چه کسی نگذاشت فردین به سینما برگردد؟!


شاید بیشتر او را با نام «فاطمه نوری» به خاطر بیاورید. نامی که برای فعالیت هنری خود بعد از انقلاب برگزید و با این نام در چند فیلم و سریال بازی کرد. بعد از فوت برادر اما اولین بار در فیلم «تهران تهران» از نام خانوادگی خودش استفاده کرد.





هفته نامه تماشاگران امروز - فاطمه پاقلعه نژاد: شاید بیشتر او را با نام «فاطمه نوری» به خاطر بیاورید. نامی که برای فعالیت هنری خود بعد از انقلاب برگزید و با این نام در چند فیلم و سریال بازی کرد. بعد از فوت برادر اما اولین بار در فیلم «تهران تهران» از نام خانوادگی خودش استفاده کرد. این روزها هم با همین نام، تئاتر «غرب واقعی» را به روی صحنه دارد.

جمیله فردین؛ تنها خواهر محمد علی فردین سوپراستار سال های دور سینمای کشورمان، شنبه شب در هیاهوی عوامل صحنه تئاتر غرب واقعی قبل از شروع اکران ویژه هنرمندان با روی باز پذیرای مان شد و به سوالات مان پاسخ داد.

در این میان، هر جا از نامهربانی هایی که در حق برادر صورت گرفته بود حرف می زد، بغض می کرد. آنجا که از خوبی ها و مهربانی و مرام منحصر به فردش صحبت می کرد، برقی از شادی و افتخار در چشمانش می درخشید.

مخملباف نگذاشت فردین به سینما برگردد

جمیله فردین از چه زمانی به دنیای هنر وارد شد؟


- اولین کار من با آقای محمد متوسلانی به اسم «جستجوگر» بود. بعد از آن چند کار با کارگردان های مختلف داشتم و بعد سریال «کیف انگلیسی» را با آقای ضیاءالدین دری کاری کردم که آن کار را هم خیلی دوست دارم. قبل از آن کارهای دیگری به من پیشنهاد می شد که وقتی با زنده یاد فردین در میان می گذاشتم.

ایشان هیچ وقت نظرش را تحمیل نمی کرد و می گفت نظر خودت مهم است اما زمانی که سناریوی آقای سید ضیاءالدین دری را پیش فردین بردم، گفت نویسنده چه کپی است؟ گفتم آقای دری، گفت مرد بسیار درست و با اخلاقی است و برای اولین بار نظرش را ابراز کرد و گفت من به ایشان خیلی اعتماد و اعتقاد دارم و اگر خودت دوست داری کار کن. من هم با دلگرمی بیشتری این کار را قبول کردم و کار کردم. بعد از این سریال شش سال برای تلویزیون کار نکردم، برای اینکه شاید بهتر باشد بگویم نمی گذاشتند کار کنم.

یعنی پیشنهاد کار داشتید؟

- بله سناریو می آمد ولی زمانی که قرار بود کار شروع شود به یک صورتی بهانه گیری می کردند. حالات چه کسی و به چه نحوی این کار را می کرد، نمی دانم ولی این اتفاق می افتاد. البته حدس می زنم چه کسی این موش دوانی ها را می کرد اما نمی خواهم اسم ببرم. امیدوارم خدا به راه راست هدایتش کند.

بعد از این مدت که در نهایت حدود هشت سال طول کشید، با آقای مهرجویی یک کار سینمایی به نام «تهران تهران» داشتم. بعد از آن هم خانم محمدی فر همسر آقای مهرجویی به من زنگ زدند و پرسیدند کار تئاتر می کنی، گفتم با کمال میل. بعد استاد کتاب نمایشنامه غرب واقعی را نوشتند و از اواخر فروردین امسال شروع کردیم و تا الان دو هفته از اجرای مان می گذرد.

شما بعد از انقلاب وارد سینما شدید؟

- بله.

مخملباف نگذاشت فردین به سینما برگردد
فاطمه فردین در غرب واقعی

چرا قبل از آن وارد نشدید؟

- فردین زیاد موافق نبود.

به چه دلیل؟

- فضای سینما را می شناخت. من هم سرگرم بزرگ کردن بچه ها و خانه داری و درس و دانشگاه شان بودم.

شما بعد از انقلاب با نام خانوادگی همسرتان وارد کار هنری شدید؛ این مسئله به خاطر محدودیت هایی بود که اسم فردین داشت؟

- نه، کسی به من نگفت نام فردین ممنوع است ولی من خودم معتقد بودم فردین برای اسمش خیلی زحمت کشیده و شاید من آن توانایی لازم را نداشته باشم که بتوانم این اسم را حفظ کنم. برای همین با نام همسرم وارد شدم و اولین بار در فیلم تهران تهران از خام خانوادگی خودم استفاده کردم و این تئاتر هم دومین بار است که با نام خودم کار می کنم.

چه شد که با تئاتر شروع کردید؟

- من پیشنهاد آقای مهرجویی را برای کار تهران تهران داشتم و بعد هم باز با پیشنهاد ایشان به تئاتر آمدم. من از طریق کارهایشان با ایشان آشنا بودم و بعد سر کار تهران تهران خودشان را دیدم و بعد این ارتباط با همسر ایشان و خودشان بیشتر شد تا الان که این کار را با هم داریم.

پسر شما هم بازیگر است.

- بله؛ سام نوری، کار سینمایی نهنگ عنبر را به تازگی داشت که خیلی هم من آن کار را دوست دارم. قبلا هم با آقای مهران مدیری کار می کرد.

آقای فردین به خاطر سابقه هنری که داشتند بعد از انقلاب نتوانستند کار کنند.

- ایشان خیلی دوست داشتند که کار کنند ولی به هر حال این جمله خودش است که می گفت وقتی من نمی توانم بازی کنم مثل این است که پرواز را از یک پرنده بگیرند و خیلی از این بابت غمگین بود.

برای برگشت به کال تلاش می کردند؟

- خیلی تلاش می کرد ولی همه درها بسته بود.

احمد نجفی در یک گفتگو گفتند از یکی از علما برای بازی فردین در یک فیلمنامه، نامه گرفته اند ولی یکی از مسئولان سینمایی خودمان که الان خیلی روشنفکر است، نامه را پاره کرده.

- بله همینطور است.

شما می دانید چه کسی است؟

- من هم شنیده ام؛ حدس شما چیست؟

مخملباف نگذاشت فردین به سینما برگردد

شاید آقای مخملباف.

- درست است. من خودم ندیده ام ولی از چندین نفر شنیده ام که ایشان این کار را کرده و بارها و بارها هم این مسئله را شنیده ام. البته با شناختی که از آقای مخملباف دارم، عجیب به نظر می رسد که این کار را کرده باشد اما همه متفق القول می گویند که او این کار را کرده. من خودم ندیده ام و نمی توانم بگویم ولی این حرف را همه قبول دارند. البته این را هم بگویم ایشان تنها هم نبود. کسان دیگری هم بودند که با بازگشت فردین به سینما مخالفت می کردند. یک کارهایی که واقعا وقتی یادش می افتم غمگین می شوم که چرا یک چنین تفکری باید باشد. چون هر کس یک حرفه و شغلی دارد، نمی شود که آدم ها را به خاطر تفکرشان ممنوع الکار یا ممنوع التصویر کرد.

می توانید این افراد دیگر را هم نام ببرید؟

- یکی دو نفر از آنها از دنیا رفته اند که چون نمی خواهم پشت سر مرده حرف بزنم اسم شان را نمی گویم. البته هیچ وقت هم نتوانسته ام آنها را ببخشم.

خود زنده یاد فردین آنها را بخشیدند؟

- فردین خیلی گذشتش زیاد بود و مثل من نبود. اصلا کینه نداشت. او از بخشندگی به ایثار رسیده بود.

یکسری از هنرپیشه های قبل از انقلاب به کار برگشتند ولی ایشان برنگشت؛ راجع به این مسئله نظری نداشت؟

- دیگران شاید فیلم های نامناسب هم بازی کرده اند ولی فردین حتی یک فیلم نامناسب هم ندارد. آنها باید می رفتند و عذرخواهی می کردند ولی فردین کار بدی نکرده بود.

سوال همین است که چرا ایشان نتوانست برگردد؟

- چی بگم؟

از مسئولان سینمایی تا زمانی که ایشان زنده بودند کسی به فکر بود یا با ایشان ارتباطی داشت؟

- آنها با فردین در ارتباط بودند ولی به این صورت که رسانه ای شود یا صدای آنها به گوش دیگران برسد نه؛ اما به خانه اش زنگ می زدند، می آمدند و می رفتند.

چه کسانی بودند؟

- اسامی را بعدا می گویم.

یک مسائلی مثل پاکت هایی که ایشان ماهانه به فقرا می دادند، در مورد زنده یاد فردین گفته می شود.

- بله. ایشان آن زمانی که این کارها مرسوم نبود چهل بچه را سرپرستی می کرد. فردین از بدو تولد این بچه ها را سرپرستی کرد و همه مخارج شان از دارو، درمان، تحصیل، تغذیه، پوشاک و ... را می پرداخت و خصوصا روی تحصیل آنها بسیار حساس بود. بعضی های شان تا مقطع دکترا هم رفته اند.

بچه ها خودشان می دانستند فردین پدر معنوی آنهاست؟

- بله، فردین هر ماه به آنها سر می زد. او پدر معنوی چهل پسر، از زمانی که کوچک بودند تا زمانی که از بهترین دانشگاه ها فارغ التحصیل شدند، بود. فردین با همراهی آقای رضا عبدی که دوبلور رادیو هستند این کار را می کردند. رضا عبدی بهتر می تواند در این مورد برای تان توضیح بدهد.

ایشان در زمانی که کار نمی کردند سینمای ایران را پیگیری می کردند؟

- بله. یادم است درباره بعضی از فیلم ها نظر خوبی نداشت. می گفت در هر خانواده ای ممکن است یک زمانی بی پولی باشد و این اجتناب ناپذیر است. من اگر بیایم از حلبی آباد فیلم بگیرم و برای خارج از کشور بفرستم مثل این است که از خانواده ام موقع بی پولی یا دعوا فیلم بگیرم یا بروم به مردم بگویم. فردین می گفت نباید آبروی مملکت مان را با فیلم هایی که می سازیم ببریم.

فیلم خاصی مد نظرش بود؟

- بله ولی نمی توانم نام ببرم. فیلم هایی که می رفت و جایزه می گرفت. هر کسی به این فیلم ها جایزه می دهد، معلوم است وقتی من از راز خانواده و مملکتم پرده برمی دارم، دیگران خوش شان می آید. همه جای دنیا فقیر، بی خانمان، بی پول و بی سواد وجود دارد ولی آنها نمی آیند فیلم بگیرند و همه جای دنیا نشان بدهند. در حقیقت به قول مادربزرگ هایمان آبروداری می کنند.

مخملباف نگذاشت فردین به سینما برگردد
سام نوری

هیچ فیلمی بود که بگوید این فیلم خیلی خوب است؟

- فیلم را یادم نمی آید ولی یادم است یک روز تئاتر دندون طلا کار آقای میرباقری را دیدیم، خیلی خوشش آمده بود. یک بار هم به دیدن تئاتر آقای فراهانی به اسم گل و قداره رفتیم که از آن هم خیلی خوشش آمده بود. خیلی آقای فراهانی را تایید می کردند و کارشان را دوست داشتند. ولی در مورد فیلم ها باید یک کم فکر کنم تا یادم بیاید.

اصلا پیگیر فیلم و سینمای ایران و جهان بودند؟

- بله خیلی؛ چون حرفه اش بود و علاقه داشت، همه را پیگیری می کرد و می دید. به قول فرنگی ها خیلی آپ تو دیت و به روز بود. اخبار، فیلم، سینما و تئاتر، همه را بررسی می کرد.

زنده یاد فردین چند فرزند داشتند؟

- چهار فرزند، دو پسر و دو دختر داشتند که متاسفانه بعد از رفتن فردین، یکی از پسرهایش به نام سعید از اینکه پدر و مادرش از دست رفتند، خیلی غصه خورد و می گفت از وقتی آنها رفته اند من هم مرده ام و انگار روح ندارم و یک مرده متحرک هستم؛ بعد هم زیاد نماند.

از فرزندان شان کسی وارد سینما نشد؟

- نه، هیچ کدام ولی حنا فردین، نوه فردین کارگردانی می خواند. محمد علی فردین هم به سینما علاقمند است و حالا ببینیم بزرگتر شود، چه می شود.

زنده یاد فردین این چند سال آخر از چه طریق امورات می گذراندند؟

- اول یک فرش فروشی داشتند، بعد هم یک بخشی از فرش فروشی را از او گرفتند و ایشان هم آنجا را تبدیل به قنادی کرد و در همان قنادی بود.

تهران بودند؟

- بله؛ در میدان ونک.

مردم قنادی ایشان را می شناختند؟

- بله؛ به آنجا می رفتند و با ایشان صحبت می کردند. بعد از اینکه فردین رفت ما آنجا یک دفتر به قطر دو سه سانتیمتر پیدا کردیم که از خانواده هایی که محروم بودند نگهداری می کرد. ایشان همیشه غمگین بود که چرا نمی تواند خودش مثل قبل کمک کند اما از رفقای ثروتمندش برای اینها کمک می گرفت و آنها هم توجه می کردند.

پس صحبت هایی که در مورد ایشان می گویند، واقعیت دارد.

- فردین روح بلندی داشت و همانطور که گفتم از گذشت درباره مردم به ایثار رسیده بود.

این روح بزرگ از کجا نشأت گرفته بود؟ ایشان کشتی گیر هم بودند. این مرام پهلوانی از آنجا بود؟

- بله، فردین قهرمان بود. البته پدرم هم همینطور بود. نمی دانم الان شما آقای اصغر بیچاره عکاس قدیمی را می شناسید یا خیر. ایشان رفیق پدر من بود و درباره پدرم می گوید آن زمان که جوان بودیم خانواده های بی بضاعت را شناسایی می کرد و یک عبا روی سرش می انداخت و مواد غذایی در این خانه ها می برد و زنگ را می زد و پشت در می گذاشت و می رفت.

یعنی این روحیه را از پدر به ارث برده بودند.

- خودش هم داشت. یکی از خاطراتی که خاله ام از فردین برای من تعریف کرد این بود که می گفت یک روز محمد از خانه بیرون رفت که به مدرسه برود، بعد از چند دقیقه برگشت دیدیم پیراهن تنش نیست. گفتیم پیراهنت کو، گفت یک پیرمرد را دیدم که سر کوچه نشسته بود یک توت روی زمین افتاده بود داشت خاک آن توت را می تکاند که بخورد، من گفتم این را نخور. بعد پیراهنم را درآوردم و رفتم بالای درخت توت، پیراهنم را پر توت کردم و به آن پیرمرد دادم. حالا هم آمده ام یک پیراهن دیگر بپوشم و به مدرسه بروم. خاله ام می گفت ما به او گفتیم اقلا پیراهنت را نمی دادی. فردین گفت توت ها را چطور می برد؟ از بچگی که مدرسه می رفت این روحیه را داشت.

مخملباف نگذاشت فردین به سینما برگردد
نوه های فردین

شما از کی احساس کردید که خواهر یک سوپراستار سینما هستید؟

- فردین از زمانی که کوچک بود، برای من سوپراستار بود. او همیشه من را برای دیدن فیلم های چارلی چاپلین و فیلم های مورد علاقه ام می برد یا مثلا همیشه من را به دیدن اجرای خواننده هایی که من دوست داشتم می برد، برای همین همیشه یک خاطره بزرگ و عجیب و غریب و یک فرم خاصی از فردین در ذهنم شکل گرفته بود.

شما خواهر کوچکتر هستید؟

- بله، من تنها خواهر فردین هستم.

بعد از اینکه ایشان سوپراستار شد با هم بیرون می رفتید؟

- بله، همیشه و آنقدر جمعیت دورش جمع می شدند که ما نمی توانستیم او را ببینیم.

مردم به خاطر آن نقش هایی که بازی کرده بود دوستش داشتند یا به خاطر شخصیت خودش؟

- من فکر می کنم مردم ما خیلی باهوش هستند و متوجه می شوند چه کسی ادا درمی آورد و چه کسی خودش است. این را مردم ما تشخیص داده بودند که فردین هر چه انجام می دهد همان چیزی است که در فکر و روحیه و اخلاق خودش هم هست. مطمئن باشید اگر غیر از این بود بلافاصله مردم متوجه می شدند.

فکر می کنید نکته جالبی درباره فردین هست که مردم نمی دانند؟

- مردم آنقدر فردین را دوست دارند که فکر می کنم همه چیز را درباره ایشان بدانند ولی شاید این برای شان جالب باشد که فردین علاوه بر اینکه یک هنرمند بسیار توانا، یک برادر بسیار مهربان، یک همسر گل برای خانم مهری فردین، پدری خیلی با احساس و وظیفه شناس و دوست خیلی خوبی بود، یک آدم خیلی فنی هم بود. مثلا آن زمان که مثل الان دوربین های دیجیتال نبود و دوربین های نگاتیو و پوزیتیو و 35 و 75 بود، وقتی این دوربین ها خراب می شد، فردین خودش اینها را باز می کرد، درست می کرد و سریع می بست و شروع به کار می کرد.

بعد از این کار تئاتر برنامه ای دارید؟

- آقای مهرجویی گفته اند این کار ادامه خواهد داشت. باید ببینیم تا چه زمانی ادامه دارد. البته در ماه محرم تعطیل می شود و بعد از آن احتمالا باز ادامه پیدا می کند.


ویدیو مرتبط :
صحبتهای زیبای فردین در ارتباط با سینما

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

«محمدعلی فردین»، از زندگی تا سینما



«محمدعلی فردین» در 15 بهمن 1309 در خیابان ادیب الممالک کوچه صحت متولد شد. خودش درباره محل تولدش به نگارنده گفت: ادیب الممالک محلی بود بین شهباز سابق و خیابان ری، آن زمان خیابان شهبازی وجود نداشت.

1- «محمدعلی فردین» در 15 بهمن 1309 در خیابان ادیب الممالک کوچه صحت متولد شد. خودش درباره محل تولدش به نگارنده گفت: «ادیب الممالک محلی بود بین شهباز سابق و خیابان ری، آن زمان خیابان شهبازی وجود نداشت. آن طرف کوچه صحت قهوه خانه بزرگی بود به اسم خرابات. عصرها درویش ها در این قهوه خانه می نشستند چای می خوردند، قلیان می کشیدند و گپی می زدند. آن زمان سرتاسر شهباز خندق بود. محله ما طوری بود که به خاطر آن خندق و تاریکی هوا و نبودن امنیت کسی در خیابان ها دیده نمی شد و همه در خانه های شان می ماندند. (1)

2- پدر محمدعلی فردین در اداره تسلیحات کار می کرد. اداره ای که آن زمان قورخانه می گفتند... پدر تمدیر قسمتی بود که حدود 50 تا کارگر زیر دستش کار می کردند. پدر علاوه بر کار در اداره تسلیحات مغازه ای در خیابان ری سابق داشت؛ مغازه ای که در آن کارهای فنی انجام می دهد. پدر محمد علی فردین هنرپیشه تئاتر هم بود و محمدعلی در بچگی تئاترهای پدر را دیده بود. او یادش بود که در برخی از این نمایشنامه ها تقی ظهوری هم بازی داشته است. یک خاطره تلخ از دیدن نمایشنامه پدرش بیشتر در خاطرش مانده بود: «یکی از پیس ها بر اساس اثری از ایرج میرزا نوشته شده بود، اسم پیس «خرابه های تخت جمشید» بود.

 

اخبارفرهنگی,اخبار بازیگران,فردین

 

فکر می کنم 9 ساله یا 10 ساله بودم که این پیس را دیدم. پیس اینطوری شروع می شد که تا پرده عقب می رفت تعدادی قبر می دیدیم که در تخت جمشیدی که ساخته بودند با دکور. از قبری که جلوی سن و در معرض دید تماشاچی بود، یک نفر با کفن بیرون می آمد و نگاه می کرد و می گفت: «این خرابه ایران نیست پس ایران کجاست؟» پیس جنبه های سیاسی داشت، به همین خاطر چند دقیقه ای از اجرا نگذشته بود که از داخل سالن به روی سن تیراندازی شد و شلوغ شد و تماشاخانه به هم ریخت. داخل این شلوغی یک نفر هم زیر پا کشته شد. خاطرم هست که مادر خدابیامرزم بعد از این واقعه دیگر نگذاشت پدرم به تئاتر برود و بازی کند.» (2)

3- محمد علی فردین پسر بزرگ خانواده بود و دو برادر و یک خواهر کوچکتر از خود داشت.

4- «دبستان ترقی» در خیابان ادیب الممالک، اوایل خیابان رختشوی خانه دبستانی بود که فردین دوره ابتدایی را در آن گذراند. فردین بعد از دبستان ترقی به دبیرستان «راستی» رفت که در انتهای شهباز قار داشت. زمانی که او به این دبیرستان رفت تازه جالیزها را قطعه بندی کرده بودندو ساختمان ساخته بودند. فاصله دبیرستان راستی تا منزل فردین خیلی زیاد بود.

5- در مدرسه به ورزش بیشتر علاقمند شد و دوران مدرسه زیاد به سینما نمی رفت چون فاصله سینماها تا منزل او خیلی زیاد بود. اگر هم زمانی می خواستند سینما بروند به سینما «تمدن» می رفتند که سینمای محله آنها بود.

 

اخبارفرهنگی,اخبار بازیگران,فردین

 

6- در مدرسه به تئاتر علاقمند شد و در پیسی که بچه های مدرسه درست کرده بودند بازی کرد اما هنگام بازی با بازیگر مقابلش دعوا کرد و همدیگر را روی سن جلوی تماشاچیان زدند و نمایش به اتمام نرسید.

7- فردین از سن 15 سالگی ورزش را با فوتبال شروع کرد. زمانی که خیابان شهباز درست شده بود و از آن حالت خندقی بیرون آمده بود و یک ورزشگاه داخل آن ساخته بودند؛ ورزشگاهی که به ورزشگاه نمره 3 معروف بود. زمین ورزشگاه شن بود و چمن نداشت. در فوتبال به دلیل زمین خوردن زیاد و زخمی شدن صورت، مادرش با ادامه این ورزش او مخالفت کرد و «فردین» رفت سراغ ژیمناستیک در باشگاه ابوالملوکی در خیابان ری روبروی بستنی فروشی اکبرمشدی.

آنجا ژیمناستیک کار می کند اما از این ورزش خوش اش نمی آید و می رود سراغ هالتر. حدود یک سال و نیم هالتر کار می کند و در این رشته پیشرفت می کند اما یکدفعه و اتفاقی به کشتی می رسد. خودش درباره این اتفاق گفت: «یکی از شب هایی که تمرین من تمام شده بود و خیلی خسته بودم، کنار تخته هالتر تشک کشتی هم بود. من نشسته بودم کنار تشک کشتی تا خستگی در کنم و یکی از افرادی که روی تشک تمرین می کرد روی من افتاد. او وقتی می خواست بلند شود دست من را گرفت و کشید روی تشک کشتی تا کشتی بگیریم. شوخی، شوخی مرا به کشتی واداشت. همین شوخی باعث شد که من هالتر را رها کنم و به کشتی بپردازم.» (3)

 

اخبارفرهنگی,اخبار بازیگران,فردین

 

8- محمد علی فردین در همان باشگاه ابوالملوکی به تمرین کشتی پرداخت؛ که کیومرث ابوالملوکی مربی کشتی آنجا بود. آنجا با ناصر گیوه چی، اکبر نیک خو و حسن افشار آشنا شد و بعد از مدتی که وضع تمرینش بهتر شد رفت به باشگاه «نیرو و راستی» که خانم و آقای مهران باشگاه را اداره می کردند که باشگاهی سیاسی بود. محمد علی فردین روز 28 مرداد را که عده ای از پان ایرانیست ها به باشگاه ریختند و باشگاه را از بین بردند در خاطر دارد: «یادم است یک آقایی سردسته اینها بود که یک یاز بچه های لات شاه آباد بود. حتی تیراندازی شد و جلوی من یکی از بچه ها، سر کوچه نیرو و راستی افتاد روی یخ های یخ فروشی. (4)

9- بعد از 28 مرداد فردین عضو باشگاه تهران می شود که آن زمان در خیابان امیریه بوده است. در این باشگاه حبیب الله بلور مربی کشتی بود. در این باشگاه با «تختی» آشنا می شود. او در مسابقات جهانی سال 1954 در توکیو شرکت کرد و مدال نقره گرفت. او یک خاطره تلخ از تختی را هم فراموش نمی کند، قهرمانی که روی او از نظر منش و رفتار و گفتار تاثیر زیادی گذاشته است: «تختی وقتی در مسابقه با پالم سوئدی خارج از تشک زمین خورد و زمین خورده محسوب شد، در حالی که زمین نخورده بود و در مسابقات چهارم شد. من در رختکن گریه او را دیدم. او روی تختخواب سنگی به پشت خوابیده بود و آهسته اشک می ریخت.

این وضع او روی من خیلی تاثیر گذاشت و من هم نشستم کنارش و بدون این که حرفی بزنم گریه ام گرفت و دوتایی دقایقی با هم گریه کردیم. آن زمان ارتباط من با تختی زیاد بود و با هم دوست خانوادگی شده بودیم. (5)

10- محمد علی فردین در 18 سالگی (1327) با مهری خمارلو که خواهر یکی از دوستانش بود ازدواج کرد؛ بنابراین او قبل از ورود به سینما دارای همسر و فرزند بود.

 

اخبارفرهنگی,اخبار بازیگران,فردین

 

11- محمد علی فردین چون زیاد سینما نمی رفته است، «دختر لر» و «طوفان زندگی» را ندیده است. اولین فیلمی که در سینمای ایران دیده و رویش تاثیر گذاشته «ولگرد» (1321) بوده که به ناصر ملک مطیعی بازیگر ولگرد علاقمند شده است. او تصویری از ملک مطیعی در خاطر داشت. زمانی که همدیگر را نمی شناختند. زمانی که ملک مطیعی مشهور شده بود و در استانبول با لباس نظامی قدم می زد. این تنها خاطره فردین از دیدن یک بازیگر بود.

12- فردین قبل از ورود به سینما یک مدتی به عشق بازیگری در تئاتر به کلاس «مصطفی اسکویی» می رود که بعد از کودتا توانسته بود تئاتر آناهیتا را در بازگشت از آلمان به راه اندازد. در محلی که قبلا سینما بود، محلی در یوسف آباد نرسیده به میدان کلانتری، محلی که تبدیل شد به سینما «گلدیس». فردین خاطراتی از آموزش های کلاس های اسکویی نداشت اما کاملا به خاطر می آورد که برای راه اندازی تئاتر آناهیتا و اجرای نمایش اتللو گچ کاری کرده است، صندلی نصب کرده است، دکور درست کرده و چون نقاشی بلد بوده، همراه بالاسانیان دکور را رنگ کرده است.

در اتللو مصطفی اسکویی نقشی به او نداده اما قول بازی در نمایش بعدی را از او گرفت، نمایشی به نام «اتوبوسی به نام هوس». همکاری فردین با تئاتر آناهیتا تا زمان اتوبوسی به نام هوس» ادامه پیدا نکرد. فردین به خاطر همسر باقر عالیخانی که نتوانست بدون بلیت و به عنوان میهمان داخل تئاتر برود و نمایش را ببیند، کار تئاتر را به خاطر دوستش باقر عالیخانی کنار گذاشت.

13- آشنایی و آغاز دوستی ملک مطیعی با فردین برمی گردد به بازگشت فردین در مسابقات جهانی. ناصر ملک مطیعی چون در آن تاریخ دبیر ورزش بود به فرودگاه می رود و همین رفتن باعث آشنایی و دوستی شان می شود.

 

اخبارفرهنگی,اخبار بازیگران,فردین

 

14- ناصر ملک مطیعی هنگام بازی در فیلم دو قلوها از «فردین» می خواهد از پشت بازی کند. در واقع نقش دیگر ملک مطیعی را در دوقلوها. دوقلوها داستان دو برادر بود که از هم جدا می شدند. برادری که در خانواده به طبقه پایین بزرگ می شد و برادری که در طبقه مرفه رشد می کرد.

برادری که ساده بود و خل وضع و برادری که عاقل بود و باهوش. هنگامی که این دو برادر به هم می رسیدند، فردین از پشت بازی می کرد. ناصر ملک مطیعی در گفتگو با نگارنده این موضوع را گفت که فردین هم در گفتگویش تایید کرد.

15- گرچه تهیه کننده دوقلوها دکتر کوشان است اما فردین ماجرای آشنایی اش با کوشان و اصلا ورودش را به سینما به عنوان بازیگر نقش نخست، «چشمه آب حیات» را ناشی از یک اتفاق می داند، اتفاقی در جلوی یک سینما. محمد علی فردین به نگارنده گفت: «رفته بودم سینما سهیلا و در صف سینما سهیلا (ارم بعدی در استانبول) بودم. وقتی به گیشه رسیدم گیشه بسته شد و بلیت تمام شد. ناامید می خواستم برگردم که یک نفر جلو آمد و مرا به اسم صدا زد و از من خواست به داخل سینما بروم. وقتی داخل سینما رفتم مردی که مرا به داخل برده بود خودش را کوشان معرفی کرد و از من خواست در فیلم رنگی و سینماسکوپ او یعنی «چشمه آب حیات» به کارگردانی یاسمی بازی کنم. (6)

در روایت ناصر ملک مطیعی او فردین را به دکتر اسماعیل کوشان معرفی کرده است. روایتی در گفتگو با نگارنده.

 

اخبارفرهنگی,اخبار بازیگران,فردین

 

16- اولین صحنه ای که فردین در «چشمه آب حیات» بازی می کند، صحنه ای است عاطفی مقابل «ایرن زازیانس». صحنه ای که فردین از آن خاطره خوبی ندارد. صحنه ای که نمی تواند جلوی لنز اسکوپ و جمعی که ایستاده اند خوب بازی کند. فردین در این صحنه آنقدر عرق می کند که صحنه تا انتهای فیلمبرداری نمی شود.

17- فردین از راهنمایی سیامک یاسمی در بازی گرفتن خاطره ای نداشت و خیلی صریح به نگارنده گفت «سیامک یاسمی» اصلا به بازی ها کاری نداشت و قصه برایش مهم بود. او از کار با خاچیکیان هم بازیگری نمی آموزد، بلکه کار خاچیکیان با دوربین و دقتش در نورپردازی توجهش را جلب می کند. فردین به نگارنده گفت که او تنها هنرپیشه ای بوده که خیلی زود لنزها را شناخته است و شاید همین شناخت باعث می شود در سال 41 هنگام بازی در فیلم «گرگ های گرسنه» وقتی می فهمد مرحوم «نظام فاطمی» کارش را بلد نیست، کنار دوربین به عنوان کارگردان قرار می گیرد و بقیه فیلم را کارگردانی می کند و آغازی می شود برای ورود او به کارگردانی.

18- فردین می گفت تیپ «»حبیب» در فیلم «آقای قرن بیستم» را خودش درآورده است با اقتباس از بازی مارلون براندو در یک یاز فیلم هایش. اسم آن فیلم «براندو» را فردین در خاطر نداشت اما خیلی جدی مشخصات تیپ را از ان خود می دانست در حالی که تاکید می کرد همه دیالوگ ها را سیامک نوشته است و اصلا هم به بازی او کاری نداشته و خودش بازی را درآورده است. مرحوم سیامک یاسمی در گفتگویی با نگارنده گفت نقش آقای قرن بیستم را اول به ناصر ملک مطیعی پیشنهاد کرده است که سر قیمت با او به توافق نرسیده و سراغ فردین رفته است؛ اتفاقی که هنگام ساخت گنج قارون برعکس افتاد.

شنیدن روایت فردین از شروع گنج قارون خواندنی است: «سیامک اول به من پیشنهاد بازی در گنج قارون را داد که من رقم دستمزدم20 هزار تومان بود؛ دستمزدی که من و آرمان و ناصر ملک مطیعی سه نفری تصمیم گرفته بودیم زیر آ« قیمت نگیریم. البته آرمان در یکی از فیلم ها زیر قیمت گرفته بود اما در قرارداد نوشته بود 20 هزار تومان. ملک مطیعی هم زیر قیمت گرفته بود اما من روی توافق ایستادم. سیامک بعد از من رفت سراغ سپهرنیا، گرشا، متوسلانی ولی با آنها قرارداد نبست.

 

اخبارفرهنگی,اخبار بازیگران,فردین

 

باز سراغ من آمد. حالا من دستمزدم را پنج هزار تومان بالا بردم. حالا سیامک رفت دنبال ملک مطیعی با او هم به توافق نرسید. برگشت که با من قرارداد ببندد روی قیمتی که من گفتن بودم که باز من قیمتم را پنج هزار تومان بالا بردم و باز سیامک رفت. سرانجام سیامک 45 هزار تومان بابت بازی در «گنج قارون» به من دستمزد داد به اضافه پنج درصد از فروش فیلم.

19- وقتی فیلم آماده شد، «گنج قارن» را در ایران فیلم نشان سینمادارها و عوامل حرفه ای سینما دادند. تماشاگران آن روز در استودیو ایران بر این اعتقاد بودند که فیلم «گنج قارون» اصلا نخواهد فروخت. آرمان و فردین که سهمی در فیلم داشتند تصمیم به فروش سهم شان گرفتند. آرمان سهمش را فروخت اما فردین نفروخت که به روایت جمال امید سفرش به خارج از کشور برای بازی در فیلم «مردی از تهران» فرصت فروش را از او گرفت و بعد پنج درصدش رقم قابل توجهی شد.

20- با فروش بی سابقه و غیرمنتظره «گنج قارن»، نام «فردین» آمد کنار سینمایی که گفتند «سینمای فردین». «سینمایی» که باعث شد سینماهای زیادی در جنوب شهر تهران و شهرستان های کوچک ساخته شود. «سینمایی» که رقیب خارجی را از همه شهرستان های کوچک خارج کرد. «سینمایی» که به رشد تولید فیلم فارسی کمک کرد. «سینمایی» که برای سینمای فارسی هویت ساخت، به مخاطب فیلم فارس هویت داد. «سینمایی» که تشکیلات صنفی داخل سینمای ایران را قوی کرد. «سینمایی» که جریان ساخت و دوره ای را به خود اختصاص داد.

این «سینما» یعنی سینمای «فردین» تا پایان دهه 40 تاثیرگذار بود اما بعد از رشد موج نوی سینمای ایران و تاثیر آن روی مسیر سینمای ایران در آغاز دهه 50 «سینمای فردین» دیگر آن سینمای تاثیرگذار گذشته نبود. سینمای دیگری آمد که ریشه در جریان فکری تازه ای داشت که این جریان فکری تازه چهره تازه ای می خواست که بهروز وثوقی شد این چهره تازه.

21- فردین در اولین فیلمش 1500 تومان دستمزد گرفت. در «فردا روشن است» دومین فیلمش دستمزدش به 4 هزار تومان رسید و در «فریاد نیمه شب» وقتی جای امین امینی آمد 10 هزار تومان دستمزد گرفت. رقم دستمزد فردین در فیلم چهارم به 20 هزار تومان رسید. این دستمزد بعد از گنج قارون در گدایان تهران به 170 هزار تومان رسید.

 

اخبارفرهنگی,اخبار بازیگران,فردین

 

22- دوبلور اصلی فردین در بیشتر فیلم هایش چنگیز جلیلوند بود که یلم «فریاد نیمه شب» اولین فیلمی بود که جلیلوند به جای فردین صحبت کرد اما اگر بخواهیم به ترتیب دوبلورهایی را که به جای او صحبت کردند نام ببریم و از چشمه آب حیات شروع کنیم ترتیب زیر به دست می آید: چشمه آب حیات (سیامک یاسمی)، فردا روشن است (سعید شرافت)، فریاد نیمه شب (چنگیز جلیلوند)، دختری فریاد می کشد (سعید شرافت)، بیوه های خندان (سعید شرافت)، گرگ های گرسنه (کاملی)، طلای سفید (سعید شرافت)، زمین تلخ، زن ها فرشته اند، ساحل انتظار، مسیر رودخانه، دهکده طلایی (چنگیز جلیلوند)، جهنم زیر پای من (منوچهر اسماعیلی)؛ بقیه فیلم ها را جلیلوند صحبت کرده است، منهای فیلم های زیر:

یک خوشگل و هزار مشکل (منوچهر زمانی)، مواظب کلاهت باش، شکست ناپذیر، جوانمرد (ایرج ناظریان)، غزل و برزخی ها (منوچهر اسماعیلی)، جبار سرجوخه فراری هم ابتدا با صدای ایرج دوستدار دوبله شد اما بعد از 2 هفته نمایش دوبله فیلم عوض شد و جلیلوند به جای فردین صحبت کرد.

 
پی نوشت:
 1، 2، 3، 4، 5 و 6 – گفتگوی نگارنده با فردین، مجله فیلم و سینما، شماره 6، مهر ماه 1375

 

اخبار فرهنگی و هنری - روزنامه سینما