جورج اورول؛ خالق «مزرعه حیوانات»


اگر بخواهید لیستی از صفات و خصوصیات فردی نویسنده ای مثل «جورج اورول» را در یک کاغذ جمع آوری کنید باید محبوب‌ترین و شاخص‌ترین آن را گزینه های اخلاقی این نویسنده ذکر کنید.

برترین ها: اگر بخواهید لیستی از صفات و خصوصیات فردی نویسنده ای مثل «جورج اورول» را در یک کاغذ جمع آوری کنید باید محبوب‌ترین و شاخص‌ترین آن را گزینه های اخلاقی این نویسنده ذکر کنید که کلماتی مثل صادق، نجیب و قابل اعتماد را از آن جمله است که البته کمتر در نوشته های سابق برای این نویسنده استفاده شده است.

جورج اورول که در سال 1950 در سن 46 سالگی از دنیا رفت همیشه با واژه هایی مثل نویسنده و منتقد یاد می شد ولی کمتر کسی مثل «جاناتان رودن»، نویسنده جدیدترین بیوگرافی درباره اورول او را با صفاتی چون «متفکر و تحلیل گر» خطاب می کند و اعتقاد دارد بیشتر از یک رمان‌نویس و منتقد ادبی جورج اورول نماد روشنفکری و عقلانیت زمان خود بوده است و یکی از معدود نویسنده هایی است که در دهه 1930 میلادی در میان فضای تقلب و نیرنگ، نوشته هایش را بدون تحریف ارائه می کرد.

جورج اورول؛ خالق مزرعه حیوانات

از سویی او به خاطر نبوغش در مسائل اجتماعی و مکتب تساوی طلبی تحسین می شود و از سویی دیگر به خاطر روحیه وطن پرستی و عشق به ادبیات انگلیسی او را به فردی تبدیل می کند که در سالهای جنگ جهانی دوم به عنوان مرجع تحلیل های سیاسی و اجتماعی معرفی می شود.

در میان کسانی که در مورد مسائل سیاسی فکر می کنند و می نویسند اورول نویسنده ای است که با ظرافت خاصی ترس از حکومت های فاشیستی زمان خود را به زبانی ایدئولوژیک تبدیل می کند. همانطور که جاناتان رودن در کتاب «اورول امتحان نشده» می نویسد اگر جورج اورول که در ژانویه سال 1950 از دنیا رفت تا امروز زنده بود چگونه می خواست درباره مسائل روز دنیا تحلیل کند. آیا مدل سیاسی او علیه آنجلوساکسونی آمریکایی بود یا اینکه از اینها دفاع می کرد؟

معرفی

اریک آرتور بلر، داستان نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی بود. او را بیشتر برای دو رمان سرشناش و پرفروشش مزرعه حیوانات و هزار و نهصد و هشتاد و چهار می‌شناسند. این دو کتاب بر روی هم بیشتر از هر دو کتاب دیگری از یک نویسنده قرن بیستمی، فروش داشته‌اند. او همچنین با نقدهای پرشماری که بر کتاب ها می‌نوشت، بهترین وقایع نگار فرهنگ و ادب انگلیسی قرن شناخته می‌شود.

جورج اورول؛ خالق مزرعه حیوانات

اریک بلر در ۱۹۰۳ در شهر موتیهاری در ایالت بهار در هندوستان زاده شد. در همان دوران کودکی به همراه خانواده انگلیسی اش به انگلستان رفت. از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷ در کشور برمه در نیروهای پلیس مشغول شد. زندگی در محیطی طبقاتی در هند و انگلیس باعث نگاه ویژه او به پدیده فقر شد. موضوعی که مهمترین عنصر رمانها و نوشتارهای او را تشکیل می‌دهد.

در جوانی برای کسب تجربه مدتی را در بین فقرا، بی خانمانان و کارگران فصلی لندن و پاریس گذراند و بعضی مواقع در ظرفشویی یک هتل کار می‌کرد. در این زمان شروع به نوشتن تجربیات خود کرد که به نخستین کتابش آس و پاس‌ها در پاریس و لندن (ترجمه درست تر: فقر و دربدری در پاریس و لندن) انجامید. بی درنگ پس از این کتاب، به رمان نویسی پرداخت و دو رمان نخستش نیز بر اساس همین تجربیاتش در برمه (روزهای برمه) و انگلیس (دختر کشیش) شکل گرفت.

جورج اورول؛ خالق مزرعه حیوانات

اورول نیز مانند بسیاری از نویسندگان و روشنفکران اروپایی همعصر خود، در دهه ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. او در این جنگ مجروح شد و هرگز کاملاً بهبود نیافت و همین جراحت در نهایت به مرگ او انجامید. اورول کتاب درود بر کاتالونیا را بر اساس دیده‌های خود در اسپانیا نوشت.

هوای تازه واپسین رمان او پیش از آغاز جنگ جهانی دوم است. در سالهای نخستین جنگ به روزنامه نگاری و نقد کتاب پرداخت ولی در سال ۱۹۴۳ پس از مرگ مادرش کار بر روی رمانی که تا امروز به آن مشهور است یعنی مزرعه حیوانات (در ایران قلعه حیوانات) را آغاز کرد.

جورج اورول؛ خالق مزرعه حیوانات

رمان او به دلیل اشاره غیرمستقیمش به شوروی که آنزمان متحد انگلیس بود، تا یک سال چاپ نشد. با انتشار کتاب در ۱۹۴۵ در انگلیس و ۱۹۴۶ در آمریکا اورول به شهرت رسید. در چهار سال بعدی اورول به جزیره جورا در شمال اسکاتلند رفت و افزون بر ادامه کار ستون نویسی برای روزنامه‌ها، کار بر روی مهمترین و واپسین اثر خود هزار و نهصد و هشتاد و چهار آغاز کرد. مدت کوتاهی بعد اورول به دلیل بیماری مزمن ریوی اش در بیمارستان بستری شد. او در همان بیمارستان با سونیا برونل ازدواج کرد. هفت ماه پس از چاپ این کتاب، اورول در بیستم ژانویه ۱۹۵۰ درگذشت. به درخواست خودش، پیکرش را سوزانده و خاکسترش را در گورستانی گمنام و پرت در دهکده‌ای به نام ساتن کورتینی در نزدیکی آکسفورد به خاک سپردند. بر روی سنگ قبرش نیز هیچ اشاره‌ای به شهرت و نامی که بدان آوازه جهانی داشت (جورج اورول) نشد.

جورج اورول؛ خالق مزرعه حیوانات

بیشتر شهرت او وابسته به دو رمان پادآرمانشهری اش مزرعه حیوانات (به انگلیسی: Animal Farm) و هزار و نهصد و هشتاد و چهار است که تحت کنترل درآمدن زندگی و حتی افکار مردم را در جهان آینده توصیف می‌کند. او در این کتاب مدل حکومتی اتوپیامحورانه (آرمانشهری) که در نیمه نخست سده بیستم بسیار محبوب بود را به چالش کشیده و نشان می‌دهد که چگونه بهشت ادعایی انقلاب‌های مردمی نهایتاً به دوزخی ابدی و غیرقابل تحمل تبدیل می‌شود.

در واقع هر دو کتاب مزرعه حیوانات و هزار و نهصد و هشتاد چهار دارای یک محتوا و به ویژه در نقد مدل حکومت کمونیستی است و تنها فرم دو کتاب متفاوت است. کتاب نخست غیرمستقیم تر و کتاب دوم که چهار سال پس از آغاز جنگ سرد چاپ شد، صریح تر سیستم‌های توتالیتر (تمامیت خواه) را به نقد می‌کشد.


1984: «ناظر کبیر تو را می نگرد!»

جورج اورول؛ خالق مزرعه حیوانات

«یکی از روزهای بسیار سرد ماه آوریل بود و ساعت‌ها برای اعلام ساعت، سیزده بار نواختند.»

این سطر اول رمان ۱۹۸۴ است، رمانی که ۶۰ سال از زمان انتشارش می‌گذرد.

شاید فکر کنید که اورول بی هیچ دشواری و رنجی این کتاب را به رشته نگارش درآورده است، اما اگر فقط نگاهی به دست‌خط اولیه کتاب بیندازید، آثار وسواس و آشفتگی فکری او، با نوشته‌هایی به رنگ‌های مختلف و اصلاحات متعدد، نمودار است.

۱۹۸۴ رمانی است که هیچگاه کهنه نمی‌شد و داستان آن برای ابد تازه جلوه می‌کند و هر کسی گمان می کند که کتاب برای عصر او نوشته شده است. با ۱۹۸۴، اصطلاحاتی مانند «برادربزرگ» به واژه‌های روزمره مردم و مطبوعات تبدیل شدند.

۱۹۸۴ تا به حال به بیش از ۶۵ زبان مختلف برگردان شده است و میلیون‌ها نسخه از آن به فروش رسیده است و در نتیجه آن، جورج اورول به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان رسید.

«جهان اورولی»، هم‌اینک اصطلاحی است که به صورت خلاصه توتالیتاریسم و نظام‌های سرکوب‌گر را توصیف می‌کند. ۱۹۸۴ رمانی است که داستان وینستون اسمیت را روایت می‌کند، فردی که نماد یک شهروند عادی دگراندیش در دنیاهای اورولی است.


ویدیو مرتبط :
حیوانات مزرعه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چرا باید کتاب مزرعه حیوانات را خواند؟


دسته ای از نویسندگان هستند که با اولین کتابشان به اوج قله های شهرت می رسند و جماعت بسیاری از خوانندگان از همان نقطه شروع شیفته آنها شده و تا پایان همپای کتاب های عمدتا دنباله دار آنها می مانند که ما فعلا با آنها کاری نداریم.





همشهری جوان:
دسته ای از نویسندگان هستند که با اولین کتابشان به اوج قله های شهرت می رسند و جماعت بسیاری از خوانندگان از همان نقطه شروع شیفته آنها شده و تا پایان همپای کتاب های عمدتا دنباله دار آنها می مانند که ما فعلا با آنها کاری نداریم. در این مجال روی سخن ما با ان یکی دسته از نویسندگان است، آن زحمتکشان عرصه ادب و هنر که رنج بسیار می برند. در خانه های استیجاری میان کاغذهای مچاله شده که همه جا روی میز افکارشان پخش و پلا شده اند، ناغافل ایده ای نو به ذهن شان خطور می کند که نه فقط اسباب مهاجرت از آن بیغوله ای که در آن بیتوته کرده بودند را فراهم می کند، بلکه ناشران، مترجمان، فیلمسازان و انیمیشن سازان دهه های آتی هم از قبل آنها به نان و نوایی می رسند.

بله، جورج اورول؛ او از آن دسته نویسنده هایی است که پس از خلق آثار متعددی مثل آس و پاس در پاریس و لندن، دختر کشیش، روزهای برمه که البته همگی آنها بعدها مورد اقبال بیشتری قرار گرفتند، در آخرین سالهای زندگی نسبتا کوتاهش داستانی سمبلیک و ضد استبدادی نوشت که به یکباره سر از همان قله های کذا درآورد و اگر کتابش را نخوانده باشید، حتما کارتون مزرعه حیوانات را دیده اید! در اینجا به بهانه انتشار نسخه مصور رمان مزرعه حیوانات که با ترجمه احمد کسایی پور و تصویرگری های تماشایی رالف استیدمن این روزها در بازار کتاب ما موجود است، سری به این اثر درخشان زدیم.

رمان مزرعه حیوانات (یا در ترجمه های دیگر: قلعه حیوانات) احتمالا نیاز به معرفی چندانی ندارد. اثری هجوگونه که در نقد جامعه طبقاتی روسیه تزاری و اندیشه های استبدادی و مارکسیستی بود و با آن زبان ساده، روان و قابل فهمش بدل به یکی از سبملیک ترین و جنجالی ترین رمان های معاصر شد که به همراه فیلم های اقتباسی از آن، نه فقط جامعه روشنفکر را هدف قرار داد، بلکه حتی به لطف ساخت انیمیشن های جذاب و متعدد، در بازه های زمانی متفاوت طیف های سنی مختلفی را هم درگیر حرف های قلمبه و سلمبه ای کردکه پشت ادا اطوارهای نمکین مرغ و خروس ها، خنگ بازی های الاغ و ریاست طلبی خوک های مزرعه پنهان شده بود.

چرا باید کتاب مزرعه حیوانات را خواند؟

برای آنها که نخوانده اند و هیچ کجا ندیده اند

فرض می کنیم اشخاصی باشند که تا به حال سری به رمان مزرعه حیوانات نزده اندو از توطئه مرغ و خروس ها و گاو و گوسفندان آغل نشین، علیه آقای جونز (صاحب مزرعه) چیزی نشنیده اند و حتی در کل فامیل دور و برشان هم بچه ای نبوده که آنها را وادار به نظاره انیمیشن معروف و اقتباسی از آن کتاب کند. این مطلب برای آنهاست که به کل از چند و چون قضایا بی خبرند.

داستان مزرعه از این قرار است که روزی حیوانات مظلوم و ستمدیده مزرعه، در اقدامی از پیش طراحی شده، آقای جونز صاحب مزرعه را سرنگون کرده و خود اداره امور آنجا را برعهده می گیرند. قوانین جدیدی وضع می کنند که مهم ترین شان اینهاست (همه حیوانات با هم برابرند، هیچ حیوانی دیگری را نمی کشد و چهارپا خوب است و دوپا بد). همچنین با توجه به توانایی هایی که دارند، پست های مختلف را میان خود تقسیم می کنند اما پس از آن تنها اندک زمانی آرامش بر مزرعه سایه می اندازد و طولی نمی کشد که آتش اختلاف و زیاده خواهی میان خود آنها هم شعله ور شده و اوضاع بار دیگر به بدی سابق می شود تا جایی که شعارهای فوق الذکر به «همه حیوان ها با هم برابرند اما بعضی برابرترند، هیچ حیوانی بی دلیل دیگری را نمی کشد و چهارپا خوب و دوپا بهتر» تبدیل می شود.

جورج اورول چه می خواهد بگوید

کتابی که تاکنون به بیش از 70 زبان ترجمه شده و میلیون ها نسخه از آن در دست هوادارانش در گردش است، با نثری ساده و با زبانی نمادین و آغشته به تیغ برنده طنز، حاصل تجربیات نویسنده است که در جامعه به شدت طبقاتی انگلستان رشد کرد و همان موقع هایی که هیتلر بلندپروازی های نژادپرستانه اش را شروع کرده بود، اورول جوان هم یادداشت هایش را از ستم هایی که در این گیرودار به طبقه محروم وارد می شد، کامل می کرد.

این تجربیات و دستنوشته ها نهایتا بدل به کتابی شد که نه تنها تفکرات استالین و هر دیکتاتور دیگری را به نقد کشید، بلکه در عمل با پاک کن هجوآمیزش تارهای قدرت پوشالی که پشت لب های استالین و امثالهم سبز شده بود را محو کرد.

کتابی نمادین که در آن مزرعه مانور نماد روسیه تزاری است، آقای جونز همان تزار روس است، باکسر اسب پیر داستان هم جلوه ای از طبقه کارگر جامعه است، خوک ها هم همان سوسیال دموکرات ها هستند و قس علی هذا. نهایتا بسیاری از نویسندگان اورول را وجدان بیدار نسل خود قلمداد کردند که زبان گویای طبقه محروم شده بود.

چرا نسخه مصور مزرعه حیوانات!

شاید تا به حال برایتان پیش آمده باشد که پس از خواند چند صفحه از یک کتاب آنچنان به درونمایه، شیوه روایی کتاب، مهارت محیرالعقول نویسنده آن یا هر چیز دیگری از آن دل ببندید و در همان اول مطالعه دلتان لک زده باشد که ناشر محترم در سلیقه اش ولخرجی نموده و در صفحات آغازین کتاب چیزی از حواشی اثر، مقدمه، نقد یا دستنوشته ای از نویسنده آن قرار داده باشد؛ آرزویی که عموما با چند تورق معکوس به آسانی بر باد می رود. از طرفی هم بعید به نظر می رسد حذف همان چند صفحه آغازین، تاثیر چندانی در افزایش وسعت جیب های ناشران داشته باشد و ما این عمل بی بدیل در جهان که در کشورمان مد شده است، به پای خساست در سلیقه می گذاریم و بس.

اما خوشبختانه در نسخه مصور کتاب مذکور، نشر ماهی سنت شکنی کرده و مقدمه ای که جورج اورول در سال 1984 بر چاپ اوکراینی اثر نوشته بود را ترجمه کرده و در آغاز کتاب آورده است؛ مقدمه ای که خیلی ها آنرا کامل ترین سند در فهم طرز تفکر اورول می دانند.

گذشته از اینها شما در این نسخه با هنرنمایی رالف استیدمن آشنا خواهید شد، البته اگر نقاشی های منحصر به فردش را در نسخه های مصور آلیس در سرزمین عجایب و جزیره جنگ ندیده باشید.

عصیان نقاشی ها

قبل از اینکه نسخه مصور مزرعه حیوانات را تهیه کنید، باید به عرضتان برسانیم قرار است پس از خرید این کتاب نفیس با نقاشی ها و تصویرسازی های چه کسی روبرو شوید. رالف استیدمن از آن دست نقاشانی است که اگر قرار باشد تصویری از یک نبرد خونین بسازد، ترجیح می دهد از اصل جنس در خلق اثر هنری اش استفاده کند! بنابراین اگر با لکه های قرمز رنگ پاشیده شده روی نقاشی هایش روبرو شدید بدانید که یک جای کار با آثار هنرمندان دیگر به شدت متفاوت است.

البته این مطلب از سه جهت برای ترساندن خوانندگان نگاشته نشده است؛ اول اینکه شما مسلما نسخه کپی آن نقاشی ها را در اختیار دارید، دوم از این حیث که رالف در گذشته از رنگ های حیوانی و برای مضامین خاص استفاده می کرده و سوم اینکه شاید آقای استیدمن دست از روال گذشته اش برداشته و مواد مورد نیاز، از دکان های معمول برای این کار در انگلیس تهیه شده باشد.

اما به هر تقدیر یک مسئله به عنوان امضای خاص استیدمن در آثارش همیشه وجود داشته و خواهد داشت. پرخاشگری و عصبانیتی که به وضوح در نحوه پاشیدن رنگ روی کاغذ سفید دیده می شود و ضربه های قلم روی صفحه بخت برگشته که حتی با نگاه کردن معمولی هم صدایش شنیده می شود!

مزرعه یا قلعه؟

ترجمه های متعدد از این کتاب در ایران موجود است که از آن جمله می شود به ترجمه امیر امیرشاهی اشاره کرد که توسط انتشارات جامی نشر و توزیع شد و همچنین از ترجمه جدیدتر آن که با قلم صالح حسینی و معصومه نبی زاده با حمایت انتشارات دوستان به سرانجام رسید یاد کرد، که اولی آن را به قلعه حیوانات و دومی به مزرعه حیوانات به فارسی برگردانده اند. حمیدرضا بلوچ هم این کتاب را با عنوان قلعه حیوانات توسط نشر مجید منتشر کرده است.

مزرعه از روی طرح

ویژگی ترجمه و چاپ جدید «مزرعه حیوانات» مصور بودن آن است که کتاب با تصاویر رالف استیدمن، طراح انگلیسی معروف همراه شده. استیدمن این تصویرها را برای 50 سالگی «مزرعه حیوانات» کشیده بود. این تصویرگر که شخصیتش مانند خطوطی که می گذارد پییچده است، در طرح هایش آزادانه و با قدرت خط می کشد، رنگ می گذارد و نتیجه تصاویری می شود که می توان مدت ها به آنها خیره شد و محو خطوط ریز و درشتی شدکه طرح را به وجود آورده اند. زندگی مصور زیگموند فروید از دیگر آثار این تصویرگر است.

چرا باید کتاب مزرعه حیوانات را خواند؟

وصیت تحریف شده

در وصیتنامه اش نوشته بود که نباید هیچ زندگینامه ای از او نوشته و منتشر شود. اصلا از زندگینامه خوشش نمی آمد. یک بار در سال های 1940، وقتی که هنوز زندگی اشرافی داشت، به مستخدمش گفته بود خودش تنها کسی است که می تواند یک زندگینامه خواندنی بنویسد. یک بار هم به یکی از دوستانش گفت که می ترسد زندگینامه اش پر آب و تاب یا «به شکل زننده ای هیجان انگیز» از آب دربیاید. او از هر چیز پر آب و تابی بیزار بود. عجیب اینکه در تمام عمرش کاری جز جذب همین چیزهای پر آب و تاب انجام نداد.

اول شیفته امپراتوری بریتانیا شد و مدتی در شرق به میهنش خدمت کرد (خودش در بنگال به دنیا آمده بود) ولی بعدها از امپراتوری، از اشرافیت و از رودیارد کیپلینگ (شاعر استعمار) بیزار شد. مدتی کمونیست بود. بعدتر از اندیشه اشتراکی و استالین متنفر شد و در «مزرعه حیوانات» حکومت شوروی را به هجو کشید (می گویند حتی دوستان کمونیستش را هم لو داده). بعد عاشق هیتلر و شیوه حکومت او شد، اما با شروع جنگ جهانی از هیتلر هم بیزار شد و این بار «1984» را در هجو فاشیسم نوشت.

زندگی اریک آرتور بلیر (نام واقعی اورول) پر است از همین تصمیمات غیرمنطقی، آنی و جنون آمیز. به جای رفتن به دانشگاه در اداره پلیس برمه مشغول به کار شد. به همراه آنارشیست های ناامید در اسپانیا جنگید ... در فضای ضد کمونیست بعد از جنگ به لندن برگشت... و با اینکه به شدت بیمار بود، در جایی از شهر اقامت کرد که یک نوع خودکشی بود، در حاشیه صنعتی شهر، درست در میان کارگرها.

پزشکش گفته بود باید نوشتن را کنار بگذارد و به مفاصل دستش استراحت بدهد اما اورول دستش را با گرمای شمع نرم می کرد و دست کم هفته ای سه نقد کتاب و یک مقاله برای روزنامه ها می نوشت و به علاوه روی نوشتن «مزرعه حیوانات» و «1984» کار می کرد و با خونسردی مرگ را انتظار می کشید.

در همین دوره بیماری و ممنوعیت نوشتن بود که آن نثر جادویی را پیدا کرد که هنوز هم در زنگ انشای مدارس انگلیس به بچه ها تدریس می شود. خودش البته از این هم متنفر بود. در یادداشتی برای همسرش نوشته بود که دارد از قصد بد می نویسد تا کسی به نوشته هایش به شکل یک متن ادبی نگاه نکند. «وقتی کار نوشتن یک کتاب را شروع می کنم، منظور من آفرینش ادبی نیست. می نویسم چون می خواهم دروغ ها را برملا کنم.»

به یک دوست دیگر وصیت کرد نگذارد «1984» را در بخش ادبیات یا تخیلی کتابخانه ها طبقه بندی کنند. هیچ کدام از وصیت های اورول عملی نشد. حتی اینکه گفته بود روی سنگ قبرش، فقط این یک جمله را از «قلعه حیوانات» بکنند: «همه برابرند اما بعضی ها برابرترند».