چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
علی منصوریان چقدر امیر قلعه نویی است؟
سمبل آبی می پوشد، وانمود می کند که علاقمند به استقلال است، 6 نفر آدم شبیه به هم بنری را در حمایت از او، از شهری به شهر دیگر می برند، داش مشتی است و ... احتمالا تا همین جا متوجه نشده اید منظورمان منصوریان است یا قلعه نویی.
هفته نامه تماشاگران امروز - مهدی احمدی: سمبل آبی می پوشد، وانمود می کند که علاقمند به استقلال است، 6 نفر آدم شبیه به هم بنری را در حمایت از او، از شهری به شهر دیگر می برند، داش مشتی است و ... احتمالا تا همین جا متوجه نشده اید منظورمان منصوریان است یا قلعه نویی.
نیمکت استقلال شاید در فصل آینده شخصی غیر از قلعه نویی را به عنوان نفر اول خواهد دید. محکم ترین تلاش برای به دست آوردن آن را هم در حال حاضر منصوریان انجام داده است. برخلاف حجازی و مرفاوی و مظلومی، منصوریان الگوی موفقی برای سرمربی شدن در استقلال انتخاب کرده و آن قلعه نویی است. این دو چقدر شبیه به هم هستند؟
شباهت اول؛ گاف های بزرگ
فقط با سلیقه می توان انتخاب کرد که نفرستادن لیست استقلال به آسیا توسط قلعه نویی اشتباه بزرگتری بوده یا به زمین فرستادن کامیابی نیای محروم و از دست رفتن المپیک توسط منصوریان.
این دو گاف بزرگ در کارنامه هر دو نفر تلألو خاصی دارد و کماکان سیاه ترین لکه آن است و از زیر آن نمی توان در رفت. مصاحبه قلعه نویی در روز ارسال مدارک که گفته بود «فوقش یه جریمست که می دیم» و البته ادعای مهرداد خانبان آنالیزور وقت تیم امید که لو داد که منصوریان فیلم کارت گرفتن کامیابی نیا را در اختیار داشته، مدارک قابل استنادی هستند.
شباهت دوم؛ نوچه پروری
قطعا هر موجود زنده اجتماعی، یکسری اطرافیان و دور و بری دارد اما کیفیت و نقش آنها در زندگی منصوریان و قلعه نویی به گونه دیگریست. همین الان تلفن را بردارید و به هر دو زنگ بزنید. خط قلعه نویی دست محمد هوتن است و تلفن منصوریان را فردی به نام مسعود جواب می دهد و همانند منشی های فیلم های ایرانی، از شما بابت دلیل تماس و کارتان پرس و جو می کند.
این اطرافیان، بعضا نقش های پر رنگ تری هم پیدا می کنند تا جایی که برخی بازیکنان رسیدن به ترکیب اصلی (به ویژه در اردوگاه ژنرال) را با دخیل بستن به آنها به دست می آورند. گروهی برای بازگشت قلعه نویی به استقلال با خدا لابی می کنند و گروهی هم روزشمار آمدن منصوریان به استقلال را از شهری به شهر دیگر می برند.
شباهت سوم؛ غلو در استقلالی بودن
با احتساب دوران بازیگری، کمک مربیگری و سرمربیگری، قلعه نویی 16 سال است دست بالا در استقلال بوده اما در ابتدای دور سوم حضور روی نیمکت استقلال، ادعای 22 سال حضور در آنجا را کرده بود.
درباره منصوریان، سابقه حضور او در استقلال کاملا شفاف است اما پیام فرستادن هایش برای هواداران استقلال واقعا موضوع جذابی نیست. او در نیم فصل دوم، بارها در مصاحبه هایش ادعا کرد کمک می کند استقلال سهمیه بگیرد، در بازی های پخش زنده کلاه آبی سرش می گذاشت و در بازی رفت مقابل استقلال، نود دقیقه کنار خط نیامد. واژه «غلو» یعنی همین!
شباهت چهارم؛ مدیریت مسائل غیرفوتبالی
م.غ از جمله بازیکن هایی است که با هر دوی این سرمربی ها در عرصه باشگاهی کار کرده. وقتی از او درباره شباهت های قلعه نویی و منصوریان سوال می کنیم، او مهمترین شباهت را در مدیریت مسائل غیرفوتبالی می داند.
م.غ اعتراف می کند که در زمان حضور در تیم منصوریان، او بیشتر به دنبال این بود که ببیند کدام بازیکن پاسپورت دارد و کدام نه که برای اردوی خارجی شرایط را فراهم کند و در همین سطح، قلعه نویی خیلی درباره ریز جزییات داور، دو اخطاره و مسائل خصوصی بازیکنان تیم حریف کنجکاو بوده است.
شباهت پنجم؛ حرف های قلمبه
در طول فصل دنبال کنید که چند بار منصوریان، همان مطالبی که در بخش آنالیز برنامه نود گفته شد را در اولین کنفرانس مطبوعاتی تکرار کرد. او برای بازیکنانش از تکنولوژی جی پی اس استفاده می کند اما این پیشرفت علم به او اطلاع نداده اختلاف ارتفاع فولادشهر تا تهران، به زحمت از 200 متر عبور می کند.
قلعه نویی نیز با نقل قول آوردن از شهید بهشتی، دکتر مصدق، صادق هدایت و دکتر روحانی و امثال اینها، همواره سعی در بازسازی داستان «ما سه خوش صدا را کجا می برید» دارد.
تفاوت اول؛ رابطه با بازیکنان
هر دو، سرمربیگری را از یک سن آغاز کردند اما منصوریان در کنار بازیکنانش جوجه کباب درست می کند، در تمرینات با آنها مسابقه می دهد و سعی می کند پشت آنها باشد.
درباره قلعه نویی نمی توان چنین چهره ای دید. او به خصوص در سالیان اخیر خیلی رییس و مرئوسی با آنها برخورد کرده. چیزی شبیه به شخصیت ویشکا آسایش در فیلم ورود آقایان ممنوع.
او زمانی در رختکن پس از باخت، تک تک بازیکنان را می شست و حالا در کنفرانس ها با ذکر نام و نام خانوادگی از بازیکنانش انتقاد می کند.
تفاوت دوم؛ مدیریت ستاره ها
منصوریان سرمربیگری 4 تیم را تا به امروز عهده دار بوده؛ پاس همدان، تیم امید، تیم زیر 22 سال و نفت تهران. بی تردید نفت او حتی از تیم زیر 22 سال هم کم ستاره تر است. منصوریان در آن دو تیم بخصوص پاس، از پس مدیریت ستاره ها برنیامد؛ کاری که قلعه نویی استاد بلامنازع آن است.
معمولا تعداد ستاره های ملی پوش و خارجی های تیم های او از مجموع سایر تیم های لیگ برتر بیشتر است. حتی او در استقلال نیز با چنین شرایطی کار را شروع کرد. او با همه آنها در مقطعی به مشکل خورد اما به قدر کافی و نیاز هم از آنها بازی گرفت.
تفاوت سوم؛ وقتی می بازند
یکسری افراد بازنده های دوست داشتنی هستند که عبدالله ویسی در فوتبال ایران بهترین این نمونه هاست. برخی دیگر در هنگام باخت، صرفا باخته اند که منصوریان از همین دسته است. وقتی تیمش می بازد در نقش ریش سفید از همه چیز می خواهد دفاع کند تا نود دقیقه ای که به پایان رسیده برای نود دقیقه ای که دست نخورده مشکلی ایجاد نکند اما گروه سوم بازنده های بدی هستند، هر چند از این دسته کم نداریم اما قلعه نویی بین آنها کمربند مشکی دارد. او معمولا وقتی بازی را یک - صفر باخته، اخلاق را هم 3- صفر واگذار می کند.
تفاوت چهارم؛ وقتی بازیکن بودند
با داشتن 20 بازی و یک گل ملی، کارنامه فوتبال ملی امیر قلعه نویی چندان دلربا نیست. مثلا محمد علوی که هم پست او بود، دو بازی و یک گل ملی بیشتر دارد و در بازی های مهمتری هم بازی کرده.
قلعه نویی 7 سال در استقلال بود و کاپیتان سابق این باشگاه هم شد اما برای مثال یدالله اکبری هم چنین رزومه استقلالی داشته و ادعایی هم ندارد.
در سمت مقابل منصوریان به عنوان بازیکن در جام جهانی برای تیم ملی بازی کرده و کارنامه روشن تری پشت سرش دارد. کارنامه ای که به او روی نیمکت هم کمک خواهد کرد.
تفاوت پنجم؛ به عنوان سرمربی
6 سال از شروع مربیگری منصوریان می گذرد. فرق نمی کند که 6 سال ابتدایی مربیگری قلعه نویی با با کارنامه منصوریان مقایسه کنید یا عملکرد این دو نفر در 6 سال گذشته را با هم بسنجید.
در هر صورت کفه ترازوی منصوریان بین زمین و هواست. او در پاس، طی 10 بازی 9 تا را نبرد، در تیم امید گل به خودی زد، در زیر 22 سال حماسه زیرسیگاری و قلیون خلق شد و البته در نفت تهران موفق بود.
قلعه نویی الفبای سرمربیگری و اصول هدایت تیم ها در فوتبال ایران را خوب می داند و با اتکا به همان، موفق ترین سرمربی تاریخ لیگ برتر لقب گرفته است. منصوریان اگر از این به بعد طوری جلو برود که نفت تهران روز بدش حساب شود، شاید کفه های این ترازو را به هم نزدیک کند.
ویدیو مرتبط :
تقدیر از منصوریان و قلعه نویی به مناسبت روز شهدا
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
علی منصوریان چقدر قلعهنویی اسـت؟
سمبل آبی میپوشد، وانمود میکند علاقهمند به استقلال است، ۶ نفر آدم شبیه به هم بنری را در حمایت از او، از شهری به شهر دیگر میبرند، داش مشتی است و...
تماشاگران امروز: سمبل آبی میپوشد، وانمود میکند علاقهمند به استقلال است، ۶ نفر آدم شبیه به هم بنری را در حمایت از او، از شهری به شهر دیگر میبرند، داش مشتی است و...
احتمالا تا همین جا هم متوجه نشدهاید منظورمان منصوریان است یا قلعهنویی. نیمکت استقلال شاید (بخوانید حتما) در فصل آینده شخصی غیر از قلعهنویی را به عنوان نفر اول خواهد دید. محکمترین تلاش برای به دست آوردن آن را هم در حال حاضر منصوریان انجام داده است. بر خلاف حجازی و مرفاوی و مظلومی، منصوریان الگوی موفقی برای سرمربی شدن در استقلال انتخاب کرده و آن قلعهنویی است. این دو چقدر شبیه به هم هستند؟
شباهت اول: گافهای بزرگ
فقط با سلیقه میتوان انتخاب کرد که نفرستادن لیست استقلال به آسیا توسط قلعهنویی اشتباه بزرگتری بوده یا به زمین فرستادن کامیابینیای محروم و از دست رفتن المپیک توسط منصوریان. این دو گاف بزرگ در کارنامه هر دو نفر تلألو خاصی دارد و کماکان سیاهترین لکه آن است و از زیر آن نمیتوان در رفت. مصاحبه قلعهنویی در روز ارسال مدارک که گفته بود «فوقش یه جریمست که میدیم» و البته ادعای مهرداد خانبان آنالیزور وقت تیم امید که لو داد که منصوریان فیلم کارت گرفتن کامیابینیا را در اختیار داشته، مدارک قابل استنادی هستند.
شباهت دوم: نوچهپروری
قطعا هر موجود زنده اجتماعی، یک سری اطرافیان و دور و بری دارد اما کیفیت و نقش آنها در زندگی منصوریان و قلعهنویی به گونه دیگریست. همین الآن تلفن را بردارید و به هر دو زنگ بزنید. خط قلعهنویی دست محمدهوتن است و تلفن منصوریان را فردی به نام مسعود جواب میدهد و همانند منشیهای فیلمهای ایرانی، از شما بابت دلیل تماس و کارتان پرسوجو میکند. این اطرافیان، بعضا نقشهای پر رنگتری هم پیدا میکنند تا جایی که برخی بازیکنان رسیدن به ترکیب اصلی (به ویژه در اردوگاه ژنرال) را با دخیل بستن به آنها به دست میآورند. گروهی برای بازگشت قلعهنویی به استقلال با خدا لابی میکنند و گروهی هم روزشمار آمدن منصوریان به استقلال را از شهری به شهر دیگر میبرند.
شباهت سوم: غلو در استقلالی بودن
با احتساب دوران بازیگری، کمک مربیگری و سرمربیگری، قلعهنویی ۱۶ سال دست بالا در استقلال بوده اما در ابتدای دور سوم حضور روی نیمکت استقلال، ادعای ۲۲ سال حضور در آنجا را کرده بود. درباره منصوریان، سابقه حضور او در استقلال کاملا شفاف است اما پیام فرستادنهایش برای هواداران استقلال واقعا موضوع جذابی نیست. او در نیم فصل دوم، بارها در مصاحبههایش ادعا کرد کمک میکند استقلال سهمیه بگیرد، در بازیهای پخش زنده، کلاه آبی سرش میگذاشت و در بازی رفت مقابل استقلال، نود دقیقه کنار خط نیامد. واژه غلو یعنی همین!
شباهت چهارم: مدیریت مسائل غیر فوتبالی
م. غ از جمله بازیکنهاییاست که با هر دوی این سرمربیها در عرصه باشگاهی کار کرده. وقتی از او درباره شباهتهای قلعهنویی و منصوریان سوال میکنیم، او مهمترین شباهت را در مدیریت مسائل غیر فوتبالی میداند. م. غ اعتراف میکند که در زمان حضور در تیم منصوریان، او بیشتر به دنبال این بود که ببیند کدام بازیکن پاسپورت دارد و کدام نه که برای اردوی خارجی شرایط را فراهم کند و در همین سطح، قلعهنویی خیلی درباره ریز جزئیات سابقه داور، دو اخطارهها و مسائل خصوصی بازیکنان تیم حریف کنجکاو بوده است.
شباهت پنجم: حرفهای قلمبه
در طول فصل دنبال کنید که چند بار منصوریان، همان مطالبی که در بخش آنالیز برنامه نود گفته شد را در اولین کنفرانس مطبوعاتی تکرار کرد. او برای بازیکنانش از تکنولوژی جی. پی. اس استفاده میکند اما این پیشرفت علم به او اطلاع نداده اختلاف ارتفاع فولاد شهر تا تهران، به زحمت از ۲۰۰ متر عبور میکند. قلعهنویی نیز با نقل قول آوردن از شهید بهشتی، دکتر مصدق، صادق هدایت و دکتر روحانی و امثال اینها، همواره سعی در بازسازی داستان «ما سه خوش صدا را کجا میبرید» دارد.
تفاوت اول: رابطه با بازیکنان
هر دو، سرمربیگری را از یک سن آغاز کردند اما منصوریان در کنار بازیکنانش جوجه کباب درست میکند، در تمرینات با آنها مسابقه میدهد و سعی میکند پشت آنها باشد. درباره قلعهنویی نمیتوان چنین چهرهای دید. او به خصوص در سالیان اخیر خیلی رئیس و مرئوسی با آنها برخورد کرده. چیزی شبیه به شخصیت ویشکا آسایش در فیلم ورود آقایان ممنوع. او زمانی در رختکن پس از باخت، تک تک بازیکنان را میشست و حالا در کنفرانسها با ذکر نام و نام خانوادگی از بازیکنانش انتقاد میکند.
تفاوت دوم: مدیریت ستارهها
منصوریان سرمربیگری ۴ تیم را تا به امروز عهدهدار بوده. پاس همدان، تیم امید، تیم زیر ۲۲ سال و نفت تهران. بیتردید نفت او حتی از تیم زیر ۲۲ سال هم کمستارهتر است. منصوریان در آن دو تیم به خصوص پاس، از پس مدیریت ستارهها بر نیامد. کاری که قلعهنویی استاد بلامنازع آن است. معمولا تعداد ستارههای ملی پوش و خارجیهای تیمهای او از مجموع سایر تیمهای لیگ برتر بیشتر است. حتی او در استقلال نیز با چنین شرایطی کار را شروع کرد. او با همه آنها در مقطعی به مشکل خورد اما به قدر کافی و نیاز هم از آنها بازی گرفت.
تفاوت سوم: وقتی میبازند
یک سری افراد بازندههای دوست داشتنی هستند که عبدالله ویسی در فوتبال ایران بهترین این نمونههاست. برخی دیگر در هنگام باخت، صرفا باختهاند که منصوریان از همین دسته است. وقتی تیمش میبازد در نقش ریش سفید از همه چیز میخواهد دفاع کند تا نود دقیقهای که به پایان رسیده برای نود دقیقهای که دست نخورده مشکلی ایجاد نکند. اما گروه سوم بازندههای بدی هستند. هر چند از این دسته کم نداریم اما قلعهنویی بین آنها کمربند مشکی دارد. او معمولا وقتی بازی را ۱-۰ باخته، اخلاق را هم ۳-۰ واگذار میکند.
تفاوت چهارم: وقتی بازیکن بودند
با داشتن ۲۰ بازی و یک گل ملی، کارنامه فوتبال ملی امیر قلعهنویی چندان دلربا نیست. مثلا محمد علوی که همپست او بود، دو بازی و یک گل ملی بیشتر دارد و در بازیهای مهمتری هم بازی کرده. قلعهنویی ۷ سال در استقلال بود و کاپیتان سابق این باشگاه هم شد اما برای مثال یدالله اکبری هم چنین رزومه استقلالی داشته و ادعایی هم ندارد. در سمت مقابل منصوریان به عنوان بازیکن در جام جهانی برای تیم ملی بازی کرده و کارنامه روشنتری پشت سرش میبینید. کارنامهای که به او روی نیمکت هم کمک خواهد کرد.
تفاوت پنجم: به عنوان سرمربی
۶ سال از شروع مربیگری منصوریان میگذرد. فرق نمیکند که ۶ سال ابتدایی مربیگری قلعهنویی را با کارنامه منصوریان مقایسه کنید یا عملکرد این دو نفر در ۶ سال گذشته را با هم بسنجید. در هر صورت کفه ترازوی منصوریان بین زمین و هواست. او در پاس، طی ده بازی ۹ تا را نبرد، در تیم امید گل به خودی زد، در زیر ۲۲ سال، حماسه زیر سیگاری و قلیون خلق شد و البته در نفت تهران موفق بود. قلعهنویی الفبای سرمربیگری و اصول هدایت تیمها در فوتبال ایران را خوب میداند و با اتکا به همان، موفقترین سرمربی تاریخ لیگ برتر لقب گرفته است. منصوریان اگر از این به بعد طوری جلو برود که نفت تهران روز بدش حساب شود، شاید کفههای این ترازو را به هم نزدیک کند.
احتمالا تا همین جا هم متوجه نشدهاید منظورمان منصوریان است یا قلعهنویی. نیمکت استقلال شاید (بخوانید حتما) در فصل آینده شخصی غیر از قلعهنویی را به عنوان نفر اول خواهد دید. محکمترین تلاش برای به دست آوردن آن را هم در حال حاضر منصوریان انجام داده است. بر خلاف حجازی و مرفاوی و مظلومی، منصوریان الگوی موفقی برای سرمربی شدن در استقلال انتخاب کرده و آن قلعهنویی است. این دو چقدر شبیه به هم هستند؟
شباهت اول: گافهای بزرگ
فقط با سلیقه میتوان انتخاب کرد که نفرستادن لیست استقلال به آسیا توسط قلعهنویی اشتباه بزرگتری بوده یا به زمین فرستادن کامیابینیای محروم و از دست رفتن المپیک توسط منصوریان. این دو گاف بزرگ در کارنامه هر دو نفر تلألو خاصی دارد و کماکان سیاهترین لکه آن است و از زیر آن نمیتوان در رفت. مصاحبه قلعهنویی در روز ارسال مدارک که گفته بود «فوقش یه جریمست که میدیم» و البته ادعای مهرداد خانبان آنالیزور وقت تیم امید که لو داد که منصوریان فیلم کارت گرفتن کامیابینیا را در اختیار داشته، مدارک قابل استنادی هستند.
شباهت دوم: نوچهپروری
قطعا هر موجود زنده اجتماعی، یک سری اطرافیان و دور و بری دارد اما کیفیت و نقش آنها در زندگی منصوریان و قلعهنویی به گونه دیگریست. همین الآن تلفن را بردارید و به هر دو زنگ بزنید. خط قلعهنویی دست محمدهوتن است و تلفن منصوریان را فردی به نام مسعود جواب میدهد و همانند منشیهای فیلمهای ایرانی، از شما بابت دلیل تماس و کارتان پرسوجو میکند. این اطرافیان، بعضا نقشهای پر رنگتری هم پیدا میکنند تا جایی که برخی بازیکنان رسیدن به ترکیب اصلی (به ویژه در اردوگاه ژنرال) را با دخیل بستن به آنها به دست میآورند. گروهی برای بازگشت قلعهنویی به استقلال با خدا لابی میکنند و گروهی هم روزشمار آمدن منصوریان به استقلال را از شهری به شهر دیگر میبرند.
شباهت سوم: غلو در استقلالی بودن
با احتساب دوران بازیگری، کمک مربیگری و سرمربیگری، قلعهنویی ۱۶ سال دست بالا در استقلال بوده اما در ابتدای دور سوم حضور روی نیمکت استقلال، ادعای ۲۲ سال حضور در آنجا را کرده بود. درباره منصوریان، سابقه حضور او در استقلال کاملا شفاف است اما پیام فرستادنهایش برای هواداران استقلال واقعا موضوع جذابی نیست. او در نیم فصل دوم، بارها در مصاحبههایش ادعا کرد کمک میکند استقلال سهمیه بگیرد، در بازیهای پخش زنده، کلاه آبی سرش میگذاشت و در بازی رفت مقابل استقلال، نود دقیقه کنار خط نیامد. واژه غلو یعنی همین!
شباهت چهارم: مدیریت مسائل غیر فوتبالی
م. غ از جمله بازیکنهاییاست که با هر دوی این سرمربیها در عرصه باشگاهی کار کرده. وقتی از او درباره شباهتهای قلعهنویی و منصوریان سوال میکنیم، او مهمترین شباهت را در مدیریت مسائل غیر فوتبالی میداند. م. غ اعتراف میکند که در زمان حضور در تیم منصوریان، او بیشتر به دنبال این بود که ببیند کدام بازیکن پاسپورت دارد و کدام نه که برای اردوی خارجی شرایط را فراهم کند و در همین سطح، قلعهنویی خیلی درباره ریز جزئیات سابقه داور، دو اخطارهها و مسائل خصوصی بازیکنان تیم حریف کنجکاو بوده است.
شباهت پنجم: حرفهای قلمبه
در طول فصل دنبال کنید که چند بار منصوریان، همان مطالبی که در بخش آنالیز برنامه نود گفته شد را در اولین کنفرانس مطبوعاتی تکرار کرد. او برای بازیکنانش از تکنولوژی جی. پی. اس استفاده میکند اما این پیشرفت علم به او اطلاع نداده اختلاف ارتفاع فولاد شهر تا تهران، به زحمت از ۲۰۰ متر عبور میکند. قلعهنویی نیز با نقل قول آوردن از شهید بهشتی، دکتر مصدق، صادق هدایت و دکتر روحانی و امثال اینها، همواره سعی در بازسازی داستان «ما سه خوش صدا را کجا میبرید» دارد.
تفاوت اول: رابطه با بازیکنان
هر دو، سرمربیگری را از یک سن آغاز کردند اما منصوریان در کنار بازیکنانش جوجه کباب درست میکند، در تمرینات با آنها مسابقه میدهد و سعی میکند پشت آنها باشد. درباره قلعهنویی نمیتوان چنین چهرهای دید. او به خصوص در سالیان اخیر خیلی رئیس و مرئوسی با آنها برخورد کرده. چیزی شبیه به شخصیت ویشکا آسایش در فیلم ورود آقایان ممنوع. او زمانی در رختکن پس از باخت، تک تک بازیکنان را میشست و حالا در کنفرانسها با ذکر نام و نام خانوادگی از بازیکنانش انتقاد میکند.
تفاوت دوم: مدیریت ستارهها
منصوریان سرمربیگری ۴ تیم را تا به امروز عهدهدار بوده. پاس همدان، تیم امید، تیم زیر ۲۲ سال و نفت تهران. بیتردید نفت او حتی از تیم زیر ۲۲ سال هم کمستارهتر است. منصوریان در آن دو تیم به خصوص پاس، از پس مدیریت ستارهها بر نیامد. کاری که قلعهنویی استاد بلامنازع آن است. معمولا تعداد ستارههای ملی پوش و خارجیهای تیمهای او از مجموع سایر تیمهای لیگ برتر بیشتر است. حتی او در استقلال نیز با چنین شرایطی کار را شروع کرد. او با همه آنها در مقطعی به مشکل خورد اما به قدر کافی و نیاز هم از آنها بازی گرفت.
تفاوت سوم: وقتی میبازند
یک سری افراد بازندههای دوست داشتنی هستند که عبدالله ویسی در فوتبال ایران بهترین این نمونههاست. برخی دیگر در هنگام باخت، صرفا باختهاند که منصوریان از همین دسته است. وقتی تیمش میبازد در نقش ریش سفید از همه چیز میخواهد دفاع کند تا نود دقیقهای که به پایان رسیده برای نود دقیقهای که دست نخورده مشکلی ایجاد نکند. اما گروه سوم بازندههای بدی هستند. هر چند از این دسته کم نداریم اما قلعهنویی بین آنها کمربند مشکی دارد. او معمولا وقتی بازی را ۱-۰ باخته، اخلاق را هم ۳-۰ واگذار میکند.
تفاوت چهارم: وقتی بازیکن بودند
با داشتن ۲۰ بازی و یک گل ملی، کارنامه فوتبال ملی امیر قلعهنویی چندان دلربا نیست. مثلا محمد علوی که همپست او بود، دو بازی و یک گل ملی بیشتر دارد و در بازیهای مهمتری هم بازی کرده. قلعهنویی ۷ سال در استقلال بود و کاپیتان سابق این باشگاه هم شد اما برای مثال یدالله اکبری هم چنین رزومه استقلالی داشته و ادعایی هم ندارد. در سمت مقابل منصوریان به عنوان بازیکن در جام جهانی برای تیم ملی بازی کرده و کارنامه روشنتری پشت سرش میبینید. کارنامهای که به او روی نیمکت هم کمک خواهد کرد.
تفاوت پنجم: به عنوان سرمربی
۶ سال از شروع مربیگری منصوریان میگذرد. فرق نمیکند که ۶ سال ابتدایی مربیگری قلعهنویی را با کارنامه منصوریان مقایسه کنید یا عملکرد این دو نفر در ۶ سال گذشته را با هم بسنجید. در هر صورت کفه ترازوی منصوریان بین زمین و هواست. او در پاس، طی ده بازی ۹ تا را نبرد، در تیم امید گل به خودی زد، در زیر ۲۲ سال، حماسه زیر سیگاری و قلیون خلق شد و البته در نفت تهران موفق بود. قلعهنویی الفبای سرمربیگری و اصول هدایت تیمها در فوتبال ایران را خوب میداند و با اتکا به همان، موفقترین سرمربی تاریخ لیگ برتر لقب گرفته است. منصوریان اگر از این به بعد طوری جلو برود که نفت تهران روز بدش حساب شود، شاید کفههای این ترازو را به هم نزدیک کند.