زنان جنگاور مشهور تاریخ (1)


این مقاله چند بخش دارد، در چند بخش نخست با هم فهرست زنان نامدار جنگاور را دنیای قدیم بررسی می‌کنیم و در قسمت ‌های نوبت به زنان ایرانی سرباز می‌رسد.

یک پزشک: این مقاله چند بخش دارد، در چند بخش نخست با هم فهرست زنان نامدار جنگاور را دنیای قدیم بررسی می‌کنیم و در قسمت ‌های نوبت به زنان ایرانی سرباز می‌رسد.

از دیرزمانی زن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها توانسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند کم و بیش سلاح به دست گرفته و دوش به دوش مردان جنگی، رزم نمایند. ولی پس از اینکه جامعه پیشرفت کرد و ارتش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تابع سازمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خاصی شدند، این روش متداول قدیمی به بوتۀ فراموشی سپرده شد، تا اینکه پس از جنگ دوم جهانی ورود و خدمت زن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در سازمان ارتش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها جنبۀ کاملاً جدی به خود گرفت و روز به روز هم آمار تعداد زن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های در خدمت ارتش فزونی گرفت.

بنا به گفتۀ یکی از نویسندگان فرانسوی، طبیعت به زنان دو موهبت رنج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آور، ولی آسمانی عطا کرده است: «یکی عبارت از حس ترحم و دیگری هیجان و جوش و خروش و حمیت است.»

برخلاف آنچه که بعضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند، زنان بیش از مردان دارای قوت قلب و قدرت تصور هستند و به همین علت طبیعتاً صفت قهرمانی آنان از مرد بیشتر است. بخصوص این صفت قهرمانی را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان در زندگی روزمرۀ زنانی که با بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رحمی کامل توسط مردان و یا خشم طبیعت در اجتماع رها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردند، مشاهده نمود که چگونه آخرین تلاش خود را به طور مثال برای حفظ جان فرزند خویش در بدترین شرایط به کار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برند.

یک عمل قهرمانی به خودی خود قابل تحسین و تمجید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد ولی اگر این عمل قهرمانی بخواهد به عمل قهرمانی خارق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای تبدیل گردد، قهرمانی که این نقش را عهده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود باید یک زن باشد.

در تمام افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اساطیری نه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تنها شرح وقایع خارق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌العاده که انعکاسی از نیروی تصور مردم باستان است، دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود بلکه مفاهیم اعمال قهرمانی در هر یک از داستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها کم و بیش به چشم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد. در این افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان خاطرات وقایع و حوادث بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازه قدیمی را که در اعصار باستانی رخ داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و یا احساس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در عصری به یک نوع و در عصر دیگری به وسیلۀ افسانه به نوع دیگری تغییر شکل داده است، پیدا نمود.

تاریخ جهان و ایران پر از شرح اعمال قهرمانی بزرگی است که زنان در این اعمال قهرمانی سهم عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

۱- در یونان قدیم

یونانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها همیشه به شجاعت و شهامت و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باکی زن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها اذعان داشته و این صفات را در زنان همواره مورد تقدیر و تحسین قرار داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

الف- آتنه (Athene یا Athena در نزد رومی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به نام Minerve) به طور مثال آتنه: از فرق زئوس (Zeus خدای خدایان یا ژوپیتر Jupiter در نزد رومی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها) بر اثر ضربه به تبری به صورت دختری مسلح بیرون جست. وی از یک طرف، الهۀ هوش و فراست و از طرف دیگر، یک الهۀ جنگجو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد که مردان را در جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رهبری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نماید. همواره نقش مهمی در جنگ با غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به عهده دارد. در آتن او را ربة‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌النوع عقل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانستند. با اینکه الهۀ جنگ بود، ربة‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌النوع صلح نیز محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد و اغلب شهرهای یونان او را حامی و سرپرست خود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانستند. آتنه همیشه با نیزه، سپر، کلاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خود و زره مسلح و دارای قامتی افراخته و ظاهری آرام و موقر و متین و در عین حال زیبا بود.

آتنه همیشه باکره و جوان ماند و نمونۀ یک دختر سرکش و نافرمان بود که فقط به شکار اظهار تمایل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد و همیشه مسلح به کمان بود. قدما آتنه را تجسمی از ماه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانستند که در کوهستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سرگردان بود و برادر او آپولون (Apolon) را هم تجسمی از خورشید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پنداشتند. آتنه را معمولاً حامی آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها که نظیر خود او جنگجو و علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مند به شکار و مانند او آزاد از قید مرد بودند، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانستند.

زنان جنگاور مشهور تاریخ – قسمت اول: یونان قدیم

پ- آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها: بنا بر افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های یونان، آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها (Amazones) عبارت از زنان جنگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشند که در سواحل جنوبی دریای سیاه (Euxine) دولتی تشکیل داده بودند که پایتخت آن تمیسیر (Themiscyre) در کنار شط ترمودون (Thermodon) واقع شده بود. آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تحت فرماندهی و رهبری ملکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود علیه یونانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و سایر کشورها جنگیدند و کشور خود را تا حدود بحر خزر توسعه دادند. در هنر یونانی، آمازون به صورت زیباترین زن جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گر شده است.

این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دختران و زنان کاهنۀ یک الهه متعلق به ماه بودند که از فقدان مرد در میان خود ناراحتی نداشتند و به این جهت مردی در میان آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دیده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد. از طرفی برای جاویدان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن نژاد خود در سال یک مرتبه به همسایگان خود به نام گارگاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها (Gargareens) نزدیک می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدند و بنا به گفتۀ عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای پسرانی را که از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها متولد می‌شد بدون هیچگونه ترحمی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشتند و به قول عدۀ دیگری بچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پسر را به نزد پدرانشان باز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردانیدند. در شاهنامه، نظریۀ دوم بیشتر تأیید شده است.

زنان جنگاور مشهور تاریخ – قسمت اول: یونان قدیم

بعدها گفته شد که آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از بچگی سینۀ راست خود را برای اینکه بتوانند با سهولت بیشتری با نیزه جنگ کنند، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سوزانیدند. به همین مناسبت بر آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نام آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یعنی کسانی که پستان ندارند، گذاشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. این زنان مسلح در هنگام جنگ بر روی اسبان سرکش سوار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدند و کشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دشمن را در زیر سم اسبان خود لگدکوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند.

در شاهنامۀ فردوسی از آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به نام شهر زنان نامبرده شده است که محل آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در هروم بوده است. بنا به گفتۀ فردوسی، اسکندر در جستجوی آب حیات از زمین حبش به شهر نرم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پایان و از آنجا به نزدیک شهر هروم یا شهر زنان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد:

همی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفت با نامداران روم بدان شارسانی که خوانی هروم

که آن شهر یکسر زنان داشتد کسی بر در شهر نگذاشتند

اسکندر نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای برای رفتن به شهر زنان نوشته و آن را به وسیلۀ سفیری می‌فرستد:

بفرمود تا فیلسوفی ز روم

برد نامه نزدیک شهر هروم

بسی نیز شیرین سخنها بگفت

فرستاده خود با خرد بود جفت

چو دانا به نزدیک ایشان رسید

همه شهر زن دید و مردی ندید

همه لشکر از شهر بیرون شدند

به دیدار رومی به هامون شدند

بران نامه‌بر شد جهان انجمن

ازیشان هرانکس که بد رای زن

چو این نامه برخواند دانای شهر

ز رای دل شاه برداشت بهر

نشستند و پاسخ نوشتند باز

که دایم بزی شاه گردن فراز

فرستاده را پیش بنشاندیم

یکایک همه نامه برخواندیم

نخستین که گفتی ز شاهان سخن

ز پیروزی و رزمهای کهن

اگر لشکر آری به شهر هروم

نبینی ز نعل و پی اسپ بوم

بی‌اندازه در شهر ما برزنست

بهر برزنی بر هزاران زنست

همه شب به خفتان جنگ اندریم

ز بهر فزونی به تنگ اندریم

ز چندین یکی را نبودست شوی

که دوشیزگانیم و پوشیده‌روی

ز هر سو که آیی برین بوم و بر

بجز ژرف دریا نبینی گذر

ز ما هر زنی کو گراید بشوی

ازان پس کس او را نه‌بینیم روی

بباید گذشتن به دریای ژرف

اگر خوش و گر نیز باریده برف

اگر دختر آیدش چون کردشوی

زن‌آسا و جویندهٔ رنگ و بوی

هم آن خانه جاوید جای وی است

بلند آسمانش هوای وی است

وگر مردوش باشد و سرفراز

بسوی هرومش فرستند باز

وگر زو پسر زاید آنجا که هست

بباشد نباشد بر ماش دست

ز ما هرک او روزگار نبرد

از اسپ اندر آرد یکی شیرمرد

یکی تاج زرینش بر سر نهیم

همان تخت او بر دو پیکر نهیم

همانا ز ما زن بود سی‌هزار

که با تاج زرند و با گوشوار

که مردی ز گردنکشان روز جنگ

به چنگال او خاک شد بی‌درنگ

تو مردی بزرگی و نامت بلند

در نام بر خویشتن در مبند

که گویند با زن برآویختنی

ز آویختن نیز بگریختی

یکی ننگ باشد ترا زین سخن

که تا هست گیتی نگردد کهن

چه خواهی که با نامداران روم

بیایی بگردی به مرز هروم

چو با راستی باشی و مردمی

نبینی جز از خوبی و خرمی

به پیش تو آریم چندان سپاه

که تیره شود بر تو خورشید و ماه

اسکندر راه مصالحه را پیش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد و بدون جنگ با زنان شهر هروم و پس از توقف مختصری در آن شهر، به جستجوی آب حیات می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود.

تاریخ گزیدۀ حمداله مستوفی نیز حاکی از دستگیرشدن اسکندر به دست ملکۀ اندلس به نام قیدامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد:

«… بعد از برادر، پادشاهی ایران بدو رسید و او تمامیت جهان در ضبط آورد… که هشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هزار ملک و ملک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زاده را بکشت. از پادشاهان هر که با او مخالفت کرد، رسم قتل در آن ملک مستمر داشت، تا همه مطیع او شدند، مگر قیدامه، ملکۀ اندلس. اسکندر به رسم رسولان پیش او رفت. او اسکندر را شناخت. خواست که هلاک کند، چون اسم رسل داشت، پسندیده ندید. او را به جان امان داد و عهد ستد که تعرض به ملک او نرساند. اسکندر بازگشت. پس به طلب آب حیوان رفت…»

تمام افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اساطیری حاکی است که آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های متعددی علیه بلرفون و پری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یام (Priam فرزند لائومدون Laomedon که هرکول او را نکشت)، تزه (Thesee قهرمان یونانی نیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تاریخی و نیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خدایی اژه پادشاه آتن، که غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زیادی را کشت و به وسیلۀ طناب آریان به داخل لابیرنت رفت) و هرکول (Hercule یا Heracles مظهر نیرو و قدرت) و آشیل (Achille قهرمان معروف یونانی در ایلیاد) و غیره کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

نامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین جنگجویان آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها عبارت از:

سوفیون (Sophion) که فتح توازون دور (Toison dor) را به ژازون (Jason) تبریک می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید و آمازون دیگری به نام مونالیپ (Monalippe) می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد. ریشۀ دشمنی مونالیپ از موقعی آغاز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که هرکول قهرمان یونان باستان و مظهر نیرو و قدرت برای لشکرکشی به سرزمین آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود تا کمربند ملکۀ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به نام هیپولیته (Hippolie) را به دست آورد. گفته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود این کمربند متعلق به آرس (Ares یا مارس خداوند جنگ و فرزند زئوس یا ژوپیتر) بوده است، که آن را در اختیار هیپولیته گذاشته بود تا پشتیبان قدرت او برای کشورش باشد.

هیپولیته به دادن کمربند راضی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود ولی هرا (Hera زن مشروع زئوس که به علت بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وفایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شوهرش، نسبت به معشوقه‌های زئوس و فرزندان آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دشمنی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نمود) به صورت یکی از آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درآمده و آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را علیه هرکول تحریک به جنگ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. هرکول به گمان اینکه به او خیانتی شده است هیپولیته را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشد. بنا به روایت دیگر منالیپ که خواهر هیپولیته است توسط هرکول دستگیر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و هیپولیته حاضر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که کمربند را در ازاء آزادی خواهرش به هرکول تسلیم نماید و همین کمربند به طور غیرمستقیم سبب مرگ هرکول می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد.

دوژانیر (Dejanire) زن هرکول هنگامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیند هرکول نسبت به او بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌میل شده و او را رها کرده است کمربند را به خون نسوس (Nessus به وسیلۀ هرکول کشته شده بود و نصف بدنش به شکل اسب بوده است و قبل از مردن برای گرفتن انتقام به زن هرکول گفته بود که هر وقت شوهرش نسبت به او بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مهر شد، خون او را به لباس شوهرش آغشته کند و زن ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دل او باور کرده بود) آغشته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و لباس زهرآلود، موجب مرگ هرکول می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد.

ملکه تالستریس (Thalcstris) نیز یکی از ملکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شجاع آمازون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد.

داستان جنگ پانته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زیله (Penthesilee) ملکۀ دیگری از آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را در داستان همر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان کشاهده نمود. پانته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زیله در هنگامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که آشیل (Achille قهرمان یونانی پسر Pelee پادشاه شهر Phthic در تسالی و نسب او به زئوس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسید) برای جنگ به تروا رفته بود، هنگامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که برای کمک به اهالی تروا (Troie) رسید که مشغول انجام مراسم تشییع جنازۀ هکتور (Hector قهرمان تروایی پسر پری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یام پادشاه تروا) بودند. در آغاز کار، پانته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زیله خود را به سپاه یونانیان زد و آنان را به اردوگاه خودشان راند ولی به توسط آشیل به سختی مجروح شد و در آخرین لحظۀ حیات، آشیل روی او را باز کرد و با مشاهدۀ زیبایی پانته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زیله دچار اندوه فوق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای گردید به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که قدرت پنهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن احساسات خود را نداشت.

به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد که آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگری نیز در دامنۀ جنوبی اطلس بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند (Atlas اطلس را هردوت به عنوان کوهی در آفریقای شمالی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند و کوه مزبور در اطلس یکی از غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بوده است که به شکل تخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنگ درآمده است). آتلانت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها (Atlantes) که ساکن آتلانتید و بنابر روایتی همسایۀ لیبی بودند که از طرف آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مورد حمله قرار گرفته و به عقیدۀ افلاطون جزیرۀ آتلانتید بر اثر یک فاجعۀ عظیم و بلای آسمانی از میان رفته است.

تمام آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ساکن اطلس به وسیلۀ هرکول نابود شدند؛ تنها اسمی که از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باقی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانده نام ملکۀ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به نام میری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نا (Myrina) می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد.

زنان جنگاور مشهور تاریخ – قسمت اول: یونان قدیم

پ- سینان (Cynane یا Kunna یا Kunnea یا Kynnasic): دختر فلیپ مقدونی دارای همان روح جنگجویی که در پدر و برادرش وجود داشت، بود. غالباً در جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به سر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد. همیشه بیوه باقی ماند و تلاش نمود که دخترش را یک نظامی حرفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای تربیت کند.


ویدیو مرتبط :
فرار زنان مشهور غربی از بی حجابی ...

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زنان جنگاور مشهور تاریخ (2)


بدون هیچگونه شکی اهمیت عملیات و کارهایی که برحسب سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قدیمی اسکاندیناوی به شیولدمور (Shieldmaiden) یا «باکرۀ سپر» افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نسبت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، کمتر از افسانۀ آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیست.

یک پزشک: این مقاله چند بخش دارد، در چند بخش نخست با هم فهرست زنان نامدار جنگاور را دنیای قدیم بررسی می‌کنیم و در قسمت ‌های نوبت به زنان ایرانی سرباز می‌رسد.

 
۲- در اسکاندیناوی

بدون هیچگونه شکی اهمیت عملیات و کارهایی که برحسب سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قدیمی اسکاندیناوی به شیولدمور (Shieldmaiden) یا «باکرۀ سپر» افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نسبت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، کمتر از افسانۀ آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیست.

شیولدمورها در حقیقت آمازون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دریایی بودند که طوفان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را به حرکت درمی‌آوردند و اقیانوس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شکافتند. یکی از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به نام الف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هیلد (Alfhild) که دختر سیرارد (Sirard) و دختری زیبا و پاک بود، به عنوان رئیس دزدان دریایی انتخاب گردیده بود. با اینکه بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازه شجاعت داشت ولی  به وسیلۀ الف (Alf) پادشاه جوان دریا شکست خورد و با او ازدواج کرد.

مطلب مرتبط:

زنان جنگاور مشهور تاریخ (1)


زنان جنگاور مشهور تاریخ – قسمت دوم

در کلیۀ داستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که از اعصار باستانی برای ما باقی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانده است وقایع تاریخی حقیقی با افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها طوری مخلوط گردیده است که جداکردن آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از یکدیگر بسیار مشکل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشد ولی از روی حدس و قرائن و امارات و دنبالۀ وقایع مزبور در عصرهای بعدی، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان دریافت که این داستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با اینکه در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دوردستی واقع شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند ولی دارای مبنای حقیقی و واقعی هستند.

کسانی که سریال Vikings را دیده باشند با شخصیت لاگرتا در این سریال آشنا هستند که یک شیولدمور وایکینگ است.

زنان جنگاور مشهور تاریخ – قسمت دوم

۳- در شمال غربی آسیا

تَهم‌رَییش (با شکل یونانی‌شدهٔ تومیریس) ملکهٔ قومی از اقوام ایرانی تبار و ایرانی‌زبان به نام ماساژت‌ها بود که در حدود سال ۵۳۰ پیش از میلاد حاکم قوم خود بود. زبان ماساژت‌ها از زبان‌های ایرانی میانه و ایرانی شرقی بوده است. ماساژت‌ها ایرانی‌تبار سکایی بودند که در بخش‌های بزرگی از دلتای سیردریا در آسیای میانه و شمال قفقاز سکونت داشتند

تهم‌رییش و پسرش اسپَرگَپِش، که سپهبد سپاه او بود هر دو نام‌های ایرانی دارند. بخش اول نام تهم‌رییش به معنی دلاور است که در نام‌هایی مانند تهم‌تن و تهماسب نیز دیده می‌شود.

روایت‌های مختلفی از مرگ کورش بزرگ نقل شده است. هرودوت می‌نویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر می‌نماید نقل می‌کنم. هرودوت نوشته است که کوروش حین سرکوبی شورش ماساژت‌ها گرفتار شد و سپاه تهم‌رییش توانست وی را بکشد. کتزیاس، بروسوس و تروگ پمپه‌ای هم از مرگ کورش در جنگی در همین منطقه خبر داده‌اند اما کسنوفون گفته کورش در خواب از مرگ خود مطلع می‌شود و پس از نیایش و وصیت‌هایی به نزدیکان و دوستان و بزرگان کشور به مرگ طبیعی از دنیا می‌رود.

این تابلو که اِنتقامِ تَهم‌رَییش Tomyris نام دارد؛ اثرِ کپی شده از استادِ بزرگِ اهلِ فِلِمیش (قسمتی‌ از هلندِ امروزی) میچل کوچی Michiel Coxie  است، تصویرِ اَصلی‌ بعد از مرگِ نقّاش ناپدید گشته و این اثر بعداً در سالِ ۱۶۲۰ میلادی نقّاشی شد.

زنان جنگاور مشهور تاریخ – قسمت دوم

۴- در بابل

ملکه سمیرامیس (Semiramis): ملکه سمیرامیس بر حسب گفتۀ دیودور دوسیسیل (Diodors de sicile) در حدود دوهزار سال قبل از میلاد و به عقیدۀ هرودوت (Herodote) فقط ۸۰۰ سال قبل از میلاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زیسته است. آن طور که در افسانه آمده‌است، والدین سمیرامیس نجیب زاده بوده‌اند. مادر او”درکتو” یک الهه در هیبت پری دریایی و پدرش انسان بوده‌ است. درکتو پس از تولد سمیرامیس، او را رها و خود را در دریا غرق می‌کند. سمیرامیس کوچک توسط کبوترها تغذیه می شود تا اینکه "سیماس”، چوپان دربار او را می‌یابد و با خود به قصر می‌برد.

بعدها سمیرامیس با "اونس” یا "مینونس” یکی از ژنرال‌های نینوس، ازدواج می‌کند. نینوس در هنگام تسخیر بلخ به شدت تحت تأثیر شجاعت سمیرامیس قرار می‌گیرد و پس از مجبور کردن اونس به خودکشی، با سمیرامیس ازدواج می‌کند. آن‌ها صاحب پسری به نام نینیاس می‌شوند. در هنگام فتح آسیا، نینوس با اصابت یک تیر به شدت زخمی می‌شود و سمیرامیس تغییر لباس می دهد و خود را به شکل پسرش در می‌آورد و فرماندهی سپاه نینوس را به عهده می‌گیرد. پس از مرگ نینوس، او به عنوان ملکه بر تخت می‌نشیند و مناطق بیشتری از آسیا را فتح می‌کند.

سمیرامیس بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازه جاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلب بود و به علت همین جاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبی، شوهر تازۀ خود یعنی پادشاه را کشت که خود به تنهایی مالک تاج و تخت آسوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گردد. در این هنگام بود که نبوغ ذاتی او ظاهر گردید. احتمالاً نام پادشاه آسوری، شمشی آدات پنجم (Shamshi-AdatV 810- 823 قبل از میلاد) بود و اسم آسوری سمیرامیس به نام سامورامات (Sammourmat) بوده که به نام پسر کوچکش آداد-نی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناری سوم (Adad-Ninari III) سلطنت نموده است.

سمیرامیس سرزمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مردابی اطراف رودخانۀ فرات را با انجام عملیات عظیم و فوق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌التصور خشک نمود و زیباترین شهر باستانی را به نام بابل (Babylone) با کاخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عالی و باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های معلق در آنجا بنا نهاد که یکی از عجایب هفتگانۀ عالم شد. تمام سرزمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مدی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، پارسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، آرمن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و اعراب را تسخیر و با تحت انقیاد درآوردن مصر و لیبی، تمام آسیل را تا رودخانه سند تحت تسلط خود درآورد.

فتوحات او با شکستی که در کنار رودخانۀ سند خورد، متوقف گردید و به علت غرور زیادی که داشت نتوانست این شکست را تحمل کند و از سلطنت به نفع پسرش نی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نیاس (Ninias) صرف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظر نمود. سمیرامیس بعد از ۴۲ سال سلطنت پرافتخار از دنیا ناپدید شد و بنا به گفتۀ افسانه، به شکل کبوتری به آسمان پرواز نمود (کلمۀ Semiramis در زبان آسوری به معنی کبوتر است، بنا به گفتۀ والرماگزیم Valere-Maxime مورخ و داستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نویس لاتن معاصر اولین امپراطور رومی به نام تیبر Tibere). سمیرامیس دارای زیبایی بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظیری بود. روزی در پایتخت او بلوایی برپا شد و در همان موقع سمیرامیس در قصر خود مشغول حمام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفتن بود. سمیرامیس برای برقراری نظم تنها کاری که کرد این بود که خود را لخت با زلف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پریشان به مردم نشان دهد. با این اقدام فوراً بلوا از میان رفت و نظم مجدداً برقرار گردید!

۵- در سوریه ملکۀ زنوبی (Zenobia)

زنوبی ملکۀ مشهور پالمیر (واقع در روسیه) بود. شوهر دوم او به نام اوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نات (Odenath) رئیس طوایف صحرای پالمیر بود. در هنگام جنگ در مقابل شاهپور اول پادشاه ساسانی امور جنگی و هدایت آن را بین خود و شوهرش تقسیم نمود. به علت حس جاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبی که در او وجود داشت، احتمالاً شوهرش بر اثر تحریک او کشته شد و او به نام پسرش وابالات (Vaballath) عهده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار امور حکومت گردید و در سال ۲۶۷ میلادی عنوان ملکۀ شرق را پیدا نمود. بدون اینکه از روم اطاعت نماید قلمرو خود را از یک طرف تا حدود فرات و از طرف دیگر به مدیترانه توسعه داد. سوریه را تسخیر و حتی مصر و قسمتی از آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد.

در عین حال اشتغال به امور فرهنگی را نیز از نظر دور نداشت. آداب و رسومعرب را با فرهنگ یونانی و علوم نظامی رومی مخلوط نمود. دربار او محل ملاقات شعرا و فلاسفه و پناهگاهی برای مسیحیانی که مورد ظلم در نقاط دیگر قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفتند، گردید و در مدت کوتاه حکومت خود پالمیر را به صورت پایتخت شرق درآورد. به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که قبلاً نیز اشاره شد چون نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست تحت تسلط روم درآید، اوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ین امپراطور روم (Aurelien از سال ۲۷۰ تا ۲۷۵ که دیوار روم را بنا نهاد و هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اکنون خرابه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آن باقیست) به پالمیر لشکر کشید و نیروی پالمیری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را در محلی به نام امز (Emese) واقع در سوریه شکست داد و پالمیر را محاصره و ملکۀ شرق مجبور شد خود را تسلیم نماید.

زنان جنگاور مشهور تاریخ – قسمت دوم

اوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ین پالمیر را خراب نمود (خرابه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آن در قرن ۱۷ کشف شد ولی دارای ارزش هنری نیست). بدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترتیب او را دستگیر و به رم بردند. نام حقیقی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش بت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زبینا (Betzebina) بود. بعضی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند هنگامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که او را به رم می‌بردند، در کنار راه رها کردند که از گرسنگی هلاک شود. ولی به عقیدۀ عدۀ دیگر اوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لی-ین برای باشکوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادن فتح خود، او را به رم برد و زندگی خود را در ویلایی که به او داده بودند، به سر آورد.

زنان جنگاور مشهور تاریخ – قسمت دوم