ژان پل سارتر، نمونه تیپیک روشنفکری


ژان پل سارتر نه فقط سمبل روشنفکری دهه های60 و 70 میلادی که نمونه تیپیک روشنفکری قرن بیستم بود، تا حدی که پس از مرگ او نام بردن از روشنفکری که همچون او جریان ساز و تهییج کننده باشد دشوار می نماید.

هفته نامه صدا - مهدی روزخوش:

«من قلمم را با شمشیر معاوضه کردم» ژان پل سارتر

ژان پل سارتر نه فقط سمبل روشنفکری دهه های60 و 70 میلادی که نمونه تیپیک روشنفکری قرن بیستم بود، تا حدی که پس از مرگ او نام بردن از روشنفکری که همچون او جریان ساز و تهییج کننده باشد دشوار می نماید گویی عصیان اندیشگی او از آخرین نمونه های «کار روشنفکری» بود که رونق بازار آن در جهان رو به افول می نماید، این افول نه نتیجه ضعف و سستی روشنفکران بلکه متاثر از پیدایش وضعیتی در مناسبات جهانی است که بیشتر سیاستمداران و تکنوکرات ها و دانشمندان و اتحادیه های مالی و... را به بازی می گیرد تا معترضان و منتقدان عصیانگر که در وجه نظری همانا روشنفکران باشند.

روشنفکران از زمان محاکمه دریفوس پرچم نقد و مخالفت با قدرت های سیاسی نقض کننده اصول بنیادی مدرنیته را برافراشته و آنها را «متهم کرده بودند». سارتر اما در متهم کردن زبان را به اسلحه تبدیل کرده و بی محابا شکلیک می کرد. او را فیلسوف اگزیستانسیالیسم او ستیزه جویانه، برانگیزاننده و بشرانگارانه یعنی ستایشگر اصالت وجود انسانی به عنوان وجود متمایز و ممتاز و نه وجود به معنای هادیگری بود، از نظر والتر کافمن عنوان اگزیستانسیالیسم تنها بیانگر اشتراک لفظی میان نحله های مختلفی است که در قرن بیستم ذیل این نام قرار گرفته اند.

ژان پل سارتر، نمونه تیپیک روشنفکری

به گفته او بین انواع اگزیستانسیالیسم ها تنها از آن جهت که همه شورش بر علیه فلسفه کلاسیک هستند وجه مشابهت وجود دارد اما حق آن است که اگزیستانسیالیسم سارتر را شورشی بنامیم چرا که نه فقط شورش علیه فلسفه کلاسیک را در خود داشت بلکه این وجه شورشگرانه در آن چنان رادیکال می شود که انسان شناسی سارتر را هم تحت تاثیر خود قرار می دهد، سارتر شورش علیه همه مناسبات نابرابر و نامطلوب را جوهر انسانیت انسان و لازمه آزادی او می دانست. در این نوع اگزیستانسیالیسم اراده گرایانه، وجود انسان از آن نظر مقدم بر ماهیت اوست که انسان در مقام سوژه، سازنده و تعین بخش به جهان است.

سارتر در «عدم و وجود» هستی انسانی را از این حیث متمایز از موجودات دیگر می بیند که قائم به خود است در مقابل همه وجودهای دیگر که جز با خواست انسان تحول نمی یابند، نتیجه آنکه سارتر در انسان، خواستن را معادل توانستن می داند و هیچ حد و مرزی برای آزادی انسان قائل نیست. در نتیجه خوش باورانه به این ارزیابی می رسید که انسان دارای قدرت و اراده ای است که همه موانع را در خود حل می کند پس اگر یک فلج مادرزاد قهرمان مسابقات دو و میدانی نشود ناشی از بی عرضگی خودش است!

تالی منطقی این نوع نگرش به امور این است که نقائص و نارسایی ها و ستم ها با «پراکسیس» از بین می روند. او در کتاب «نقد خرد دیالکتیکی» عمدتا با رجوع به آثار اولیه مارکس که در تداوم میراث دکارتی- کانتی نگاشته شده اند، روایتی از اندیشه مارکس ارائه می دهد که تبیین های ساختمند تاریخی را- که اختیار انسان را به اندازه ای که سارتر می پسندید تضمین نمی کردند-  نفی کند.

مارکس البته گفته بود که انسان ها خود تاریخ خویش را می سازند اما تذکر داده بود که این ساختن به دلخواه آنان و تحت شرایطی که خود برگزیده اند، صورت نمی گیرد. تفسیرهای تاریخ گرایانه و ساختارگرایانه از آنجا که موجبیت های فراتر از گزینش های دلخواه انسانی را در مسیر تحولات انسانی موثر می دانستند و بعضا غایتمندی را مفروض می گرفتند، به ولونتاریسم مورد علاقه سارتر چندان مجالی نمی دادند.

ژان پل سارتر، نمونه تیپیک روشنفکری

اعتراض لوئی آلتوسر فیلسوف مارکسیست ساختارگرا به تحرف اندیشه های مارکس توسط سارتر از همین منظر قابل فهم است که به نظر می رسد حق با آلتوسر بود؛ چرا که مارکس در مرحله متاخر فکری اش به این نکته اشاره می کند که عصر روشنگری انسان را از تاریخ بیرون کشیده است. در حالیکه سارتر بر پایه خوانش خود از بخشی از آثار مارکس که مورد استناد او قرار می گیرند، به او به مثابه ایدئولگ رهایی بخشی به انسان بی توجه به «قاره تاریخ» می نگرد.

شور مفرط سارتر به کنش های رهایی بخش در استقبال او از هر نه گفتن به قدرت های مستقر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را نشان می دهد. عدم پذیرش جایزه نوبل ادبیات هم اقدامی نمایشی و هم اگزیستانسیالیستی بود! فرجام این رادیکالیسم عصیان محورانه سارتر در سال های پایانی عمر او به آنجا رسید که اعلام کرد دیگر مارکسیست نیست. او چندان دلمشغول موانع پیش روی رسیدن به عدالت و آزادی نبود، دلبستگی سارتر مثل عموم روشنفکران به سنت چپ با این رمانتیسیسم سیاسی نسبت دارد.

وقتی موانع تاریخی هیچ انگاشته شوند راه بر این توهم که با قطع «دست های آلوده» آلودگی ها و بی عدالتی ها از عالم رخت بر می بندد، باز می شود و نفس عصیان و شورش اصالت می یابد. سارتر البته در تعهدی که مبلغ آن بود صداقت داشت و همه جا از استعمار تبرّی می جست. چنانکه استعمار الجزایر توسط فرانسه را محکوم کرده و وقتی شوروی مرحوم، مجارستان را اشغال کرد از عضویت در حزب کمونیست فرانسه که مدافع این اشغال بود استعفا داد.

او در برخی نمایشنامه های خود هم به کمونیست ها تاخته است اما همدلی او با استعمارشدگان در بستر اراده گرایی عمل زده به تشویق به اعمال خشونت به عنوان راه برون شد می انجامد، در نتیجه کشتن یک اروپایی توسط یک استعمارشده تقدیس می شود زیرا نتیجه آن «یک انسان مرده و یک انسان آزاد» است.

البته قبل از آنکه این راه حل توسط سارتر تجویز شود، برخی استعمارشدگان به صرافت طبع و بدون سیر و سلوک در وادی اگزیستانسیالیسم، آن را امتحان کرده بودند اما «انسان آزاد»ی به جا نمانده بود. چنانکه بعد از رفع استعمار هم از قید استبداد و فقر و فساد آزاد نشدند.

تعهد سارتری تعهدی بود که بنیانش بر نفی و مخالفت استوار بود و شان ایجابی و بیش از آن اندیشیدن به راه حل در آن بروز و ظهوری نداشت. نفس استبداد و استعمار و دفاع از عدالت و آزادی ملت ها در تعیین سرنوشت خود اگر بخواهد از صورت آرمان و آرزو بیرون آمده و در زمین واقعیت بارور شود، کاشتن بذرهای عقلانیت جدید و تلاش بسیار برای نگهبانی و تبدیل آن به نهال و سپس درختی تنومند را می طلبد.

ژان پل سارتر، نمونه تیپیک روشنفکری

ولی از نظر سارتر بخشی زیادی از واقعیت های تلخی که تغییرشان سخت به نظر می رسد، محصول سودجویی بورژوازی یا سوءنیت قدرت های سیاسی مدافع آن است و عوامل تاریخی- تمدنی را می توان با تکیه بر اراده آزاد انسان بی اثر ساخت. اما تجربه نهضت های گوناگون ضداستعماری و انقلاب های کارگری و دهقانی و جنبش ها و شورش های بسیاری در کشورهای جهان سوم در دهه های گذشته ناشن داد که آزادی و عدالت از لوله تفنگ بیرون نمی آید و به صرف خواستن و با تشویق مردم به شورش و انقلاب و عصیان حاصل نمی شود.

حضور سارتر در جبهه ها و مواضع گوناگون از تئاتر و سینما تا نقد ادبی و روزنامه نگاری و... او را بسیار مطرح و محبوب کرد، اما دفاع از فلسفه آزادی اراده و مسئولیت و سیاست شورش و تعهد ایدئولوژیک بود که در «کشورهای پیرامون» بیشترین زمینه توجه به او را ایجاد کرد در ایران نیز او به ویژه در دهه های چهل و پنجاه شمسی یکی از «بت های بازاری» روشنفکری ایرانی بود که- جدا از بخشی از میراث ادبی ماندگارش- گذار زمان آن را تراشید و شکست.


ویدیو مرتبط :
ژان پل سارتر

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

سخنان ژان پل سارتر



سخنان ژان پل سارتر, فیلسوف فرانسوی, جملات قصار

از همه اندوهگین تر شخصی است كه از همه بیشتر می خندد. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 دمی بی خبری كافی است تا همه چیز را از دست بدهی و ناگهان هر چه را كه با تلاش به دست آورده ای، نابود می شود و از دست می رود. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 هیچ كس نمی داند در زمانهای بحرانی، وفاداری به كدام سو رو می كند. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 همه نیاز به زمان دارند. آدم نباید پیش از اینكه بداند چه می گوید، نتیجه گیری كند. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 بی دانش، نه می توان امیدوار بود نه ناامید. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 هنگامی كه چیزی از دست می رود، دیگر نمی توان آن را پس گرفت .ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 تصمیم هایی وجود دارد كه هیچ كس نباید ناگزیر به گرفتن شان شود. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 تا زمانی كه مطمئن نشوم، امیدم را از دست نمی دهم.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

هرگز دری را نزن، مگر اینكه بدانی در آن سویش چه می گذرد.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 اینكه چه چیزی در كجا گفته شود، تفاوتی ندارد، اینكه آنچه نخست گفته شود، دومی باشد یا دومی، واپسین.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 مسئله تنها این نیست كه چیزها ناپدید می شوند، بلكه پس از آن، یادشان نیز نابود می شود.ژان پل سارتر 

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 هر بار كه می پنداری پاسخ پرسشی را یافته ای، پی می بری كه آن پرسش، هیچ مفهومی ندارد. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 همه ی چیزهای زیبایی را كه می بینی، به ذهن بسپار، تا همیشه با تو باشند، حتی در زمانهایی كه آنها را نمی توانی ببینی.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

ناامیدی كامل می تواند در كنار درخشان ترین نوآوری ها به سر بَرَد. از كار افتادگی و شكوفایی، یكدیگر را جذب می كنند. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 هر كس نیازمند دوستانی است.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 هنگامی كه آغاز به نوشتن موضوعی می كنم، ناگهان پی می برم كه درك من از آن چه اندازه اندك است.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 مردم از هر چیزی سخن می گویند، به ویژه از آنچه درباره اش هیچ نمی دانند.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 برای زنده ماندن، باید خودت را از درون بكُشی؛ از این رو بیشتر آدمها همه چیز را رها كرده اند، چون می دانند كه هر اندازه هم تلاش كنند، سرانجام می بازند و زمانی كه به این نقطه رسیدی، هر گونه مبارزه ای بیهوده است.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 شاید بزرگترین دشواری، همین باشد؛ زندگی چنان كه ما می شناختیم پایان یافته، ولی هنوز كسی نیست كه بداند چه چیزی جای آن را گرفته است.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

هیچ چیز ساده تر از قلب نمی شكند.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 كمابیش كسی نیست كه بخش كوچكی از زندگی را چنان كه در گذشته بود، در وجود خود به دوش نكشد. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 اگر بخواهی از راه دویدن، خودكشی كنی، ابتدا باید خوب دویدن را یاد بگیری.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 مرگ، تنها چیزی است كه حسی را در ما برمی انگیزد. مرگ، شكل هنری ما و تنها راه ابراز درون ناپیدا است. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 آدم باید به این امر خو بگیرد كه به كمترین ها خرسند باشد. هرچه كمتر بخواهی، با چیزهای كمتری خشنود می شوی و هر اندازه نیازهایت را كم كنی، امور زندگی ات بهتر خواهد شد.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 هنگامی كه امید می میرد، هنگامی كه می بینی كمترین امكان امیدوار بودن را از دست داده ای، فضای خالی را با رؤیا، اندیشه های كوچكِ بچگانه و داستانها پر می كنی تا بتوانی به زندگی ادامه بدهی.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

نگذارید بچه ها گریه كنند، زیرا باران هم غنچه را تباه می كند.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

همه می گویند آرزو بر جوانان گناه نیست و من می گویم بر پیران هم!  ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 تاریخ یك ماشین خودكار و بی راننده نیست و به تنهایی استقلال ندارد، بلكه تاریخ همان خواهد شد كه ما می خواهیم.ژان پل سارتر 

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 نبوغ، جوهر تفكر است. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 امروز آدمی ناگزیر به دیروز تبدیل خواهد شد، اما امكان دارد فردای شما هرگز امروز نشود. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

بشر جاودانه بیرون از خویشتن است. بشر با پی ریزی "طرح" خود در جهانی بیرون از خویش و با محو شدن در چنین جهانی، بشر و بشریت را به وجود می آورد. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 انسان مجموعه ای از آنچه دارد نیست، بلكه مجموعه ای است از آنچه هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد.  ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 بشر آفریننده ی ارزشها است.  ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 "ارزش"، چیزی نیست جز معنایی كه شما برای آن برمی گزینید.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 من هنگامی آزادم كه همه ی جهانیان آزاد باشند؛ تا هنگامی كه یك نفر اسیر در جهان هست، آزادی وجود ندارد. ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

همیشه باید اخلاق را آفرید و ابداع كرد.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 بشر از ابتدا موجود ساخته و پرداخته ای نیست؛ بلكه با برگزیدن اخلاق خود، خویشتن را می سازد.ژان پل سارتر 

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 هیچ كس نمی تواند آزادی خود را هدف خویش سازد، مگر اینكه آزادی دیگران را نیز به همان گونه هدف خود قرار دهد.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 فلسفه ی متكی به احتمالات كه وابسته به حقیقتی نباشد، محكوم به نیستی است.  ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 من همیشه می توانم آزادانه انتخاب كنم، اما باید بدانم كه اگر انتخاب نكنم، باز هم انتخابی كرده ام.ژان پل سارتر 

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 شخص قهرمان، خود، خویشتن را قهرمان می كند.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 آنچه به بشر امكان زندگی می دهد، تنها عمل است.  ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 امكان عشق، چیزی جز آنچه از عشق تجلی می كند نیست.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 آنچه آدمی را سست عنصر می سازد، عمل گریز یا تسلیم است.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 بشر وجود ندارد، مگر در حدی كه طرح های خود را تحقق می بخشد. بنابراین، جز مجموعه ی اعمال خود، جز زندگانی خود، هیچ نیست.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 عشقی جز آنچه به مرحله ی تحقق درمی آید، وجود ندارد.ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 بشر، محكوم است، زیرا خود را نیافریده و در عین حال، آزاد است، زیرا همین كه پا به جهان گذاشت مسئول همه ی كارهایی است كه انجام می دهد.ژان پل سارتر

 حقیقتی وجود ندارد، جز در عمل.  ژان پل سارتر

 

♦♦♦♦♦♦♦♦سخنان ژان پل سارتر♦♦♦♦♦♦♦♦

 

 شما آزاده اید؛ راه خود را برگزینید؛ یعنی بیافرینید.ژان پل سارتر

 

منبع:jomalatziba.blogfa.com