چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
جواد یساری: فقط به من مجوز نمیدهند!
آدرساش را پیدا کرده بودم. میخواستم بروم و ببینماش. دیدن خوانندهای که سالهای سال است در ذهن و زبان مردم سرزمین من جایش را حفظ کرده و برخلاف بسیاری دیگر، هیچ تاریخ مصرفی هم ندارد. میگویند «جواد» است.
همینطور که در کوچه راه میرفتیم و چشممان به تابلوی مغازهها بود، به «میترا سپهری» گفتم اینجاست! «فروشگاه یساری». چشم انداختیم و از پشت شیشه دیدیماش که با تلفن حرف میزد. وارد شدیم، سلام کردیم، نشستیم و گپ زدیم. گرم و صمیمی و مهربان. دلش گرفته بود اما همچنان خودش بود و و میگفت: «من همینام». ماحصل دیدار با جواد یساری در ادامه بخوانید.
شما مگر چه مشکلی دارید که ممنوعالکار هستید؟
هنوز اقشار مختلف مردم صدا و سبک شما را دوست دارند و میشنوند. مساله مهم اینجاست که هیچ وقت هم صدا و کار شما مشمول زمان و مد نشده است.
باور کنید اگر کاستی از من منتشر شود، چند میلیون نسخه تیراژ خواهد داشت. با این حال من هستم و برنامه هم اجرا میکنم. بعد از ۱۸سال، امسال عید فقط ایران بودم. هر سال برای اجرا میروم. من کار خودم را میکنم. دو سال پیش یک آلبوم بیرون دادم. اما واقعیتاش را بخواهید، خیلی خرج دارد. که چی بشود؟ من اصلا نمیروم ارشاد که بخواهم درباره مجوز کارم حرف بزنم. چون نتیجهاش را میدانم. من حتی اگر قتل هم انجام داده بودم، باید بعد از ۳۰ سال آزاد میشدم. من نه سیاسی بودم و نه مثل دیگران کارهای آنچنانی انجام دادم. من توی این خطها نبودم.
مردم کارهای گذشتهتان را خیلی بیشتر دوست دارند و هنوز که هنوز است آنها را زمزمه میکنند.
دلیلاش این است که شخصیتهای خوبی که من در گذشته با آنها همکاری داشتهام، همه مردهاند. جای اینها دیگر کسی نمیآید. این قانون طبیعت است. الان بیشتر جوانها از این «معر»ها دوست دارند. موسیقی اینها نیست. کسانی هم که مرا دوست دارند، مرا این طرف، آن طرف میبرند.
شما یک شهرت پنهان و عجیب و غریبی دارید که من در کمتر کسی دیدهام.
این را به فال نیک بگیرید. وقتی به فرودگاه میروم مسئول آنجا مدارک من را میبیند. از ته دلش با من حرف میزند و به من لطف میکند. رازش این است که کارهایی که من بیرون دادم. بیحساب نبوده است. من «سپیدهدم» را وقتی منتشر کردم و جاودانه موسیقی ایران شد. «بچهها» را منتشر کردم صدها هزار طلاقی که در شرف وقوع بود، به خوبی و خوشی به آشتی تبدیل شد. «قصه مرد منتظر» که هنوز جوانها دارند گوش میدهند.
از هر پنج جوان، دو نفر از من خوششان میآید، اما اگر خوشاش میآید، با تمام وجود پای این علاقهاش میایستد.«صبر ایوب» که همیشه هر جا میروم، مردم از من این آهنگ را میخواهند. این هدیه خداوند است. من ورزشکار تیم ملی کشتی هم بودهام و راهم را براساس باورم انتخاب کردم. وقتی شعری به من میدهند، باید معنیاش را با تمام وجودم بفهمم و درک کنم تا بتوانم آن را بخوانم. این میشود که شنوندههای من آن چیزی که می گویم را باور میکنند و میدانند که از ته دل میخوانم. باور کنید شعر «مادر» را هزاران مادر در خانه و در خلوت خودشان گوش میکنند.
شما از روز اول همین جواد یساری بودهاید و امروز هم که من اینجا هستم، شما را همانی میبینم که همیشه در ذهنم داشتم. هیچ چیز نتوانسته شما را تغییر بدهد.
این برای من خیلی لذتبخش و البته قابل احترام است…
همین که ادا در نمیآورید و…
آفرین…شما به جا و مغازه من نگاه کن. از این مغازه من بفهم. اینجا محله من است. من همین محله شاپور، در بازارچه قوامالدوله به دنیا آمدم. کشتی هم میگرفتم دوست داشتم با مردم باشم. حالا بگویند کلاساش پایین است. من از شعار دادن و این چیزها بدم میآید. آدم باید همانی باشد که به دیگران نشان می دهد. من همین الان هم رفیق کلاس بالا دارم، هم کلاس پایین. نوارهایی که میزدم از پایین شهر تا بالای شهر همه گوش میدادند. عشق من است که با مردم باشم. تا امروز هم دمشان گرم. حتی دلم نمیآید این مغازهام را بفروشم. میبینید که، من اینجا کاری نمیکنم. از ۱۰ صبح تا ۱۲ میآیم. تبلیغ زیاد هم مردم را اذیت میکند، هم هنرمند را. نه مصاحبهای میکنم، نه چیزی. خلوت خودم را دارم و با مردمی که میبینم کیف میکنم و عشق. اما از مسولان خیلی دلخورم. من یک بچه مسلمان و بچه هیاتی شش دانگ هستم. چه ضرری برای کسی دارم که من هم بتوانم فعالیت کنم؟
وقتی کسی میگوید که خواندنتان و خود شما«جواد» هستید ناراحت نمیشوید؟
نه. من همین هستم. نمیتوانم طور دیگری و سبک دیگری باشم. بلد هم نیستم دروغ بگویم یا وانمود کنم. خیلی از دوستان آهنگساز کارهایی آوردند که بخوانم اما راستش دیدم از این «دیشدیش»هاست، گفتم شرمنده. خیلی برای کارم و البته برای مردم ارزش قائل هستم. این سبک من است و نمیخواهم آن را عوض کنم. این دوست ما گفت الان مردم از این جور کارهای «دیش دیش» دوست دارند. گفتم شرمنده، اهلاش نیستم. مردم میآیند اینجا و ما کلی با هم عشق میکنیم. مثل همینهایی که میبینید میآیند و میروند. اینجا هم به عشق اینها میآیم. مگر «فردین» چه مشکلی داشت؟ فردین ریشه لوطیگری و مرام و معرفتها را نشان میداد. این فرهنگها از دل مردمی بیرون آمده که پول وجه تمایز آدمهایش نبود. اما حالا ببینید چند سال است چه اتفاقی افتاده است. به هر کس میگویید سلام میگوید پولاش را باید بدهی. همه چیز شده پول.
با دوستانتان رفتوآمد دارید؟
از دوستان هم دورهای من دیگر کسی نمانده است. همهشان مردهاند. آغاسی بود که او هم مرد. با فوتبالیستها خیلی رفیقم ولی نمیخواهم رفتوآمد داشته باشم. خیلی گوشهنشینام. خود هم میدانم همهاش ضرر است. من با کسی عکس نمیگیرم و زیاد جای شلوغ نمیروم. یک جایی رفته بودم عروسی یکی از عزیزان. نمیدانید چه خبر شده بود وقتی فهمیدند که من میروم. ۵ هزار آدم آمده بودند آنجا که من را ببینند. برایم این افتخار است. من جلوی این مردم مسئولیت دارم. ۶۸ سال دارم اما هنوز صدایم را نگه داشتهام به عشق این مردم، به عشق این سرزمین. نصف عمر و جوانیام از بین رفت. انتظار دارم مسئولان من را تشویق کنند که کارم را ادامه بدهم، چون مشکل و مساله خاصی نداشته و ندارم.
هیچ وقت فکر رفتن به سرتان زده است؟
نهخیر. من اینجا را دوست دارم. کسی خانهاش را رها نمیکند. خیلی جاها برای مسافرت رفتهام. به غیر از یکی دوکشور مثل آمریکا. البته از همان اول از آمریکا بدم میآمد. باور کنید هیچ جا ایران نمیشود. با همه گرانی و مشکلاتی که مخصوصا این چند سال اخیر، و بهویژه بالارفتن قیمت دلار پیش آورد. شما نگاه کن ببین به چه قشنگی نشستیم و با هم گپ میزنیم و داریم لذت میبریم. از ایران بروم بیرون دق میکنم. خارج از ایران این حرفها نیست. فقط کار میکنند تا خرجشان را در بیاورند. «اگر شهد و شکر غربت بنوشید….به مانند گدایی وطن نیست». من نمیتوانم بروم. نمیخواهم که بروم.
چند بچه دارید؟
سه تا بچه داشتم. رضا، مهدی و مجید. اما الان دو تا دارم. مجید را از دست دادم. مجید واقعا نابغه بود. رضا پسرم که بلژیک است، گفت مجید را بفرستید بیاید اینجا. خلاصه رفت و آنجا با گاز حمام خفه شد و فوت کرد. مجید را آوردم و همین جا با کمال احترام در خاک خودش دفنش کردم. این را گفتم که چون پسرم بلژیک درس میخواند، برای رفتن مشکلی ندارم. گاهی هم میروم در کشورهای مختلف اجرا میگذارم. آلمان اجرا داشتم، بلژیک هم اجراهایی داشتم با ۳ هزار نفر جمعیت. من عاشق ایران هستم. همین امروز هم با این گرانیها و مشکلات بهتر از همه دنیاست. اینجا همدیگر را میبینیم و دور هم هستیم.
با چه شاعرانی کار میکنید؟
شاعری نمانده است. همه مردهاند. کارهای قدیمیام را با شعر کسانی مثل جوزانی اجرا میکردم که ترانه «مادر» را نوشته بود و شعرهای خوب دیگری برایم گفته بود. یک آقای دیگری هم هست به اسم آقای«جویباری» که دو تا از شعرهایش را خواندم در آلبوم دو سال پیش.من تا امروز یازده آلبوم منتشر کردم اما امروزه واقعا انتشار آلبوم هزینههای زیادی دارد که از توان من خارج است. اگر بخواهم آلبومی منتشر کنم حداقل ۶۰-۵۰ میلیون برایم تمام میشود. واقعا سخت است. من که کار نمیکنم، نمیتوانم از پس هزینههایش بربیایم. اسپانسر هم اگر باشد وقتی فروش نداشته باشد قدم جلو نمیگذارد.
شنیدم که مجلهای انگلیسی زبان، چند صفحهاش را به شما اختصاص داده؟
(از کشوی میزش مجلهای بیرون میآورد). بله. همین است. خیلی از مجلهها و مطبوعات خارج از ایران به من لطف داشتهاند. میبینید چند صفحه از من مطلب نوشته است. البته واقعا اینها آنقدر مرا خوشحال نمیکند. گاهی وقتها هم شبکههای خارج از ایران شیطنتهایی می کنند و به عنوان مصاحبهای از من را بدون اینکه از من اجازه بگیرند پخش میکنند آن هم به صورت تکه تکه. یکبار که این اتفاق افتاد من مسوول آن شبکه را تلفنی پیدا کردم و گفتم که این کار خیلی زشتی است و او هم معذرت خواهی کرد. به همین دلیل کمتر در مصاحبهای شرکت میکنم یا در فیلمی حضور پیدا میکنم. نمایشنامههایی هم به من به من پیشنهاد شده اما من قبول نکردم. من فقط از دوستانم می خواهم که حرمت من را نگه دارند و مث همیشه رفیق باشند و لوطی منش.
فکر میکنید سبک شما چه فرقی با دیگران دارد؟
سبک من یک سبک«خانوادگی» است. به نظر من این فرق من با دیگران است. موسیقی من را همه میتوانند گوش کنند. یعنی همه خانواده در کنار هم. هیچ چیز بدی در آن وجود ندارد. متاسفانه خیلی از موسیقیها این ویژگی را ندارند. برای همین است که سالهای سال است مردم به من لطف دارند و مرا فراموش نمی کنند.
ویدیو مرتبط :
تام یساری ( فرزند جواد یساری ) ههههههه
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
جواد یساری: بعد از مرگم به من مجوز میدن!
اخبار فرهنگی و هنری - جواد یساری: بعد از مرگم به من مجوز میدن!
جواد یساری یکی از شمایل موسیقی کوچه بازاری ایران است. یساری که در دهه 50 برای خود بروبیایی داشت در سالهای بعد از انقلاب هیچ گاه نتوانست به عنوان یک خواننده مجاز ظاهر شود و چاره ای ندید جز اینکه در برنامه های خصوصی و مجالس عروسی به آوازخوانی بپردازد.
یساری در تازه ترین گفتگوی خود که با مصطفی گلیاری در مجله "سرزمین پویا" منتشر شده سعی کرده بخشی از گلایه های خود درباره اینکه چرا هنوز که هنوز است مجبور است غیرمجاز بخواند را بیان کرده است.
بعد از انقلاب با موافقت دولت جدید جاهای سالم برنامه اجرا میکردیم
یساری درباره آخرین سالهای فعالیتش در قبل از انقلاب میگوید:«از سال 52 که کارم را شروع کردم تا سال 56 حدودا 5 تا آلبوم درآوردم که همه شون گرفت. آخریش "سپیده دم" بود که سال سال 56 منتشر شد. این کاست همه جا گل کرد و جایی نبود که گوش نکن.» به گزارش صبا یساری درباره ادامه فعالیتش در آن سالها می افزاید:« (سال بعدش انقلاب شد) و با موافقت دولت جدید میرفتیم جاهای سالم و برنامه اجرا میکردیم. نم نم اونم جمع شد و دیگه نذاشتن کار کنیم.»
نخوندنم باعث شد یک مقدار حواس پرتی پیدا کنم
این خواننده که به علت دوری از خوانندگی در برهه ای از زمان اختلال حواس پیدا کرده بود ادامه میدهد: «نخوندنم باعث شد یک مقدار حواس پرتی پیدا کنم. مثل قناری که نذارن بخونه مریض شدم. یه دوستی داشتم تو امیریه که مطب داشت. رفتم گفتم دکتر درد من اینه، توی خیابون اگه یه جا ببینم مردم واسه شعار دادن جمع شدن فکر میکنم اینا واقعی هستن و دارن منو تشویق میکنن. تو خونه فکر میکنم رو سن هستم و میزنم زیر آواز. دکتر گفت یه جوری سرت را گرم کن.»
یساری ادامه میدهد:«سه سال سرم را با کشتی گرم کردم. حالم خوب شد. یواش یواش موسیقی یه خورده شل شد و به قدیمیا مجوز اجرا دادن بیان بخونن. منم سه چهار بار رفتم تا مجوز بگیرم هی گفتن صبر کن.»
به آغاسی بعد از مرگ مجوز دادن
یساری درباره اینکه بالاخره چه زمانی مجوزدار میشود می گوید:«بعد مردنم (به من مجوز میدهند.) آغاسی هنوز زنده بود که ما از انجمن رشت شکایت کردیم به ارشاد و بعد بررسی کردن گفتن نعمت آغاسی بخونه ولی تا مجوز برسه آقانعمت رو کفن و دفن کرده بودن.»
یساری با اشاره به اینکه دوست دارد مجوزدار شود اظهار میدارد: «آدم دردشو به پدرش نگه به کی بگه. دولت مثل پدر آدمه. دوست دارم صدام کنن و بگن علت این که نباید بخونی، اینه تا دلم خوش باشه اما هیچی نمیگن و فقط میگن صبر کن... کاش باز بگن این خلافو داری و نباید بخونی اما اینو هم نمیگن.»
گاز حمام پسرم را گرفت!
خواننده قطعاتی مانند "پول سیاه" و "سپیده دم" درباره زندگی خانوادگیش میگوید: «48 سال پیش ازدواج کردم. دو تا بچه دارم. یکی 28 سالشه که بلژیک زندگی میکنه و یکی هم اینجا هست. یک پسر به اسم مجید هم داشتم که خیلی باهوش بود. سیزده ساله بود که رفت بلژیک و 15 ساله بود که گاز حموم گرفتش! مجید تو یک سال سه تا زبان خوند و شاگرد اول شد.»
احسان خواجه امیری و محمد اصفهانی را دوست دارم
جواد یساری درباره خوانندگان مورد علاقه اش اظهار میدارد:«گلپا، ایرج و محمد اصفهانی را دوست دارم. پسر ایرج (احسان خواجه امیری) هم خوب میخونه. همه چی گوش میکنم جز صدای خودم. میدونی چیه. به صدای خودم شک کردم. میگم لابد صدام عیبی داره که میگن نباید بخونه.»
اخبار فرهنگی و هنری - ایسنا