پاراگراف هایی در وصف ستاره های متولد آبان


پاراگراف هایی به یاد ستاره ها در زادروز تولد آن ها، در این بخش ستاره ای متولد هر ماه را گلچین کرده ایم. به یاد هر کدام آن ها یک پاراگراف اختصاص داده ایم ؛ گونه ای از بزرگداشت به وسع قلم در صبح بخیر، امیدواریم مطبوع میل شما باشد.

صبح بخیر - ایمان عبدلی: پاراگراف هایی به یاد ستاره ها در زادروز تولد آن ها، در این بخش ستاره ای متولد هر ماه را گلچین کرده ایم. به یاد هر کدام آن ها یک پاراگراف اختصاص داده ایم ؛ گونه ای از بزرگداشت به وسع قلم در صبح بخیر، امیدواریم مطبوع میل شما باشد. برای آغاز آبانی ها...

علی کریمی

غریزی و از جنس فوتبالیست های رو به انقراض گل کوچک باز، همان های که ردشان را نمی شود پیدا کرد. حسش که بود توتی و یارانش را در یک وجب جا بهم می پیچید، حسش که بود؛ دفاع آلمان در حد تشتک سازی ورامین در مقابلش تحقیر می شدند، علی آقا اگر حسش بود؛ فیکس بایرن بود و برف مونیخ را هم می دید، علی آقا فوتبالیست «غریزه و حس» بود، سیاست مدار نبود که اگر بود بعد از اتفاقات سئول بازوبند را از دست نمی داد، جلوی رویانیان و آجرلو در نمی آمد، مقابل کاپیتان تیم ملی مراعات می کرد و لایی هایش را خرج نمی کرد.

تصویر ذهنی

میشد نود دقیقه در زمین راه برود ما منتظر معجزه باشیم، مثل دربی پر از مشت و لگد سال 79؛ از کجا آمدی؟ آن توپ را چه جوری گل کردی ؟ بازی با کره جنوبی از آن وقت هایی بود که حسش را داشت و تمام کره را نابود کرد! سرباز هیچ سرداری نشد؛ چون حسش نبود، حسش نبود زیر بار هیچ زوری برود، او احساساتی است که اگر نبود انقدر راحت شال و کلاه نمی کرد وقت و بی وقت راه درفشی فر را بگیرد و خب جادوگر عصیان و احساس اگر تراژیک خداحافظی نمی کرد، جای تعجب داشت.

آن بازوبندی که در مشتت بود، آن عصبیت آخر بازی با سپاهان انگار عصاره ی همه ی گله هایت از فوتبال نامراد بود فوتبال بدون پله یک گلزن قهار کم دارد، اما بدون مارادونا روح ندارد، بدون گلزن می شود، بدون« روح» که نمی شود؛ کریمی آخرین روح فوتبال ایرانی بود...



نیکی کریمی

سینمای ضد ستاره دهه ی شصت تمام شد که نیکی کریمی و بعدتر هدیه تهرانی آمدند، «عروس» خوش سیمای فیلم افخمی چهره ی معصوم و دلربایی داشت، سینماها هم تشنه ی سوپراستار بودند و اگر این تصویر با ستمدیدگی در «دوزن» همراه میشد، که چه بهتر! شد و نیکی کریمی چند بار تحت ستم قرار گرفت، سناریوها این را می خواست و این در راستای چهره ی نیکی کریمی قرار داشت.

تصویر ذهنی

چند تجربه ی روشنفکر پسند با مهرجویی فلسفه باز انگار در وجود کریمی تاثیر زیادی گذاشت، او این روزها به مانند خیلی ها ی دیگر محبوبیت سالهای قبلش را شخم می زند؛ می نویسد، ترجمه می کند، داوری می کند، عکاسی، شعر و فیلمسازی. سر خانم بازیگر شلوغ است، اما نمی داند که آنچه از او در ذهن ها مانده، هنوز همان نقش های رنگارنگ دهه ی هفتاد است. باور نقشی که جامعه از هنرمند می خواهد، گویی برای جماعت بازیگر دشوار شده، به هر دری می زنند تا آنی که هستند نباشند؛ غافل از اینکه محبوبیت است که به حراج می گذارند.



محرم نوید کیا


جوان ترکه ای کویر، بیشتر از هرچیز «نمکی» فخیم زاده را در ذهن زنده می کرد. کسی قرار نبود جدی بگیردش، ستاره های قرمز و آبی روی جلد بودند و قهرمانی هم بین همین دو تیم تقسیم می شد. چه کسی فکرش را می کرد؛ همین جوان ترکه ای فرمانده ی فیلم پایان سلطنت رنگی های پایتخت باشد. آمد و جام را هم بالای دستانش گرفت، اما تا دلمان به یک هافبک شش دانگ خوش میشد، او مصدوم شده بود، تا آلمان هم رفت و بیشتر از چمن با برانکارد همنشین بود؛ حضوری معما گونه مثل پاس های عجیب تو درش که نظیر نداشت!

تصویر ذهنی

مرد خداحافظی های نصفه و نیمه و سلام های دوباره، استاد تو در بود، دفاع حریف را می شکافت. آروزی هر فورواردی بود که هافبکی مثل محرم پشتش باشد. دوران طلایی سپاهان با محرم جاودانه شد، تو درهایش، امان از تو درهایش! آخری را برای فرکی فرستاد و اما این بار مهاجم هدف خودش بود...



حامد بهداد


برنامه ای گفت و گو محور بود در مورد سینما، در شبکه ی سه؛ بازیگری نه چندان شناخته شده رو به دوربین نشسته بود از عشق می گفت، از ریشه گیاه عشقه؛ عجیب بود جنون داشت، جنون نیاز به یک جرقه دارد تا به آتش بکشد؛ قیاس های مبالغه آمیز کار خودش را کرد، مارلون براندو این بار از مشهد آمده بود و خودش را بر نقش غالب می کرد؛ حرص می خورد، دندان هایش را فشار می داد عاصی بود، انگار همه ی فشار های زندگی سخت دهه ی هشتاد استاری عصبی می پسندید.

تصویر ذهنی

سینما بازتاب واقعیت است، واقعیت دهه ی هفتاد اگر استاری چهره می پسندید، این بار سینما شمایل عصبی را رویا می کرد و به مردم می فروخت. خودزنی، فریاد، حرکات خارج از قاعده... حالا که روزگار آرام تر شده خیلی خریداری ندارد، حامد خان تحولی باید...



احسان خواجه امیری


از بازی های زمانه است که محبوب ترین بخش کنسرت های احسان خواجه امیری مربوط به آن بخشی است که ترانه ی پدر را آواز می کند، هر چقدر تکلیف پدر مشخص بود و گونه ای از موسیقی عامه پسند و در پیوند با سینما را رهبری می کرد، پسر اما بلاتکلیف و سردر گم در فضای موسیقی ادامه می دهد.

تصویر ذهنی

چه بسی اگر نبود ترانه های افرادی مثل: افشین یداالهی، حالا خواجه امیری همین جایگاه را هم نداشت، شهیر ترین خواننده ی آبانی، تحریر های سنتی را روی موسیقی های یونانی و استانبولی سوار می کند نتیجه اش می شود موسیقی تیتراژ پسند از صدای آماده ی پسر ایرج بیش از اینها انتظار می رئد او البته درخشش داشته و نشان داده که می تواند بالاتر از اینها باشد. در قطعاتی مثل: سلام آخر اما هنوز جریان ساز نشده است، شاید تا تولد بعدی حال آوازه خوان آبانی بهتر شده باشد.



فاطمه معتمد آریا


بازیگرانی که نبودشان اندازه ی بودشان تاثیر گذار و خبر ساز است انگشت شمارند، او بازیگری است که در مورد آب معدنی هم که مصاخبه می کند خبرساز می شود، خبرسازی نه به هر قدر و قیمتی ، هیچ وقت از اصولش عدول نکرده است.

تصویر ذهنی

سال ها نقش آفرینی در رنگارنگ ترین شکل ممکن، جایگاه او را به جایی رسانده که اگر همین امروز هم بازیگری را کنار بگذارد؛ تثبیت شده و رفیع است. هویت مستقل معتمد آریا وقتی با کیفیت بازیگری اش همراه می شود؛ آن هم بدون هیچ خودنمایی و بدون هیچ ضرب و زور جعلی، آن گاه موقعیتی می آفریند که ورای نقش هایش از دختر شیرینی فروش و گل پامچال تا عینک دودی و همنشینی با عروسک های دوست داشتنی همیه قابل ستایش است، سیمین بانو زادروزتان فرخنده باد...


ویدیو مرتبط :
ویدئوی آهنگ ستاره اجرا شده در کنسرت 2 آبان 90 گروه کما

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

پاراگراف هایی در وصف ستاره های متولد آذر


پاراگراف هایی به یاد ستاره ها در زادروز تولد آن ها، در این بخش ستاره ای متولد هر ماه را گلچین کرده ایم. به یاد هر کدام آن ها یک پاراگراف اختصاص داده ایم ؛ گونه ای از بزرگداشت به وسع قلم در صبح بخیر، امیدواریم مطبوع میل شما باشد.

صبح بخیر - ایمان عبدلی: پاراگراف هایی به یاد ستاره ها در زادروز تولد آن ها، در این بخش ستاره ای متولد هر ماه را گلچین کرده ایم. به یاد هر کدام آن ها یک پاراگراف اختصاص داده ایم ؛ گونه ای از بزرگداشت به وسع قلم در صبح بخیر، امیدواریم مطبوع میل شما باشد.

امیر قلعه نویی

کاراکتر:
برای هافبک خوش تکنیک نازی آباد از راه آهن تا استقلال خیلی راه زیادی نبود، گرچه جثه ی جالبی نداشت اما برای استقلال مثمر ثمر بود حتی در حاشیه سازی و جنجال! گرچه که در بازی های ملی همیشه کم داشت، انگار هیچ وقت بازیکن ملی نبود. هر چقدر که در استقلال خاصیت فرماندهی و رهبری داشت در تیم ملی مستاصل و ناچیز بود؛ چه در بازیگری چه در مربیگری تیم ملی برایش خوش یمن نبوده؛ مرد رفت و برگشت نیمکت آبی با گرته برداری از مدل سلطانیسم و با اقتدا به روحیات علی پروین، البته که تحمل ستاره های پرفروغ را در کنار خودش نداشته و ندارد؛ نکونام، مجیدی، منتظری آندو و.... ژنرال فقط سرباز می خواهد.

پاراگراف هایی در وصف ستاره های متولد آذر

اگر امیرقلعه نویی در فوتبال ایرانی نداشتیم، دقیقا چی نداشتیم؟

به چه کسی می گفتیم ژنرال؟ اگر نداشتیم اورا هوشمند ترین مربی سالهای اخیر لیگ برتر با رکورد قهرمانی های پیاپی را نداشتیم؛ از سپاهان تا استقلال، اگر قلعه نویی را نداشتیم (علی) وارد فرهنگ فوتبالی ما نمی شد، اجنبی و اجنبی پرست نبود، ا امیرخان نبود چه کسی آلترناتیو نیمکت های داغ میشد؟ امیر اگر نبود جریان لیدریسم تضعیف میشد، امیر قلعه نویی اگر نبود هیبت مربی سنتی فوتبال ایرانی را در این سال ها چه کسی نمایندگی می کرد.



احمد شاملو


کاراکتر: روح معترض شعر نوی فارسی، مردی که پس از مرگش زنده شد؛ بامداد، الف صبح، شاملو، احمد آیدا... هرچه که بخوانیمش او تاثیر گذارترین شاعر اجتماعی در شعر نوی فارسی است. از رسته ی شاعرانی که قائل به وزن در شعر نبودند و اصلا التزام به وزن را موجب از دست رفتن خلاقیت در شعر می دانستند. او در مرز ظریف نثر و شعر با استفاده از واژه ها و موسیقی کهن و قرار دادن آن در شکلی مدرن، شعرهایی سرود که در اوج هماهنکی بودند.

شاملو که به شدت وامدار نیما بوده از ترجمه و داستان و حتی فیلمنامه نویسی هم غافل نبود، اما در شعر مورد خاص شاعران معاصر بوده است. او تنها شاعری است که برای تمامی سنین شعر سروده از کودکان و خروس زری تا میانسالان و مجموعه در آستانه، عاشقانه هایش و سیاسی هایش که دیگر زبانزد خاص و عام است.

پاراگراف هایی در وصف ستاره های متولد آذر

اگر احمد شاملو را در شعر فارسی نداشتیم، دقیقا چی نداشتیم؟


شاملو را اگر نداشتیم چه کسی فرهنگ فولک را زنده می کرد و «کوچه» را آب و جارو می کرد؟ اگر شاملو نبود، گویی پیپ نبود و صندلی لهستانی، اصلا او خود روشنفکری است، از کودتای 32 تا همین امروز افاده ای که می شویم درهمین شبکه های مجازی با شاملو تمرین منورالفکری می کنیم! شاملو اگر نبود دایره ی واژگان همه ی ما محدود تر بود، عشق با شاملو، عصیان با شاملو ....به راستی که صلت کدام قصیده ای ای غزل...



مهرجویی

کاراکتر: نگاه به مهرجویی این سال ها نکنید، او بازمانده ی موج نوی سینمای فارسی در دهه چهل است. فیلسوفی که می داند چگونه تفکر فلسفی را در زبان سینما جاری کند، مهرجویی از آن جهت مورد توجه است که فیلمهایش مورد توافق خواص و عوام است، در عین روشنفکری حرفش را به مخاطب عادی می رساند؛ گاه در غالب طنز، گاه تراژیک، گاه دراماتیک. در هر غالبی مهرجویی خودش است. او می تواند به گونه ای فیلم بسازد که منتقدان تحسینش کنند و مردم برایش در سینما صف ببندند  جمع این دو کار دشواری است که کمتر کارگردانی موفق به آن شده است.

پاراگراف هایی در وصف ستاره های متولد آذر

اگر مهرجویی را نداشتیم، دقیقا چه چیزهایی در سینما نداشتیم؟

اگر مهرجویی نبود، حمید هامون را نداشتیم؛ آن شمایل روشنفکر پریشان را؟ مهرجویی نبود، مهمانی مامان انقدر پر رونق نمیشد، داریوش خان نبود، علی سنتوری را نمی شناختیم که غمخوارش شویم، اصلا لیلا کجا بود؟ اگر مهرجویی نبود ما کجا می دانستیم غم همسریابی زن نازا را؟ مهرجویی نبود عباس آقا سوپر گوشت و آن آپارتمان پیزوری را نداشتیم ...



ناصر حجازی

کاراکتر: دروازه بان افسانه ای فوتبال ایران. تنها دروازه بانی که هم المپیک و هم جام جهانی و هم قهرمانی در رقابت های باشگاه های آسیا را تجربه کرده است، او کلکسیون کاملی از تمام افتخارات یک فوتبالیست را با خودش یدک می کشید و تقریبا هیچ حسرتی بر دلش نماند.

حتی در مربی گری هم موفق بود از استقلال تا محمدان بنگلادش. اما جاودانگی عقاب آسیا نه به خاطر افتخارات ورزشی اش بلکه بیشتر برای مناعت طبع و عزت نفسی است که داشت، تا آخرین نفس او زیر یوغ هیچ نام و باند و نشانی نرفت؛ سالم بود سالم زیست و سالم رفت. گوهر کمیابی که این روزها به ندرت می شود پیدایش کرد، وامدار نبودن؛ بودن برای بودن ..

پاراگراف هایی در وصف ستاره های متولد آذر

اگر حجازی نبود، دروازه ها چه کسی را نداشت؟

اگر حجازی نبود روح دروازه بانی ایرانی نبود؟ حجازی نبود که تن ناپاکان فوتبال نمی لرزید ؟ حجازی نبود فوتبال کاریزما نداشت؟ اگر ناصر خان نبود معدل سواد فوتبال ایرانی چند پله سقوط می کرد! حجازی نبود؛ آبی ها اسطوره نداشتند، حجازی که نبود دروازه آبرو نداشت. من آن گلبرگ مغرورم که می میرم زبی ابی ولی...



علی مصفا


کاراکتر:
مصفا از آن دست هنرمندانی است که کاملا متعلق به دنیای سینما است و در این موقعیت تثبیت شده، نماد بازیگرانی به دور ازحواشی مسیر خود را می روند و مهر خود را بر سینما می زنند، شمایل مصفا به شدت نماینده روشنفکر فرانسوی ها است گاه تقدیر، گاه خود او، این شمایل را در ذهن مخاطب تقویت کرده اند، از بازی در «گذشته» اصغر فرهادی که یکی از مهم ترین دلایلش تسلط به زبان فرانسه بوده است  تا بازی در فیلم های مهرجویی که متاثر از آن فضا است و حتی این روزها فیلمهایی که خود او کارگردانی می کند.

پاراگراف هایی در وصف ستاره های متولد آذر

اگر علی مصفا را نداشتیم، سینمای ایران جای خالی چه کسی را نداشت؟

علی راننده آژانس کم حرف «چیزهایی هست که نمیدانی»، رضای مات و مبهوت «لیلا»، روزنامه نگار اصلاحاتی «پارتی» که به هر دری می زد تا جامعه مدنی را بسازد، روزنامه نگار «کیف انگلیسی»، عاشق خل و چل «در دنیای تو ساعت چند است؟»، پای ثابت لیلای حاتمی، جنتلمن با شخصیت زندگی واقعی...