سیاوش خیرابی: قصد ازدواج ندارم


سیاوش خیرابی که با بازی در «ترانه مادری» توانست نام خود را به عنوان ستاره جدید تلویزیون مطرح کند، این روزها یک بار دیگر در «آوای باران» توانایی های خود را نشان می دهد.





خانواده سبز:
 سیاوش خیرابی یکی از بازیگران جوان تلویزیون است که اکثر کارهایش مورد توجه مخاطبین جعبه جادویی قرار گرفته است. او که با بازی در «ترانه مادری» حسین سهیلی زاده توانست نام خود را به عنوان ستاره جدید تلویزیون مطرح کند، این روزها یک بار دیگر و این بار در قالب نقشی متفاوت در «آوای باران» توانایی های خود را نشان می دهد.

سیاوش این بار با بازی در نقش فرید که شخصیتی است جدی و گاهی خشک، نشان داد به بلوغ بازیگری نزدیک شده و می توان روی او به عنوان یک بازیگر توانمند حساب کرد. به بهانه درخشش سیاوش در نقش فرید «آوای باران» به سراغ او رفتیم و ساعتی را در منزلش به گفتگو نشستیم؛ گفتگویی پر فراز و نشیب و جذاب که در آن از هر دری حرف زدیم. از شرایطی که در سینما وجود دارد تا ماجرای همکاری هایش با حسین سهیلی زاده والبته برادرزاده اش برسام ...

نسل ما قربانی باندبازی در سینما شد

چرا وارد حرفه بازیگری شدی؟ آمدی که فقط در تلویزیون فعالیت کنی یا هدفت حضور در سینما بود؟

- فکر می کنم اولویت اصلی هر بازیگری سینماست. شروع من با تلویزیون بود اما باندبازی های سینما اجازه نداد من و هم نسل هایم به جایگاهی که شاید حقمان هم بود، دست پیدا کنیم.



باندبازی یعنی چی؟

- یعنی یکسری از افراد که در سینما نفوذ دارند، از آدم های خودشان در کارهای سینمایی استفاده می کردندو هیچ وقت فرصت لازم را به من و امثال من نمی دادند. یکسری افراد هستند کهس ال هاست نقش آدم های تینیجر را بازی می کنند (درحالی که الان شرایط سنی شان به این نقش ها نمی خورد) و این در حالی است که ما بازیگران جوان زیادی داریم که بتوانند در این ظاهر دیده شوند.

یکی از آدم هایی که نفوذ زیادی در سینما دارد، آقای شریفی نیاست. مثلا چرا با او کار نمی کنی؟

- آقای شریفی نیا به من لطف دارند و برای چند پروژه مثل «آخراجی ها 2»، «اخراجی ها 3»، «رسوایی» و «معراجی ها» به من پیشنهاد کار دادند اما هر بار اتفاقی افتاد که همکاری ما میسر نشد.

قبل از مشهور شدن شما، بازیگرانی مثل حامد کمیلی و پوریا پورسرخ بودند که کارشان را از تلویزیون شروع کردند اما خیلی زود وارد سینما شدند و بد هم کار نکردند. این اتفاق چرا برای نسل شما نیفتاد؟

- دلیل اصلی اش همان چیزی است که گفتم، در واقع فرصت لازم و کافی به ما داده نشد تا به چیزی که دوست داریم دست پیدا کنیم. البته این حرف ها به این معنی نیست که تلویزیون بد است و من کار کردن در آن را دوست ندارم. تلویزیون رسانه فراگیری است که همه، آن را تماشا می کنند، در حالی که سینما اینطور نیست و مخاطب محدودتری نسبت به تلویزیون دارد. در مورد نسل های قبلی ما هم فکر می کنم. خیلی ها بودند که از تلویزیون آغاز کردند اما در سینما نتوانستند آنطور که باید و شاید موفق باشند. به شخصه فکر می کنم فقط حامد بهداد بود که از تلویزیون شروع کرد و در ادامه توانست خودش را در سینما هم تثبیت کند.

با این تفاسیر تو بی خیال سینما شده ای؟

- نه، من هنوز هم کار کردن در سینما را دوست دارم.

گفتی فرصت کافی به ما داده نشد، فکر می کنی به جز باندبازی چه عواملی باعث شد این فرصت برای شما فراهم نشود؟

- حداقل برای من یکی از دلایلی که شاید باعث شد فرصت کافی برایم فراهم نشود، نقش هایی است که بازی کردم نقش هایی که از من دیده شده، بیشتر بچه شیطوین و تینیجر و ... بود. فکر می کنم مدل پیشنهادهایم بعد از «آوای باران» تغییر خواهد کرد.

امسال جشنواره فیلم نداری؟

- نه، هر سال نزدیک ایام جشنواره که می شود عزا می گیرم که چرا امسال من فیلمی در جشنواره ندارم اما خب من چه کار می توانم انجام دهم؟ نه لابی کردن بلدم و نه از آن بازیگرها هستم که موقع کار به کارگردان ها و دستیارها زنگ بزنم، بگویم حواستان به من باشد.

آوای باران نقطه عطف کارهایم است

به نظر می رسد در «آوای باران» به یک نوع پختگی و بلوغ در بازی دست پیدا کرده ای ...

- راستش همیشه به دنبال این بودم که نقش متفاوتی را تجربه کنم که حال و هوایش نسبت به نقش هایی که برایت گفتم، فرق داشته باشد. یک بار هم تا مرز چنین نقش متفاوتی در سریال «زیر هشت» آقای مقدم رفتم اما این همکاری میسر نشد. بعد از سریال «سه، پنج، دو» با آقای سهیلی زاده صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که مدل نقش هایم باید عوض شود.



آقای سهیلی زاده گفتند من خودم تو را در این نوع نقش ها (تینیجر) جا انداختم، خودم تو را در این نوع نقش ها (تینیجر) جا انداتختم، خودمهم کاری می کنم که کارکترت کلا عوض شود. من هم از این موضوع استقبال کردم و گفتم امیدوارم زمانی دوباره با هم کار کنیم که من یک نقش متفاوت را بازی کنم. این اتفاق خیلی زود افتاد و در «آوای باران» نقش متفاوتی را تجربه کردم.

نقشی که در «آوای باران» داری، آنقدر متفاوت تر از نقش های قبلی ات است که فکر می کنم چند قسمت طول کشید تا مخاطب بتواند تو را در این قالب جدید قبول کند، قبول داری؟

- زمانی که آقای سهیلی زاده من را برای نقش فرید انتخاب کردند، خیلی از عوامل سریال با این انتخاب مخالفت کردند، خیلی از عوامل سریال با این انتخاب مخالفت کردنداما آقای سهیلی زاده پای من ایستادند و گفتند سیاوش می تواند این نقش را درست بازی کند. نمی خواهم بگویم این اتفاق افتاده اما من همه تلاشم را کردم که جواب اعتماد آقای سهیلی زاده را به خوبی بدهم.

فریدیک جاهایی رابین هود است. اینکه این نقش ایندر مثبت است، در فیلمنامه بود یا خودت بهش رسیدی؟

- من چیز خاصی به نقش اضافه نکرده ام و طبق فیلمنامه جلو رفته ام. حتی یک جاهایی با نظر آقای سهیلی زاده خشونت را هم به شخصیت فرید اضافه کردیم تا این شخصیت یکنواخت نباشد. اگر دقت کنی می بینی که رفتار فرید در محل کارش با رفتاری که در خانه از او می بینیم، متفاوت است.

فکر می کنم ترانه خواجه امیری، قصه «آوای باران» را لو می دهد، اینطور نیست؟

- واقعیتش این است که این ترانه قبلا نوشته شده بود و اینطور نبود که شاعر با خواندن سناریو ترانه بنویسد. به همین دلیل حرفی که می زنی با واقعیت فاصله دارد، باید صبر کنی تا قصه به پایان برسد. (خنده)

در این کار هم با مشکل همزمانی پخش و تصویربرداری مواجه شده اید، سخت نیست؟

- ببین فکر می کنم این موضوع آنقدرها هم سخت نیست. اکثر سریال های شبانه موفق با این اتفاق دست و پنجه نرم می کنند. به نظرم این همزمانی، از این جهت که عوامل سریال از مخاطب فیدبک می گیرند و ادامه سریال را با توجه به نظرات مرد جلو می روند، اتفاق خوبی است.

فکر می کنی ترکیب تو و سام به عنوان زوج پدر - پسر درآمده است؟

- شاید چون سام پیش از این در نقش شخصیت های جوان دیده شده، یک مقدار برای مردم سخت است که او را در نقش پدر من قبول کنند. اوایل کار یک مقدار باور کردن این رابطه برای خودمان هم سخت بود اما الان دیگر همه چیز سر جای خودش قرار دارد و با هم راحتیم. فکر می کنم سام خیلی جا افتاده این نقش را بازی کرده و توانسته به خوبی از عهده این نقش بربیاید.

«آوای باران» نقطه عطف کارهای سیاوش خیرابی است؟

- من همیشه در مصاحبه هایم گفته ام که «ترانه مادری» بهترین کارم است اما الان فکر می کنم تازه از «آوای باران» دارم بازیگری را شروع می کنم. تا الان فقط دیده شدم اما از اینجا به بعد می خواهم بیشتر بازیم را نشان دهم.



تو تا امروز در کارهای موفق سهیلی زاده حضور داشته ای. با توجه به اینکه از کارگردانان دیگر هم پیشنهاد داری نمی خواهی فضاهای کاری دیگر را هم در تلویزیون تجربه کنی؟

- نه من و نه آقای سهیلی زاده اصراری نداریم که حتما باید با هم کار کنیم.اگر دقت کنی من در «فاصله ها» و «دختران حوا» حضور نداشتم و در واقع هر جا که لازم باشد آقای سهیلی زاده به من پیشنهاد کار می دهند. خودم هم دوست دارم فضاهای مختلفی را تجربه کنم اما قسمت نشده! مثلا زمانی که «زیر هشت» آقای مقدم به من پیشنهاد شد من سر سریال آقای «فریدون حسن پور» بودم. در نهایت باید بگویم من خیلی دوست دارم با کارگردانان دیگری هم در تلویزیون کار کنم اما شاید خیلی از کارگردانان و دستیارها فک رمی کنندمن چون در چند سریال در خدمت آقای سهیلی زاده بوده ام، با کارگردان دیگری سریال کار نمی کنم در حالی که این تصور اشتباهی است.

نظر آقای پرستویی باعث افتخار است

چند هفته پیش تو در یکی از برنامه های زنده تلویزیون حضور داشتی که آقای پرستویی روی خط آمدند و به تو بابت بازی در «آوای باران» تبریک گفتند؛ حس خوبی بود؟

- برای جوانی مثل من یک افتخار محسوب می شود که استاد پرستویی کارم را می بینند و نظر مثبتی روی آن دارند. من به آقای پرستویی هم گفتم که باید سعی کنم که باید سعی کنم آنقدر بهتر شوم که نگویند با یک تعریف استاد پرستویی از خود بی خود شد.

آقای پرستویی چی گفتند و تو چه جوابی دادی؟

- در آن برنامه من و آقای مهران احمدی حضور داشتیم که آقای پرستویی به صورت تلفنی روی خط برنامه آمدند و اول به آقای احمدی که در «آوای باران» حضوری فوق العاده دارند، تبریک گفتند بعد هم گفتند به سیاوش خیرابی تبریک می گویم و فکر می کنم به یک نوع بلوغ در بازیگری رسیده است. من هم آمدم بگویم استاد ما شاگردی می کنیم، اما آنقدر هول شده بودم که صادقانه گفتم نمی توانم حرف بزنم.

فعلا برای ازدواج برنامه ای ندارم

نمی خواهی ازدواج کنی؟

- نه از طرف خانواده فشاری برای این کار دارم و نه هنوز خودم برای ازدواج به جمع بندی نهایی رسیده ام فکر می کنم هنوز وقت هست. فعلا دغدغه ام این است که بازیگری را به جای باثباتی برسانم، بعد به ازدواج فکر خواهم کرد.

وقتی بچه بودی فکر می کردی در چه سنی ازدواج خواهی کرد؟

- زمانی که سن و سال کمتری داشتم می خواستم طوری ازدواج کنم که فاصله سنی ام با بچه ام خیلی کم باشد اما این اتفاق نیفتاد، راستش فعلا برای ازدواج برنامه ای ندارم. البته این مسائل چیزی نیست که انسان بخواهد برایش برنامه ریزی داشته باشد. شاید مثل شاهرخ استخری (که از همینجا ازدواج و پدر شدنش را تبریک می گویم) به صورت اتفاقی همه چیز برای ازدواج مهیا شد، یا مثل سام (سام درخشانی) من هم روزی به این شرایط برسم اما فعلا برنامه ای ندارم.

برسام تنها بچه خانواده شماست، رابطه ات با او چطور است؟

- برسام تا اردیبهشت که فرزند آرش به دنیا می آید، تنها بچه خانواده ماست. او الان دو ساله است و تمام زندگی همه خانواده ماست و تمام زندگی من هم هست.



شهرت را دوست دارم

شهرت هنوز هم برایت جذابیت دارد یا با تمام سختی هایش به آن عادت کرده ای؟

- هیچ وقت نتوانسته ام این را هضم کنم که انسان از اینکه آدم های دیگر دوستش داشته باشند، اذیت شود. ببین؛ کسی که بازیگر می شود، باید این موضوع را قبول کندکه شهرت جزوی از زنتدگی اش خواهد شد. یکسری از دوستان می گویند وقتی در رستوران همه نگاه مان می کنندنمی توانیم راحت غذا بخوریم اما باور کن اگر مردم در رستوران من را نگاه نکنند اذیت می شوم و با خودم می گویم یعنی دیگر مردم مرا دوست ندارند؟ همه ما مدیون نگاه مردم هستیم و به همین دلیل به شخصه هیچ وقت از شهرت اذیت نشده ام. بدون هیچ شعاری باید بگویم من از با مردم بودن لذت می برم و تعامل با مردم را دوست دارم.


پس مثل برخی از بازیگرها که می گویند ما برای شهرت بازیگر نشدیم، نیستی ...

- با تمام احترامی که برای همکارانم قائلم اما فکر می کنم این حرف، اشتباه است.کسی که وارد بازیگری می شود می داند که یکی از تبعات این حرفه شهرت است، یعنی چی که ما برای شهرت نیامدیم؟ از طرف دیگر همه آدم ها، شهرت ودیده شدن را دوست دارند. یک بار یکی از بچه ها گفت بیا شیشه های ماشینت را دودی کن که راحت در خیابان رفت و آمد داشته باشی! من در جواب گفتم اگر این کار را انجام دهم چطور تشخیص بدهم چه کسی دوستم ندارد؟

حرفی مانده که برایمان بگویی؟

- از این طریق باید از کل عوامل «آوای باران» و در رأس آنها آقای سهیلی زاده و اقای هاشمی اصل تشکر کنم که باعث شدند بعد از مدت ها کار خوبی انجام دهیم. در این شرایط که تلویزیون پول ندارد، کار کردن با بودجه شخصی سخت است که آقای هاشمی اصل تا اینجا واقعا خوب عمل کرده اند و علی رغم اینکه با بودجه شخصی کار می کنند، کم نگذاشتند.از آقای سهیلی زاده هم باید تشکر کنم که در این پروژه واقعا پای من ایستادند. امیدوارم توانسته باشم جواب اعتماد ایشان را بدهم، همچنین از امیر سلیمانی عزیز تشکر ویژه ای داشته باشم که علی رغم وجود حجم بازیگران زیاد در این کار، توانست به خوبی برنامه ریزی کند تا بازیگران فشار زیادی را متحمل نشوند.


ویدیو مرتبط :
سیاوش خیرابی در بهار نارنج(سوسک گفتن سیاوش خیرابی)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آنا نعمتی: قصد ازدواج ندارم!



اخبار , اخبار فرهنگی , آنا نعمتی

اخبار فرهنگی - آنا نعمتی: قصد ازدواج ندارم!

به صورت حرفه‌ای، با فیلم «هیوا»، ساخته مرحوم ملاقلی‌پور، به سینما معرفی شدم.

شاید به آنا نعمتی نیاید، اما او کاملا ذوب در زندگی خانوادگی است و دوست دارد، تمام وقتش را صرف بودن در کنار خانواده اش کند، او زمانی که تنها ۲۳ سال داشت مادر شد.
 

آنا نعمتی مادر شدنش را شیرین‌ترین موضوع زندگی‌اش می‌داند و می‌گوید ای کاش زودتر از این‌ها مادر می‌شد. او رابطه خود با دخترش، رایکا، را بیشتر از اینکه یک رابطه، مادر و دختری بداند، رابطه‌ای خواهرانه می‌داند باقی حرف‌ها را در باره زندگی خصوصی آنا نعمتی از زبان خودش بخوانید.

 

افسردگی سوغات زمانه است
متاسفانه افسردگی و اضطراب در جامعه خیلی شایع است و بی‌انگیزگی بیداد می‌کند. حس می‌کنم آدم‌ها شکننده‌تر از قبل شده‌اند و با اینکه سطح رفاه و امکانات بهتر از قبل شده، پابه‌پای آن، افسردگی هم زیاد شده است. انگار افسردگی سوغات زمانه است؛ سوغات تکنولوژی و رفاه و دنیای ماشینی، یا مدرن شدن جامعه و صنعتی شدن، بسیاری از روابط خوب و سالم از بین رفته و تمام این‌ها در زندگی ایمن و سلامت موثر بوده است.

 

نبود امکانات هم باعث بروز بسیاری از مشکلات، از قبیل مشکلات روحی و روانی، می‌شود فشارهای دیگر زندگی هم که بماند. وقتی این مشکلات روحی و روانی را می‌بینم، غصه‌دار می‌شوم و واقعا بیشتر برای خود این افراد ناراحت می‌شوم تا برای خودم. من دوست دارم آن‌ها هم از زندگی لذت ببرند و شیرینی آن را احساس کنند. هر چند هر کاری کنی و هر قدر بخواهی آرامشی به دست بیاوری، باز هم این انرژی‌های منفی و این عصبی بودن‌ها در روحیه تاثیر می‌گذارد و ما را عصبی می‌کند.

با گریه کردن، خودم را آرام می‌کنم
معمولا سعی می‌کنم. تنها باشم و در یک جای ساکت بنشینم تا اعصابم آرام شود. شاید اگر از کسی که دوستش دارم عصبانی شوم، عصبانتیم به این راحتی به آرامش تبدیل نشود و ممکن است در این شرایط گریه کنم تا آرام شوم. گاهی هم واکنش‌های من، با توجه به علت عصبانیت، متفاوت است.

 

کودکی من چطور گذشت
من در خانواده‌‌ای فرهنگی بزرگ شدم. پدر و مادرم هر دو فرهنگی هستند. مادربزرگم نیز در حوزه فرهنگ فعالیت می‌کردند. در دوران کودکی‌ام، با وجود اینکه حسابی اهل شیطنت بودم، به واسطه پدرم، از فضای ورزش و نقاشی و خطاطی دور نبودم. در آن دوران، چندان به بازیگری فکر نمی‌کردم و بیشتر به موسیقی علاقه‌مند بودم و به موسیقی‌های گوناگون، به خصوص موسیقی‌های شرقی، گوش می‌دادم.

 

چطور بازیگر شدم
تا زمان کنکور هم‌ چندان به بازیگری فکر نمی‌کردم؛ اما در انتخاب پنجمم، یعنی‌ هنرهای دراماتیک، قبول شدم قبولی‌ام در آنجا جرقه‌ای برای ورودم به عالم بازیگری بود. البته چون شهرستان بود، نرفتم و در تهران به کلاس‌های بازیگری استاد سمندریان رفتم. به صورت حرفه‌ای، با فیلم «هیوا»، ساخته مرحوم ملاقلی‌پور، به سینما معرفی شدم. در واقع، ورودم به عرصه بازیگری با فیلم «هیوا» بود. خوشبختانه اولین کارم با استقبال منتقدان و مخاطبان مواجه شد و همین موضوع من را برای ادامه کار دلگرم کرد.

 

روزهای ازدواج و بیکاری من
سریال «مسافر» را بعد از سه فیلم سینمایی اولم، «هیوا»، «دلباخته» و «زندانی ۷۰۷» کار کردم. بعد از «زندانی ۷۰۷»، ازدواج کردم و بلافاصله سریال مسافر را بازی کردم و دیگر کار نکردم. زمانی که کار نمی‌کردم، این سریال پخش شد و با استقبال ۹۸ درصدی بیننده‌ها مواجه شد، طوری که رسانه‌ها می‌گفتند پنجشنبه‌ها، زمان پخش این سریال، ترافیک خیابان‌ها کم می‌شود، به دلیل به دنیا آمدن دخترم، رایکا و زندگی خانوادگی، می‌خواستم خودم بالای سر رایکا باشم تا او بزرگ‌تر شود و به نقطه‌ای برسد که از عهده بعضی کارهایش برآید. خیلی‌ها ادعا کردند که آناهیتا نعمتی بعد از ازدواجش هنرپیشه شد، ولی اصلا این گونه نبود. من کار می‌کردم و پیشنهادهای خوبی داشتم و حتی فرصت همکاری با چند کارگردان مشهور ر اهم از دست دادم. دقیقا زمانی که ازدواج کردم، دیگر کار نکردم.

 

امروز، روز شماست
اینکه از صبح با خودت فکر کنی کاش امروز روز خوبی باشد، باعث می‌شود آن روز تلاش کنی آن را به دست آوری به نظر من، اگر به این موضوع فکر کنی که باید تلاش کنی تا چیزی را که برای من بهترین است و باعث خوشحالی‌ام می‌شود به دست بیاورم و برنامه آن را در طول روز بچینی، جذاب‌تر است تا اینکه به این فکر کنی که اگر الان حالم بد شود، گریه می‌‌کنم یا می‌نشینم و توی سرم می‌زنم و خانواده و بچه‌ام را هم درگیر این ماجرا می‌کنم! فکر می‌کنم اگر آرام باشی و برای خودت برنامه‌ریزی کنی، شاید بتوانی راحت‌تر با آن کنار بیایی.

 

قصد ازدواج ندارم
بعضی‌ها به من می‌گویند چرا بعد از چند سال ازدواج نکردی، راستش را بخواهید، تاکنون خیلی به این موضوع فکر نکرده‌ام و  فعلا هم شرایط این گونه ایجاب کرده است. در حال حاضر، فرزندی در زندگی من وجود دارد که شاید من را به سمت تشکیل یک زندگی جدید سوق ندهد. من این حرف را به جوان‌هایی می‌زنم که  فکر می‌کنند زندگی یک جای دیگر است و باید جای دیگر دنبال آن بگردند، اما آخر آخرش احتیاج به یک همدم دارند.

 

دوست دارم با خانواده‌ام زندگی کنم
من چندان آدم تنها زندگی کردن نیستم؛ به همین خاطر، بعد از جدایی از همسرم، تصمیم گرفتم با خانواده‌ام زندگی کنم. غیر از اینکه خانواده‌ام همیشه با من هستند، دوستانم نیز همیشه در کنارم هستند که آنها هم، بعد از مدتی، جزو خانواده من می‌شوند. همان‌طور که من بچه پدر و مادر هستم، بعضی وقت‌ها می‌بینم که رایکا هم دختر آن‌هاست و اگر من خواهر و برادری دارم که در کنار هم زندگی می‌کنیم، احساس می‌کنم خواهر و برادر رایکا هم هستند. فکر می‌کنم در حال حاضر بزرگ‌ترین غصه من این است که مبادا روزی از خانواده‌ام و زندگی در کنار آنها دور شوم.

 

کاش در هجده‌سالگی مادر می‌شدم
من در سن و سال بسیار کمی مادر شدم، اما نه تنها از این موضوع ناراحت نیستم، بلکه حسابی هیجان زده‌ام، رایکا نعمت بسیار بزرگی بود که خداوند به من داد. خیلی خوشحالم که در سن کم او را به دنیا آوردم؛ چون الان خیلی با هم دوست هستیم، همیشه به خودم می‌گویم ای کاش در هجده سالگی به دنیا می‌آوردمش تا الان بزرگ‌تر بود و عمق رفاقتمان بیشتر از این‌ها می‌شد رایکا انگیزه زندگی، کار کردن، موفقیت، پیشرفت و ساختن من است.

 

اخبار , اخبار فرهنگی , آنا نعمتی

 

دخترم مثل خواهرم است
به خاطر اختلاف سنی کم و بین من و رایکا رابطه‌مان مادر و دختر نیست. البته یک جاهایی بالاخره من مادر هستم! چون بچه باید احساس کند یک بزرگ‌تر دارد و کنترل می‌شود رایکا الان مثل خواهر کوچک من می‌ماند با این تفاوت که شاید نفوذ و تاثیرش بر من بیشتر باشد. خیلی وقت‌ها رایکا به من «مامان» نمی‌گوید و اسمم را صدا می‌کند، خیلی با هم دوست هستیم و با همدیگر به ورزش می‌رویم، رایکا یک جورهایی مثل خودم است چیزهایی را که در زندگی می‌بیند خیلی خوب درک می‌‌کند و با آن‌ها کنار می‌آید سعی می‌کند خیلی از غصه‌ها را کنار بگذارد و بگوید این‌ها چیزهای مهمی نیستند و موضوعات مهم‌تری هم در زندگی وجود دارند شاید شرایطی که داشتیم او را کمی پخته‌تر از سن و سالش کرده باشد.

 

عاشق ورزش هستم
من از دوران کودکی عاشق ورزش بودم؛ به همین خاطر، در حیاط و کوچه مرتب در حال ورزش و شیطنت بودم. عاشق دوچرخه‌سواری و والیبال و حتی فوتبال بودم! الان سعی می‌کنم رایکا را نیز همین گونه تربیت می‌کنم. از کودکی، دوست داشتم ورزش‌های گوناگون را در حد بلد بودند یاد بگیرم. بعد از فیلم «هدف اصلی»، رفتم کیک بوکسینگ کار کردم!

 

رایکا بزرگ‌ترین منتقد من است
شاید باور کردنش برایتان سخت باشد، اما رایکا بزرگ‌ترین منتقد من است، خیلی وقت‌ها من را نقد می‌‌کند و می‌گوید تو نباید در فلان اثر بازی می‌کردی، بعضی وقت‌ها هم من را تشویق می‌کند و می‌گوید چقدر خوب که فلان کار را بازی کردی. دختر بسیار باهوشی است. یکی از دلایلی که بعضی از فیلم‌ها را بازی نکردم، رایکا بود.

 

مادر شدن به معنای خانه‌نشینی نیست
نمی‌دانم چرا همه فکر می‌کنند که وقتی یک زن مادر می‌شود باید یک شکل دیگر شود. باید پیر و داغون شود و گوشه خانه بنشیند و فقط بشورد و بپزد! این مادر بودن و خانه‌داری در زندگی من وجود دارد، اما الان که ۳۷ ساله هستم، فکر نمی‌کنم باید خودم را ول کنم. اصولا یکی از نکات مهم برای بدن را، که تغذیه سالم است، بسیار مد نظر قرار می‌دهم. این مراقبت را از پوستم هم دارم و زیر نظر متخصص از آن مراقبت می‌کنم همه به من می‌گویند که تو نمی‌‌خواهی پیر شوی؟ من هم به آنها می‌گویم نه، حواسم به خودم هست و اجازه نمی‌دهم پیری به سمتم بیاید.

اخبار فرهنگی - ستاره نیوز