چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
بابك جهانبخش: من و آرتا! شما همه! (1)
بابك جهانبخش از آنهایی است كه میتوان گفت نان دلش را میخورد. به همین خاطر گفتوگو با او پر از انرژی مثبت و حس عالی پدر و پسری جاودانه بود.
ویدیو مرتبط :
آرتا جهانبخش پسر بابک جهانبخش(مامان تولدت مبارک) منوبابک
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
بابك جهانبخش: من و آرتا! شما همه!
بابك جهانبخش و آرتا دعوت ما را پذیرفتند و برای مصاحبه آمدند خبری از غروری كه بعضی از آدممعروفها دارند، نبود. بینشان صمیمیت و محبت بود. تواضع و خودمانی بودنشان هم از دوفرسخی پیدا بود. جدا از همه اینها كه او یكی از بهترین خوانندههاست و كلی طرفدار دارد و حسابی باكلاس است، میتوان گفت بابك آدم خوبی است و آدم خوب بودن شاید از هر ویژگی دیگری مهمتر باشد. بابك از آنهایی است كه میتوان گفت نان دلش را میخورد. به همین خاطر گفتوگو با او پر از انرژی مثبت و حس عالی پدر و پسری جاودانه بود.
این روزها دغدغه بابك جهانبخش چیست؟
دغدغه اصلیام این است كه باید چه كاری انجام بدهم كه علاوه بر اینكه بتوانم موقعیتم را در بازار موسیقی حفظ كنم، یك تحول جدیدی هم ایجاد كرده باشم كه میدانم با توجه به تعدد كاری كه در بازار موسیقی وجود دارد، كار واقعا سختی است. از طرف دیگر ذائقه مخاطب، خط مشخصی ندارد و موسیقی پاپ آنقدر شلوغ شده است كه پیدا كردن آن خط اصلی واقعا سخت است. این بزرگترین دغدغه من است كه بتوانم آلبومی ارائه بدهم كه تحولی در آن ایجاد شود.
و دغدغه شما در زندگی شخصی چیست؟
در زندگی شخصی دغدغه خاصی ندارم. البته با توجه به وجود آرتا در زندگیام، شرایط كاملا تغییر كرده و مسوولیتهایم بیشتر شده است. شاید دیگر آن سیستم آرتیست بودن وجود نداشته باشد و همه چیز در زندگی من و همسرم، وابسته به شرایط آرتا شده است و به نوعی آرتا ما را مدیریت میكند. (باخنده) البته حضور آرتا در زندگی كاری من هم میتوانست تاثیرگذار باشد و شاید باعث كمكاری من شود ولی من سعی كردهام كه این بخش از كار را مدیریت كنم تا این اتفاق رخ ندهد.
تابهحال شده كه مثلا یك كنسرت را بهخاطر شرایط آرتا اجرا نكرده باشید!؟
به این شكل كه نه! ولی قاعدتا یكی از دغدغههای ما هنگام برگزاری كنسرت این است كه مثلا آرتا را پیش چه كسی بگذاریم!؟ مخصوصا در كنسرتهایی كه در دو سانس برگزار میشود این اتفاق بیشتر نمایان میشود. یا مثلا هنگام برگزاری یكی از كنسرتهای تهران، آرتا مریض بود و من بعد از كنسرت سریع آرتا را بردم دكتر و. . .
آرتا کوچولو مسافرتهای شما را هم تحتتاثیر قرار داده است؟
بالطبع از مسافرتهای خارج از كشورمان كم كرده است چون خیلی طاقت نشستن در هواپیما را ندارد. (باخنده) ولی سفرهای داخلیمان همیشه بهراه بوده است. البته الان كه بزرگتر شده و این مسائل كمتر شده است. اما در كنار تمام این دغدغهها، وجود آرتا در زندگیام یك اتفاق عجیب و زیبا بوده است كه لذتهای خاص خودش را هم داشته و دارد.
با این شرایط و با توجه به مشغلههای كاریتان در عرصه موسیقی، قطعا در این بین همسرتان بیشتر كارهای خانه و امور مربوط به آرتا را مدیریت میكند!؟
اتفاقا من در كارهای خانه هم خیلی كمك میكنم و سعی میكنم با همسرم به شكل موازی پیش بروم. اتفاقا من چون آدم مسوولیتپذیری هستم، بعضی از كارها را حتما باید خودم انجام بدهم تا خیالم راحت شود.
شاید این را تا به امروز خیلیها نمیدانند كه من خیلی وسواسی هستم و باید همه چیز از نظرم مرتب باشد. البته خیلیها انتظار دارند كه یك موزیسین باید شلخته باشد ولی من اصلا اینطور نیستم و خیلی منظم و مرتب هستم؛ حتی هنگام كار و وقتی كه میخواهم آلبومی جمع كنم، تكتك كارهایم را به شكل مرتب و منظم مینویسم و انجام میدهم. البته این نظم و ترتیب خیلی هم به من كمك كرده است.
وجود یك پسربچه كوچك چقدر روی بههم زدن این نظم و ترتیب تاثیر گذاشته و آن را مختل كرده است؟
خوشبختانه نمیدانم به صورت ژنتیكی یا اكتسابی ولی آرتا تا حدودی این اخلاق و رفتار من را در وجودش دارد و اتفاقا او هم اسباببازیهایش را خیلی منظم و مرتب نگه میدارد ولی با این حال تا حدودی شیطنتها و بینظمیهای خودش را دارد كه گاهی من را خسته و كلافه میکند ولی یاد گرفتهام كه باید با این رفتارها كنار بیایم چون اینها خاصیت بچگی است و خود ما هم همگی بچه بودهایم و این كارها را كردهایم. بنابراین خیلی از حساسیتهایم را هم كمتر كردهام و سعی كردم خودم را با شرایط وفق بدهم.
آرتا دقیقا چند ساله است؟
25 بهمن، آرتا 4ساله میشود.
شما وقتی همسن آرتا بودید، چطور كودكی بودید؟
پدرم كه میگوید آرتا از من خیلی آرامتر است.(باخنده)
كلا بچهدار شدن چه حسی برای شما دارد؟
بچهدار شدن در كنار تمام سختیهایی كه دارد، لذتهای عجیبی هم دارد و حس خوبی به زندگی انسان میدهد؛ مثلا روزهایی كه آرتا خانه نیست، دائم حس میكنم كه یك چیزی در خانه كم است و آن حس و حال همیشگی وجود ندارد.
تابهحال شده برای آرتا كم گذاشته باشید؟
به نظرم پدر بودن این نیست كه فقط شما كار كنید و پول دربیاورید و زندگی را بچرخانید. بهنظرم پدر بودن یا مادر بودن این است كه شما در كنار تمام مسوولیتهایی كه دارید، به شكل معنوی هم باید كارهایی را برای فرزندتان انجام دهید. باید اعتراف كنم كه به دلیل مشغلههای كاری كه داشتهام، در بخش كارهای معنوی، شاید برای آرتا كم گذاشته باشم و این كمی آزارم میدهد.
چقدر سعی میكنید در زندگیتان آرامش داشته باشید؟
من آدم چندبعدی نیستم و در عین حال خیلی به كارم وابسته هستم. وقتی جایگاه شما در بین مردم بالاتر میرود، بالطبع انتظارات هم از شما افزایش پیدا میکند و این باعث میشود كه شما تلاش خودتان را بیشتر كنید و روی كارتان تمركز بیشتری داشته باشید و خود به خود اتفاقات حاشیهای آن هم بیشتر میشود و شاید این موضوع روی آرامش شما هم تاثیرگذار باشد ولی با این حال من همیشه سعی كردهام كه آرامش خودم را در زندگی و كار حفظ كنم و حتی این آرامش را به مخاطب هم انتقال بدهم.
یكی از دلایلی كه همیشه از حواشی فراری هستم، این است كه احساس میكنم اگر زندگیام را شلوغ بكنم، دیگر خودم نیستم و از بین خواهم رفت. سعی میكنم همیشه حواسم به خود و زندگیام باشد كه آن روحیه هنریام را از دست ندهم. من هنوز هم دوست دارم هنرمند باشم و هنوز هم مثل روزهای اول با عشق، حساسیت و وسواس كارهایم را جمعوجور میكنم و حتی تلاشم را هم در این سالها بیشتر و بیشتر كردهام.
اصولا میگویند زندگی با هنرمندان كار سختی است. اینكه یك بخش عمدهای از زندگی شما را موسیقی و كارتان تشكیل داده و از طرف دیگر آن حساسیتها را هم روی كارتان دارید و از طرف دیگر هم آرتا به زندگیتان اضافه شده است. همه اینها باعث نشده كه همسرتان از این وضعیت خسته شده باشد؟
بله، ایشان گاهی خسته میشوند و من هم به ایشان حق میدهم ولی یك واقعیت این است كه هرچیزی در كنار داشتن نكات منفی، نكات مثبت هم دارد؛ مثلا شما وقتی رژیم غذایی میگیرید، بالطبع لذت خوردن بعضی از غذاها را از دست میدهید ولی در عین حال اندامی متناسب پیدا میكنید و لذت پوشیدن لباسهای زیباتر را لمس میكنید و برعكس این موضوع هم صادق است. این برایم پیش آمده كه در شرایطی كه مثلا مزاحمتی ایجاد شده، مسائل حاشیهای رخ داده یا حتی مواقعی كه كارم خیلی خیلی زیاد شده، روی ایشان هم تاثیر میگذارد و قطعا ایشان را خسته میكند ولی من سعی كردهام كه اگر هم چنین اتفاقاتی رخ داده، بعد از آن جبران كنم.
باید این واقعیت را قبول كنیم كه هنرمند متعلق به مردم است و نمیتواند نسبت به آنها بیتفاوت باشد. من حتی در مقطعی تصمیم گرفته بودم كه دیگر كار نكنم؛ به این دلیل كه روحیات آدمها با هم متفاوت است و یك سری فشارها و خستگیها ایجاد شده بود و خودم دیگر نمیتوانستم یك چیزهایی را در كارم و در مسائل شخصی و زندگی خصوصیام مدیریت كنم و فضای بازار موسیقی هم آنچیزی نبود كه دوست داشته باشم و تصمیم گرفته بودم كه دیگر كار نكنم ولی رفتهرفته كه از آن فضا خارج شدم، باز هم شروع به كار كردم. در این بین همسرم میداند كه ممكن است تمام این اتفاقات در زندگی من رخ بدهد و خوشبختانه این شرایط را درك كرده است.
در آن مقطع درآمدتان هم از موسیقی كم شده بود!؟
شاید؛ البته من خیلی به این موضوع فكر نمیكنم. ببینید درواقع در كار ما، ارائه آلبوم یك جور اشانتیون محسوب میشود و درآمدی در آن نیست و كل درآمد یك خواننده از كنسرتهاست.
جمعكردن یك آلبوم خوب چقدر هزینه دارد؟
در بازار فعلی و برای جمع كردن یك آلبوم خوب، شاید حدود 100میلیون تومان هزینه شود!
یعنی یك خواننده این میزان پول را حدودا هر 2سال یك بار هزینه میكند تا در كنسرتها درآمد داشته باشد؟
این یك واقعیت است و باید این هزینه را انجام داد و در نهایت شما وقتی آن درآمد از كنسرتها را با این هزینه مقایسه میكنید، میبینید كه تازه برابر شده است و بازهم درآمد زیادی برای شما نداشته است و آن آلبوم بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته است. ضمن اینكه شاید خیلی از مخاطبها این را ندانند كه خود خوانندهها شخصا برگزاركننده كنسرتها نیستند و صرفا یك اجراكننده هستند و دستمزد خودشان را میگیرند.
با توجه به این شرایط چرا باید یك خواننده آلبوم ارائه بدهد؟ چرا به صورت تكآهنگ كارها را ارائه نمیكنید كه اینقدر هزینه نداشته باشد؟
مشكل همین است كه ما فضایی برای پخش تكآهنگها نداریم و شكل غیرمجاز به خود میگیرد.
یعنی اگر این فضا ایجاد شود، شما دیگر آلبوم ارائه نمیكنید؟
دقیقا. ببینید من در این سالها آن آهنگهایی را كه مخاطب دوست دارد و میتوانم در كنسرتها اجرا كنم، ساختهام و اگر فضایی باشد كه بتوانم تكآهنگهایم را در آن فضا به مخاطب ارائه بدهم، چه نیازی به جمع كردن آلبوم با این هزینههای بالا وجود دارد!؟ چرا باید كمیت را درنظر بگیرم؟ اگر این شرایط ایجاد شود، قطعا من كیفیت را درنظر میگیرم و سعی میكنم كه كارهای محدودتر به شكل تكآهنگ داشته باشم ولی با كیفیت بالا و بسیار خوب. حتی گاهی این حس به خودم دست داده كه از تكآهنگهایم بسیار راضیتر هستم تا آلبومها؛ هرچند كه در آلبومهایم تمام تلاشم را انجام میدهم ولی حس میكنم گاهی از همان تكآهنگها بیشتر راضی هستم.
ضمن اینكه من حس میكنم خوانندگان ما در كنسرتها هم كار خیلی سختی دارند و به دلیل شرایط باید فقط با هنر خوانندگی و صدای خود مخاطب را جذب و در نهایت راضی نگه دارند.
بله؛ دقیقا همین طور است و این موضوع كار را برای ما خیلی سختتر هم میكند. ضمن اینكه این ثابت شده است كه افرادی كه به كنسرتها میآیند خیلی اوقات همانهایی هستند كه به كنسرتهای دیگر آن خواننده هم آمدهاند و درواقع شما برای راضی كردن آنها كار سختتری هم دارید.
تا به حال شده هنگام اجرای یك آهنگ در كنسرت، شعر را فراموش كنید؟
بله؛ در این جور مواقع یا خواندن آهنگ را به مردم واگذار میكنیم یا با شعر غلط ادامه میدهیم یا اینكه میگوییم یادم رفت. (باخنده).
شده كه اتفاق بدی هنگام اجرای كنسرتها برایتان رخ داده باشد؟
بله؛ متاسفانه این اتفاق افتاده است؛ مثلا من یك بار 12اجرای پشت هم در برج میلاد داشتم و بهشدت سرما خورده بودم و قبل از اجرای هر كنسرت، آمبولانس میآمد و آمپول دگزامتازون میزدم و میرفتم روی استیج! این موضوع خیلی هم روی متابولیسم من تاثیر گذاشت و خیلی از چاق شدنها و لاغر شدنهایم هم به همین دلیل بود كه روی سیستم بدنیام تاثیر گذاشته بود.
در همه اجراهای خود زنده میخوانید؟
بله؛ من همیشه زنده خواندهام. اصلا معتقد هستم كه اگر قرار است پلیبك بخوانم، اصلا چرا باید كنسرت اجرا كنم!؟ كنسرت یعنی خواننده باید اجرای زنده داشته باشد. بهنظرم خواندن و آرتیست بودن ذاتی است و من همیشه وقتی میخواندم، خودم را میدیدم و دوست داشتم همیشه خودم باشم و از كسی تقلید نكنم و جای كسی نباشم. الان هم ادعا میكنم كه در 10سالی كه در موسیقی هستم چون از صدای كسی تقلید نكردم، كسی هم نیامده كه صدایش شبیه من باشد.
برگردیم به این موضوع كه حضور آرتا در زندگیتان چقدر شما را ترسو یا محافظهكار كرده است؟ برای مثال اگر ممكن بود در خیابان قبلا به هر علتی با كسی درگیر شوید اما حالا به این خاطر كه همسر و فرزندتان در خانه چشمانتظار شما هستند، ندید میگیرید.
راستش قبلا هم این كار را نمیكردم اما واقعیت این است كه آمدن آرتا ترسهای مرا در بعضی مسائل بیشتر كرده است؛ مثلا قبلا خیلی حواسم به خودم نبود اما الان به خاطر آرتا و مسوولیتی كه دارم، بیشتر حواسم به خودم هست. باید این بچه كوچك را به سرانجام برسانم. البته خیلی چیزها دست ما نیست اما تمام تلاشم را میكنم كه حواسم به كانون خانوادهام باشد. گاهی پیش آمده كه آرتا خانه پدر و مادرم است و من نیمهشب از نگرانی بیدار میشوم و به خودم میگویم چرا وقتی گفت میخواهم بروم خانه پدربزرگ من اجازه دادم و مخالفتی نكردم. این ترسها و نگرانیها همیشه با من هست.
قبل از آنكه پدر شوید هم فكر میكردید پدر شدن چنین مصائبی داشته باشد؟
آدمی نیستم كه بخواهم با سیاست صحبت كنم، آنچه كه به ذهنم میآید را میگویم. اگر میدانستم پدر شدن اینقدر مسوولیت دارد شاید اصلا جرات نمیكردم. درواقع با تمام عشق و دوستداشتنی كه هست اما بار مسوولیت زیادی هم به همراه دارد. در عین حال خدا را شكر میكنم و همیشه میگویم هر اتفاقی یك حكمت است؛كمااینكه آرتا بركت زندگی من بوده و حضورش پر از اتفاقهای خوب بود. خدا را شكر در تمام آن جاها كه گفتم من برای او كم میگذارم اما او برایم كم نمیگذارد. به نوعی خدا به من بچه مستقلی داده كه بسیاری از خلاءها را خودش پر كرده است و این خیلی جاها كمك است.
شاید اینكه گفتم جراتش را نداشتم حرف سنگینی باشد اما این همه ماجرا نیست؛ یك بخش بچهدار شدن لذت عشقی است كه نداشتن آن تصوركردنی نیست. به این فكر میكنم كه چه بخواهیم و چه نخواهیم یك سری اتفاقات در زندگی سراغمان میآید كه دیر یا زود باید آنها را تجربه كنیم. حالا اینكه به موقع تجربه كنیم خیلی بهتر است. عكس آن هم صادق است. شما مدام به این فكر میكنید كه آینده این بچه چه میشود و. . . به خاطر همین تفكر و همین ترس، آنقدر بچهدار نمیشوید كه یك دفعه به خودتان میآیید و میبینید که 50 سال از سن شما گذشته حتی یك همدم هم ندارید. این ماجرا گریهدار و به نظرم یك فاجعه است.
میتوان اینگونه هم نگاه كرد كه به عنوان یک موتور محرك باعث شود شما بیشتر تلاش كنید.
بله این را قبول دارم. این اتفاق هم تلاش مرا بیشتر كرد و هم مرا تغییر داد. من بسیار در كارم احساسی برخورد میكردم اما حالا خیلی عاقلانهتر برخورد میكنم چون در هر تصمیمی كه میگیرم آرتا را میبینم. به این فكر میكنم كه به خاطر غرور و خودخواهی خودم باعث خراب شدن زندگی او نشوم.
برای آینده و شغل آرتا هم فكر میكنید؟
خیلی زیاد. در وهله اول به سلامتش فكر میكنم و به اینكه همیشه سالم باشد. امیدوارم در هر زمینهای كه خودش دوست دارد موفق باشد؛ گرچه فكر میكنم او هم موزیسین میشود. گرایش بسیار زیادی به موسیقی دارد و مدام آهنگهای مرا میخواند.
صدای شما را میشناسد؟
كاملا و به نوعی شغل مرا درك كرده است و حتی به من میگوید «بابا مرا با خودت ببر، میخواهم بخوانم! » فكر میكنم این اتفاقی است كه در آینده رخ خواهد داد. اگر نگاهی به فرزندان هنرمندان بزرگی چون جناب شجریان، جناب شهرام ناظری و جناب خواجهامیری داشته باشیم میبینیم كه فرزندان آنها نیز به نوعی موسیقی در خونشان جریان داشته است. حالا من خودم را جزء آن دست هنرمندان بزرگ نمیدانم اما این موضوع را در آرتا میبینم كه بهشدت به موسیقی علاقه دارد.
حالا اگر روزی بیاید به شما بگوید میخواهم موزیسین شوم، راضی هستید؟
واقعیت را بخواهم بگویم دوست دارم در كارهای بزرگتر و در مقیاس جهانی در این عرصه حضور داشته باشد و تنها محدود به ماركت ایرانی نباشد. در میان صحبتهایم گفتم كه زمانی میرسد كه احساس خستگی میكنید، این كار سختیهای زیادی دارد. شاید بعضیها وقتی این حرفها را بخوانند بگویند این چه حرفی است. برو خدا را شكر كن! من همیشه شاكر خدا بوده و هستم ولی این یك حقیقت است كه كار ما در ایران یك سقف دارد و به آن سقف كه میرسید دیگر تمام است و همین مساله باعث افت خیلی از بچهها شده است. این، ویژگی نسل بشر است كه تلاش كند و به پلههای بالاتر برسد.
در غیر این صورت اصلا رشد نمیكند. به نظرم تمام دوستانی كه رشد كردهاند حتما این ویژگی و آن طبع بلند را داشتهاند. به هر حال این كارها كمی بلندپروازی میخواهد. شما در ابتدا مسائلی را تصور میكنید و بعد برای عملی شدن آنها زحمت میكشید. خیلیها ممكن است بگویند خوانندگی كه كاری ندارد. یك میكروفن دستشان میگیرند و میخوانند اما من حاضرم این میكروفن را به آنها تقدیم كنم تا ببینم كه واقعا به همین سادگی است؟ وقتی جلوی 4هزار نفر روی سن ایستادهای و هزاران چشم به سمت توست، باید رضایت همه آن عزیزان را جلب كنی.
در كنار همه این مسائل شما زندگی شخصی و حتی پشت صحنه كارهای خودتان را نیز دارید. ممكن است یك لحظه وسط كار با شما تماس بگیرند و بگویند مثلا حال یكی از اعضای خانواده بد شده و تو باید با وجود این به روی استیج بروی، بخوانی و لبخند بزنی. هرچند كه در كنارش باید نیمه پر لیوان و قسمت خوب ماجرا را نیز دید. هر كاری دغدغههای خودش را دارد اما من واقعا این كار را دوست دارم و نمیتوانم از آن دل بكنم. من یا تمام تلاش خودم را میكنم یا آن را كلا میگذارم كنار. حد وسط نداشتن جزء خصوصیات اخلاقی من است. از افت كردن بهشدت بیزارم و اگر جایی احساس كنم كه دیگر نمیتوانم، آن را كامل قطع میكنم.
تا به حال این حس به شما دست داده است؟
بله در دورهای دچارش شدهام.
شما 12 سال میشود كه در این عرصه مشغول كار و تلاش هستید. . .
من خیلی سخت در این مسیر جلو آمدهام؛ شاید حالا برعكس تصور دیگران باشد اما واقعیت دارد كه برای پول كار نمیكنم. البته پول لازمه زندگی است اما من همیشه به هنر فكر كردهام و به كارهایم. اگر درآمدی هم بود، خود به خود در اثر این تلاش پیش آمده. این را به همه علاقهمندان موسیقی میگویم كه اگر در این زمینه فقط به دنبال پول آمدهاید اشتباه است. اگر آمدهاید كار درست و خوب انجام بدهید همه آن اتفاقها در كنارش میافتد. كمااینكه اگر هدف پول باشد، راههای زیادی برای رسیدن به آن وجود دارد. حتی در همین عرصه موسیقی میتوان بدون زحمت مجوز و. . . كار كرد.
بله كارهای زیادی هست اما كار شما ویترین زیبایی دارد. . .
این را قبول دارم اما ویترین تنها بخشی از ماجراست. منكر اهمیت پول هم نیستم. اما وقتی شما به شرایط رفاه نسبی هم كه میرسید و امنیتی پیدا میكنید، به جایی میرسید كه میگویید من تن به هر چیزی نمیدهم. شاید تمام دوستان من كه در این حیطه هستند روزی دغدغه پول و شهرت و. . . داشتند اما مطمئن هستم كه الان تمام دغدغهشان كار خوب و موزیك است و الان اصلا به این فكر نمیكنند كه بیشتر كنسرت برگزار كنند كه پول بیشتر بگیرند. جالب است برعكس آنچه عموم میگویند فلانی مثلا كلی كنسرت میگذارد و پول پارو میكند، اصلا اینگونه نیست.
نهایت این موضوع این است كه در این زمینه رشد آنچنانی هم كه بكنید آدمی میشوید كه یك زندگی خوب دارد اما در واقعیت و اصلا قابل مقایسه با خیلی كارها و درآمدهای حاصل از آنها نیست. نهایت ماجرا شاید یك پولدار عادی شوید نه فردی با درآمدهای نجومی و... بله شاید بگویید در جامعه افراد و مشاغل زیادی هستند كه درآمدهای اندك دارند اما من این كار را به نسبت كارهای تقریبا هم سطح خودش میسنجم. كار ما ویترین بسیار بزرگی دارد كه تصور عظیم و اشتباهی ایجاد میكند.
اخبار فرهنگی و هنری - مجله زندگی ایده آل، برترین ها