دکتر اندرو گرو، مغز متفکر شرکت Intel


شرکت معظم اینتل، یکی از برترین تولید کننده‌های ریز پردازنده در جهان هست که توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات امروزی، مدیون تلاش‌های بی وقفه این شرکت در تولید سخت افزار و تحت مدیریت مؤثر دکتر اندی گرو می‌باشد.


ویدیو مرتبط :
مغز متفکر

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مکانی در خواب و بیداری؛ گفت و گو با مایکل استایپ،مغز متفکر «R.E.M.»



 

 

 

مکانی در خواب و بیداری؛ گفت و گو با مایکل استایپ،مغز متفکر «R.E.M.»

 

 

مایکل استایپ ۵۱ ساله مغز متفکر گروه «R.E.M.» است. استایپ هنرمندی همه فن حریف است؛ خواننده و ترانه ساز است، عکس می گیرد، فیلم تهیه می کند و در حوزه کاری اش از فعالیت های انسان دوستانه هم غافل نیست. یکی از هوادارن او و گروهش، کرت کوبین، نفر اول گروه گرانژ سیاتلی «نیروانا»، بود که کمی پیش از مرگش گفته بود: «R.E.M.» شاید بهترین گروه حال حاضر دنیا باشد. نمی دانم چطور چنین موسیقی ای می سازند. شهرت مثل موم در دست شان است و همین طور به کارهای طلایی خودشان ادامه می دهند.» در مصاحبه ای که می خوانید، استیون ام. دئوسنر از سایت «پیچ فورک میدیا» با سوال های به جای خودش قصد دارد همین راز سر بسته برای کوبین را آشکار کند.

چه دلیلی داشت که برای تهیهٔ این آلبوم به سراغ جک نایف لی، تهیه کنندهٔ سرشناس ایرلندی، رفتید؟

حقیقت اش را بخواهید اِج (Edge) از گروه «U۲» بود که ما را به همکاری با جک نایف تشویق کرد. جک پیش از این با گروه «U۲» همکاری کرده بود و اِج فکر می کرد همکاری ما با جک نتیجه درخشانی خواهد داشت. وقتی که من و بچه ها (پیتر باکِ گیتاریست و مایک میلز نوازندهٔ گیتار بیس) جک را دیدیم، متوجه شدیم که انسانی باهوش و رُک است. از همان ابتدا به نظر می رسید که نتیجه کار خیلی خوب از آب درخواهد آمد.

مگر جک در حین کارش چه ویژگی های خاصی از خودش نشان می داد؟

به نظرم جک سبک کاری خاص خودش را دارد اما ویژگی مهم و اساسی او شاید همان روش مستقیم و شفاف او در برقراری ارتباط با دیگران باشد که ما هم برای ضبط این آلبوم دقیقا به آن نیاز داشتیم. علاوه بر این، جک در پی ضبط نواهای دنیای خاص خودش است و ترکیب نواهایی که مدنظر ما و او بود نتیجه جالبی داد. من از جنس نواهایی که مدنظر او بود و هیجانی که در حین انجام کارش داشت و هم چنین از روحیه یاری دهنده اش به اعضای گروه بسیار خوشم آمد. هدف او تنها این بود که گروه «R.E.M.» یکی از بهترین آلبوم هایش را به بازار عرضه کند. به نظرم تا حد بسیار زیادی به این هدف نزدیک شدیم.

به نظر می رسد جک نواهایی که در آلبوم های قدیمی شما شنیده ایم را برداشته و دوباره در بافت جدیدی در این آلبوم اخیر گنجانده است.

چنین کاری زمانی نتیجه داد که ما و جک توانستیم همکاری مان را به مرحلهٔ متوازنی برسانیم. خُب ما متوجه شده بودیم که طی ده سال گذشته در حین ضبط آلبوم هایمان بارها تمرکزمان را از دست داده ایم و در این میان هم فقط و فقط خودمان مقصر بوده ایم. ما با تهیه کننده ای محشر به اسم پت مک کارتی کار می کردیم که فقط مشکل اش این بود که سعی نمی کرد آن قدر کار کند تا ما هر سه نفر بر سر موضوعی به توافق برسیم یا جلسه های همفکری دسته جمعی برگزار نمی کرد. البته این را هم بگویم که کار او هم بسیار دشوار بود به خصوص سر ضبط آلبوم «دور خورشید» (Around the Sun، ۲۰۰۴) چون درست وسط کار بر روی این آلبوم بود که آلبومی از بهترین ترانه هایمان به بازار دادیم و بعد هم پا شدیم و رفتیم برایش تور هم گذاشتیم. بعد که سر کارمان برگشتیم هر چقدر که سعی کردیم دوباره به حال و هوای قبلی مان در حین ضبط آلبوم برگردیم نشد که نشد. کاملا تمرکزمان بر روی کار را از دست داده بودیم. این بار سعی کردیم به ریشه های موسیقیای مان برگردیم و هرکسی موظف بود به اصول اولیه ای که به واسطهٔ آنها نام موزیسین روی او گذاشته شده بود بازگردد. این شد که دوباره نواهایی که طی ده سال گذشته در آلبوم هایمان شنیده می شد را مجددا زنده کردیم و در اکثر مواقع وکال دوم را حذف کردیم. هر کسی نظرش را می گفت و هر چه داشت بدون هیچ گونه ملاحظه کاری رو می کرد و نتیجه کار همانی شد که می شنوید و به نظر خودم که آلبوم خیلی خوبی از کار درآمده.

منتقدان بسیاری تاثیرگذاری شگرف آلبوم و ایجازی که در ترانه ها وجود دارد را ستایش کرده اند. آیا چنین نظرهایی در مقایسه این آلبوم با آلبوم «دور خورشید» ارائه شده؟

باز هم نظرهایی از این دست خواهی شنید و من همین جا این را بگویم که ما قبول داریم که در حین ضبط «دور خورشید» تمرکزمان روی ترانه های آلبوم را از دست دادیم اما این را هم همیشه گفته ایم که ترانه های آن آلبوم را بسیار دوست داریم ولی احساس می کنم روشی که ما در حین ضبط ترانه ها در استودیو پیاده کردیم باعث شد که آلبوم آن قدرها مورد توجه قرار نگیرد.

می خواهم در مورد ترانهٔ «برای زیردریایی بخوان» (Sing for the Submarine) بپرسم چون به نظرم در این ترانه مشخصه هایی از ترانه های قبلی تان به گوش می خورد؛ انگار که دارید خودِ پیشین خودتان را مورد خطاب قرار می دهید یا سعی می کنید خودتان را توصیف کنید.

خُب قضیه ساده تر از این حرفهاست. آن ترانه نمایانگر دنیای خواب و خیال من است که با دنیای بیداری ام تفاوت های اساسی دارد. زمان داستان ترانه در آینده و در دوره ای پس از آخرالزمان می گذرد. همه چیز از هم پاشیده و بار دیگر به سرعت کنار هم جمع می شود و با نوار چسب و چسب مایع به هم چسبانده می شود. طرح جلد این آلبوم هم کُلاژی است که همین حس را القا می کند. کُلاژی که کار کرده ایم بیشتر نوعی ادای احترام به نگرش یک نوجوان نسبت به آینده است؛ این که اگر قرار باشد آینده شکلی داشته باشد، مثلا شبیه به این است که تصاویری را کپی بگیری و بعد آنها را ببری و دوباره به هم بچسبانی. درست است که ترانه را براساس خواب هایم ننوشته ام اما «برای زیردریایی بخوان» به همان دنیای خوابهایم تعلق دارد. اگر هم مولفه هایی از ترانه های قبلی مان دارد دلیل اش این است که اکثر ترانه ها به همین دنیای خواب تعلق دارند و خُب بیشترشان هم قرار نیست در قالبِ زندگی نامه ای خودنوشته باشند. ترانه از دوران پس از آخرالزمان حکایت می کند اما این دوران الزاما هراس آور و هولناک نیست. این چیزهایی که گفتم به نظرت اصلا معنی و مفهومی داشت؟

صد در صد.

«برای زیردریایی بخوان» در مورد انسانی است که تا آن حد در حالت بیمارگونه اش غرق شده که در حین وقوع رویدادی فاجعه آمیز برای خود و دلدارش راه گریزی از شهر در ذهنش خلق کرده و مسافت آن راه گریز با یک زیردریایی طی می شود که سوخت آن ملودی ها هستند. این الگوی ترانه «برای زیردریایی بخوان» است.

به عنوان نکتهٔ آخر، به نظرم ترانه های این آلبوم در اجرای زنده در تورهای آتی تان هم حسابی جواب بدهد.

راستش همین چند شب پیش که ترانه های این آلبوم را جلوی تماشاگران اجرا کردیم، حسابی جواب داد و از نتیجه کار هم راضی بودیم تا ببنیم در تورهایمان چه پیش می آید..../ سایت موسیقی ما