انگین آکیورک: به زودی به ایران می آیم (1)


انگین آکیورک، سوپراستار تازه ای است که سراغش رفتیم و قصد داریم او را به ایران بیاوریم تا کار ویژه ای را برای هوادارانش کرده باشیم. برای اینکه حرفمان را باور کنید مصاحبه‌هایشان همراه با عکس‌هایی وِیژه را فراهم کردیم.


مجله زندگی ایده آل: ارتباط ما با ستاره های بین المللی همیشه جاده یک طرفه بوده. ابراز علاقه ها و موج مثبت ها از این طرف برایشان فرستاده می شده و شاید آنها اصلا نمی دانستند که در سرزمین های دور یا نزدیکشان چنین طرفداران و اتمسفر مثبتی برایشان وجود دارد.

انگین آکیورک، سوپراستار تازه ای است که سراغش رفتیم و قصد داریم او را به ایران بیاوریم تا کار ویژه ای را برای هوادارانش کرده باشیم. برای اینکه حرفمان را باور کنید مصاحبه‌هایشان همراه با عکس‌هایی وِیژه را فراهم کردیم. حالا طرفداران او می‌توانند مطمئن باشند حرف‌هایشان به او رسیده. هر چند اتفاق بهتری در راه است.

دوست دارم ایران را ببینم

وقتی در موقعیتی که من هستم قرار می‌گیرید، دنیا برای‌تان شکل تازه‌ای پیدا می کند. از دیگر کشورها برای بازی در فیلم ها دعوت می‌شوید و این حس فوق‌العاده‌ای است. روزی که متوجه شدم در کشورهای همسایه به خصوص ایران هواداران زیادی دارم، فهمیدم بازیگری عجب معجزه‌ای است! نمی‌دانم؛ شاید روزی هم به ایران رفتم. دیدن ایران حسی دوست‌داشتنی دارد. تا چه اتفاق بیفتد.

به زودی شما را در ایران می بینم (1)

بچه‌دبیرستانی عاشق تئاتر


من از دوره دبیرستان مجذوب تئاتر بودم. در نمایش‌های آماتوری بازی می‌كردم و نقش‌های مختلف را هم اجرا كرده‌ام. اما حس نمی‌كردم به سمتی بروم كه برای بازیگر شدن درس بخوانم. یعنی فكر نمی‌كردم یك بچه 16،17 ساله آنقدرها واقع‌بین باشد. هیچكس در آن سن واقعا فكر محكمی ندارد. نهایت اینكه بعد از دانشگاه تصمیم‌گیرنده بهتری می‌شویم.

چتین آلتان، یكی از نویسندگان و سیاستمداران مطرح تركیه در این‌باره جمله خوبی دارد و می‌گوید: «تركیه یعنی كشور بدون حرفه.» من در دانشگاه می‌خواستم در رشته‌ای تحصیل كنم كه بیشتر برایم جذاب باشد؛ حتی بیش از ادبیات یا تاریخ اما وقتی امتحان دادم، در رشته تاریخ دانشگاه آنكارا قبول شدم. سال دوم دانشگاه بود كه باز سمت تئاتر رفتم و در كارهای آماتوری بازی كردم و در همان خلال احساس كردم چقدر دلم می‌خواهد بازیگر شوم.

وقتی خودم هستم!

بازیگر شدن برایم یك حس غیرقابل توصیف است. شاید راهی بود كه واقعا باید می‌رفتم یا شاید باید كمی به سنم اضافه می‌شد تا به این تصمیم برسم. نمی‌دانم شاید باید شخصی باشد كه دقیقا واكاوی كند چرا ما با زندگی خود چنین كارهایی می‌كنیم. هرچیزی می‌تواند علت آن باشد. به هر حال معتقدم تصمیم حالای ما روی آینده ما اثر دارد.

در حال‌حاضر حس می‌كنم وقتی بازی می‌كنم بیش از همیشه خودم هستم و بازیگری چیزی است كه مرا بیشتر شرح می‌دهد. شخصا فكر می‌كنم هركسی باید كاری را انجام دهد كه دوست دارد و او را واقعا شاد می‌كند.

آرزوی كودكی من

به عنوان یك بازیگر، توانایی و تبدیل شدن به شخصی دیگر من را خیلی شاد می‌كند و این آدم دیگر شدن یعنی آدمی كه متفاوت از خودم است و از نظر حسی با آن درگیر می‌شوم، حس خوشایندی است. البته این احساس‌ مانا نیست و ما داریم در یك زمانی خاص، حسی را با تماشاگران به اشتراك می‌گذاریم؛ در مقابل واكنش آنها و اینكه چقدر ما را می‌پذیرند در این قالب‌های متفاوت باعث شادی من می‌شود. وقتی بچه بودم از خودم می‌پرسیدم اگر چنین كاری بتوانم بكنم خیلی هیجان‌آور است؛ یعنی توانایی‌ای بود كه حتی فكر كردن به آن هم برایم لذت‌بخش بود. در واقع این آرزوی كودكی من بود كه بتوانم به چنین توانایی دست
پیدا كنم.

ترس از بازیگر شدن!

زمانی‌كه در مسابقه «رقابت ستاره‌های تركیه» شركت كردم و پیروز شدم و به یك‌باره خود را در میان بزرگان یافتم، هم هیجان‌زده بودم و هم دچار وحشت شدم.

 اتفاق ساده‌ای نبود؛ اینكه در میان آن بازیگران بزرگ باشم باعث ترسم شده بود. البته فقط بازیگران نبودند، جمع كثیری از نویسندگان، كارگردانان و تهیه‌كنندگان هم حاضر بودند. حتی بازیگران جوانی كه جزء بهترین‌ها بودند و هستند. درمیان آن همه استعداد واقعا سخت بود بدون ترس و دلشوره مطمئن باشی می‌خواهی چه كاری انجام دهی. یك مساله این بود كه برای كار اول باید در مجموعه‌ای حاضر می‌شدم كه هم درام و هم كمدی بود و توانایی ظاهر شدن مناسب در هر دو جنبه آن، كار سختی بود و در آنجا برای نخستین بار از بازیگر شدن ترسیدم!

بازیگری برای انگین

بازیگری برای من به دو دوره مختلف تقسیم می‌شود؛ اول زمانی‌كه در آنكارا كار تئاتر انجام می‌دادم كه درست بعد از زمان دانشگاه بود. دوره بعدی زمانی بود كه وارد استانبول شدم تا وارد صنعت حرفه‌ای شوم و در سریال‌های تلویزیونی بازی کنم. ورودم به استانبول بسیار جالب بود. از طریق یك آزمون استعدادیابی وارد شدم و بعد از آن پیشرفت كردم و اتفاق‌ها پشت‌سر هم رخ داد. آمدنم به استانبول و حضورم در این عرصه همگی متاثر از آن رقابتی بود كه به شكل آزمون انجام دادم.

فرصتی برای دیده‌شدن

سریال «داماد خارجی» برای من فرصتی بود تا توانایی‌ام را درام و كمدی به مخاطب نشان بدهم. به نوعی برای شروع حرفه من قدم فوق‌العاده‌ای بود. اما شخصا برای من ادامه این مسیر به اندازه قدم اول مهم است. اینكه بعد از آن موفقیت قرار است چه كار كنی نباید مساله‌ای باشد كه از آن به راحتی گذر كرد. بازیگری چیزی نیست كه با مطالعه وسط یك چهاردیواری بر آن مسلط شوی یا تنها با دیدن چند فیلم در آن مهارت پیدا كنی. فقط با تجربه كسب كردن و كار كردن پیشرفت می‌كنی. از هر نقش و هر آدمی كه با او كار می‌كنید چیزی یاد می‌گیرید و من در این مسیر بسیار خوش‌شانس بودم.
 
به زودی شما را در ایران می بینم (1)

هنر ذاتی بازیگری

بازیگری یك حرفه انفرادی است كه نیازمند استعداد بالایی است؛ حرفه‌ای كه به تكامل آدم كمك می‌كند و باید در آن رشد كرد. الزامی هم نیست كسی كه از دانشكده هنر فارغ‌التحصیل می‌شود حتما در این عرصه موفق باشد. با این حال داشتن تحصیلات آكادمیك خوب است و به نوعی یك امتیاز هم محسوب می‌شود اما در تمام دنیا بازیگران بزرگی وجود دارند كه هرگز در عرصه هنر تحصیل نكرده‌اند چرا كه هنر را به شكل ذاتی در وجود خود داشته‌اند.

یك اتفاق احساسی عجیب

بازیگری به نظرم یك اتفاق احساسی عجیب است كه گاهی افرادی در آن موفق بوده‌اند كه اصلا تحصیلات این رشته را نداشته‌اند. شما باید از طریق دورنمای ترسیمی كه از نقش دارید به آن نزدیك شوید و از خود بپرسید که آیا  این همان چیزی است كه باید بازی كنم؟ چرا این كار را می‌كند یا چرا و با چه انگیزه‌ای این شخصیت باید این كار را انجام دهد؟

توجه خاص به هسته مركزی

من همیشه به نقشی كه بازی می‌كنم توجه خاصی نشان می‌دهم و از خودم می‌پرسم كه او كیست؟ چه انگیزه و هدفی دارد؟ نقطه ضعف‌هایش چیست؟ چه علایقی دارد؟ در كنار این مسائل، بسیار مهم است كه بدانید آن اثر را چه كسی می‌سازد یا تهیه می‌كند؟ قدرت فیلمنامه و اینكه قصد دارد چه داستانی را بیان كند هم بسیار مهم است. همه این جنبه‌ها اساسا مورد توجه هستند اما همیشه یك هسته مركزی در انتخاب نقش‌ها وجود دارد؛ هسته‌ای كه می‌تواند همه چیز را تحت‌الشعاع قرار بدهد؛ برای مثال كارگردانی خاص یا نقشی ویژه. . . گاهی هم تیم تولید یا محتوی كلی كار مطرح است.

نزدیك شدن به نقش‌ها

من برای شروع بازی در یك نقش، به آن نقش نزدیك می‌شوم؛ برای مثال نقشی كه در «مشكل كوچك ایلول» داشتم برایم جالب بود. آن شخصیت در منطقه‌ای به نام بزكادا زندگی می‌كرد و من قبل از شروع فیلمبرداری به آن منطقه رفتم تا یاد بگیرم آدم‌های آنجا چه ویژگی‌هایی دارند. این برایم واقعا جالب بود و همیشه سعی می‌كنم اول به نقش‌هایم نزدیك شوم.

آمادگی برای یك ماراتن

گاهی شما اصلا از همان ابتدا به‌شدت با كار درگیر هستید و اساسا نویسنده، نقش را برای شخص شما می‌نویسد. گاهی حتی پیش از نگارش كار باید برای نقش خاصی آماده شوید. در هر حالتی من سعی می‌كنم آن نقش را به خوبی پیدا كنم و آن را به زندگی بیاورم و با احساسات و شخصیت خودم همراه کرده، حتما چیزی به آن اضافه ‌كنم.

مهم است كه هر نقش چه جزییات و جنبه‌هایی دارد؛ مثلا در «پول كثیف عشق» (لطیفه) نقش عمر یك افسر پلیس را بازی كردم که برای بازی در این نقش باید یاد می‌گرفتم رفتارهای معمول یك پلیس چگونه است ؛ بنابراین تمام جزییات تكنیكی را به نقش آوردم؛ حتی اینكه چه نوع ادبیاتی را در مراودات خود دارند و در برخورد با مسائل مختلف چگونه رفتار می‌كنند، بنابراین حتی چطور یك اسلحه را حمل و چطور آن را غلاف می‌كنند. اینها آماده شدن برای انجام یك مسابقه ماراتن است!

در حال پیرشدن هستم!

در تركیه معمولا هر بازیگری وقتی در ژانری جا می‌افتد و هوادار پیدا می‌كند همیشه همان قالب را ادامه می‌دهد و برای آنكه هوادارانش را از دست ندهد دست به تغییر مسیر نمی‌دهد. اما من به چنین قاعده‌ای عمل نكردم و هر نقشی كه كار كردم كاملا متفاوت بود. حتی برادرم می‌گوید بعضی از آنها آنقدر متفاوت از هم هستند، كه آدم نقش قبلی را كاملا فراموش می‌كند! ترجیح من این است كه كارهایی را انتخاب كنم كه باعث رشد من شوند و چیزی تازه به من یاد بدهند. سن افراد، فاكتور مهمی است.

قطعا نقشی كه در 32 سالگی به من پیشنهاد شده بود متفاوت از نقشی است كه در 22 سالگی پیشنهاد می‌شد. گذشته از اینكه من در زندگی‌ام چگونه به نظر می‌رسم، در این حرفه و آنچه كه می‌خواهم این واقعیت است كه من در حال پیر شدن هستم. اینها روی چگونه بازی كردن یك نقش هم تاثیر دارند. نگاه من به چگونه بازی كردن نقش‌ها هم مهم است؛ اینكه چطور با مخاطبان همراه و همفكر شوم.

دوگانگی شخصیت بازیگرها

بعضی افراد پیش از پروژه جدیدشان به غار تنهایی می‌روند و بعضی‌ها هم به اجتماع می‌روند و این كاملا طبیعی است. رفتار من بسته به نوع نقش، متفاوت است. گاهی لازم است كه خودم را از همه جدا كنم و به خاطر آن نقش تنها باشم. اما اگر مثلا قرار است یک نقش اجتماعی را بازی كنم حتما اغلب اوقات را با اطرافیان و حتی مردم خواهم گذراند.

جذابیت پنهان سریال‌ها

قطعا نقش‌های تلویزیونی طولانی‌تر هستند؛ برای مثال شما 100 یا 200 اپیزود را بازی می‌كنید و این ممكن است سه سال طول بكشد. باید مدت طولانی روی آنها فكر كنید، آماده شوید و زمانی طولانی متمركز بمانید و این ماجرا ماه‌ها ادامه دارد. اما در یك فیلم سینمایی 20 یا 30 روز سر كار هستید و بعد در كار دیگری متمركز می‌شوید. سریال‌های تلویزیونی ضرباهنگ جالبی دارند و شما در طی این ریتم، كاراكتر را به شكلی گسترده به نمایش می‌گذارید كه البته بستگی به محبوبیت مجموعه و واكنش عمومی دارد.

به زودی شما را در ایران می بینم (1)

همیشه ممكن است یك واكنش بیرونی بر روند و چگونگی بازی و نقش شما تاثیر بگذارد و به همین علت همیشه باید برای تغییرات آماده باشید. همین مساله تفاوت آن را با تئاتر یا سینما نشان می‌دهد. در سینما و تئاتر سناریویی هست كه باید مطابق آن عمل كنید اما در سریال شما نمی‌دانید مثلا در قسمت 50 سریال قرار است چه اتفاقی بیفتد؛ اما حتی زمانی‌كه قسمت اول را بازی می‌كنید باید به این فكر كنید كه در قسمت 50 قرار است چه شود.

موفقیت برای یك اثر

من به فیلم‌های كوتاه علاقه بسیاری دارم. هرچند در دنیای حرفه‌ای خودم در كارهای كوتاه زیادی بازی نكردم اما به دوستانی كه فیلم كوتاه می‌سازند اعلام می‌كنم كه كارشان را دوست دارم.  یكی از اساس‌های این حرفه هدایت بازیگران است. براساس تجربه‌های شخصی‌ام اینكه شما بخواهید كارگردانی مناسب و قصه‌گویی خوبی داشته باشید حتما باید ارتباط فوق‌العاده‌ای با بازیگران كارتان برقرار كنید و اینكه چطور بازیگران خود را هدایت كنید.

پیدا كردن بازیگر مناسب كه نقش‌آفرین خوبی باشد یك عامل تضمین‌كننده برای موفقیت كار است.  این یك اصل است كه هرچقدر فیلمنامه خوب باشد اما بازیگرانت اجرای مناسبی نداشته باشند، موفقیت فیلم از حدی فراتر نخواهد رفت.

هنر یادگیری یك بازیگر

بازیگری دانشی است كه نیاز به یادگیری تجردی و افزایش توان و حس دارد كه حتی باید در فیلم‌های كوتاه هم مورد توجه قرار بگیرد. بازیگری حرفه‌ای است كه مدام در حال تغییر و تحول است و به همین علت كار كردن با بازیگران مختلف نیاز به سطح دركی متفاوت از كارگردانی و بازیگری دارد. شما می‌توانید 50سال در حرفه بازیگری فعالیت داشته باشید ولی باز هم چیزهایی برای یادگیری پیدا كنید. این هنر یك بازیگر و جذابیت شغل بازیگری است.

تصمیماتی از روی دل!

در حال‌حاضر هنگام تصمیم‌گیری‌ها، هم عقلانی رفتار می‌كنم و هم دلی! به نظرم می‌آید كه پیرو عقلم هستم اما بعد از انتخاب برخی كارها می‌فهمم درواقع از دلم پیروی كرده‌ام. این، هم خوب است و هم بد چرا كه گاهی دل شما نمی‌تواند آینده و رفتار دیگران را پیش‌بینی كند ولی در كل هرگاه از روی دل تصمیم گرفته‌ام، خوشحال‌تر و راضی‌تر بوده‌ام.

كسالت از نقش‌ها. . . !

مهم‌ترین مساله در بازیگری این است كه باعث رضایت من شود و اینكه من چه چیزی می‌توانم به نقش اضافه كنم. شما مدت‌ها با یك نقش زندگی می‌كنید و قطعا این روی همه جنبه‌های زندگی آدم تاثیر می‌گذارد. اگر در تلویزیون نقش منفی بازی كنید حتی روی زندگی و روابط اجتماعی شما تاثیر می‌گذارد. در واقع شما با یك كاراكتر نامناسب ممكن است مورد آزار هم واقع شوید یا دست‌كم برای‌تان كسالت‌بار شود. ولی من هرگز از ایفای نقشی دچار كسالت نشده‌ام. شاید به خاطر اینكه من خیلی گزیده‌كار جلو رفته‌ام و هر نقشی را بازی نکرده‌ام و كاراكترهایی را انتخاب می‌كنم كه درخلال كار با آنها اخت و دوست شوم و برای همین از همان ابتدا به خوبی خودم را آماده می‌كنم.

ادامه دارد ...


ویدیو مرتبط :
باغلاما-انگین نورشانی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

انگین آکیورک: به زودی به ایران می آیم (2)


انگین آکیورک، سوپراستار تازه ای است که سراغش رفتیم و قصد داریم او را به ایران بیاوریم تا کار ویژه ای را برای هوادارانش کرده باشیم. برای اینکه حرفمان را باور کنید مصاحبه‌هایشان همراه با عکس‌هایی وِیژه را فراهم کردیم.


مجله زندگی ایده آل:

یك پلیس كاملا متفاوت

نقش «عمر» که در سریال «لطیفه» به یك پدیده در تلویزیون بدل شد، واقعا متفاوت‌‌تر از سایر پلیس‌ها بازی شد و قبل از آن چنین افسر پلیسی در تلویزیون دیده نشده بود. حتی در فیلم‌های هالیوودی هم نبود. او یك شخص اوریجینال است. ادبیاتش تنها متعلق به خودش بود. در عین احساساتی بودن، آدم باهوشی هم بود. آدمی كه می‌شد دركش كرد. پلیسی كه در شرایط خاص قرار می‌گیرد و در جریان زندگی عوض می‌شود.

فرار ستاره به غار تنهایی

شناخته شدن و شهرت تا به حال باعث نشده احساس ناراحتی داشته باشم و واقعا در این برهه از زندگی بسیار هم راضی هستم. در واقع اینكه مردم شما را دوست داشته باشند اصلا چیز بدی نیست و اتفاقا باعث افتخار است ولی در این بین هستند اتفاقاتی كه آدم را اذیت می‌كنند. من در مجامع عمومی ظاهر نمی‌شوم؛ به خصوص در برنامه‌های رسانه‌ای و این موضوع انتخاب خودم بوده است.

مطلب مرتبط:

به زودی شما را در ایران می بینم (2)

از نظر من اینكه دیده بشوید یا نشوید تحت اختیار خودتان است. در هر حال چیزی نیست كه همیشگی باشد و بالاخره بعد از چندسال خسته می‌شوید. من تلاشی برای این نمی‌كنم كه حتما همه مرا ببینند. دلم می‌خواهد زندگی خود را داشته باشم. از مخفی شدن هم خوشم نمی‌آید اما گاهی رسانه‌ها باعث می‌شوند شما به غار تنهایی خودتان پناه ببرید و از همه فراری باشید.

اشتباهات مردم درباره من

از آنجا كه من نقش مردان عاشق‌پیشه را بازی كرده‌ام خیلی از مردم بیش از آنكه مرا ببینند، حس می‌كنند چیزی شبیه آن نقش‌ها هستم. بله، من هم عشق را تحسین می‌كنم ولی قطعا شخصیت بازیگرها با نقش‌هایی كه در آن بازی می‌كنند كاملا متفاوت است.

رفیق‌بازی بعد از شهرت

من از گذشته تا به امروز دوستانی دارم كه هنوز هم با آنها در تماس هستم اما واقعیت این است كه دیگر مثل سابق آن راحتی را در ارتباط نداریم؛ نه اینكه من محو شهرت شده باشم بلكه پركاری و مشغله حضور در فیلم‌ها و سریال‌ها باعث می‌شود دیگر فرصتی برای رفیق‌بازی نداشته باشم وگرنه خودم همیشه عاشق دوستانم هستم و هستند كسانی كه بیش از 15سال است باهم دوست هستیم!

زوج‌های هنری ستاره

همبازی شدن با فرح زینب عبدالها در فیلم «مشكل كوچك ایلول» واقعا عالی بود. ما دوران خوبی را سر كار داشتیم و به نظرم زوج هنری و رقبای سرسختی هم بودیم و به همین علت سعی كردیم كارمان را كامل انجام بدهیم و حس می‌كنم خوب از عهده‌اش برآمدیم.

در «فاطماگل» همكاری با دوست قدیمی‌ام برن‌سات واقعا فوق‌العاده بود و فكر نمی‌كنم دیگر چنین اتفاقی برایم دوباره تكرار شود. در «پول كثیف عشق» (لطیفه) هم با طوبا بویوك همكاری خیره‌كننده‌ای داشتم و به‌نظرم این سه زوج برای من بهترین زوج‌های هنری در طول حرفه‌ام بوده‌اند.

اتفاقی زیبا برای مردها

من در 21 سالگی وارد این حرفه شدم و حالا بعد از سال‌ها حضور در این كار، كاملا تغییر كرده‌ام. هر سالی كه گذشت یك رشد متفاوت داشتم. اما در كل به عنوان كسی كه در دهه چهارم زندگی‌اش قرار دارد، احساس خوبی دارم. زندگی در این دهه می‌تواند سختی‌هایی داشته باشد و حس می‌كنید گاهی به شرایط مسلط نیستید. به عقیده من بالا رفتن سن برای مردان اتفاق زیبایی است.

ستاره موج‌سواری و غواصی

من حرفه پرفراز و نشیب و خسته‌كننده‌ای دارم و طی 4،3 سال اخیر به‌شدت جذب موج‌سواری شده‌ام. در آب بودن حال مرا بهتر می‌كند. تعطیلات من به موج‌سواری و غواصی می‌گذرد. جهان زیرآب خیره‌كننده است. همیشه بعد از یك دوره سخت‌كاری مدتی به غواصی می‌پردازم تا آرام شوم.

درمان اندوه با استراحت!

هنگامی‌كه احساس اندوه یا خستگی شدید دارم، خواب بهترین درمان برای من است. همیشه یك روز تازه یعنی وقتی كه من انرژی لازم را پیدا كرده‌ام و با خواب كافی رفرش شده‌ام برایم از هر چیز مهم‌تر است. استراحت نه‌تنها جسم، بلكه روح من را نیز شاداب‌ می‌كند. حس می‌كنم هر انسانی در مقاطعی از زندگی نیاز به استراحت و ریكاوری دارد.

فرار از شبكه‌های اجتماعی

من اهل شبكه‌های اجتماعی نیستم! فیس‌بوك، توئیتر یا اینستاگرام ندارم. مدیربرنامه‌هایم رسانه‌ها را دنبال می‌كند و آنچه را که درباره‌ام منتشر می‌شود، می‌شنوم. به هر حال این تنها راهی است كه به شما اجازه می‌دهد ببینید مخاطب از شما چه می‌خواهد و چه نظری دارد. منظورم فقط اینستاگرام و دیگر شبكه‌های اجتماعی نیست.

حتی همین فروم‌ها، وبلاگ‌ها و سایت‌های هواداری هم چنین هستند. بارها شنیده‌ام كه به نام من صفحاتی را ساخته‌اند و حتی با مردم در ارتباط هستند! سایت‌های شخصی برای من به زبان‌های دیگری ساخته‌اند كه از شنیدن آنها شاخ درمی‌آورم!

سرها داخل گوشی‌ها

متاسفانه در چندسال اخیر مردم به سمت تكنولوژی و اینترنت و شبكه‌های اجتماعی یورش برده‌اند و از زندگی و سنت‌ها و حتی زندگی عادی‌شان دور شده‌اند! من با تكنولوژی و استفاده از آن اصلا مخالف نیستم بلكه با زیاده‌روی در هركاری مخالف هستم.

من دوست دارم اگر قرار است حال دوستی را بپرسم، یا به دیدنش بروم یا تلفنی با او صحبت كنم؛ نه اینكه به او اس‌ام‌اس بزنم یا در شبكه‌های اجتماعی با او چت كنم! این روزها افرادی را می‌بینم كه سرشان را از داخل گوشی‌شان بیرون نمی‌آورند و از همه چیز غافل شده‌اند.

اسرار آقای ستاره!

من یك بازیگر هستم. هر صبح بیدار می‌شوم و مانند هر آدم دیگری سركار می‌روم. در اوقات آزادم هم زندگی معمولی خودم را دارم. چیزی وجود ندارد كه پنهان كنم. در واقع هیچ رازی این میان وجود ندارد. زندگی عادی من نه چیزی برای نمونه شدن دارد و نه چیزی برای سرشكستگی. بین من و نشریات شایعه‌پرداز نیز چیزی وجود ندارد. اما مساله در مورد رسانه‌های اجتماعی متفاوت است. شما نمی‌توانید كنترلی بر آنچه درباره شما نوشته می‌شود داشته باشید. حتی دخالتی هم در نوع نوشته‌ها ندارید.

اسم و رسم عاشقی

از نیاكان خود نقل داریم كه «هیچكس نمی‌داند چه كسی واقعا پولدار است یا واقعا به خدا ایمان دارد و این اعتقاد مهمی است.» همچنین كسی نمی‌داند شخصی چقدر دیگری را دوست دارد. بعضی‌ها هستند كه واقعا عاشق هستند اما بلد نیستند آن را به درستی بیان كنند. بعضی‌ها با آنكه عشق كمی دارند اما در بیان احساسات قوی هستند و واقعا درك این ماجرا ساده نیست. من سعی كردم نقش‌هایی را بازی كنم كه مردم به علل مختلف آنها را دوست داشته باشند اما به هر حال همگی، آن جاذبه رمانتیك را دارند. وقتی پای عشق در میان باشد به جادوی دیگری نیاز نیست.

حتی در همه آثار جنگی، عشق جای خودش را دارد. این همان چیزی است كه مخاطب می‌خواهد چون همه دوست دارند عشق را تجربه كنند. به خصوص در دوره اخیر كه كارهای مختلف و حجم فعالیت شهری، ما را از هم دور كرده است و چیزی به اسم عشق و احساس وجود ندارد. برای همین دیدن مرد عاشق‌پیشه‌ای كه احساساتش غلو شده و نامتعارف است برای مردم خوشایند است.

عشق با طعم قهوه‌ترك

نمی‌توانم بگویم كه واقعا یك مرد عاشق‌پیشه در آن حد اعجاب‌آور و احساساتی هستم یا خیر؟ ولی برای شما یك مثال می‌زنم: شما این قهوه آماده سه‌تا در یكی را دیده‌اید؟ من درست مانند آنها هستم. كمی از هر چیزی در خودم دارم.

 در كل معتقدم اگر مردی زنی را دوست دارد باید او را مركز دنیای خودش قرار بدهد؛ درست مانند نقش‌هایی كه من بازی كرده‌ام. اگر نمی‌شود به نظرم یك ایرادی در كارش هست.

به زودی شما را در ایران می بینم (2)

پیش‌به سوی ازدواج

فكر می‌كنم هنوز آنقدرها برای ازدواج، پیر نشده‌ام كه نگران این موضوع باشم. مادرم بیش از همه نگران این مساله است ولی شخصا حس می‌كنم هنوز برای این كار فرصت كافی دارم ولی از 2سال پیش تصمیم مهمی گرفته‌ام و خودم را رفته‌رفته برای ازدواج آماده می‌كنم. به خانواده‌ام قول داده‌ام كه تا 2 سال آینده ازدواج كنم و درواقع مانند یك مربی فوتبال شده‌ام كه قرار است تیمش را به یك تیم قدرتمند تبدیل كند و برای این موضوع، 4فصل فرصت گرفته است!

من پیشقدم هستم

به نظرم این موضوع كاملا طبیعی و درست‌تر خواهد بود كه اگر از دختری برای زندگی مشترك خوشم بیاید، باید خودم قدم جلو بگذارم. اما همان مساله كه آیا شهرت این وسط عامل فاصله‌انداز می‌شود یا نه باعث تردید من در این مساله می‌شود ولی این را در زندگی آموخته‌ام كه پیشقدم باشم تا شانس‌های زندگی‌ام را از دست ندهم؛ ضمن اینكه شاید در این بین باشند افرادی كه به دلیل شهرت به انسان نزدیك می‌شوند ولی به مرور مشخص خواهد شد و این افراد خودشان را نشان می‌دهند.

فاكتورهای كوچك خوشبختی

به نظرم دروغ و ریا بدترین مسائل در زندگی انسان‌ها هستند و درواقع به راحتی می‌توانند زندگی انسان را خراب كنند. من از دروغ و دورویی متنفر هستم و بی‌نظمی و بی‌احترامی من را آزار می‌دهد و فكر می‌كنم اینها همگی اصول اولیه انسان‌بودن هستند كه خیلی راحت و ساده می‌توانند به فاكتورهای اصلی خوشبختی در زندگی تبدیل شوند. عشق یك فاكتور ساده دیگر است كه دقیقا ضامن اصلی خوشبختی و دوام در زندگی مشترك است.

عشق و انجام هرگزها

به نظرم عشق آدم‌ها را عوض می‌كند. هر آدمی اعتقادات و باورهای خود را دارد. به هر حال شما در روابط سعی می‌كنید كارهایی را كه ناخوشایند طرف مقابل است انجام ندهید و این موضوع از عشق می‌آید. عشق گاهی كاری می‌كند كه شما كارهایی انجام بدهید كه قبلا هرگز به آنها فكر هم نمی‌كردید. عشق یعنی دو نفر به هم نزدیك شده و در شكلی متعادل كارهایی را با رضایت برای هم انجام دهند؛ حتی اگر قبلا انجام‌شان را هرگز متصور نبودند.

نگاه جذاب، چشمان خاص

می‌گویند من نگاه  جذابی دارم و این یك‌جور موهبت الهی است. اما به نظرم بخشی از این حرف‌ها متاثر از نقش‌ها و بازی‌ها هستند. به هر حال وقتی نقشی را بازی می‌كنید نخستین چیزی كه مخاطب به آن توجه می‌كند چشمان بازیگر است. درخلال صحنه‌ها كه دیالوگی رد و بدل نمی‌شود، من باید همه احساس را از طریق نگاه خود منتقل كنم. آنچه من انجام می‌دهم،

دنیای درون شخصیت را آشكار می‌كند. هنگامی كه نقشی را بازی می‌كنم باید احساسات او را نشان بدهم و این چیزی نیست كه با تمرین جلوی آینه آن را یاد بگیرم. خود به خود اتفاق می‌افتد. می‌بینید حالا كه نزد شما نشسته‌ام هیچ حس خاصی در چشمان من نیست.

مثبت‌اندیش و واقع‌بین

برای من شخصا آینده، یك فرصت زیباست نه وحشتناك! همیشه فكر می‌كنم فردا یك روز عالی است. این معنایش این نیست كه بخواهم به زور خودم را متقاعد كنم كه فقط باید مثبت‌اندیش باشم. این یك باور درونی است. چیزهایی هست كه ما نمی‌خواهیم در زندگی تجربه‌شان كنیم و بسیار دردناك هستند؛ مثلا تجربه‌های تلخ، تصادف، مرگ و. . . اما هنگام وقوع آنها باید به این فكر كنیم چطور مشكل را حل كنیم و از آن رشدیافته بیرون بیاییم و چطور اجازه ندهیم بر روند زندگی ما تاثیر بگذارد. اگر به هر اتفاق به چشم تجربه نگاه كنید همه چیز شكل دیگری پیدا می‌كند. اتفاقات منفی همگی درس هستند، مهم نگاه شما به اتفاقات است. از این نظر من اجازه نمی‌دهم اتفاقات بد تاثیر زیادی روی زندگی من بگذارند یا تحت‌تاثیرشان قرار بگیرم.

فرمول ریاضی برای زندگی

هیچ فرمول ریاضی خاصی برای زندگی وجود ندارد. من برای سرمایه اندوختن و حساب بانكی زیاد، كار نمی‌كنم. به عنوان یك بازیگر نمی‌توانم بگویم این كاری است كه می‌خواهم بكنم، چیزی است كه می‌خواهم باشم و. . . آینده می‌تواند چیزی بسیار متفاوت از زندگی و كار فعلی ما باشد. مهم این است كه همیشه با انگیزه كار كنیم. در این حالت هر چیزی سر موعد مقرر رخ می‌دهد و شما می‌دانید آن وقت چگونه باید رفتار كنید.