پیدا و پنهان زندگی پیام صادقیان در اینستاگرام


پیام صادقیان به شدت تحت تاثیر امیر تتلو خواننده مشهور زیرزمینی است. این موضوع در عکس ها و فیلم هایی که منتشر می کند و البته نوع تعامل با مخاطبان و شیوه نگارش پر از غلط املایی او هم به وضوح پیداست.




هفته نامه تماشاگران امروز: هنوز دو ماه مانده تا 22 سالگیش را جشن بگیرد. بازی ملی مهمی هم تاکنون انجام نداده است. دو فصل معمولی در باشگاه پرسپولیس گذرانده و در تعداد قابل توجهی از بازی های لیگ محروم یا مصدوم بوده اما با این حال «پیام صادقیان» بیشتر از بقیه بازیکنان لیگ ایران دیده می شود. مردم و رسانه ها به طور مداوم فعالیت های او را دنبال میکنندو ک وچک ترین رفتار او زیر ذره بین قرار می گیرد. دلیل این اتفاق فقط در یک کلمه خلاصه می شود. «حاشیه».

پیدا و پنهان زندگی پیام صادقیان در اینستاگرام

سبک زندگی او و جنجال هایش در مستطیل سبز خوراک خوبی برای رسانه ها فراهم می کند. همین یک هفته اخیر در اردوی امارات دوباره تنش هایی برای پرسپولیس به وجود آورد. او به تازگی اعلام کرده برای دوری از حاشیه ها با هیچ کدام از نشریات مصاحبه نمی کند و طرفدارانش می توانند از طریق اینستاگرام اخبار رسمی مرتبط با او را دنبال کنند. بازکردن صفحه رسمی اینستاگرام نه تنها نقطه پایان جنجال ها نبود بلکه سوژه های متعددی از دل همین صفحه شخصی بیرون آمد.

•    پیام صادقیان به شدت تحت تاثیر امیر تتلو خواننده مشهور زیرزمینی است. این موضوع در عکس ها و فیلم هایی که منتشر می کند و البته نوع تعامل با مخاطبان و شیوه نگارش پر از غلط املایی او هم به وضوح پیداست. در خیلی از فیلم ها و عکس ها امیر تتلو و سایر دوستان مثل علی قاسمی و امیر دیوا حضور پررنگی دارند.

•    صادقیان بارها عکس هایی هم با بازیکنان پرسپولیس منتشر کرده، از حسین ماهینی و محسن بنگر گرفته تا مهدی طارمی و خلعتبری. با اینحال یکی از دوستان فوتبالیست او به نام محمد انصاری در تصاویر حضور پررنگ تری دارد. آنها حتی گاهی مشابه هم لباس می پوشند، با هم به کافی شاپ می روند و به خودشان لقب پت و مت داده اند.

•    کامنت هایی که زیر عکس های پیام صادقیان نوشته می شود عموما حاوی الفاظ رکیک و کُری خوانی های تند و تیز است. موضوعی که صادقیان به آن کاملا بی اعتناست.

•    پیام صادقیان 18 ماه پیش اولین عکس خود را در این شبکه اجتماعی آپلودکرده است. در این مدت کلا 133 پست منتشر کرده و 143 هزار نفر او را دنبال کرده اند. هرکدام از عکس های او بین 12 تا 13 هزار بار لایک می خورد و او فقط 36 نفر را دنبال کرده است.

•    جدا از پست هایی که او برای کُری خوانی با استقلالی ها منتشر می کند، جنجالی ترین پست او تاکنون واکنش به دعوت نشدن به تیم ملی و خط و نشان کشیدن برای کی روش بوده است. یک بار هم تصویر بنز سواری او به سبک تصاویر صفحه «بچه پولدارهای تهران» با واکنش گسترده ای مواجه شد. ماجرای خالکوبی او هم که در بعضی عکس ها کاملا مشهود است یک بار کار را به کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال کشاند.

پیدا و پنهان زندگی پیام صادقیان در اینستاگرام

نمونه هایی از اشتباهات املایی

Doroste tim meli khat khordam Vali fada sareton baedo banish lana.bikhi baba

To donya fotbale maro ba aliye adae mishnasan

Dishab dostam sorprazam kardan


ویدیو مرتبط :
درباره حسن صادقیان، پدر پیام صادقیان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

پیدا و پنهان زندگی فرزند محسن رضایی



 

پیدا و پنهان زندگی فرزند محسن رضایی

 

"احمد معمولا پنجشنبه شبها پیش آیت الله بهاءالدینی می رفت و جمعه ها در منزل ایشان از میهمانان آیت الله پذیرایی می كرد. یك روز احمد به اتفاق پدر؛ مادر و اعضای خانواده به دیدار آیت الله بهاءالدینی می روند، آیت الله رو به جمع می كنند و می فرمایند احمد آقا با عشق به اینجا می​آیند و من برای او دعا می كنم انشاءالله عاقبت بخیر شوند".

پایگاه اطلاع رسانی محسن رضایی در مطلبی با عنوان «پیدا و پنهان زندگی احمد رضایی» گزارشی از زندگی فرزند محسن رضایی منتشر کرده است.

در این مطلب آمده است:

در سال ۱۳۵۵ در حالی كه پدر و مادرش به دلیل مبارزات انقلابی پدر علیه رژیم پهلوی، شدیداً تحت تعقیب سازمان امنیت شاه بوده و در مخفیگاه زندگی می كردند دیده به جهان گشود.

مردم ایران زمین خصوصاً مردمان خونگرم زاگرس نشین، به رسم دیرین خود آنگاه كه فرزندی برایشان متولد می شود به ویژه اگر فرزند اول باشد، مجلس جشن و سروری بر پا می كنند و اقوام و فامیل و همسایگان به قدم مباركی نورسیده می آیند.

تولد احمد رضایی اما حكایتی دیگر دارد. پدر و مادرش در سال ۱۳۵۵ مخفیانه از تهران به دزفول می روند. در دزفول تحت تعقیب قرار می گیرند و از آنجا به قم می روند. در قم نیز تنها پس از گذشت چند ماه شناسایی می شوند و ناگزیر به كاشان و سپس به اصفهان می روند كه پس از مدتی مجد داً ناچار به بازگشت به دزفول می شوند. محسن رضایی از مادر احمد در چنان شرایطی كه در انتظار تولد فرزند است می خواهد كه با او همراهی نكند اما او نمی​پذیرد و چون خود را در مبارزات انقلابی همسرش سهیم می داند با او همراه می شود.

روزهای نزدیك به تولد احمد فرا می رسد و مادر او از اضطرار مخفیانه به خانه پدری محسن رضایی رفته و در آنجا به دور از شور و هیجانات مرسوم وضع حمل می كند و به گوش احمد اذان و اقامه می خواند. با این حال نیز ساواك متوجه حضور همسر محسن رضایی در خانه پدری وی می شود اما قبل از رسیدن مامورین ساواك، مادر با طفل شیرخواره​اش آنجا را ترك و به مخفیگاه نزد شوهرش برمی گردد.

دوران طفولیت احمد رضایی در همان شرایط سخت مبارزاتی پدرش سپری می شود تا در نتیجه مبارزات جوانمردانه جوانان مومن و پایداری مردم مسلمان ایران انقلاب شكوهمند اسلامی به رهبری امام راحل به پیروزی می رسد. پس از پیروزی انقلاب با توجه به نقش موثر پدرش در مبارزه با گروههای ضدانقلاب، دفاع مقدس و سپس فرماندهی سپاه پاسداران، دوران كودكی و نوجوانی احمد نیز مانند دوران طفولیتش متفاوت از همسن و سالانش رقم می خورد، به طوری كه معمولا هر چند ماه یكبار چشمان كودكانه اش چهره خسته پدر را به نظاره می نشیند.

در چنان شرایطی سنگینی بار اداره خانه بر دوش مادر است. احمد، برادر و سه خواهرش در جریان حضور كمرنگ پدر در كانون خانواده و تنها در سایه محبت مادرشان به مدرسه می روند. سختی های زندگی هیچگاه بر زبان مادر احمد جاری نمی شود تا پدر احمد تمام توانش را روی جنگ و بیرون راندن متجاوزان از مرزهای كشورمان متمركز نماید. احمد بارها گفته بود یكی از آرزوها​یش این بوده است كه در دوران كودكی روزی دست در دست پدر به خیابان، پارك یا تفریح می رفت. آرزویی كه البته هیچگاه برآورده نشد.

احمد بزرگ می شود، با معدل بالایی دوران متوسطه را سپری می كند، در دانشگاه تربیت معلم پذیرفته می شود. ولی پس از دو ترم به حوزه علمیه آیت الله مجتهدی رفته و مدتی هم در آنجا به تحصیل علوم حوزوی مشغول می شود. سپس به فكر ادامه تحصیل در خارج از كشور می افتد. تصمیم می گیرد كه به این منظور به استرالیا و نزد دایی های مادرش عزیمت نماید. در این هنگام گروهی بر سر راهش قرار می گیرند و او را به ادامه تحصیل در امریكا تحریك می كنند.

خانوادهای كه یكی از بستگانشان در سازمان فضایی امریكا (ناسا) مشغول به كار است به ایشان پیشنهاد رفتن به امریكا و ادامه تحصیل در آنجا را می دهند. احمد چنین امكانی را در امریكا ممكن ندانسته و پیشنهاد آنها را رد می كند. تا اینكه آنها پروفسوری از بستگان فردی كه در ناسا شاغل بوده را به ایران دعوت می كنند و از طریق او به احمد قول ادامه تحصیل و شغل مناسب در امریكا می دهند و در نتیجه او را متقاعد به رفتن به امریكا می نمایند.

از آنجا كه احمد می د اند چنین اقدامی با مخالفت پدرش مواجه خواهد شد، موضوع را كتمان كرده و بدون اینكه چیزی به پدر یا سایر اعضای خانواده بگوید به امریكا می رود. چند ماه پس از سفر متوجه می شود كه از تحصیل و شغل خبری نیست. لذا از آن خانواده فاصله می گیرد.

دو هفته بعد از طرف پلیس فدرال امریكا (F.B.I)احضار و تحت بازجویی قرار می گیرد. پلیس پس از انگشت​نگاری احمد به او می گوید كه اطلاعات آنها حاكی از آن است كه شما از سوی پدرت محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران برای اقدامات خرابكارانه به امریكا آمده ای.

درحین بازجویی نیز اطلاعات دقیقی درباره محل زندگی پدر و حتی مدرسه خواهرانش به او نشان می دهند و او را تحت فشار قرار می دهند سپس از او می خواهند كه هر گاه از خانه خارج شد و به هر كجا كه می رود باید به پلیس اطلاع دهد. شرایط سختی برای احمد رقم می خورد در بلاتكلیفی و ابهام قرار می گیرد. تا اینكه كسانی با او تماس گرفته و تنها راه نجاتش از بلاتكلیفی را مصاحبه علیه نظام جمهوری اسلامی با رسانه​های خارجی می دانند.

احمد نیز در آن شرایط طی یك ماه سه بار با رسانه​های خارجی مصاحبه می نماید و پس از آن نیز برای همیشه سكوت كرده و هیچگونه موضعی نمی گیرد.

حتی در جریان حوادث پس از انتخابات خرداد ۸۸ نیز با وجود مراجعات مكرر گروههای ضدانقلاب به احمد و تمایل آنها به موضعگیری ایشان علیه نظام جمهوری اسلامی، وی كوچكترین موضعی اتخاذ نكرده و دست رد به سینه آنها می زند.

لازم به ذكر است كه در طول ۱۴ سال اقامت احمد در خارج از كشور و رفت و آمدش به ایران و سایر كشورها با هیچ گروه ضدانقلابی ارتباط برقرار نكرده بلكه همواره گروههای ضدانقلاب خصوصا منافقین مورد نفرت احمد بوده و آنها را قاتلین ملت ایران می دانست.

احمد برای امرار معاش و گذراندن زندگی مدتی در رستورانهای امریكا به عنوان كارگر و بعد از یك سال به دلیل دستمزد پایین كار در رستوران در یك شركت مخابراتی مشغول به كار می شود. بعد از مدتی متوجه می شود كه منافقین به اسم كمكهای انسانی و بشردوستانه، میلیونها دلار جمع آوری و برای پادگان اشرف و نیروهای نظامی خود هزینه می كنند لذا برای جلوگیری از این فریبكاری موضوع را با پلیس امریكا در میان می گذارد و بارها پیگیر موضوع می شود.

احمد نسبت به مردم بسیار مهربان بود. معتقد بود كه نه تنها به انسانها كه حتی به هیچ موجود زندهای نباید آزار رساند. شدیدا به نذورات معتقد بود. براساس اعداد مقدس نذر می كرد و نذورات خود را با كمك اطرافیان در مناطق جنوبی شهر بین نیازمندان و در مناسبتهای مختلف توزیع می كرد. انس احمد با قرآن مثال زدنی بود.

حتی در هنگام خواب قرآن را بالای سرش می گذاشت. بخش اعظمی از آیات قرآن را حفظ بود. در هر موضوعی كه بحث می كرد به آیهای از قرآن كریم استناد می كرد. در طول عمر كوتاه خود سه بار به خانه خدا مشرف شد. در جریان یكی از سفرهایش به مكه آقای نجفی از مداحان قدیم تهران با احمد همسفر بود و نقل می كند در خانه خدا و مدینه آن قدر نماز امام زمان(عج) را به صورت مستمر می خواند كه ما شگفت زده شدیم. وقتی احمد تازه دیپلم گرفته بود بارها نزد مرحوم آیت الله آقای بهاءالدینی عارف بزرگ در شهر قم می ر فت.

روزی یك كیلو كیوی كه تازه در بازار میوه و سبد خوراكی مردم قرار گرفته بود خریده بود پدرش از او می پرسد برای چه كسی خریده ای؟ می گوید برای آقای بهاءالدینی چون دكتر گفته كیوی برایش خوب است.

نقل می كنند روزی خانواده رضایی گوسفندی نذر كرده و توزیع می كردند فردی از دوستان از آنها می خواهد كه یك ران از گوسفند را برای خودشان بردارند مادر احمد تعجب می كند چند شب بعد احمد نزد آیت الله بهاءالدینی بوده بدون اینكه سوالی مطرح كند آقای بهاءالدینی خطاب به احمد می گوید به مادرت بگو هر وقت نذر می كنید می توانید به اندازه یك سهم برای خودتان بردارید. احمد معمولا پنجشنبه شبها پیش آیت الله بهاءالدینی می رفت و جمعه ها در منزل ایشان از میهمانان آیت الله پذیرایی می كرد یك روز احمد به اتفاق پدر؛ مادر و اعضای خانواده به دیدار آیت الله بهاءالدینی می روند آیت الله رو به جمع می كنند و می فرمایند احمد آقا با عشق به اینجا می​آیند و من برای او دعا می كنم انشاءالله عاقبت بخیر شوند.

لازم به ذكر است تا آن دیدار اعضای خانواده از ملاقاتهای منظم احمد با ایشان بی اطلاع بودند. طی دو سال اخیری كه در ایران زندگی می كرد هر شب چهارشنبه به مسجد جمكران در قم می رفت و در آنجا به عبادت مشغول می شد.

امامزادهای به نام «روزبهان» در میان ارتفاعات سر به فلك كشیده زاگرس در اطراف شهرستان لالی در استان خوزستان واقع شده است. برای رسیدن به امامزاده باید بیش از سه ساعت پیاده روی كرد. احمد این اواخر به زیارت امامزاده روزبهان می رفت، شب را در آنجا صبح بخیر و عبادت می كرد.

احمد همیشه به ایرانی بودن خود افتخار می کرد، گرچه در این اواخر به منظور رعایت مسائل امنیتی گاهی از گذرنامه غیر ایرانی و اسم مستعار استفاده می کرد اما هرگز ملیت و تابعیت ایرانی خود را تغییر نداد و برای همیشه به عنوان یک ایرانی باقی ماند. لازم به ذکر است از احمد دو دختر به نام های دیانا و ریحانه هفت و سه ساله به یادگار مانده است..... /  گزارش : پایگاه اطلاع رسانی محسن رضایی