ترکمنی است. برنج با گوشت که غذای خوشمزه ای از آب درمی آید. مادرم فوق العاده درست می کند و غذاهای او را با دنیا عوض نمی کنم.

در روسیه از چه چیزی خوشت آمده؟ مثلا جای خاصی یا رفتار و اخلاق متفاوتی؟

چیز خاصی مد نظرم نیست. فقط از فوتبالش خوشم می آید. هوایش سرد است و آدم هایش همینطور. طول می کشد که گرم بگیرند چون مثل ما ایرانی ها خونگرم نیستند اما من برای فوتبال به روسیه آمده ام و به نظرم لیگ این کشور می تواند نقش موثری در پیشرفتم داشته باشد.

زلاتان می شوم (2)

پس حتما به خاطر فوتبال روسیه در این کشور مانده ای؟


دقیقا همینطور است. صددرصد، چون می دانم لیگ بسیار قدرتمندی دارند و بازیکنانی که اینجا بازی می کنند زیر نظر مربیان بزرگ پرورش می یابند و در آینده می توانند به لیگ های معتبر ترانسفر شوند.

چقدر از قراردادت با روبین کازان مانده؟

سه ماه دیگر مانده و فکر می کنم تا نیم فصل لیگ روسیه باید برای روبین کازان بازی کنم.

به همین خاطر در نقل و انتقالات تابستانی جدا نشدی و به تیم دیگری نرفتی؟

 این یکی از دلایلش بود.

پیشنهادهایی که در مورد آرسنال و تیم های معروف دیگر مطرح شده بود، واقعیت داشت یا جنبه بازارگرمی؟

بازارگرمی برای چه؟ مگر من تیم ندارم که بازار را گرم کنم؟ بازارگرمی فقط در ایران است و برای آنهایی که تیم ندارند. اینجا از این خبرها نیست! اسم من هم در سایت ترانسفرمارکت بود و همه هم می دانند.

ترانسفرمارکت سایت معتبری است؟

در نقل و انتقالات اروپا بله معتبر است ولی خب بعضی ها حسود هستند و نمی توانند خیلی چیزها را ببینند. البته من به این آدم ها هم احترام می گذارم. آنها حق دارند که این حرف ها را بزنند.

چرا حق دارند؟

به این خاطر که نمی توانند خیلی چیزها را تحمل کنند و به همین دلیل حرف از بازارگرمی می زنند چون خودشان نمی توانند به این مراحل پیشرفت برسند.

تا جایی که من می دانم داستان تو و آرسنال خیلی جدی شده بود.

چه بگویم. در اسپانیا و یک تورنمنت همراه با روبین کازان بودم که بعد از یک بازی، چند نفر سمتم آمدند و گفتند از آرسنال هستند و استعدادیاب این باشگاه. ما در آن تورنمنت دوم شدیم و اتفاقا در همان بازی که آنها دیدند، فوق العاده کار کردم.

با تو چه حرفی زدند؟

حرف آنچنانی نه؛ فقط خودشان را معرفی کردند و آنجا فهمیدم که بازی ام را پسندیده اند. بعدها فهمیدم که واقعا آنها برای جذبم ابراز علاقه کرده اند.

چطور؟ از کجا!

قبل از اینکه پیشنهادشان به باشگاه برسد از قربان بردیف، سرمربی روبین کازان شنیدم که آرسن ونگر با او تماس گرفته و از خصوصیات من پرسیده است.

ونگر، بردیف را از کجا می شناخت؟

سالی که روبین کازان در لیگ قهرمان اروپا حضور داشت، توانست شگفتی بسازد و حتی بارسلونا را در نوکمپ شکست دهد. در پایان همان فصل، بردیف به عنوان یکی از 100 مربی برتر اروپا انتخاب شد. در مراسم هایی که شرکت کرده بود با آرسن ونگر صمیمی شده بود و از همان زمان او را می شناخت. با هم ارتباط داشتند و به همین خاطر وقتی ونگر فهمیده بود که استعدادیاب های آرسنال یکی از بازیکنان روبین کازان را پسندیده اند با بردیف تماس گرفته بود تا از او استعلام بگیرد.

بردیف چه گفته بود؟


خب برای بردیف عالی بازی می کردم. خودش از عملکردم راضی بود که در 17 سالگی جذبم کرد و در لیگ پرفشار روسیه بازی ام داد. او از من تعریف کرده بود و چند ماه بعد دیدم که پیشنهاد آرسنال به باشگاه روبین کازان رسیده است.

واقعا؟

دروغ که ندارم بگویم. آنها حاضر بودند دو میلیون پوند هم برای رضایتنامه ام بدهند اما در نهایت و لحظه آخر همه چیز منتفی شد.

روبین کازان رضایتنامه نداد؟

نه، آنها به درآمدزایی فکر می کردند و مشکلی از این بابت نداشتند اما چون من در 70 درصد از بازی های ملی طی یک سال قبل از این پیشنهاد حضور نداشتم نتوانستم به آرسنال بروم. این هم از بدشانسی من بود دیگر.

اما در انگلیس دادگاهی است که به همین منظور تشکیل می شود و باشگاه ها با ذکر دلایلی می توانند اتحادیه فوتبال انگلیس را قانع کنند و بازیکنی را به خدمت بگیرند، حتی اگر او در 70 درصد از بازی های ملی کشورش شرکت نکرده باشد. این قانون برای بازیکنانی است که مثلا در 50 درصد از بازی ها شرکت کرده اند یا در تمام اردوها حاضر بوده اند.

برای این بازیکنان تحقیقی در نظر می گیرند اما من وقتی از آرسنال پیشنهاد داشتم فقط در یک اردوی ملی شرکت کرده بودم و برای تیم ملی بزرگسالان هرگز بازی نکرده بودم پس نمی توانستم اتحادیه فوتبال انگلیس را قانع کنم و به همین خاطر این انتقال منتفی شد.

در این مدت که در روسیه بازی می کنی از تیم های ایرانی هم پیشنهادی به دستت رسیده است؟

از تیم های ایرانی نه.

زلاتان می شوم (2)

از تیم های عربی چطور؟


کم و بیش اما آنچنان جدی که فکر کنی نه، چون من علاقه ای نداشتم که خیلی پیگیر حضور در تیم های عربی باشم.

چرا؟

چون دوست داشتم به تیمی بزرگتر از روبین کازان بروم و در لیگی معتبرتر بازی کنم.

اگر تیمی عربی، مثلا از قطر به تو پیشنهادی 10 میلیاردی بدهد قبول می کنی؟

خب پول در زندگی خیلی مهم است و نمی شود گفت اصلا مهم نیست. روی این پیشنهادها هم باید فکر کرد و بعد از مشورت جواب شان را داد.

یعنی امکان دارد از اروپا به خاطر پول راهی یک تیم عربی شوی، پس پیشرفت چه می شود؟

خیلی ها هستند که در لیگ های عربی هم پیشرفت کردند، حتی می توانم برایتان اسم هم ببرم.

مثلا؟

همین بازیکن تیم ملی برزیل که دو گل به آرژانتین زد. تاردلی بود فکر می کنم. او در الغرافه قطر بازی می کرد که به تیم ملی برزیل رفت و گل های حساسی هم به ثمر رساند یا ابراهیم توره که از امارات به موناکو رفت و حتی علی کریمی خودمان که در الاهلی بازی می کرد اما پیشنهادی از بایرن مونیخ به دستش رسید و به بهترین تیم بوندس لیگا رفت. پس نتیجه می گیریم که حضور در لیگ های عربی قطعا بازگشت به عقب نیست و بعضا باعث پیشرفت هم می شود.

پس اگر پیشنهاد نجومی دریافت می کردی به لیگ های عربی می آمدی؟

می گویم که باید فکر کنم و به جمع بندی برسم.

پس به پیشنهاد هم فکر می کنی؟

 آره.

کلا دوست داری در کدام باشگاه اروپایی بازی کنی؟

رئال مادرید.

از کی این تیم را دوست داری؟

از بچگی؛ زمانی که زیدان برای این تیم بازی می کرد.

حالا چرا رئال مادرید؟

خب این تیم را دوست دارم، چرا که نه.

اما این نسل، بارسلونار ا بیشتر می پسندد.

 ولی من رئال را دوست دارم. البته باید به سلیقه ها احترام گذاشت. هر کسی یک نظری دارد.

قبول داری بارسلونا زیباتر از رئال بازی می کند؟


 قبول دارم، حرف منطقی را باید قبول داشت.

سقف آرزوهایت؟

پیراهن رئال مادرید.

به این هدف می رسی؟

باید سعی و تلاش کنم تا به این هدف برسم. البته دور از دسترس نیست اما کمی هم زحمت می خواهد.

الگوی خارجی ات؟

زلاتان ابراهیموویچ.

بازی ات شبیه است؟

 شبیه که فکر نمی کنم اما دوست دارم مثل او باشم و تمام حرکاتش را بتوانم در زمین انجام بدهم. فیلم های او را هم می بینم تا بتوانم نزدیک به زلاتان بازی کنم.

چرا جام جهانی نرفتی و در لیست نهایی نبودی؟

نظر آقای کروش بود و من هم به او حق می دهم، البته خودم هم احساس می کردم که خط بخورم و به جام جهانی نروم.

چرا احساس می کردی؟ مگر اتفاقی افتاده بود؟

اتفاق که نه اما 19 سالم بود و شاید در این سن اگر به برزیل می رفتم، اتفاق تلخی برایم می افتاد. البته این را هم قبول دارم که در اردوها مثل همیشه نبودم. بد کار کردم و کی روش حق داشت مرا به جام جهانی نبرد.

بعد از خط خوردن تو شایعه ای به وجود آمد که کمی عجیب بود.

چه شایعه ای؟

اینکه چون اقلیت مذهبی هستی تو را به جام جهانی نبردند!

یعنی چه؟ مگر ما کافر هستیم؟ مگر ما خدا را قبول نداریم؟ مگر کتاب دینی و پیامبر ما یکی نیست؟ متاسفم برای کسانی که این شایعه را برایم درست کرده اند. من به کی روش و نظرش احترام گذاشتم و این شایعه ها اصلا درست نیست و نمی دانم از کجا نشأت گرفته است.

زلاتان می شوم (2)

بگذریم، تو هم عصبانی نشو. همبازی های دوران کودکی است را می بینی؟


وقتی به گنبد می روم آنها را می بینم، خیلی هایشان هنوز دوستان صمیمی ام هستند.

از بین آنها کسی هم مثل تو معروف شد؟

فرهاد قائمی که الان یک یاز ارکان اصلی تیم ملی والیبال است.

از اینکه پرسپولیس بودنت را عیان کردی نگران نیستی که وجهه ات جلوی استقلالی ها خراب شود؟

 من که پرسپولیسی نیستم و هیچ وقت هم چنین حرفی نزده ام.

پس چرا به تمرینات این تیم رفتی؟

مگر کسی که با تیمی تمرین کند طرفدار آن تیم است؟ من می خواستم در تعطیلی تمرینات روبین کازان آمادگی ام را حفظ کنم و به همین خاطر و با همکاری رویانیان و دایی و لطف آنها تصمیم گرفتم که برای یکی دو روز با پرسپولیس تمرین کنم.

پس پرسپولیسی نیستی؟

من هنوز هم عاشق سپاهان هستم. درست است که آنها در حقم بدی کردند اما قلبم با سپاهان است و هنوز این تیم را از صمیم قلب دوست دارم.

فکر می کنی کی به لیگ ایران برگردی؟ در چه سن و سالی؟

 هیچ وقت به لیگ ایران برنمی گردم!

چرا؟

چون در لیگ های خارجی راحتم. آنجا حاشیه ندارد و می توانم فوتبالم را بازی کنم.

راستی الگوی داخلی ات؟

علی دایی.

فکر می کنی روزی برسد که تو هم بتوانی 100 گل ملی بزنی؟


امیدوارم که آن روز برسد. البته سخت است و فقط علی دایی توانسته به این رکورد برسد.

برنامه ای برای مربیگری داری؟

 نه هنوز، فعلا زود است.

در آینده چطور؟ این شغل موردعلاقه ات است؟

باید ببینم اوضاع چطور پیش می رود. البته کسی که فوتبال بازی می کند بعد از بازنشستگی نمی تواند دور از شغلش باشد اما من هنوز جوانم و باید ببینم در آینده چه اتفاقاتی برایم رخ خواهد داد.

حرف آخر؛ اگر می خواهی از کسی تشکر کنی این گوی و میدان.

از پدر و مادرم که برایم زحمت کشیدند و مثل کوه پشتم بودند تشکر ویژه ای دارم. از اکبر محمدی که نقش بسزایی در کشف و پیشرفتم داشت صمیمانه متشکرم. در آخر هم برای علی کریمی آرزوی موفقیت دارم. امیدوارم هم در مربیگری و هم در زندگی شخصی روزهای فوق العاده ای را سپری کند.


ویدیو مرتبط :
سردار آزمون

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

سردار آزمون: زلاتان می شوم


در روزهای فقر لژیونر، در روزهای فرش نشینی و در سراشیبی تند سقوط فوتبال ایران، سردار آزمون جوان 19 ساله ای است که چشم روس ها را گرد و به خود خیره کرده!





همشهری تماشاگر - امیر اسدی:
در روزهای فقر لژیونر، در روزهای فرش نشینی و در سراشیبی تند سقوط فوتبال ایران، جوان 19 ساله ای است که چشم روس ها را گرد و به خود خیره کرده! پسرکی که تا 15 سالگی والیبالیست بود، آنقدر خوب بود که حتی تیم ملی او را به سمت جذابیت های فوتبال کشاند.

وقتی تنها 17 سال داشت به لیگ روسیه رفت و برای روبین کازان بازی کرد. استعدادی شگرف از یک بازیکن شگفت انگیز و درخشش در سرمای روسیه. آوازه اش از مرزهای سیبری هم فراتر رفت. آن طرف تر و به غرب اروپا. استعدادیاب های آرسنال، او را در اسپانیا دیدند و البته پسندیدند. خیلی زود آرسن ونگر بزرگ در موردش تحقیق کرد و سپس ایمیلی از لندن به کازان رسید. به باشگاه روبین: «ستاره جوان تان را می خواهیم، دو میلیون پوند هم می دهیم.»

زلاتان می شوم

انتقالش در مرحله انجام بود اما فقط یک مانع وجود داشت. قانون اتحادیه فوتبال انگلیس و حضور در 70 درصد از بازی های ملی! در کازان ماند، به امید روزهای شیرین آینده، روزهایی همراه با درخشش در پیراهن تیم ملی.

او حالا اولین گل ملی را زده و منتظر گل های بعدی است. امیدوار به 100 گله شدن، درست مثل الگویش علی دایی. هدف هم دارد. می کوشد به سقف آرزوهایش برسد؛ بازی در رئال مادرید و ورزشگاه سانتیاگو برنابئو. او سردار آزمون نام دارد؛ بازیکنی که در روزهای سکوت، در روزهایی که بیشتر شنونده است تا گوینده، سوال های متفاوتی را پاسخ داد. از زندگی فوتبالی و البته زندگی شخصی اش، صحبت های این پسر 19 ساله پیش روی تان است.

در روسیه و شهر کازان که بازی می کنی آیا مردم تو را می شناسند؟

مردم کازان مرا می شناسند، حتی در شهرهای دیگر روسیه هم پیش می آید که بشناسند و با من احوالپرسی کنند. اتفاقا رفتارشان هم خوب است و حسابی تحویلم می گیرند.

کازان شهر بزرگی است؟

نسبتا.

مثل کدام شهر ایران؟

نمی توانم حدس بزنم ولی فکر می کنم مثل شیراز!

امکاناتش مناسب است؟

فوق العاده است، مخصوصا حالا که دارند شهر را بازسازی می کنند و بافت جدید را شکل می دهند.

از امکانات بگو...

هر چیز که بخواهید وجود دارد، هر چیزی که فکرش را بکنید.

مردم کازان به چه زبانی حرف می زنند؟

به دو زبان تارتاری و روسی.

روس ها همیشه به خونسردی شهره هستند، مثلا خیلی دیر با طرف مقابل خو می گیرند و سخت قاطی می شوند؛ واقعا اینطور است؟

ما ایرانی ها خیلی خونگرم هستیم اما روس ها کمی سرد هستند و زمان می برد تا بخواهند با فردی غریبه گرم بگیرند و با او رفیق شوند!

پس تو چطور با آنها ارتباط برقرار می کنی؟

من در روسیه دوستی ندارم که بخواهم ارتباط برقرار کنم.

آنجا با چه زبانی صحبت می کنی؟

اکثرا با بازیکنان انگلیسی صحبت می کنم. اگر هم گیر کردم و کارم سخت شد، مترجمم هست که کمکم کند. او همیشه کنارم است و واقعا برایم زحمت می کشد.

اگر مترجم کنارت نباشد چطور؟

تا به حال اتفاق نیفتاده که مترجم کنارم نباشد!

آنجا و در کازان مغازه ای هم پیدا می شود که به بازیکنان تیم های روسی تخفیف بدهد؟ آیا مغازه دار دست و دلبازی هم پیدا می شد که به خاطر تیم شهرش شما را تحویل بگیرد و برایتان سنگ تمام بگذارد؟

نه بابا، اینطور نیست که فکر می کنید. مگر ایران است که به بازیکن مورد علاقه شان تخفیف بدهند. در کازان تخفیف که نمی دهند هیچ، از ما بیشتر هم پول می گیرند.

و احتمالا مگر روبین کازان تنها تیم شهرشان نیست؟

تنها تیم فوتبالی است. کازان یک تیم هم در هاکی دارد که در لیگ حرفه ای روسیه بازی می کند و حسابی طرفدار دارد. آنها تیم قدرتمندی هستند و بیشتر مردم کازان از آنها حمایت می کنند.

اسم تیم هاکی؟

اک بارس.

پس آنها را بیشتر تحویل می گیرند؟


بیشتر از من؟

منظورم کل بازیکنان روبین کازان است.

تا به حال که بازیکنان تیم هاکی را بیرون ندیده ام. از لحاظ چهره می گویم اما این را شنیده ام که مردم دوست شان دارند. البته این دلیل نمی شود که از ما فوتبالیست ها هم غافل شوند. وقتی ما را هم می بینند رفتار مناسبی دارند و علاقه خود را نشان می دهند.

تا به حال از هواداران روبین کازان کادو گرفته ای؟

تا به حال نه.

خودت چی؟ تا به حال به هواداری از روبین کازان کادو داده ای؟

پیراهن بازی ام را به عنوان کادو داده ام.

فقط پیراهن؟

آره.

زلاتان می شوم

همیشه و بعد از هر بازی؟ درخواست کننده هم دارد؟


خیلی ها هستند که از من درخواست پیراهن می کنند و خب پیراهن به کسی می رسد که قسمت اش است. اسمش را نمی شود کادو گذاشت اما باعث افتخارم است که طرفداران روبین کازان پیراهنم را به یادگار از من می خواهند.

بیشتر سعی می کنی پیراهنت را به چه کسانی بدهی؟ بزرگترها آیا افرادی که سن و سال کمتری دارند؟

بیشتر بچه های کوچک چون دوست ندارم دست خالی از کنارم برگردند. به همین خاطر سعی می کنم کوچولوها را دست خالی برنگردانم. اگر هم تعدادشان زیاد باشد قول بازی بعد را به آنها می دهم.

حالا چرا شماره 69 را انتخاب کردی؟

به خاطر پلاک استان مان!

در کازان، تا به حال چندتا امضا به طرفداران داده ای؟

نشمردم به خدا.

حدودا؟

نمی دانم، چه بگویم.

اصلا آنجا از تو امضا می گیرند؟

زیاد اما تعدادش را یادم نیست.

در کازان، هواداران لقبی برای تو ساخته اند؟

فکر نکنم لقبی داده باشند. آنجا بیشتر با اسم و فامیل بازیکنان را تشویق می کنند. خیلی کم پیش می آید که به یک بازیکن لقب بدهند. برای من هم همینطور. فقط مرا با شعار «سردار آزمون» صدا می زنند و تشویق می کنند.

حالا درست تلفظ می کنند؟

خبرنگاران آنجا چند بار از من پرسیده اند و هواداران هم می دانند که تلفظ نام و فامیل من چگونه است. به همین خاطر اشتباه نمی کنند و تقریبا عادت کرده اند.

در روبین کازان کدام بازیکن بیشتر از همه تشویق می شود؟

گودگدنیز.

اهل کجاست؟

ترکیه.

چرا بیشتر از همه تشویق می شود؟

چون بازیکن باکیفیتی است و البته چند سالی می شود که در روبین کازان بازی می کند.

به گوگدنیز حسودی ات نمی شود وقتی می شنوی او را تشویق می کنند؟

چرا باید حسودی ام بشود؟ او سال ها برای روبین کازان زحمت کشیده و حقش است که از سوی هواداران تشویق شود. طرفداران ما با این تشویق ها جواب زحمات چندین ساله گوگدنیز را می دهند.

گودگدنیز برای تیم ملی ترکیه هم بازی می کند؟

قبلا بازی میکرد اما الان چند وقتی است که به تیم ملی دعوت نمی شود.

در روبین کازان لیدر هم دارید؟

داریم ولی مثل این نیست که بخواهند دخالتی انجام بدهند و بیخودی از کسی حمایت کنند. حواسشان به کار خودشان است و سعی می کنند تا وظیفه خود را به خوبی انجام دهند.

از کسی پول هم می گیرند تا تشویقش کنند؟

آنجا از این حرف ها نیست. لیدرها حقوقی از باشگاه می گیرند تا از تیم حمایت کنند. در تمرین حاضر می شوند و روز بازی هم به ورزشگاه می آیند. اصلا هم خطی عمل نمی کنند و هر کسی را که خوب بازی کند تشویق می کنند. البته باز هم می گویم گوگدنیز بیشتر از همه تشویق می شود.

مدیران عامل چه؟ آنها هم تشویق می شوند؟

نه؛ اصلا.

روبین کازان تیم قدرتمندی است؟

مثل گذشته نه اما هنوز هم تیم سطح بالایی محسوب می شود و در روسیه خیلی ها قبولش دارند و به آن احترام می گذارند.

اما انگار همیشه برای کسب رتبه های میانه جدول تلاش می کند! اینطور نیست؟

چرا این حرف را می زنید؟

چون همیشه بین راه هفتم تا دهم جدول است.

فوتبال است دیگر. الان یکی دو فصلی است که روبین کازان روی دور بدشانسی افتاده وگرنه همین تیم سه چهار سال پیش بارسلونا را با آن تیم قدرتمندش در نوکمپ شکست داد و شگفتی آفرید.

گفتی شگفتی ساز؛ روبین کازان شبیه کدام تیم ایرانی است؟

از چه لحاظ؟

از لحاظ همین شگفتی سازی، رتبه در جدول، امکانات و پتانسیلی که دارد.

از نظر امکانات که قطعا از همه تیم های ایرانی بهتر است.

منظورم از رتبه شهر و جو است؟

جو؟

جو هواداران؟

هواداران زیادی نداریم که بخواهم با توجه به آنها مثال ایرانی بزنم.

برای هر بازی چند هزار نفر به ورزشگاه می آیند؟

در استادیوم جدیدی که ساخته اند نهایتا 15 هزار نفر.

گنجایش استادیوم چقدر است؟

 50 هزار نفر. یعنی حدود دو سوم ورزشگاه خالی می ماند و تماشاگری روی سکوها نمی نشیند.

زلاتان می شوم (1)

اگر روبین کازان در لیگ برتر ایران شرکت کند چندم می شود؟

اول!

واقعا قهرمان می شود؟

صددرصد؛ به این حرفم شک ندارم. البته من برای تیم های ایرانی احترام قائلم اما این نظرم است و روی آن اطمینان دارم.

حالا برعکس. اگر استقلال یا پرسپولیس به لیگ روسیه بیایند چه رتبه ای کسب می کنند؟

تاکنون درباره اش فکر نکرده ام. حالا که آمدنی نیستند ولی شرایط برایشان سخت می شود.

رتبه اش را نمی توانی پیش بینی کنی؟

نه؛ فقط می گویم که نتیجه گیری برایشان مشکل می شود.

اگر روبین کازان با نایمخن، تیم علیرضا جهانبخش بازی کند چه نتیجه ای به دست می آید؟

تیم علی هم تیم قدرتمندی است ولی شناخت آنچنانی روی این تیم ندارم. فقط می توانم بگویم که دوئل من و علی حساس می شود. (می خندد)

نتیجه چند چند می شود؟

دوست دارم تساوی شود.

چرا؟

چون نایمخن تیم بهترین دوستم است.

مساوی با گل؟

بهترین نتیجه 2-2 است. من و علی هم گل بزنیم.

برای علی هم کری می خوانی؟

برخی مواقع به شوخی او را اذیت می کنم اما شوخی هایمان هم بجاست و محترمانه. من و علی ارتباط بسیار خوبی با همداریم. مثل دو دوست و دو برادر می مانیم که همیشه هوای هم را دارند.

دوست داری با جهانبخش هم تیمی شوی؟

در تیم های ملی نوجوانان، جوانان و بزرگسالان که بودم ولی علاقمندم در اروپا هم در یک تیم باشیم و با پیراهن یک باشگاه بازی کنیم.

پیش نیامده که تو به علی بگویی که به روسیه بیاید یا او از تو بخواهد که به لیگ هلند بروی؟

گفتم و او هم گفت اما نشد و قسمت نبود. امیدواریم در سال های بعد این اتفاق بیفتد و ما در اروپا هم کنار یکدیگر بازی کنیم. فکر می کنم با هماهنگی بالایی که بین مان وجود دارد بتوانیم به موفقیت آن تیم کمک کنیم.

در روسیه چه تفریحاتی داری؟ اوقات فراغت را چطور پر می کنی؟

بیشتر تمرین و خانه کار دیگری انجام نمی دهم.

اینطوری که سخت است و حوصله ات سر می رود، مثلا پارک یا شهر بازی هم نمی روی؟

با این شرایط راحت ترم. شهر بازی و پارک هم که برای بچه هاست. فقط برخی اوقات به رستوران می روم تا غذا بخورم.

با توجه به اینکه خیلی از دانشجویان ایرانی در آذربایجان و اوکراین درس می خوانند، تو قصد ادامه تحصیل نداری؟

قصد دارم؛ چون هدفم این است که در کنار فوتبال، تحصیلاتم را هم ادامه بدهم اما باید ببینم چه پیش می آید و شرایط چطور رقم می خورد.

با توجه به موفقیت های والیبالیست ها و محبوبیت عجیب آنها در یکی دو سال اخیر، دوست نداشتی به جای فوتبال می رفتی سراغ والیبال و رشته پدری ات را ادامه می دادی؟ آنجا بیشتر دیده نمی شدی؟

نه؛ به هیچ وجه دوست نداشتم جای فوتبال، والیبال بازی کنم اما دم بازیکنان تیم ملی والیبال گرم. غیرت را تعریف کردند و به معنای واقعی نشان دادند که زحمت کشیده اند و حق شان بیشتر از اینهاست.

چرا دوست نداشتی والیبال را ادامه بدهی؟

چون من فوتبال را دوست دارم.

اما فعلا آنها روی بورس هستند و هر جا که می روی درباره شان صحبت می کنند.

ان شاءالله بیشتر از اینها روی بورس باشند. من به آنها افتخار می کنم و امیدوارم که موفقیت هایشان ادامه داشته باشد.

اگر والیبال را ادامه می دادی فکر می کنی جایی در این تیم موفق و رویایی برای خودت پیدا می کردی؟

نمی دانم ولی وقتی والیبال بازی می کردم همه از من تعریف می کردند و می گفتند آینده دار هستی و ستاره می شوی. همه آنهایی که از من تعریف می کردند تعجب کردند که فوتبالیست شدم و والیبال را ادامه ندادم.

یعنی اینقدر خوب بودی؟!

اینقدر خوب که حتی فرهاد قائمی، بازیکن تیم ملی که دوستم بود می گفت بیا والیبال و فوتبال را رها کن ولی خب قسمت نبود که والیبالیست شوم.

والیبال تو بهتر بود یا فوتبالت؟

فکر می کنم والیبالم بهتر بود. البته الان فوتبالیست خوبی هم نیستم ولی مردم لطف دارند که ابراز علاقه می کنند و دوستم دارند. این باعث افتخارم است.

در والیبال، پدرت مربی ات بود؟

نه تنها من بلکه خلیل آزمون مربی تمام والیبالیست های تیم فعلی والیبال ایران بوده.

مثلا کدام شان؟

فرهاد قائمی، مهدی مهدوی، محمد موسوی، سعید معروف و مباشری.

در کدام تیم؟

پدرم مربی و یک مدت سرمربی تیم ملی جوانان بود که این والیبالیست ها شاگردش بودند. البته فرهاد قائمی در تیم گنبد هم زیر نظر پدرم بازی می کرد. مهدوی هم در گل گهر سیرجان شاگرد پدرم بود.

پست تو در والیبال چه بود؟

قدرتی زن بودم.

شبیه کدام والیبالیست تیم ملی بازی می کردی؟

اینها از من خیلی سرتر هستند و قابل مقایسه نیستم ولی زمانی که والیبال بازی می کردم دوست داشتم مثل محمد ترکاشوند باشم.

در والیبال به کجاها رسیدی؟

تا رده نوجوانان بازی کردم و به تیم ملی نوجوانان هم رسیدم. یادم نمی آید مربی چه کسی بود اما وقتی دعوت شدم نرفتم و دیگر برای همیشه فوتبالیست شدم.

زلاتان می شوم

هنوز والیبال بازی می کنی؟


زیاد نه؛ گاهی اوقات که به گنبد می روم با دوستانم و البته پدرم جمع می شویم و در سالن بازی می کنیم.

تا حالا شده به خاطر قد بلندت از تو تعریف کنند؟

برای چه؟

مثلا بگویند عجب قد بلندی، چه پسر رشیدی!

بیشتر طرفداران تیم گفته اند تا آدم های دور و برم.

قدت را مسخره هم می کنند؟

کسی مرا مسخره نکرده جز یکی از دوستان خوبم. جابر چرکزی بود که قدش از همه بچه ها کوتاه تر بود اما مرا مسخره می کرد؛ البته به شوخی، یادش بخیر. این جابر چرکزی در گل گهر سیرجان بازی می کرد و فوتبالیست فوق العاده ای بود.

قد و قامت تو غیر از ورزش به درد چه کار دیگری می خورد؟ چه شغلی می توانستی انتخاب کنی؟

نمی دانم ولی کار که عار نیست. کارگری می کردم یا هر کاری که از دستم برمی آمد اما قسمت شد که ورزشکار شوم چون همیشه دوست داشتم که ورزش کنم.

اگر ورزشکار نمی شدی دوست داشتی چکاره شوی؟!

خلبان.

دلیلش؟

حسی که از بچگی داشتم و همیشه علاقمند بودم خلبان شوم، مثل کسانی که دوست داشتند مهندس یا دکتر شوند.

بچه که بودی کارتون هم می دیدی؟

خیلی.

کدام کارتون را از همه بیشتر دوست داشتی؟


فوتبالیست ها و موش و گربه را.

به کدام شخصیت فوتبالیست ها علاقه داشتی؟

- کاکرو و آن یکی که اسمش یادم نمی آید.

سوباسا؟

آره، آره.

ادامه دارد...