محمدرضا احمدی چگونه تلویزیون را قُرُق کرد؟


محمدرضا احمدی گزارش های پرشوری دارد و با اطلاعاتش بیننده های تلویزیونی را غافلگیر می کند. گزارشگر جوانی که به زبان مسلط است. خوش تیپ می چرخد و سعی می کند به روز باشد.

همشهری جوان:

اطلاعات فوری

- متولد 1361، تهران
- در دبیرستان تجربی خوانده، مدرک کارشناسی حسابداری دارد و الان هم دانشجوی کارشناسی رشته مدیریت ورزشی است.
- از سال 83 در رادیو اجرا و گزارشگری می کند ولی رادیو را بسیار دوست تر می دارد: «محیط رادیو پاک تر و گرم تر است . رفاقت ها هم در رادیو خیلی بیشتر است.»
- به موسیقی هم مسلط است و یک ساز را به طور حرفه ای دنبال می کند.

محمدرضا احمدی چگونه تلویزیون را قُرُق کرد؟

وقتی با او تماس گرفتیم، نفس نفس می زد. داشت روی تردمیل می دوید. برای ورزش کردن برنامه منظم و دقیقی دارد. یکشنبه ها، سه شنبه ها و چهارشنبه ها سر یک ساعت مشخص ورزش می کنند و همه می دانند که در این ساعت ها نمی توانند روی او حساب کنند. در کار گزارشگری هم با همین نظم و دقت پیش می رود. از وقتی صدای او را برای اولین بار در گزارش های جام جهانی شنیدیم. همینطور پرانرژی، سرحال و دقیق بود. توپ دست هر بازیکنی می رسید می دانست چه کسی است و به اسم صدایش می کرد.

هنوز هم گزارش های پرشوری دارد و با اطلاعاتش بیننده های تلویزیونی را غافلگیر می کند. مسیری که عادل فردوسی پور هم در تلویزیون پشت سر گذاشته و «محمدرضا احمدی» در روزهایی که مزدک میرزایی و جواد خیابانی روزهای درخشانی را پشت سر نمی گذاردند، جا پای او می گذارد. گزارشگر جوانی که به زبان مسلط است. خوش تیپ می چرخد و سعی می کند به روز باشد. احمدی از همان اولی که وارد دفتر مجله شد، حسابی گرم گرفت و در طول مصاحبه هم با اشتیاق از روزهای گذشته اش حرف زد. از روزهایی که «اراده» در آنها حرف اول را می زد.

به تو می گویند فردوسی پور جدید؛ قبول داری؟! چرا؟


- اول سعی می کنم در گزارش هایم سوتی کم بدهم و اشتباه نکنم.

تنها گزارشگرهایی که وقتی توپ به بازیکنی می رسد، اسمش را می گویند تو و فردوسی پور هستید. بازیکن ها را چطوری می شناسی؟


- زیاد مطالعه می کنم و روزنامه ها و رسانه های خارجی را هم دنبال می کنم غیر از این، پلی استیشن هم زیاد بازی می کنم. شب هایی که قرار است فردایش یک بازی را گزارش کنم، اسم بازیکن ها را از روی گزارش انگلیسی زبان پلی استیشن چک می کنم به اسم فوتبال منیجر. الان که این بازی به 2012 و 2013 رسیده خیلی پیشرفت کرده. آنقدر که پروفایل تمام بازیکنها، مربی ها و کادر فنی تیم ها را دارد. وقتی شما یک فصل حتی دو فصل درگیر این تیم ها باشید، همه اسم ها خیلی خوب توی ذهنت می نشیند. شاید خنده دار به نظر بیاید ولی پلی استیشن و این بازی، خیلی به من کمک می کند. الان توی خانه هم که بیاید، پلی استیشن و ایکس باکس و کامپیوتر من روشن است و از هر سه تایشان استفاده می کنم.

در اجراهای تصویری از گزارشگر خاصی الگوبرداری می کنی؟


- نه، اعتقاد دارم اگر قرار باشد از کسی الگوبرداری کنم که او هست. یکی دیگر مثل او می خواهیم چکار. از کاراکتری مثل جواد خیابانی و عادل فردوسی پور یکی وجود دارد. دوتا که نمی خواهیم. برنامه ای مثل نود هم هست و کار خودش را انجام می دهد.مثل آنکه دیگر به درد نمی خورد. الگوی من همان اجراهای رادیویی خودم است؛ یعنی ریتم تند، انرژی خاص، لبخند خوب روی لب، ارتباطی که زود با مخاطب برقرار می شود. من کارم را از سال 82 در رادیو شروع کردم. سبک جدیدی به رادیو آوردم تا بتوانم خودم را به تلویزیون برسانم. آنهایی که من را در تلویزیون می بینند، نمی دانند که من هفت، هشت سال در رادیو بودم. هنوزهم در رادیو کار می کنم وخودمرا مدیون رادیو می دانم. سبکی که من در رادیو استفاده کردم، سبکی است که به چشم آمد.

محمدرضا احمدی چگونه تلویزیون را قُرُق کرد؟

چه سبکی؟

- تونالیته صدای خوب که شفاف و واضح باشد، انرژی خاصی که در صدا وجود دارد و ریتم خاص در نحوه اجرا که مخاطب خسته نشود. اصولا هم خیلی عادت ندارم که در اجراها زیاد حرف بزنم؛ یعنی به اجراهایی که جملات طولانی داشته باشد اعتقادی ندارم. به نظرم خسته کننده است. سعی می کنم موقع اجرا ریتمم را با یک تکه کوچک، یک پرسش، یک خبر و ... عوض کنم سعی می کنم لحنم را عوض کنم و من این را از رادیو یاد گرفته ام.

پس اعتقاد داری رادیو را تربیت کرده.


- بله، کار کردن در رادیو خیلی برایم مهم بود. وقتی به رادیو آمدم، مدام از خودم می پرسیدم می خواهم چه کاره شوم. الان هم وقتی دوستانم می خواهند به رادیو بیایند و تست اجرا بدهند به آنها می گویم خیلی مهم است که می خواهید چه کاره شوید. زمانی هست که شما می گویید می خواهید فقط به رادیو بروید و همین رفتار شما را اغنا می کند. همین که در یک برنامه صبحگاهی باشید، یا در یک باکس سه دقیقه ای خبر ورزشی بخوانید. مثلا بگویید «باشگاه پرسپولیس با علی دایی قرارداد امضا کرد». برای مخاطب هم همین کافی است ولی جایی هم هست که باید ببینی خودت با این جمله، سبک اجرا و همین زمان محدود اغنا می شوی یا نه. خواسته من چیز دیگری بود. یعنی رادیو و برای پیشرفت می خواستم. حتی اگر قرار بود در رادیو بمانم. این خیلی مهم است که وقتی توی یک تاکسی می نشینی، طرف صدایت را از روی رادیو بشناسد. الان راننده ها سریع می گویند هر روز برنامه ات را می شنویم. این خیلی برایم مهم بود. برای همین سبک اجرایم در رادیو خیلی به من کمک کرد. در المپیک هم تا حدودی از این سبک استفاده کردم که موفق بود. چون تایم های ما طولانی بود، اگر می خواستم فقط با جمله هایی مثل «شده است» و «خواهد بود» و ... پیش بروم، جواب نمی داد ولی وقتی راحت بودم، اجرا پیش می رفت، تپق هم که می زدم می گفتم بالاخره تپق است دیگر. ادامه می دادم و با خنده رد می کردم.

قبل از اجرا در رادیو چه کار می کردی؟


- درس می خواندم و کارم هم حسابداری بود کارم را دوست نداشتم و از همان موقع هم رهایش کردم. همان روزها برای چند روزنامه ورزشی هم مجانی خبر ترجمه می کردم و با فکس برای آنها می فرستادم.

چرا مجانی؟!

- چون خیلی این کار را دوست داشتم می رفتم دفتر روزنامه ها. استادیوم هم زیاد می رفتم. برایم فرقی نمی کردکه استقلال بازی داشته باشد یا پرسپولیس. مثلا برای بازی های پاس به استادیوم شیرودی می رفتم. دوست داشتم بازی ها را از نزدیک نگاه کنم. همه بازی های خوب استقلال و پرسپولیس را هم می رفتم.

برای همین یکسری از خبرنگارها را آنجا دیده بودم و آنها من را به روزنامه معرفی کرده بودم. وقتی رفتم دیدم روحیه ام به فوتبال داخلی نمی خورد به خاطر همین با بچه های خارجی شان ارتباط گرفتم. مصاحبه ها را از اینترنت می گرفتم و برایشان فکس می کردم. بعضی وقت ها اسم من را می زدند و بعضی وقت ها نه.

ظاهرا قبلش در برق تهران هم بازی می کردی؟

- بله. پدر من در پاس بازی می کرد. در دهه چهل با فرامرز ظلی، همایون شاهرخی و اصغر رقی همدوره و رفیق بوده اند. پدرم مرا پیش بچه های پاس قدیم فرستاد. آنجا آقای دینورزاده بازی ام را دید و گفت بیا تیم نوجوانان ما بازی کن. با آنها تمرین کردم. یک روز من را صدا کردندو گفتند پرسپولیس تست می گیرد. آنجا مرحوم سبزی و مجید پروین، برادر علی پروین تست می گرفتند. حدود 200 نفر آدم آنجا بودند. از بین 80-70 نفر بچه های باشگاهی، چپ پاها را جدا کردند. فقط سه نفر چپ پا بودند. تست دادیم، شماره گرفتند و گفتند فردا بیا سر تمرین. همان شب خانواده ام گفتند یا درس و خانواده یا فوتبال! بازی کردن را همانجا کنار گذاشتم.

گزارشگر تلویزیون شدن اتفاقی بود؟


- نه، یکی از دوستانم گفت شبکه سه مجری جوانی برای بازی های جام جهانی می خواهد. کسی که کنار رضا جاودانی باشد و سایت ها را چک کنم. رفتم پیش آقای ذکایی، دو بار تست تصویر دادم. چند روز برنامه ام را در رادیو شنیده بودند. بعد از تست ها، بازی های لیگ قهرمانان اروپا را با تاخیر گزارش کردم!

اگر به تلویزیون نمی رسیدی، بی خیال می شدی؟


- من سال 78 هم رفتم شبکه سه تست گزارشگری فوتبال دادم. مسوول آنجا آقای سروش بود که به من گفتند برو کاست پر کن بیار. رفتم صدای بازی فوتبال ها را قطع و صدایم را ضبط کردم. چندتا نوار پر کردم. هنوز آن نوارها را دارم. آقای سروش روی نوار نوشته اند: «1- هنوز سن شما پایین است. صدایتان هنوز جا نیفتاده. 2- باید دانشجو باشید و لااقل کارشناسی بگیرید.» پنج شش مورد درباره لحن صدا و ... نوشته. به خاطر همین دنبال گزارشگری بودم و حتما راهی را پیدا می کردم. یادم هست همان روزها یک ختم رفته بودم که چندتا از مجری های تلویزیون آمده بودند. به زور شماره تست تلویزیون را گرفتم. اتفاقا آقای سروش چند روز پیش من را دید، نمی شناخت. گفت خوب گزارش می کنی ولی اگر فلان کار را هم بکنی خوب است. گفتم من را یادتان هست که 13-12 سال پیش رد کردید؟

در این مدت برای گزارش هایت از چه منبع به روزی استفاده می کنی؟


- من از بچگی یک دفترچه 60 برگ دارم که از همان موقع چیزهایی را که گزارشگرها می گفتند و دوست داشتم توی آنها می نوشتم. هم اصطلاحات آنها هم اطلاعات بازیکن ها را. مثلا تستا کجا به دنیا آمده، پدرش چکاره بوده و ... هنوز هم ادامه آن دفتر را برای خودم نت برداری می کنم. فامیل هایمان می گفتند این دیوانه فوتبال است. من بهترین مهمانی های فامیلی را نمی رفتم و می نشستم بازی دوتا تیم مسخره را نگاه می کردم. اگر فوتبال را ادامه نمی ددمبرایم افت داشت. اسم فوتبال را که می آوردند یاد من می افتادند.

محمدرضا احمدی چگونه تلویزیون را قُرُق کرد؟


خودت دوست داری فوتبال ها را با صدای کی بشنوی؟


- با صدای خودم!

واقعا؟! اینقدر خودت را قبول داری؟


- نه، برای اینکه صدای خودم را ضبط می کنم و بعد از بازی دوباره گوش می کنم. بعد از هر گزارش هم همه سایت ها را چک می کنم تا ببینم کی، کجا چه کامنتی گذاشته و چه نظری داده. الان ما گزارشگرها بیشتر خود بازی را نگاه می کنیم تا نکته تازه ای از درونش دربیاوریم. ما مثل شیرینی فروش هایی شدیم که آنقدر با شیرینی سر و کار دارد، شیرینی زده شده، بیشتر سعی می کنیم یک دیزاین و سبک جدید برای اجرا پیدا کنیم. به همین خاطر فرقی نمی کند که با صدای چه کسی گزارش یک بازی را بشنوم. شاید از هر کسی یک چیزی یاد بگیرم هر کسی برای خودش سبکی دارد که می تواند به من کمک کند. مثلا از عادل فردوسی پور می توانم اطلاعات بگیرم، از جواد خیابانی می توانم بالا و پایین کردن تونالیته صدایش را یاد بگیرم، از مزدک میرزایی می توانم اطلاعات بگیرم و ...

از آن اصطلاحاتی که در آن دفترچه نوشته بودی با کدام یکی اش خیلی حال می کردی؟


- اسم ها بیشتر یادم مانده؛ مثلا بیانکو چلستی! همه اسم ها واصطلاح های تیم های ایتالیایی را نوشتم. اینکه معنی هر اصطلاحی چه می شود.

بیشتر از چه اصطلاح هایی در گزارش هایت استفاده می کنی؟


- من همیشه از دوتا اصطلاح استفاده کردم؛ یکی اش «کات بک» بود به معنی پاس به عقب اصطلاح دیگرم هم «اورلپ» بود؛ که طرف پاس میدهد و سمت موفق حرکت می کند و دوباره توپ را می گیرد. اینها را سر کلاس مربیگری یاد گرفتم. من مربیگری C ای اف سی را گرفتم. این اصطلاح کات بک را آقای فریادشیران و آقای صالح بهم یاد دادند و گفتند تو که می خواهی گزارش کنی، بهتر است از این اصطلاح تخصصی استفاده کنی.

سراغ گزارشگرهای باسابقه تر می روی که از ایرادها بپرسی؟


- هر وقت می بینمشان ازشان می خواهم که ایرادهای کارم را بهم بگویند. همین هفته پیش آقای شفیع را دیدم و ازش پرسیدم ایرادکارم کجاست؟ گفت مکث هایت را بیشتر کن و بیشتر سکوت کن. از بقیه که پرذسیدم تا حالا گفتندخوبی! احتمالا تعارف می کنند. به هر حال انتقادپذیرم. یک ایرادی که به خودم وارد می بینم و سعی می کنم رفعش کنم این است که از جمله های بلند استفاده نکنم. چون وقتی گزارشگر زیاد حرف می زند، یک جایی گیر می کندو نمی تواندحرفش را جمع کند.

به نظرت گزارشگران ایرانی با گزارشگرهای خارجی چه تفاوت هایی دارند؟


- گزارش های خارجی ها که خیلی با ما فرق دارد، به خصوص گزارش های لیگ انگلیس. آنها دو نفری گزارش می کنند و یک مفسر هم دارند. آزادی بیانشان هم خیلی بیشتر از ماست گزارش های خارجی خیلی راحت می گویند چقدر خوب شد که فلان بازیکن اخراج شد یا تعویض شد اما اینجا شما حتی در گزارش بازی های شهرستان هم نمی توانی همچین حرفی بزنی. ممکن است بتوانی بگویی فلان بازیکن بد بازی می کرد و تعویض شد اما نمی توانی ابزار خوشحالی یا ناراحتی کنی. فکر کنم تنها کشورهایی که شبیه ما گزارش می کنند، کشورهای عربی هستند. کشورهای اروپایی حدود 35-30 دقیقه گزارش می کنند. گاهی با هم می خندند، یا با هم حرف می زنند. ما همچین فضایی اینجا نداریم. خیلی وقت پیش در جام جهانی 94 کارشناس کنار گزارشگر ما می نشست و حرف می زد. من فکر می کنماگر کارشناس هایی داشته باشیم که بتوانند جملات کوتاه به اصطلاح چکی بین گزارش گزارشگر بگویند، چه درباره بازی، چه درباره داوری، اتفاق جذابی خواهد افتاد.

راستی شهرت تلویزیون را دوست داری؟


- بله چون من آدم خونگرمی هستم و اصلا از آن آدم هایی نیستم که وقتی مشهور می شوم، عینک دودی بزنم. یادم هست وقتی نوجوان بودم، علی انصاریان را خیلی دوست داشتم. یک بار دیدمش و شماره اش را خواستم. آن موقع موبایل چندان زیاد نبود. انصاریان تلفن خانه اش را به من اشتباه داد و من زنگ زدم، دیدم شماره اشتباه است، خیلی ناراحت شدم چون خیلی صادقانه دوستش داشتم و سبک بازی اش را می پسندیدم. الان یک خط موبایل دارم که نصف راننده تاکسی های تهران شماره خطم را دارند. اسم همه شان را هم با شماره شان توی گوشی ام سیو کردم که جوابشان را بدهم. گاهی 12 شب زنگ می زنند و می پرسند آقا امشب بازی استقلال چی شد؟ چون خودم این روزها را گذراندم جواب دادن به مردم برایم سخت نیست.

محمدرضا احمدی چگونه تلویزیون را قُرُق کرد؟



احمدی هر گزارش خودش را پنج بار نگاه می کند!

صبح تا شب فوتبال می بینم


آقای گزارشگر حسابی حواسش هست که اسیر تعریف های دیگران نشود. گزارش بازی هایش را چند بار مرور می کند تا اشکالاتش را بیرون بکشد. به خاطر همین هم جزییات بیشتر گزارش های تلویزیونی اش را یادش هست.

اولین بازی که گزارش کردی، بین چه تیم هایی بود؟

- زسکا – سویا. یک بازی تاخیری از جام باشگاه های اروپا داشتم می مردم!

چرا؟


- چون مردم این بازی را نگاه نمی کردند. دستگرمی خوبی بود ولی اگر یکطرفش بارسلونا و منچستریونایتد و ... بود خودم راحت تر گزارش می کردم و مردم هم می دیدند. به رفقایم هم که گفتم می خواهم زسکا مسکو و سویا را گزارش کنم گفتندکی این بازی در پیت را تماشا می کند ولی بازی خوبی شد.

ما آن موقع تصویرت را هنوز ندیده بودیم.

- نه. قبلش پیشنهاد تصویری خیلی داشتم ولی منتظر جام جهانی بودم. برنامه های ورزشی شبکه یک، سه و تهران با من مصاحبه کرده بودند ولی به همه گفتم من تا تابستان 89 منتظر می مانم. حتی یکی از تهیه کننده های شبکه یک گفت تو دیوانه ای. بیا از فردا سر برنامه ولی نرفتم. گفت اگر شبکه سه تو را راه دادند، اسمم را عوض می کنم.

آن موقع هنوز از آقای ذکایی خبری نبود.


- نه. یک سال و نیم قبل از جام جهانی بود. گفتم می خواهم شبکه سه بمانم. به خاطر همین باید از حمایت مسوولان شبکه سه تکر کنم.

هنوز در رادیو هستی؟


- بله. هر روز از 8:30 تا 9. یک برنامه به نام روی خط ورزش دارم. تایم خوبی دارد و به اصطلاح تاکسی خور است! کاری نبوده که من بروم و تا ته آن پیش نرفته باشم. همان شبی هم که زسکامسکو – سویا را گزارش کردم، فکر کردم رئال – منچستر را گزارش می کنم.

محمدرضا احمدی چگونه تلویزیون را قُرُق کرد؟

مهمترین بازی که گزارش کردی؟

- ایران – کره جنوبی، 25 مهر پارسال.

بهترین بازی که گزارش کردی؟


- همان گزارش بازی ایران – کره جنوبی را خیلی دوست داشتم. بازی ال کلاسیکو پارسال را هم که یک – یک شدند دوست داشتم. من در خانه هم یا فوتبال نگاه می کنم یا فیلم های فوتبالی. فیلم هایی درباره بازی های قدیمی، گل های منتخب و ... گزارش های خودم را نگاه می کنم که بعضی هایشان را از اینترنت دانلود یا خودم ضبط کرده ام. بازی ایران – کره را 6-5 با رنگاه کردم و ایرادهایم را پیدا می کنم که کجا جمله هایم زیاد بوده، کجا بد توضیح دادم. سعی می کنمبرای پیدا کردن ایرادهای خودم به گزارش هایم خیلی تخصصی نگاه کنم.

تابلوترین سوتی که تا حالا در گزارتش هایت داده ای، چه بوده؟


- «توپ از سرش رد می شه!»؛ در بازی کره و یونان جام جهانی 2010گفتم توپ از سر کره ای رد شد! توپ سانتر شد و از مقابل سرش عبور کرد، من گفتم توپ از سرش رد شد. خودم هم فهمیدم ولی نمی دانستم چطور درستش کنم! رادیو خیلی به من کمک کرد که سوتی های زیادی ندهم.

آخرین بازی ای که برای رادیو گزارش کردی کدام بازی بود؟


- آخرین بازی ایران – لبنان بود که برای رادیو گزارش کردم. من برای رادیو، بازی های مقدماتی جام جهانی 2006 آلمان را گزارش می کردم که شبکه سه گفت بیا تست بده. بازی های تیم ملی را هم برای رادیو ایران گزارش می کردم. آخرین بازی هم بازی مقدماتی جام ملت ها بود که ایران 5 گل زد.


ویدیو مرتبط :
محمدرضا عیوضی مهمان رادیو تلویزیون سپاهان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مشاور احمدی نژاد: با تلویزیون دولتی، سانسور و ممنوعیت ماهواره مخالفم



مشاور احمدی نژاد: با تلویزیون دولتی، سانسور و ممنوعیت ماهواره مخالفم

 

مهدی کلهر مشاور اطلاع رسانی رئیس جمهور در گفت وگوی مفصلی با مجله مدیریت ارتباطات اظهار داشت: من با تلویزیون دولتی، سانسور و ممنوعیت ماهواره مخالفم.

 

وی در بخشی از این مصاحبه، اضافه کرد: در زمان جنگ و بمباران های تهران، در اسفند 66 قرار شد 70 درصد کارکنان صدا و سیما از تهران برای شب عید به زیباکنار بروند و ما با 30 درصد کارکنان، صدا و سیما را اداره کنیم.  خب وقتی با 30 درصد نیرو هم می توان صدا و سیما را اداره کرد، چرا باید این سازمان را تا این حد بزرگ کنیم؟ هم اکنون بهترین سریال هایی که تلویزیون می سازد، مثلا همین تیتراژ کارهای آقای میرباقری را نگاه کنید و ببینید چند نفر از دست اندرکاران آن کارمند صدا و سیما هستند؟ هیچی! این یعنی فاخرترین کارهایی که آقای ضرغامی یا هر مدیر دیگری به آن افتخار می کند، توسط همین بخش خصوصی ساخته می شود. این همه کارمند و این همه ساختمان چه کاری برای صدا و سیما می کنند که باز هم آنها را گسترش می دهیم؟

مشاور احمدی نژاد در پاسخ به سئوالی درباره اینکه چرا احمدی نژاد با رسانه های داخلی به ویژه رسانه های منتقد مصاحبه نمی کند اما مدام در حال مصاحبه با رسانه های خارجی است نیز گفت: ایشان به دنبال سازو کاری برای این موضوع است. برخلاف خیلی ها که روزنامه هاشان را کثیرالانتشار می دانند، من چون به استان های زیادی رفته ام، روزنامه های محلی کوچکی را دیده ام که خیلی قوی تر و بهتر از روزنامه های تهران کار می کنند. متاسفانه تهران سالاری که در خیلی از سطوح جامعه همچنان وجود دارد، در رسانه ها بیشتر حاکم است. به همین دلیل اگر یک سازوکاری پیدا شود که ما بتوانیم نمایندگانی از رسانه های منتقد داخلی جمع کنیم، مطلوب است. واقعا رییس جمهور این امکان را ندارد که مثلا با 200 رسانه منتقد داخلی مصاحبه کند.

وی اضافه کرد: زمانی مدیر سابق بین الملل بی بی سی از انگلیس آمده بود و به من می گفت حاضر هستیم هر خبری که شما می دهید و مصاحبه هر مسوولی را که بخواهید، در بی بی سی فارسی پخش کنیم و هر جایی که مطلب نادرستی پخش کردیم، اشتباه خود را عنوان می کنیم و اگر خبری را از ایران پخش کردیم که مسوولی به آن معترض بود، آن اعتراض را نیز پخش خواهیم کرد. این به این معنا نیست که بی بی سی برای دوام انقلاب آمده است، نه بی بی سی از همان زمان که این کانال شروع به کار کرد، با هدف براندازی انقلاب به وجود آمد ولی به این نکته می خواهم اشاره کنم که این رسانه می داند ارزش اعتماد چقدر است.

کلهر ادامه داد: این از ضعف های رسانه های ماست که ارزش اعتماد مخاطب به خودشان را نمی شناسند و برای به دست آوردن تیراژ و مخاطب روزانه یا هفتگی یا حداکثر یک ماهه، حاضر هستند بخش مهمی از مخاطبان خود را از نظر اعتماد متزلزل کنند و اگر این اعتماد متزلزل شود، دو نکته مهمی که در ابتدای بحث به آنها اشاره شد، محقق نمی شود. بی اعتماد بودن مخاطب به رسانه به این معنا هم هست که باید اطلاعات رسانه ها همواره توسط مخاطب چک شود.

وی در بخش دیگری از این گفت وگو ، توضیح داد: من سال 85 در صحبت هایی در یک میزگرد صدا و سیما که 20 دقیقه از حرف های من در آن برنامه سانسور شد، گفتم که آیا فقط در 22 بهمن مردم ما غیور هستند؟ فقط در راهپیمایی ها، اینها مردم هستند؟ نه خیر، اینها همیشه مردم هستند که در معدن کار می کنند، پشت ترافیک می مانند و دود می خورند؛ اینها همه همان ملت غیور هستند، خیلی بد است که مثلا ما ملتی را تایید بکنیم و فقط سالی 5 روز ملت ما باشند اما چرا به عنوان تماشاگر سینما، اینها ملت غیور نیستند؟!

کلهر در پاسخ به سئوالی درباره دلیل " انتخاب بی بی سی فارسی برای واکنش اوباما به سخنان احمدی نژاد، در حالی که دولت آمریکا صاحب رسانه ای فارسی زبان مانند "صدای آمریکا"  نیز گفت: برآوردشان این بود که بی بی سی فارسی در سال گذشته در مورد مسایل داخلی کشور ما موفق تر عمل کرده است. اصولا بی بی سی شناخت فرهنگی اش از کل جهان بسیار دقیق تر و کم عارضه تر از دیگر رسانه هاست و به همین دلیل برای دیالوگ با فرهنگ ها می داند چه چیزی را باید بگوید. بی بی سی در این زمینه از صدای آمریکا جلوتر است. این یکی از ویژگی های رسانه های حرفه ای است. به نظر من انتخاب اوباما برای مصاحبه با بی بی سی، انتخاب غلطی نبود، زیرا می خواست پیامش را فقط به مردم ایران بدهد. اتفاقا انتخاب بی بی سی، انتخاب حرفه ای است، یعنی اینها منیت و گرایش را کنار گذاشتند و نیامدند از صدای آمریکا استفاده کنند.