چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
مصاحبه صمیمانه با خانواده محمدعلی فردین (2)
فردین یكی از كسانی است كه تنها 20 سال بازی كرده و بعد از آن در هیچ اثر تصویری حاضر نشده است اما هنوز با «سلطان قلبها» بر دل مردم حكومت میكند.
هنوز هم برای مردم زنده است
سیاوش فردین: پدرم 20 سال در سینما بازی كرد و 35 سال از آن روزها میگذرد اما هنوز هم مردم پیگیر هستند كه خانواده فردین چه كار میكنند.
نارملا عینالدین: احساس مردم نسبت به ما بسیار مثبت است. جالب اینكه فردین هنوز هم برای مردم زنده است.
نوههایی شبیه به پدربزرگ. . .
نارملا عینالدین: از فوت آقای فردین به بعد، عدم حضورش در كنارمان همیشه احساس میشود ولی با لطف و محبت مردم راحتتر توانستیم با این موضوع كنار بیاییم؛ البته خیلی بیشتر از قبل باید مراقب میبودیم به این خاطر كه توقعها از خانواده آن مرحوم بسیار بالا بود. خدا را شكر كه تا امروز توانستیم سرمان را در بین مردم بالا نگه داریم. اوایل در مناسبتهایی مثل تولد، سالگرد فوت و. . . مزارشان بسیار شلوغ میشد. گاهی بهقدری شلوغ بود كه نمیتوانستیم سر مزار برویم. هنوز هم با مرور عكسها و خاطرههایش یادش را زنده نگه داشتهایم. گاهی با نگاه كردن به سیاوش و بچهها یاد آن مرحوم میافتم. هر كدام از بچهها بخشی از وجود آقای فردین را به ارث بردهاند و ما فقط حضور فیزیكی او را حس نمیكنیم.
در طول سه سال سه عزیز را از دست دادیم
سیاوش فردین: فوت پدر برای هر خانوادهای شوك سنگینی است. ما فقط پدر را از دست ندادیم. مادرم هم دو سال بعد فوت كرد. برادر بزرگم سعید را هم سه سال بعد از دست دادیم. مسلما بزرگترین صدمه فوت پدر برای مادرم بود، چون خیلی ناگهانی بود و همه را شوكه كرد. مادر برای اینكه خانواده سر پا بماند، بسیار تلاش كرد.
برادرم افسردگی داشت
سیاوش فردین: برادرم در سن بسیار پایین به انگلستان رفت. سعید آن زمان حدودا 12 ساله بود. زمانی كه از ایران رفت پسر بسیار شادی بود. انگلستان كشوری است با آب و هوای دلگیر و ابری و بسیار با محیط ایران متفاوت است. سعید در یك مدرسه نیمهنظامی ثبتنام شد كه نمیتوانست آن محیط را تحمل كند. اطرافیان به پدر و مادرم فشار میآوردند كه اجازه دهید آنجا بماند، در نهایت عادت میكند و. . . اما این اتفاق نیفتاد و همین به اجبار ماندن منجر به افسردگی شدید او شد و متاسفانه زمانی هم كه به ایران آمد روز به روز بدتر شد. سعید از فوت پدر به بعد بسیار تنها شد و در نهایت به دلیل فشارهای روحی فوت كرد.
اول مجوز بگیرید تا صحبت كنیم
سیاوش فردین: به پدرم در همان سالهایی كه از سینما فاصله داشت هم پیشنهادهای كاری مختلفی میشد؛ البته او به كارگردانها میگفت اول سراغ مجوز بروید تا بعد راجع به ساخت فیلم صحبت كنیم. مرحوم ایرج قادری، آقای كیمیایی، آقای افخمی از كارگردانهایی بودند كه به پدر پیشنهاد كار میدادند. بعد از فوت پدر دوستانش ما را تنها نگذاشتند. این ارتباط بعد از فوت بیشتر هم شد.
هیچوقت نخواست مهاجرت كند. . .
سیاوش فردین: زمانی كه انقلاب اسلامی شد پدر و مادرم در آمریكا پیش من و خواهرم بودند؛ البته هیچوقت نمیخواستند خارج از ایران زندگی كنند؛ حتی پدرم برای فیلمهایی كه خارج ساخته میشد هم به محض اتمام پروژه به كشور بازمیگشت. به یاد دارم قرارداد سه سالهای با ایتالیا داشت كه تجربه خوبی برایش نبود و سریع به كشور بازگشت. گاهی برای آموزش هم به كشورهای مختلفی میرفت تا از دانش سینمای جهان مطلع باشد ولی هیچوقت نخواست كه مهاجرت كند.
دخترهایم هم نتوانستند خارج از ایران زندگی كنند
سیاوش فردین: دوست داشتیم بچهها برای تحصیلات عالیه به خارج بروند. حنا و لیلی را برای ثبتنام به ایتالیا بردیم اما زمانی كه من و همسرم خواستیم به ایران بازگردیم دخترها هم شروع به گریه كردند و گفتند ما هم با شما بازمیگردیم!
نارملا عینالدین: شاید به این خاطر كه ما پنج نفر خیلی به هم وابسته هستیم. به اصرار من بود كه بچهها خارج از كشور تحصیل كنند چون میخواستم به عنوان نوههای آقای فردین با دست پر وارد سینما شوند. بالاخره مردم توقع زیادی از این بچهها دارند.
نباید به اعتبار فردین لطمهای وارد شود
حنا: هیچوقت به دنبال كار با كارگردانان بزرگ نبودیم. هدف اصلی ما از پذیرفتن یك پیشنهاد بازی، داشتن داستانی قوی است.
نارملا عینالدین: محمدعلی در این ماههای اخیر پیشنهادهای مختلفی داشت اما زمانی كه سیاوش سناریوها را خواند به این نتیجه رسید كه برای اولین كار مناسب نیستند. به دختر دومم لیلی هم پیشنهاد بازی در فیلمهای مطرحی داده شده است. او طراحی پارچه میخواند.
سیاوش فردین: توقع مردم از كسی كه بعد از فردین قرار است وارد سینما شود، بالاست. دخترهایم خیلی راغب نیستند به عنوان بازیگر فعالیت كنند. محمدعلی هم باید حسابشده پیش برود. نمیخواهیم به اعتبار پدرم لطمهای وارد شود. روح آقای سمندریان و خانم روستا شاد، چند مرتبه با آنها در رابطه با فیلمنامههای پیشنهاد شده مشورت كردیم.
محمدعلی زمانی پدرم بود و حالا پسرم
سیاوش فردین: از كودكی حس از دست دادن پدر بسیار برایم دردناك بود. علاقه زیادی بین ما وجود داشت. سر صحنه اكثر فیلمها با پدر میرفتم. با اینكه یك نوجوان بودم روی حرفم حساب میكردند و نظرم را راجع به فروش فیلم میپرسیدند. جالب اینكه دقیقا همان سالی كه پدر فوت كرد پسرم محمدعلی به دنیا آمد و من هیچ سالی بدون محمدعلی فردین نبودم.
نارملا عینالدین: یك بار فردی از سیاوش سوال كرد كه محمدعلی فردین چه نسبتی با شما دارد؟ سیاوش گفت: یك زمانی پدرم بود و حالا پسرم!
محمدعلیهای فردین
نارملا عینالدین: این روزها بسیار از شباهت محمدعلی و آقای فردین میشنویم. البته ما از همان زمان تولد محمدعلی این احساس را داشتیم. حدودا یك ساله بود كه شروع به بازی به سبك گنج قارون كرد! نه اینكه فقط بازی كند، حالت صورتش هم بسیار شبیه آقای فردین بود؛ بهخصوص خندههایش. هرقدر هم که بزرگتر میشد، نوع صحبت كردنش به آقای فردین شباهت بیشتری پیدا میكرد.
از همان اوایل ازدواج، سیاوش میگفت اگر روزی پسری داشته باشم اسمش را محمدعلی میگذارم. در زمان حیات آقای فردین هم صحبتش بود و اگر حنا یا لیلی پسر به دنیا میآمدند اسمشان را محمدعلی میگذاشتیم؛ البته مادر همسرم موافق نبود و میگفت تا زمانی كه پدر زنده است درست نیست این كار را بكنید ولی سیاوش مصر بود. ما هم بعد از فوت آقای فردین پسردار شدیم.
سیاوش فردین: هیچوقت پیش نیامد كه حتی فكر كنم بازیگری میآید كه جای فردین را بگیرد؛ حتی همكارهای خودشان اقرار میكنند كه كسی جایگزین فردین نمیشود؛ حتی فكر نمیكنم پسرم محمدعلی هم بتواند جایگزین فردین سینما باشد. او باید وارد سینما شود و تواناییاش را هم دارد.
نارملا عینالدین: خیلی از بازیگرها نه پیشینه ورزشی آقای فردین را دارند و نه بازیگر ماهری هستند. فردین شدن كار آسانی نیست. محمدعلی هم اگر دوست داشته باشد جای پدربزرگش را بگیرد، خیلی باید تلاش كند تا شاید بتواند محمدعلی فردین كوچك باشد.
محمدعلی: خودم كه خیلی دوست دارم مثل پدربزرگ باشم! (میخندد)
زندگینامه فردین به كارگردانی دخترم و بازیگری پسرم
سیاوش فردین: از ساختن فیلمی در رابطه با زندگینامه پدرم استقبال هم میكنیم؛ البته اگر در حد اسم و اعتبارش باشد.
نارملا عینالدین: محمدعلی صبح با عشق بازیگری از خواب بیدار میشود. راستش بزرگترین آرزوی من این است كه فیلمی به كارگردانی حنا در رابطه با زندگینامه فردین ساخته شود و محمدعلی هم در آن بازی كند.
حنا: البته ممكن است قابل ساخت نباشد. پرداختن به این موضوع اگر بهدرستی انجام نشود، ارزش پدربزرگم را پایین میآورد. او همیشه میگفت این مردم مرا فردین كردند و من هیچ جای دیگری را برای زندگی انتخاب نمیكنم. عملكردش هم مصداق همین صحبتش بود.
ساخت مستند زندگینامه فردین
سیاوش فردین: مستندی در رابطه با زندگی فردین در حال ساخت است و كامل در جریان فرآیند آن هستیم؛ حتی برای تهیه گزارش و مصاحبه كمكشان كردیم كه به سراغ چه افرادی بروند. حدود سه سال و نیم است كه این كار در حال ساخت است. از كارگردان مستند خواستم ارزش پدرم حفظ شود.
هر هفته به یاد پدربزرگ
حنا: برنامه منسجمی برای دیدن فیلمهای پدربزرگ داریم. دوستانمان هم زمانی كه برنامه شب فیلم دارند بدون اینكه ما پیشنهادی كنیم فیلمهای پدربزرگ را برای تماشا انتخاب میكنند.
بزرگترین ثروت ما اعتبار فردین است
سیاوش فردین: به لطف خدا جزو قشر متوسط جامعه هستیم و اسم محمدعلی فردین بزرگترین ثروت ماست. در حال حاضر ایده ساخت عروسكهای فردین را در خانواده مطرح كردهایم و دنبال سرمایهگذار و افرادی هستیم كه به ما در این زمینه كمك كنند.
شباهت عجیب من و پدربزرگ
محمدعلی: بسیاری از مردم متوجه شباهت من و پدربزرگم میشوند.
نارملا عینالدین: از كودكی عكسهای محمدعلی در مجلات چاپ میشد. وقتی به مدرسهاش مراجعه میكنم معلمهایش هم میگویند چقدر به پدربزرگش شباهت دارد؛ البته این موضوع در دو سال اخیر بیشتر شده است. جالب اینكه گاهی مرا با دختر آقای فردین اشتباه میگیرند! هفته گذشته در فروشگاهی مشغول خرید بودیم. مسوول باجه جلو آمد و رو به من گفت: شما دختر آقای فردین هستید؟ گفتم: خیر، عروسشان هستم. بعد گفت از شباهتی كه دارید مشخص است عروس او هستید!
نوه فردین بودن خوششانسم كرده!
محمدعلی: در سن بسیار پایین فیلمهای پدربزرگ را میدیدم و از همان زمان به بازیگری علاقهمند شدم. تازه در فیلمهای كوتاه حنا هم بازی كردهام! در خانه بعضی از سكانسهای فیلم پدربزرگ را بازی میكنم. بیشترین سكانسی كه دوست دارم بازی كنم مربوط به فیلمهای گنج قارون و سلطان قلبهاست.
حنا: استادم نمره پایاننامهام را به خاطر بازی خوب محمدعلی داد! در صورتی كه باقی بازیگران فیلم همگی سابقه بازی در تئاتر داشتند.
محمدعلی: نوه فردین بودن خوششانسم كرده! معلمها خیلی هوایم را دارند.
فیلمهای مورد علاقه خانواده فردین
نارملا عینالدین: تنها فیلمی كه بعد از انقلاب اسلامی بارها و بارها دیدهام فیلم مارمولك است.
سیاوش فردین: خیلی اهل تماشای فیلم نیستم و اكثر فیلمهای جدید به دلم نمینشیند.
حنا: چون رشتهام كارگردانی است زیاد سینما میروم. فیلم ماهی و گربه جالب بود. فیلم كلاشینكف را هم از این نظر كه پلانهای خارجی زیادی دارد، دوست داشتم.
لیلی: فیلم آذر، شهدخت و پرویز و دیگران را دوست دارم.
محمدعلی: من هم مثل حنا زیاد فیلم میبینم. فیلمهای كمدی ایرانی را بیشتر دوست دارم و امسال دو بار نهنگ عنبر را دیدم.
خانواده فردین كدام فیلم او را بیشتر دوست دارند؟
نارملا عینالدین: یاقوت سه چشم
سیاوش: تمام فیلمها. من نسبت به تمام كارهای پدرم تعصب دارم.
حنا: راز درخت سنجد
لیلی: بابا شمل
محمدعلی: سكه شانس و كوچه مردها
ویدیو مرتبط :
مصاحبه محمدعلی فردین در مورد بحران سینمای قبل از انقلاب
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مصاحبه صمیمانه با خانواده محمدعلی فردین
همه آدمها یك روز سرشان را میگذارند زمین و تمام. در این بازی مرگ و زندگی فقط هنرمندان این شانس را دارند كه خرم نغمهای ماندگار باشند و هیچگاه فراموش نشوند؛ آنهایی كه در یك هنر اولین باشند بیشتر بوی ماندگاری میدهند؛ حتی آدمهای دیگر تا سالها خودشان را شبیه آنها میكنند برای اینكه مورد توجه قرار بگیرند.
فردین یكی از كسانی است كه تنها 20 سال بازی كرده و بعد از آن در هیچ اثر تصویری حاضر نشده است اما هنوز سكانس آبگوشتخوری او در فیلم «گنج قارون» یكی از سكانسهای مهم سینمای ایران است و مردم با آن زندگی میكنند یا «سلطان قلبها» هنور بر دل مردم حكومت میكند؛ جوری كه كیومرث پوراحمد تصمیم گرفت 50سال بعد از ساخت آن فیلم، نسخه به روز آن را بسازد و مردم را به سینما بكشد. «گل یخ» كیومرث پوراحمد با بازی الناز شاكردوست و محمدرضا گلزار به محمدعلی فردین تقدیم شد.
با همه اینها هنوز از فردین كم میدانیم. واقعا راز این همه ماندگاری و محبوبیت و موفقیت چیست؟
مدال نقره كشتی جهان را داشت اما وقتی وارد سینمای ایران شد، بیگانه نبود. به چشم بر هم زدنی ستاره سینمای ایران شد و لقب پولسازترین بازیگر سینمای ایران را ششدانگ به نام خود زد. تهیهكنندهها یكییكی ردیف میشدند تا فردین را نقش اول فیلمشان كنند تا پول به جیب بزنند اما فردین توی فیلمهای خودش بازی میكرد. به جایی رسیده بود كه تهیهكننده، كارگردان و سوپراستار فیلمهای خودش بود. روزگار بر وفق مراد نماند و فصل بیكاری از راه رسید. فردین كسی نبود كه كم بیاورد و رفت سراغ فرشفروشی. فرشفروشی را با طبع هنرمندانه متحول كرد و اولین كسی بود كه فرشها را مثل اثری هنری برای خریدار آویزان كرد تا جلوه بهتری داشته باشد. آنجا هم غریبه نبود و موفق شد.
شاید خیلیها این اولین بودنها، موفق بودنها و محبوبیت را به هوش تجاری و استعداد ذاتی ربط دهند ولی جدای از اینها، آنچه فردین داشت و بقیه نداشتند مهرهمار بود؛ همان كه اگر كسی داشته باشد همه دستنیافتنیها برایش میسر خواهد بود.
ما ایدهآلیها تصمیم گرفتیم سراغ نوادگان او برویم تا بدانیم جدا از آن تختهفرشها و شكل و شمایل فردینی، آن مهرهمار هم به آنها ارث رسیده یا نه و در نهایت ببینیم فردین كجای زندگی آنهاست؟
از قهرمانی كشتی گرفته تا محبوبیت در سینما
سیاوش فردین: من متولد1335 و فرزند دوم محمدعلی فردین هستم. زمانی كه به دنیا آمدم پدرم كشتی را كنار گذاشته بود. او در آن زمان كشتیگیری مطرح و مدال نقره داشت تا اینكه یك سال بعد وارد سینما شد و اولین فیلمش به نام «چشمه آب حیات» را بازی كرد. شش، هفت سال طول كشید تا پدر در این عرصه مطرح شد و همواره برای رسیدن به جایگاهش در سینما تلاش كرد.
تا هشت سالگی خاطره خاصی به یاد ندارم تا زمانی كه پدر در فیلم گنج قارون به ایفای نقش پرداخت. در روزهای اكران فیلم، وقتی سینماهای شلوغ سطح شهر را دیدم، تازه متوجه شدم این همه استقبال به خاطر پدر من است. كمكم با حضور خبرنگارها در خانه و محل كار پدرم مواجه شدیم. همین موضوع نشان میداد او چقدر در میان مردم محبوب است.
هیچگاه خلأ حضورش را حس نكردیم
سیاوش فردین: شخصیت پدر از قبل معروف شدن تا بعد از آن كوچكترین تغییری نكرد و فقط به واسطه حضورش در سینما محبوب شد و اخبار زندگیاش بازتاب گستردهای پیدا كرد؛ البته ما همچنان زندگی خصوصی خودمان را داشتیم. مرحوم پدرم هیچوقت برای خانوادهاش كم نگذاشت و هیچگاه نبود او را حس نكردیم چون مسائل كاری را از زندگی خانوادگی متمایز میکرد.
سینمایی به سبك فردین
سیاوش فردین: در آن زمان «سینمای فردین» یك برند محسوب میشد. این درست كه آقای بهروز وثوق و ملكمطیعی در آن سالها حضور موثری در سینما داشتند اما حداقل ما به عنوان خانواده فردین، پدر را بیرقیب میدانستیم؛ همانطور كه دستمزد او در سینما مشخص میكرد جایگاهش چقدر متفاوت از سایر هنرمندان است؛ البته احترام همكارانش همیشه محفوظ بود و هیچوقت نسبت به هنرمندی احساس برتری نمیكرد.
نقاشی میكشید و عاشق فرش بود
سیاوش فردین: بعد از انقلاب و به دلیل عدم فعالیت در عرصه سینما هم اجازه نداد این اتفاق تاثیری منفی در خانواده بگذارد. ما هم مثل بسیاری از خانوادهها از نظر مالی افت كردیم. تا قبل از انقلاب خانواده مرفهی بودیم. بعد از این دوران به دلیل جریمههایی كه پدر باید پرداخت میكرد با مشكلاتی مواجه شدیم. او شركایی داشت كه از ایران رفته بودند و بدهیهایشان به گردن مرحوم پدرم افتاده بود. همه این اتفاقها با بیكاری همزمان شد تا اینكه تصمیم گرفت شغل دیگری انتخاب كند و مغازه فرشفروشی در میدان ونك باز كرد كه بعدها همان مغازه به قنادی تبدیل شد.
پدرم از قدیم عاشق فرش بود و در خانه ما همیشه بیش از متراژ خانه فرش وجود داشت كه آنها را روی هم میانداختیم. او هر شهری مثل اصفهان، تبریز و. . . میرفت چند تخته فرش با خودش میآورد. پدرم دستی در هنر داشت و نقاشی هم میكشید؛ به همین خاطر نقوش فرش همیشه برای او جذاب بود. جالب اینكه در شغل جدیدش هم موفق و متفاوت عمل كرد. دكور مغازه فرشفروشی فردین بسیار متفاوت از سایر مغازهها بود. از آن به بعد تغییر و تحول عمدهای در فرشفروشیها به وجود آمد.
البته فرشفروشی را هم بعد از مدتی به قنادی تبدیل كرد. زمانی بود كه زیرخاكی در فرشفروشی و آنتیكفروشیها معامله میشد و پدر تصمیم گرفت تا مسالهای پیش نیامده مغازه را به قنادی تبدیل كند.
هرگز خانهنشین نشد
سیاوش فردین: پدربزرگم كارمند اداره تسلیحات بود و در خیابان ری باربندسازی داشت. شرایط مالی متوسط او بعد از اینكه فردین وارد عرصه سینما شد، بسیار تغییر كرد. پدرم در انجام هر كاری بسیار موفق بود؛ از كشتی، هنر و فرشفروشی گرفته تا نفوذی كه در عرصه سینما داشت. او به هیچوجه بعد از انقلاب افسردگی نگرفت؛ البته از این قبیل شایعات زیاد مطرح شد.
برای خود من هم جالب بود كه چقدر تغییر شغل برای او آسان بود. هر تصمیمی كه میگرفت اجرا میكرد و به نتیجه مطلوب هم میرسید؛ البته برای پدر هم با توجه به موفقیتش در عرصه سینما، جدایی آسان نبود ولی این موضوع هیچوقت باعث نشد زندگی اصلی را كنار بگذارد و خانهنشین شود. این قضیه برای بسیاری از هنرمندان بزرگ دنیا هم اتفاق افتاد ولی فردین به دلیل سابقه كشتی و روحیه ورزشكاری كه داشت این اجازه را به خودش نداد كه زندگی روزمره را رها كند و خانهنشین شود.
در آرامش كامل از این دنیا رفت. . .
نارملا عینالدین: شب قبل از فوت آقای فردین، شام مهمان خانهشان بودیم. همهچیز مثل همیشه بود و فقط به نسبت روزهای قبل كمتر صحبت میكرد. فردای آن روز حدود ساعت چهار بعدازظهر بچهها را با سیاوش پارك برده بودیم كه برادر همسرم به سیاوش زنگ زد و خیلی ناگهانی اعلام كرد كه پدر فوت شده است. سیاوش شوكه شد. به منزلشان رفتیم.
مادر همسرم تعریف كرد كه از ظهر همان روز احساس درد داشت و فكر میكرد یك معدهدرد ساده است؛ البته حال عمومیاش خوب بوده و فقط دردی خفیف در قفسه سینه احساس میكرده است. اورژانس میآید و تشخیص میدهد كه ممكن است از قلبش باشد. تا اینكه یك قرص نیتروگلیسیرین میخورد و میخوابد. مادر همسرم مدام به او سر میزده و حالش مساعد بوده است تا اینكه برای خوردن قهوه صدایش میكند و متوجه میشود كه بسیار آرام و بیسرو صدا فوت كرده است.
روزهای آخر عمر استرس داشت. . .
سیاوش فردین: پدر روزهای آخر زندگی در سلامت كامل بود و ورزش میكرد؛ البته این اواخر استرس كاری داشت و درگیر دادستانی هم بود كه در نهایت سینما جمهوری فعلی واگذار شد. پدرم مشكلی با این موضوع نداشت اما خواهرها و برادرم معتقد بودند نباید این سینما واگذار شود و برای این موضوع تمام تلاشمان را کردیم كه البته تمام دغدغهها و استرسهایش برای پدر بود. قبل از فوت مرحوم پدرم هم چند بار شایعه كردند كه فردین فوت شده است. برای پدر مهم نبود و گاهی میخندید و میگفت بعضیها عادت به این كار دارند.
نمیدانستند فردین در ایران زندگی میكند
سیاوش فردین: فوت پدر از طرف رادیو اعلام شد و مردم متوجه شدند. دو ساعت بعد از شبكههای مختلف برای پوشش این خبر به خانهمان آمدند. مراسم خاكسپاری محمدعلی فردین بسیار شلوغ شد. جالب اینكه خیلی از مردم نمیدانستند او در ایران زندگی میكند.
نارملا عین الدین: موضوعی كه همیشه در خاطرمان میماند زمانی است كه آقای فردین را از غسالخانه آوردند. هوا كاملا آفتابی بود اما به محض اینكه جسم با خاك تماس پیدا كرد، باران گرفت. انگار آسمان هم برای محمدعلی فردین گریست و بعد هم بلافاصله آفتاب شد.
دوستی خانواده فردین و تختی
سیاوش فردین: از همان سالهای كودكی رفت و آمد زیادی با مرحوم تختی داشتیم. دوستی تختی و فردین بسیار عمیق بود. تمام اطرافیان هم این موضوع را میدانستند. به یاد دارم قبل از فوت آقای تختی جایی مهمان بودیم، وقتی به خانه رسیدیم خدمتكار خانه گفت آقای تختی دو بار تماس گرفته است. متاسفانه صبح روز بعد پدرم با مادر تماس گرفت و گفت که تختی فوت شده است. مادرم بسیار شوكه شد. مرحوم تختی از وقتی ازدواج كرد تا زمان فوتش هفتهای سه، چهار روز به خانه ما میآمد و ارتباط خوبی با خانواده ما داشت.
نارملا عینالدین: وقتی به آقای فردین پیشنهاد ایفای نقش تختی را دادند، او گفت به جای تختی بازی نمیكنم ولی به شرطی این پیشنهاد را قبول میكنم كه كارگردان این فیلم خودم باشم.
مهاجرت به آمریكا و بازگشت به درخواست پدر
سیاوش فردین: سال 55 همراه خواهر بزرگم برای تحصیل به آمریكا رفتم. حدود 13 سال آنجا بودیم. در ابتدا قرار بود برای یك دوره چندساله تحصیلات تكمیلی به آمریكا برویم كه با انقلاب همزمان شد. سكونت در آمریكا بسیار سخت گذشت اما مسائلی وجود داشت كه پدر ترجیح میداد فعلا همانجا بمانیم. در رشته بازرگانی تحصیل كردم. هیچ علاقهای به این رشته نداشتم. از كودكی با هنر بزرگ شدم و به همین خاطر دوست داشتم در یكی از رشتههای هنری تحصیل كنم و شغل پدر را ادامه دهم اما مادرم بسیار مخالف بود.
به یاد دارم یك روز در خانه بودیم و پدرم سناریویی را كه نوشته بود برایم میخواند تا بازی كنم. مادرم از راه رسید و با داد و فریاد گفت كه به هیچوجه نباید بچهها وارد هنر و سینما شوند. مادر از عالم هنر دل خوشی نداشت. همینطور تحمل دوری از پدر و محیط سینما برای مادرم سخت بود. همیشه با مسائل مختلفی مواجه بود كه زندگی روزمره برایش سخت شده بود. آمریكا ماندیم تا اینكه به درخواست پدر به ایران بازگشتیم. خواهرم همانجا ازدواج كرده بود و من زودتر به ایران آمدم تا اینكه پدر به او هم گفت كه با خانواده به ایران بازگردد.
به خاطر مادرم سراغ هنر نرفتم. . .
سیاوش فردین: بعد از گذشت این همه سال گاهی فكر میكنم كاش وارد حیطه هنر شده بودم. در آمریكا هم میتوانستم تحصیلاتم را در زمینه هنر ادامه دهم و مادرم متوجه نشود. اما به دلیل احترامی كه برای او قائل بودم دوست نداشتم به گوشش برسد و ناراحت شود. هنوز هم فكر میكنم در رشتههای هنری موفقیت بیشتری در انتظارم بود.
عشق در یك نگاه
سیاوش فردین: یك سال بعد از بازگشت به ایران با همسرم آشنا شدم. چند بار قبل از آشنایی با او پیشنهادهایی از طرف خانواده مطرح شد كه نپسندیده بودم. برای اولینبار همسرم را در مغازه فرشفروشی پدرم دیدم. به اتفاق خانواده برای خرید فرش آمده بودند و زمانی كه دیدمشان با همان نگاه اول عاشق شدم. موضوع را با پدر مطرح كردم. بسیار استقبال كرد و این آشنایی ادامه پیدا كرد. آن زمان 34 ساله بودم و با این وجود هنوز قصد ازدواج نداشتم. اما وقتی همسرم را دیدم نتوانستم صبر كنم.
نارملا عینالدین: هنوز هم به این موضوع فكر میكنم كه نیمه گمشده من در این دنیا سیاوش بود. شاید اگر در زندگی با او آشنا نمیشدم هیچوقت ازدواج نمیكردم. به یاد دارم همراه پدر و مادرم برای خرید فرش به مغازه آقای فردین رفتیم كه سیاوش را به پدرم معرفی كردند. من در همان نگاه اول از حجب و حیای سیاوش خوشم آمد. بسیار سر به زیر بود و در عین حال ابهت مردانه خاصی داشت. این مسائل را در اولین دیدار متوجه شده و روز به روز بیشتر با شخصیت منحصر به فرد او آشنا شدم. از طریق خانوادهها شش ماه با هم معاشرت كردیم و با خلق و خوی هم آشنا شدیم. بسیاری از خصوصیات آقای فردین در سیاوش هم وجود دارد؛ مثل وفاداری، خانوادهدوستی و احساس مسوولیت. همهچیزهای خوب و ایدهآلی را كه برای یك دختر مهم است سیاوش داشت.
تنها عروس خانواده فردین
نارملا عینالدین: 17 ساله بودم كه ازدواج كردم و خوشحالم از اینكه عروس این خانوادهام. كسانی كه از نزدیك با آقای فردین آشنا بودند میدانند چه طبع بلندی داشت. رابطه من به عنوان تنها عروس خانواده با آقای فردین بسیار محترمانه و در چارچوب خاصی بود. با وجود اینكه بسیار فرد اجتماعی و خوشصحبتی بود، جذبه خاصی هم داشت. گاهی كه آقای فردین با منزل ما تماس میگرفت تا با همسرم صحبت كنند، سیاوش حتی در زمان تماس تلفنی هم ایستاده با پدرش صحبت میكرد.
جرأت نداشتم پدرجان صدایشان كنم
نارملا عینالدین: پدر همسرم را همیشه با عنوان آقای فردین خطاب میكردم و هیچوقت مثل بچههایشان جرات نداشتم پدرجان صدایشان كنم! من مثل همسرم در خانوادهای هنرمند بزرگ نشدم اما آقای فردین را از بچگی به عنوان هنرمندی محبوب میشناختم. پدرشوهرم در سه كلمه شخصیتی گرم، دوستداشتنی و پرابهت داشت.
بهترین خاطره از پدر همسرم
نارملا عینالدین: بهترین خاطرهای كه از پدر همسرم به یاد دارم مربوط به روزی است كه به سینما جمهوری (آن زمان برای آقای فردین بود) رفتم. یك نقاشی سیاهقلم از چهره او در دفترشان بود. تا چشمم به این تابلو افتاد به آقای فردین گفتم: این تابلوی سیاه قلم بینظیر است. از من پرسید: از تابلو خوشت آمده؟ گفتم: خیلی زیاد. به خانه برگشتم و دو ساعت بعد پدر همسرم آن تابلوی بزرگ را با وانت برایم فرستاد.
استاندارد فیلمهای پدربزرگم متفاوت است
حنا فردین: اولین نوه پسری فردین هستم. حدودا هفت ساله بودم كه پدربزرگم فوت كرد اما خاطرات زیادی از او در ذهن دارم. به یاد دارم هر بار كه به خانه ما میآمد فیلمی جدید با خودش میآورد تا ببینیم. حتی یادم هست آخرین فیلمی كه دیدیم یاقوت سه چشم بود. به نظرم استاندارد فیلمهایی كه پدربزرگم بازی كرده با توجه به اینكه تحصیلات خودم هم در زمینه كارگردانی است به نسبت باقی فیلمهای كلاسیك ایرانی بسیار متفاوت است.
نوه فردین بودن مسوولیت دارد
حنا: كارشناسی رشته كارگردانی از دانشگاه سوره را دارم و در حال حاضر هم دانشجوی كارشناسی ارشد هستم. هفت فیلم كوتاه ساختهام كه دو تا از آنها در جشنواره كودكان جایزه گرفته است. بار مسوولیت نوه فردین بودن خیلی بالاست. اساتیدم در دانشگاه بسیار به مرحوم پدربزرگم ارادت دارند و این خیلی ارزشمند است كه در فضای آكادمیك هم این احساس وجود دارد.
میخواهم كارگردان شوم
حنا: ترجیح میدهم كارگردانی را ادامه دهم؛ البته بازیگری را هم دوست دارم اما تا به حال فیلمنامهای پیشنهاد نشده كه بپسندم و دوست داشته باشم. سالهاست فیلمنامههای مختلفی پیشنهاد میشود اما نوه فردین بودن اجازه نمیدهد هر نقشی را قبول كنم؛ البته باز هم كارگردانی برای من اولویت دارد. . . .
لبخند خاص فردین
سیاوش فردین: چهره و استایل فردین در عین اینكه بازیگر توانمندی هم بود در موفقیتش بسیار تاثیرگذار بود. ورزشكار بودن پدرم در بازیگریاش بسیار تاثیر مثبت داشت. بهخصوص خنده خاصش كه بسیار محبوب بود. فیلمهایی مثل غزل كه در آن تغییر چهره داد مثل فیلمهای دیگر مورد استقبال قرار نگرفت چون همه فردین را با همان چهره و استایل دوست داشتند.
جذابیت فردین تنها به خاطر چهرهاش نبود
نارملا عین الدین: برای جذابیت تنها زیبایی كافی نیست. یك بازیگر موفق در كنار زیبایی، باید منش خوبی داشته باشد تا در میان مردم جذاب و محبوب شود. بسیاری از بازیگران، چه خارجی و چه ایرانی زیبا هستند اما دلنشین نیستند. مرحوم فردین در كنار چهره و اندام متناسب ویژگیهای رفتاری ارزشمندی هم داشت. درواقع زیبایی درونش نمود بیرونی پیدا كرده بود.
چهره سوای قدرت بازیگری نیست
حنا: برای ستاره شدن در سینما، چهره سوای قدرت بازیگری نیست؛ البته به لحاظ توانایی بازیگری هم پدربزرگم با حضور در فیلمهایی مثل باباشمل این توانایی را به خوبی به رخ كشیده است.
اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل