چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
تام کروز: شهرت دردسر و بلای جان است!
تام کروز بازیگر ۵۱ ساله سینما،با وجودعدم موفقیت مالی فیلمهای چندسال اخیر خود،همچنان درحال بازی در فیلمهای جدید سینمایی است.
با وجود آن که منتقدان و تحلیلگران اقتصادی سینما به این نتیجه رسیدهاند که تام کروز دیگر مثل گذشتههای نه چندان دور یک بازیگر موفق نیست، اما خود او چنین دیدگاهی ندارد.
تکیه منتقدان و اهل فن، بر روی فروش کم و پائین فیلمهای چند سال اخیر این بازیگر است. کروز هم در جواب میگوید این روزها به دنبال موفقیت مالی فیلمهایش نیست و بیشتر به نقشها و فیلمنامههای پیشنهاد داده شده اهمیت میدهد.
تام کروز در دهه هشتاد میلادی با بازی در فیلمهایی مثل تاپ گان، ریسکی بیزنس ،چند تا آدم خوب و روزهای تندر به شهرت رسید و در دو دهه هشتاد و نود، یکی از موفقترین بازیگران روز سینما بود.
منتقدان عقیده دارند وی جزو معدود بازیگران موفقی است که توانست برای یک مدت زمان طولانی ، در صدر چهرههای سرشناس باشد و این موقعیت را برای خود محفوظ نگه دارد.
کروز دوبار برای فیلمهای "متولد چهارم ژولای" و "تندر استوایی" نامزد دریافت جایزه نقش اول و مکمل در مراسم جوایز اسکار و گلدن گلوب شد، ولی هیچ وقت جایزه اسکار نگرفت. با این حال، او یک دو جین فیلم پر فروش را در کارنامه سینماییاش دارد.
فیلمهایی مثل شرکت ، مصاحبه با خون آشام ،جری مکوائر و مجموعه چندقسمتی ماموریت غیرممکن، از جمله این فیلم هاهستند . وی هم چنین در فیلمهای مستقل و غیر متعارفی مثل ماگنولیا، رنگ پول، آسمان وانیلی و چشمان باز بسته هم بازی داشته است.
جک ریچر او در روزهای پایانی سال 2013 فروشی متوسط در جدول گیشه نمایش سینماها کرد و در سال جدید میلادی اکشن علمی تخیلی فراموشی وی اکران عمومی میشود. تام کروز هم اکنون مشغول بازی در فیلم علمی تخیلی "کشتن تمام چیزی است که نیاز داری" است و قرارداد بازی در اکشن ماجراجویانه "ون هلسینگ" را هم دارد.
در خبرهاست که پنجمین قسمت "ماموریت غیر ممکن" هم قرار است تولید شود. در گفتو گوی اینترنتی زیر ، کروز به بحث درباره جبنههای مختلف کار هنری خود و زندگی خانوادگیاش میپردازد.
پدر شدن چه چیزهایی را به شما آموخت؟
مهمترین مسئله در ارتباط با یک بچه این است که از ته دل دوستش داشته باشی، حمایتش کنی و کمک کنی تا خوب بزرگ شود و برای خودش هویت و شخصیت پیدا کند. شما تا پدر نشوید، متوجه این موضوع نمیشوید و نمیدانید پدر و مادرتان در زمان بزرگ کردنتان چه حس و حالی داشتهاند.
به عنوان یک پدر، این مسئولیت اصلی من است که به فرزندانم کمک کنم تا مستقل بار بیایند و بزرگ شوند و از دانش و آگاهی کافی برخوردار شوند، باید کمک کنم دید درستی نسبت به زندگی و دنیا داشته باشند.
*برای سالیان طولانی، از مطرح ترین بازیگران روز بودهاید. آیا این موفقیت نتیجه مشورت کردن با اطرافیان است؟
ـ معمولاً چنین کاری نمیکنم . ترجیح میدهم درباره هر موضوعی خودم فکر کنم و بر اساس آن ، به یک نتیجه مشخص برسم. اگر احساس کنم به نتیجه درستی رسیدهام، با کسی دربارهاش صحبت و مشورت نمیکنم. هر تصمیمی که طی این سالها گرفتهام توسط خودم بوده است و مسئولیت درست یا غلط بودن آن را هم میپذیرم.
* هنوز هم خودتان را بازیگری میدانید که باید سر صحنه فیلمبرداری چیزهای تازه یاد بگیرد؟
ـ شیفته بازیگری هستم و اعتقاد دارم در همه حال ، باید چیزهای تازه را آموخت. هیچ وقت نمیتوانید ادعا کنید همه چیز را میدانید و دیگر نیازی به یادگیری چیزی ندارید. این موضوع فقط در رابطه با حرفه بازیگری صدق نمیکند. در زندگی عادی هم همین طور هستم. عاشق زندگی و یادگیری هستم و هر روز از زندگیام ، یک روز تازه است.
*وقتی جلوی دوربین فیلمبرداری میروید، چه حسی دارید؟
ـ هنوز هم پس از چهار دهه بازیگری، وقتی جلوی دوربین قرار میگیرم همان حس روزهای اول کار هنریام را دارم. کمی عصبی هستم و نمیدانم چکار باید بکنم. باید یکی دو روز بگذرد تا به حال و هوای صحنه فیلمبرداری عادت کنم.
البته این حس عدم اطمینان را دوست دارم و کمکم میکند تا نقشم را بهتر بازی کنم. در عین حال، این حس و حال یادآوری میکند که هنوز نسبت به کارم جدی هستم و بازیگری برایم به صورت یک کار پیشپا افتاده و باری به هر جهت در نیامده است.
*در زمانی که به عنوان یک سوپر استار شناخته شده بودید، نقش ران کویک سرباز کهنه کار جنگ را در "متولد چهارم ژولای" بازی کردید. نگران آن نبودید که این فیلم، موقعیت ستارهگونهتان را خدشه دار کند؟
ـ وقتی این فیلم را بازی میکردم، خیلی هامیگفتند داری کارنامه کاری خودت را خراب میکنی. میپرسیدند چرا بعد از موفقیت کلان "ناپ گان" به سراغ بازی در قسمت دوم آن نمیروم. اما من میخواستم خودم و تواناییهای بازیگریام را به چالش بکشم.
هدفم این نبود که یک عروسک خوش چهره باشم و میخواستم نشان دهم توانایی بازی در فیلمهای مستقل و نقشهای چالش برانگیز را هم دارم.
* یعنی میخواستید به صورت گزیده کار کرده و نقشهای خود را انتخاب کنید؟
ـ همیشه تلاشم در زندگی این بوده که همه چیز را با دقت انتخاب کنم و نسبت به انتخابهایم حساس باشم. از آن دسته از آدمهایی نیستم که بخواهم از این شاخه به آن شاخه بپرم و هرکاری را که پیش آمد، انجام دهم.
دقت میکنم که در حال انتخاب چه چیزی هستم و وقتی تصمیم به انجام کاری گرفتم، هیچ چیز جلودارم نیست. نمیخواهم بگویم برای تصمیمگیری درباره چیزها و کارهای مختلف،چندین ماه وقت میگذارم. اما همین انتخابها با دقت و سر فرصت انجام میشود.
* شهرت برایتان یعنی چه؟
ـ اوایل کار همه چیز خوب است و از این که مورد توجه هستی خوشحالی، البته آن روزهای اول کار، وقتی همه مرا نگاه میکردند کمی عصبی میشدم. اما بزودی میفهمی شهرت دردسر و بلای جان است، ولی دیگر نمیتوانی از عواقب آن خودت را خلاص کنی. باید با مشکلات مربوط به این مسئله هم کنار بیایی.
* نقشهای خود را چگونه انتخاب میکنید؟ ملاک و معیار برای انتخاب آنها چیست؟
ـ این انتخابها هریک دلایل خاص خودشان را دارند و بر اساس ملاحظاتی صورت میگیرند که تا حد زیادی، در ارتباط با زمان تصمیمگیری آن ها هستند. یک واقعیت این است که دوست دارم در نقشها و فیلمهای متفاوت بازی کنم و خودم را محدود یه یک چیز خاص نمیکنم.
کارم خیلی ساده است و خودم و کارم را سخت نمیگیرم. اوایل کار ،بازی در جلوی دوربین برایم جذابیت بسیار زیادی داشت و میخواستم هرچه بیشتر در حال بازی در فیلمهای تازه باشم و جلوی دوربین قرار بگیرم.
اما پس از مدتی، به این فکر افتادم که خودم را به چالش بکشم. در سالهای اخیر، به دنبال راههایی بودهام که کمک کند تا به موقعیتهای بالاتری برسم. همیشه میخواستم به عنوان یک بازیگر جدی شناخته شوم و مرا فقط ستاره فیلمهای پرفروش ارزیابی نکنند.
شاید برخی با دیدن فیلمهایم بگویند "تلاش دارد متفاوت باشد، ولی خیلی کار بزرگی نکردهاست." اما همین تحلیل هم برایم جذاب و قانع کننده است، زیرا نشان میدهد تلاشم برای متفاوت بودن از نگاه دیگران پنهان نمانده است.
* در فیلم آخرتان «جک ریچر» هم در نقش متفاوتی ظاهر شدهاید. درباره کاراکتر خود در این فیلم چه فکر میکنید؟
جک ریچر به اعتقاد من یک کاراکتر بزرگ است که نمونهاش را در کمتر فیلم سینمایی دیدهایم. او نه موبایل دارد و نه ایمیل و اصلا شبیه آدمهای امروزی نیست. از تکنولوژی بسیار دور است و همه کارهایش را به شیوه سنتی انجام میدهد،
نوع نگاه او هم کاملا متفاوت از نوع نگاه آدمهای امروزی است. میتوانم یک جورهایی او را با کاراکتر هری کالاهان فیلم «هری کثیف» با بازی کلینت ایستوود مقایسه کنم.
* در حرفه بازیگری از شیوه استلانیسلاوسکی که پیروی نمیکنید؟ بسیاری از بازیگران مطرح در این شیوه بازیگری درس آموختهاند.
جزو بازیگران اکتورز استودیو (مرکز مهم و اصلی بازیگری در آمریکا که شیوه بازیگری «متد» استانیسلاوسکی را آموزش میدهد) نیستم و از آن دسته کسانی نبودهام که به شیوه او بازیگری را یاد گرفته و در جلوی دوربین بازی میکنند.
سر صحنه فیلمبرداری تمام تلاشم این است که با آدمهای صحنه بیشترین رابطه کاری را برقرار کنم و نقشم را بر اساس قصه فیلمنامه بازی کنم.
* به عنوان آدمی که در یک جامعه و در بین آدم های دیگر زندگی میکنید، خواهان چه چیزی هستید!
من به عنوان یک آدم معمولی چه میخواهم؟ خواهان یک دنیای بدون جنگ و خونریزی هستم، دنیایی بدون وحشیگری و دیوانه بازی. میخواهم ببینم که مردم همه جهان، زندگی آرام و خوبی دارند. فکر نمیکنم چیز زیادی بخواهم و خواستهام غیر منطقی باشد. خوشبختی و راحتی را فقط برای خودم نمیخواهم و فکر میکنم این یک حق عمومی است.
* از این که تا به حال اسکار بهترین بازیگر مرد را نگرفتهاید و یا برخی از فیلم هایتان شکست تجاری خوده اند،چه حسی دارید؟
برای برنده یا بازنده شدن استانداردهایی دارم. پیروزی یا شکست یعنی چه و بر چه مبنا و میزانی آنها را میسنجیم؟ اگر در یک مسابقه بسکتبال شکست بخورم، برایم اهمیتی ندارد. اما اگر قرار باشد فیلمی سینمایی بر اساس این ماجرا ساخته شود، باید چه نگاهی به این موضوع داشته باشد؟
واقعیت این است که در کار سینما و بازیگری، همه چیز محدود به بازیگر نمیشود. چیزهایی مثل زمان اکران عمومی فیلم، بازاریابی آن و فیلمهایی که هم زمان با آن به روی پرده سینماها میروند، از جمله چیزهایی هستند که شما نمیتوانید در ارتباط با آنها دخالت و اعمال نظر کنید.
بهرحال، من هم از بازیهای مربوط به جدول گیشه نمایش اطلاع دارم و آنها را درک میکنم. دلایل زیادی برای موفقیت یا عدم موفقیت یک فیلم وجود دارد، که خارج از عهده و توان من به عنوان یک بازیگر است.
در عین حال، جایزه گرفتن را دوست دارم و فکر میکنم هر وقت زمان لازم و مناسب برسد، به من هم جایزه اسکار را خواهند داد.
* بین بازیگری و بزرگ کردن بچهها، کدام یک در اولویت قرار دارند؟
چه مشغول بازی کردن در یک فیلم باشم و چه در حال بزرگ کردن بچههایم، تمام تلاشم این است که کار محوله را به نحو احسن انجام دهم و از یادگیری چیزهای تازه وحشت نداشته باشم.
از آن دسته کسانی هستم که میگوید یا همه چیز یا هیچ چیز. وقتی علاقمند به انجام کاری میشوم، خودم را وقف آن میکنم و میخواهم بهترین کار ممکن را انجام دهم. از جوانی به دنبال ماجراجویی و یادگیری چیزهای مختلف بودهام.
بزرگترین نکته در ارتباط با بازیگر بودن این است که میتوانم زندگیهای مختلف و ماجراجوییهای متفاوت را تجربه کنم. با هر فیلم تازهای، چیزهای جدیدی را در ارتباط با زندگی، آدمها و حرفههای مختلف یاد میگیرم. بازیگری برایم مثل یک کلاس درس است. این حرفه کمک میکند تا در دنیای واقعی، زندگی بهتری داشته باشم و آموختههایم را در این زندگی عادی به کار گیرم.
* هنوز هم بازیگری را دوست دارید؟
آن چه را که انجام میدهم دوست دارم و عاشق کارم هستم. به کاری که میکنم افتخار میکنم. همان طور که گفتم وقتی قرار باشد کاری را انجام دهم، تا انتهای آن میروم، بازیگری هم همین طور است.
ویدیو مرتبط :
ستاره هایی که شبیه محمدرضا گلزار یک دختر ازشان خواستگاری کرد تام کروز، الولیس بریسلی و جان تراولتا؛
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
بوق آفریقایی و توپ اروپایی بلای جان بلاتر
با داغ شدن بازار تساوی در رقابتهای جامجهانی 2010، بازیکنان و سرمربیان تیمهای حاضر انگشت اتهام را به توپ جدید آدیداس و شیپورهای گوشخراش تماشاگران آفریقایی نشانه رفتهاند.
هرچند شیپور وو-وو-زلا واقعا اعصابخردکن است، اما توپ جابولانی هیچ مشکلی ندارد و تقصیر از بازیکنانی است که به اندازه کافی با این توپ تمرین نکردهاند.
این روزها بازار تساوی در رقابتهای جامجهانی 2010 داغ شده و همه، از بازیکن و سرمربی گرفته تا بقال سرکوچه، توپ جدید بازیها را مقصر اصلی این اوضاع میدانند. میگویند توپ جدید در اثر ضربه شتاب بیشتری میگیرد و با سرعت بیشتر و حرکت عجیبوغریبتری پرواز میکند. به همین دلیل هم اغلب توپها گل نمیشود!
جالب است که از سال 1976 / 1355 تاکنون که در هر دوره از بازیهای جام جهانی از توپ جدید آدیداس استفاده شده، آغاز رقابتها با شکایت بازیکنان و بخصوص دروازهبانها از رفتار عجیب توپ همراه بوده است. در هر دوره، توپ جدیدتر با آیرودینامیک بهتر طراحی میشد و تغییر شیوه حرکت توپ در هوا، بازیکنان و دروازهبانانی را که به توپ جدید عادت نداشتند، دچار مشکل میکرد.
تازهترین توپ آدیداس هم که جابولانی نام دارد، از این امر مستثنی نیست. دروازهبانان میگویند که این توپ، سریعتر حرکت میکند و ضربه آن نیز شدیدتر است (که در نتیجه سرعت بیشتر توپ اتفاق میافتد) و از آن بدتر اینکه در طول حرکت، مسیر غیرمتعارفی را میپیماید. شایعاتی هم پخش شده که این توپ سبکتر از توپهای دیگر است، یا در سطح آن لایههای خاصی استفاده شده که انرزی ضربه را با اتلاف کمتری منتقل میکند.
آزمایشهایی که فیزیکدانان، چه در دانشگاه لافبرا در انگلیس (که توپ در آن جا طراحی شد) و چه دانشگاههای دیگری که این توپ را آزمایش کردهاند، نشان میدهد که این توپ به هیچ وجه سبکتر از دیگر توپهای فوتبالی نیست که پیش از این ساخته شده بود و بنابراین در اثر ضربه ،شتابش تفاوت خاصی ندارد، اما ویژگیهای خاص آن که این توپ را به کرویترین توپ ساختهشده تاکنون تبدیل کرده، موجب تفاوت حرکت آن در هوا میشود.
توپ جابولانی فقط از 8 قطعه تشکیل شده که به کمک حرارت به یکدیگر چسبیدهاند؛ تازه هر یک از این قطعات نیز به صورت کروی قالبگیری شدهاند تا کرویترین توپ کل دوران بازیهای جام جهانی باشد. چسباندن لایهها به یکدیگر هرچند مشکلی مانند نفوذ رطوبت را برطرف میکرد، اما باعث افت ثبات پرواز توپ میشد. به همین دلیل، استادان هوافضای دانشگاه لافبرا پیشنهاد کردند شیارهای هوایی در سطح توپ ایجاد شود تا علاوه بر تامین ثبات پرواز، از نیروی مقاومت هوا کاسته شود. علاوه بر این، توپ جابولانی لایه برجستهای در سطح خود دارد که میزان تماس توپ با کفش بازیکن را افزایش میدهد.
وقتی سطح تماس ضربه بیشتر باشد و تغییر شکل ظاهری توپ هم کمتر باشد، اتلاف انرژی ضربه هم کمتر خواهد بود و بنابراین، جابولانی با همان ضربه، سریعتر حرکت میکند. از سوی دیگر، کاهش نیروی مقاومت هوا بدان معنی است که توپی که بازیکن از فاصله 20 متری شوت میکند، افت سرعت کمتری دارد. وقتی دو عامل فوق را با هم ترکیب کنید، بدان معنی است که هم سرعت اولیه توپ بیشتر است و هم افت سرعت آن کمتر است؛ بنابراین، سرعت متوسط بیشتر خواهد بود و توپ، هم سریعتر از انتظار دروازهبان به دروازه میرسد و هم ضربهاش شدیدتر خواهد بود.
از سوی دیگر، عامل ارتفاع را هم نباید فراموش کرد. اختلاف ارتفاع در ورزشگاههای برگزاری رقابتها به 1700 متر میرسد و اختلاف فشار هوا در ورزشگاههای مرتفع، هم باعث افت مقاومت هوا میشود و هم سرعت توپ را افزایش میدهد.
شرکت آدیداس هم با انتشار بیانیهای اعلام کرد مشکلی در طراحی توپ وجود ندارد و این تقصیر بازیکنان برخی تیمهای خاص است که با این توپها به مقدار کافی تمرین نکردهاند. آمارها نشان میدهد 51 درصد از بازیکنان حاضر در جام جهانی از بهمن ماه گذشته به این توپ دسترسی داشته و با آن تمرین کردهاند و فقط بازیکنان تیم ملی انگلیس هستند که به دلیل قرارداد سفت و سخت نایک در عدم استفاده از توپهای دیگر در رقابتهای لیگ برتر این کشور، فقط از 4 هفته پیش توانستهاند با جابولانی تمرین کنند.
چرا وو-وو-زلا اینقدر گوشخراش است؟
مساله دیگری که در بازیهای امسال بسیار دردسرساز شده، استفاده تماشاگران آفریقای جنوبی از بوقهایی است که وو-وو-زلا نامیده میشوند. البته بازیکنان تیم ملی آفریقای جنوبی این بوقها را عضو دوازدهم تیم خود میدانند، اما دیگر تیمهای شرکتکننده در جام، آنها را آزاردهندهترین بخش بازی خواندهاند.
وو-وو-زلا، یک ساز بادی مانند یک شیپور بلند ساده است که نوازنده آنرا با لرزش لبها و دمیدن هوا به درون محوطه میانی مخروطیشکل آن مینوازد. لرزش لبها که حدود 235 بار در ثانیه است، علاوه بر این باعث پیچیدن صدا در هوای دمیدهشده در این مخروط میشود. اگر وو-وو-زلا صحیح و توسط یک نوازنده چیرهدست نواخته شود، صدای آن یادآور شیپورهای شکار خواهد بود، اما زمانی که توسط فوتبالدوستان هیجانزدهای نواخته میشود که سررشته چندانی هم از موسیقی ندارند، تحمل آن به مراتب سختتر خواهد بود. یک تازهکار نمیتواند بسامد صدا را ثابت نگه دارد یا حرکات لبها را یکنواخت حفظ کند و نتیجه چنین شرایطی، صدایی شبیه به صدای یک فیل خواهد بود.
اما غوغای عجیب درون استادیومهای جامجهانی چندان شباهتی به صدای فیلها یا ترومپت ندارد! زمانی که صدها وو-وو-زلا با هم نواخته میشوند، صدایی آزارنده و یکنواخت به گوش میرسد. اینبار هر یک از افراد بسامد صدای متفاوتی را ایجاد خواهد کرد و هماهنگی زمانی چندانی هم میان لحظههای زدن وو-وو-زلا وجود ندارد. در نتیجه صدا مرتب کم میشود و اوج میگیرد و صدایی که به گوش میرسد بیشتر شبیه صدای حمله چندینهزار زنبور به ورزشگاه است!
اما چرا صدای وو-وو-زلا اینقدر بلند است؟ دلیل این قدرت صدا شکل مخروطی باریک و قیفمانند وو-وو-زلا است. دانشمندان در کنار بسامد 235 هرتزی که متناظر با ریتم و آهنگ این بوقها است، فرکانسهای قویتری مانند 470، 700، 940، 1171، 1400 و 1630 هرتز را نیز اندازه گرفتهاند.
سازهای قیفیشکل میتوانند بسامد بالاتری را نسبت به انواع استوانهای ایجاد کنند و از سوی دیگر اغلب این فرکانسها در محدودهای از صوت قرار دارند که گوشهای ما نسبت به آن حساسترند. به همین دلیل صدای ساکسیوفون هم بلندتر از قرهنی به گوش میرسد.
به گزارش بخش آسیبشناسی ارتباطات دانشگاه پریتوریا در آفریقای جنوبی، شدت صدای تولیدشده توسط این بوقها در فاصله یک متری 116 دسیبل است و بنابراین شنیدن این صدا در طولانیمدت میتواند به شنوایی فرد آسیب بزند. در واقع شنیدن این صدا برای 7 تا 22 ثانیه میتواند از محدوده صدای مجاز در محل کار تجاوز کند! صدای صدها وو-وو-زلا میتواند به مراتب بلندتر باشد، حتی نمونههایی از آسیبهای شنوایی موقت نیز در بین تماشاچیان مشاهده شده است.
اما به نظر نمیرسد که تمام آزار دهندگی وو-وو-زلا به دلیل شدت بالای صدای آن باشد. هرچند صدای بلند مانند نوعی هشدار برای سیستم شنوایی ما عمل میکند و نتیجه آن ترس یا نادیدهگرفتن صدا است (البته در مورد وو-وو-زلا آنقدر صدا بلند است که انکار آن یا عادت کردن به صدا تقریبا غیرممکن باشد)؛ اما صدای وزوز یا همهمه نامفهوم این صدا میتواند آنرا آزارندهتر جلوه دهد. این در مورد صداها به اثبات رسیده است. علاوه بر این نادیده گرفتن این صداها از صداهای پهنباند مانند خشخش رادیویی که درست تنظیمنشده به مراتب سختتر است. شاید به این دلیل که تهدیدها مانند صدای یک شیر گرسنه هم حاوی مؤلفههای صدایی هستند که چندان برای ما مفهوم نیستند. البته این تنها یک فرض است.
جالب است بدانید که رسانههایی مانند تلویزیون و رادیو برای کاهش تأثیرات این صدا کارهایی کردهاند. آنها میتوانند حجم صدای تماشاچیان را نسبت به صدای مفسر بازی کم یا زیاد کنند. اما ای کاش کار به همین سادگی بود. اگر صدای ورزشگاه بسیار کم شود، فرد هنگام تماشای تلویزیون دیگر نمیتواند جو ورزشگاه را به خوبی حس کند و به همین دلیل حذف صدا از نظر خیلیها گزینه خوبی نیست...../تحلیل:خبرآنلاین