از نادر شاه افشار چه می دانید؟


نادر جنگجویی ساده كه از بین مردم عادی برخاسته بود و انتساب به هیچ خانواده بزرگ و هیچ سابقه درخشانی او را در دایره امراء و حكام عصر نیاورده بود.

صبح بخیر:

نام: نادرقلی یا نَدَرقلی

دوران: ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی - ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۰ (قمری) (۱۲ سال)

لقب(ها): نادرقلی بیگ - تهماسبقلی خان - نایب‌السلطنه - نادر شاه

زادروز:  ۲ آذر ۱۰۶۷ - ۱۱۰۰ (قمری)

زادگاه: ابیورد (درگز کنونی)

مرگ: ۱۱ جمادی‌الثانی ۱۱۶۰ - ۲۸ خرداد ۱۱۲۶[۱] یا ۳۰ خرداد (۶۰ سالگی)

محل مرگ: قوچان (شمال خراسان)

آرامگاه: مشهد

پیش از: عادل‌شاه افشار

پس از: شاه عباس سوم

همسران: رضیه خانم - ستاره و...

دودمان: بنیانگذار سلسله افشاریه


زندگی نامه نادر شاه افشار

نادر جنگجویی ساده كه از بین مردم عادی برخاسته بود و انتساب به هیچ خانواده بزرگ و هیچ سابقه درخشانی او را در دایره امراء و حكام عصر نیاورده بود.پدرش امام قلیپوستین دوزی از نواحی ابیورد بود كه زندگی فقیرانه یی داشت و گویند زمستانو تابستان پوستین می پوشید.عشیره او تیره یی از طوایف تركمان افشار قرخلو بود كه از عهد صفویه به نواحی شمالی خراسان كوچ داده شده بود.

شرایطپیش از به قدرت رسیدن نادر به زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی بی لیاقت برمی گردد كه بی لیاقتی او باعث شده بود ایران با ضلالت به دست افغانها بیفتد .

جوانی تا به قدرت رسیدن نادرشاه افشار:

نادردر حوالی دستگرد دره گز به دنیا آمد (1100)و در سالهای جوانی_حدود 17سالگی_ در تاخت و تازی كه ازبكان به آن حدود كردند به اسارت آنها افتاد وچندی در بین آنها به سر برد.بعد از آزادی به خدمت بابا علی بیگ كوسه احمدلوی افشار حاكم ابیورد درآمد و چندی بعد دختر او را به زنی گرفت و به طبع آن املاك و اموال او را صاحب شد.چندی نیز در خراسان به عیاری وراهزنی دست زد و با شجاعت و سخاوتی كه داشت عده یی جنگجوی عیار را گرد خودجمع آورد و در زد و خورد با اكراد تركمانان و ازبكان آن حدود به دلاوری و بهادری شهرت یافت.

در حدود 30 سالگی چندی در مشهد به خدمت ملكمحمود سیستانی پیوست اما به زودی بین آنها به هم خورد و به لشگرگاه خود دركلات دره گز بازگشت.و حكومت نسا و ابیورد را بدست آورد و حتی شاه طهماسب هم كه در آن هنگام در دامغان بود حكومت وی را تایید كرد و چون آوازه جنگجویی و دلاوری او را شنیده بود وی را به خدمت خود دعوت كرد.بعد از غلبهبر ملك محمود مشهد پایگاه طهماسب و نادر شد و شاه او را طهماسب قلی لقبداد و كارها را به او سپرد.

نادر در خراسان و استرآباد حوزه قدرت خود را كهدر واقع حوزه قدرت اربابش شاه طهماسب بود توسعه داد سفیری نزد روسها فرستاد و تخلیه ولایات شمالی را مطالبه كرد و آنها نیز كه در مدت 12 سال اشغال گیلان جز تلفاتی ناشی از بیماریهای بومی چیزی عایدشان نشده بود به تخلیه آن نواحی رضا دادند.به شرط آنكه آنجا به تصرف نیروهای عثمانی نیفتد!

طرد افاغنه از اصفهان و استرداد اراضی اشغالی غرب ایران از دست عثمانیها اقدامات بعدی نادر بود.اشرف افغان كه هنوز خود را پادشاه ایران میدانست برای آنكه از پیشرفت نادر و طهماسب در ولایات مركزی جلوگیری كند باعجله لشگر را به سوی خراسان سوق داد(1142) در سر راه سمنان را محاصره كرد.نادر كه برای مقابله با افاغنه غلزایی عزیمت تهران داشت در نزدیك سمنان و در كنار رودخانه مهمان دوست شكست سختی بر سپاه اشرف واردكرد.اشرف با شكست در حدود قزوین و مورچه خورت اصفهان از سپاه قزلباش و درنزدیك شیراز از سپاه نادر و سپاه اشرف متلاشی شد.

زندگی نامه نادر شاه افشار

نادر بعد ازخاتمه كار اشرف به شیراز بازگشت و از طریق لرستان عازم اصفهان شد.در بین راه در بروجرد خلعت و تشریف شاه طهماسب همراه با تاج مرصع و عهدنامه تنویض حكومت خراسان و مكران و سیستان به وی رسید و شاه ضمن اظهار خرسندی ازخدمات او یك خواهرش رضیه بیگم نام رابه ازدواج او درآورد. نادر سپس به عثمانی ها كه به پیشنهاد ترك سرزمین ایران توجهی نداشتند حمله كرد و ملایرهمدان و كرمانشاه را از اشغال آنها بیرون آورد.آنگاه به آذربایجان لشگركشید و تلفات بسیاری بر لشگر عثمانی تحمیل كرد و تبریز را هم گرفت.اماوصول خبرهای نگران كننده ای از شورش افاغنه در هرات باعث شد تا كار آذربایجان را نیمه كاره رها كند و شورشها را در خراسان رفع نماید.

اشتغال نادر به جنگ در خراسان و لشگر كشی شاه به آذربایجان بدون اطلاع ازسپهسالارش (نادر) كه به تحریك درباریان بود و سپس شكست شاه از لشگر عثمانی و عقد قراردادی ننگین كه شامل اهدای قسمتهایی از ایران به آنها بودانجامید و نیز قراردادی با روسها بست كه آنها با آنكه گیلان را تخلیه میكردند اما خروج خود را از باكو و دربند موكول به اخراج تركها كرده بودندباعث شد نادر بسختی برآشفته شود . نادر برای شاه پیغام فرستاد و از اودرخواست كرد برای اتخاذ تدابیری مناسب در تهران یا قم به اردوی او ملحق شود كه شاه به این درخواست توجه ای نكرد. نادر به اصفهان رفت و برای آنكه شاه را از جانب خود ایمن و مطمئن كند و در حق او فروتنی و خاكساری بسیاركرد.

بعد هم به بهانه سان دیدن از سپاه كه عازم آذربایجان بود وی را به اردوی خویش دعوت و در باغ هزار جریب اصفهان از وی پذیرایی شاهانه كرد.دراین پذیرایی شاه تحت تاثیر شراب چنان حركات سفیهانه یی از خود بروز داد كه مایه حیرت و دلسردی امرا از وی شد و نادر با تبانی با همین امرا شاه را از سلطنت خلع و پسر شیرخواره اش عباس سوم را به جای او به سلطنت گمارید وخود به نیابت سلطنت رسید.

نادر نخست به دفع اشرار بختیاری و زندپرداخت و بعد زهاب را تصرف و به محاصره بغداد پرداخت اما او نیز بالاخره در جنگها شكست خورد. این شكست در نزدیكی دجله و از توپال عثمان سردارعثمانی بود.او با این شكست به همدان عقب نشینی كرد.او دوماه در همدان ماندو سپاه و تجهیزات خود را كامل كرد و دوباره بغداد را محاصره و توپال عثمانی را در حوالی آق دربند مغلوب و مقتول كرد. افاغنه ابدالی در این نبرد در موكب او بودند و شجاعت بسیار از خود نشان دادند.نادر از آنجا به آذربایجان رفت تیمور پاشا سردار عثمانی تبریز را رها كرد و به نواحی وان گریخت.

بغداد در دست عثمانی ها ماند اما اسرای ایرانی آزاد شدند و حاكم بغداد آمادگی عثمانی را برای تخلیه اراضی اشغالی اعلام نمود.نادر بعد ازجنگهای متعدد از جمله جنگ با محمدخان بلوچ و عثمانی ها در دشت مغان محل تلاقی رود كر و ارس اردو زد در آنجا به بهانه شكار جرگه توقف خود راطولانی كرد و سی و یك هزار وحش صید كرد از جمله شامل 5 هزار آهو و غزال میشد. تمام امرا و حكام و اعیان و روحانیون و تجار و كدخدایان ونمایندگانی تمام طبقات حتی ارامنه و یهود و زرتشتی ها از پیش به اشارت وی به آنجا دعوت شدند.

اما از شرح این مجلس"نادر در این مجلس ضمن اشارتی به احوال كشور و شرحی از خدمات خود اقدام به یك استعفای نمایشی كردو از حاضران خواست او را از ادامه خدمت معاف كنند .سخنگویان مجلس همچنانكه از پیش آموخته شده بود به یك كلمه اظهار داشتند كه هیچ كس را جز اوشایسته سلطنت نمی دانند و او با اظهار ناخرسندی و بی میلی نمایشی شرط قبول آن پیشنهاد را ترك تعصبات شیعی و ضد سنی-كه از زمان قزلباش معمول گردیده بود- قرار داد. به رغم میل روحانیون شیعه كه در مجلس حاضر بودند توافق شد و نادر بلافاصله در آنجا به عنوان پادشاه ایران تاج گذاری كرد(شوال 1148قمری)-سپس او پسرش رضا قلی میرزا را والی خراسان و برادرش ابراهیم خان را به حكومت آذربایجان و ماوراء قفقاز منسوب كرد.

زندگی نامه نادر شاه افشار

حمله و تسخیرقندهار و لشگر كشی به هند كه ضمن افزایش سرزمین ایران خزانه او را كه درلشگر كشی های چندین سالی غارت ناشی از انقلابات خالی شده بود تامین كرد.در اجرای این تصمیم نادر كابل غزنین و جلال آباد را تسخیر كرد رضا قلی فرزندش را نیابت سلطنت داد .پیشاور و لاهور را فتح كرد و از آنجا راه دهلی را پیش گرفت.چون آگاهی یافت كه محمد شاه فرمانروای هند با سیصد هزار لشكر دو هزار فیل هزار توپ در دشت كرنال در بیست و پنج فرسنگی شمال دهلی آماده مقابله با او گشته با آنكه تعداد سپاهش به 60 هزار هم نمی رسید به چالاكی رابطه سپاه هند را با دهلی قطع كرد و پیروز و دهلی را تصرف كرد.

او با شخص محمد شاه سخت نگرفت و او را در خیمه خود با دوست رویی پذیرفت و همراه اوبه شهر دهلی نزول یافت.از وی به احترام استقبال شد .البته با شایعه قتل نادر و كشتار چندین هزار از سپاهیان ایران توسط ناراضیان شهر، نادر به مسجد جامع شهر وارد و دستور قتل عام داد كه تعداد بیشماری بی گناه به قتل رسیدند.كلید خزاین شهر به نادر تقدیم شد و شش میلیون روپیه نقد و 500 هزارروپیه جواهر و لباس"از جمله تخت كاووس و الماس كوه نور" به وی اهدا شد.

58روز در دهلی توقف و دختر محمد شاه را برای پسرش نصرالله میرزا گرفت.او قبل از بازگشت از هند مجلسی در هند برپا كرد و در آن مجلس از محمدشاه تجلیل كرد تاج هند را به دست خود بر سر او نهاد و خود را پشتیبان و دوست و هوادار او خواند.

در بازگشت از هند و بعد از تنبیه یاغی های افغانذ به هرات رفت و در آنجا خزائن و نفایس هند را با شادی غرور از نظر گذراند وقسمتی را در معرض انظار عام نهاد . چندی نیز چون سپاه راخسته و طالب صلح میدید به آسایش پرداخت اما چون بیكاری و آسایش را مایه فساد لشگر و ظهوراغتشاش می پنداشت تامین مرزهای خراسان و تنبیه یاغیان ماوراء قفقاز او رابه ادامه لشگركشی ها تشویق كرد.

نه بخاطر الحاق ماوراء النهر وتركستان بلكه به خاطر جواب دادن به تاخت و تازهای مكرر ازبكان در زمان صفویه به تاخت و تاز در این مناطق پرداخت. از آنجا او به خوارزم لشگركشید و حاكم آنجا را كه با او به مقابله برخاست دستگیر و بخاطر تاخت وتازهای مكرر به مرزهای ایران به قتل رساند.

زندگی نامه نادر شاه افشار

اما انحطاط یك قهرمان ملی:

سپس او به خراسان بازگشت و بعد از اقامتی كوتاه از طریق استرآباد و مازندران به ماوراء قفقاز عزیمت كرد.جنگهای او در این نواحی طولانی و فرساینده بود.اما در این عزیمت نادر در مازندران بدلیل سوء قصد مجروح شد كه چندی بعد رضا قلیخان پسرش متهم به تحریك سوء قصد شد كه بهمین دلیل نادر او را كور كرد و بلافاصله پشیمان شد و ندامت و پریشانی اش همراه با خشم و سوء ظن به اختلال مشاعرش انجامید.

لشگركشی او به داغستان 1.5 سال به طول انجامید با عدم پیشرفت او در این نواحی لشگركشی او بی حاصل در این مناطق نا تمام ماند.او سپس از داغستان برای جنگ با عثمانی لشگر به كركوك كشیداما موفق به فتح موصل نشد و به كركوك و خانقین عقب نشینی كرد.حاكم بغداداز جنگ پرهیز كرد و نادر با همراهانش زیارت اماكن مشرفه عراق را به جاآورد.شورش تقی خان بیگلر بیگی فارس و قاجاریه در استرآباد را با خشونت وقساوت فرو نشاند.شیراز در این میان لطمه بسیار دید نفوس بسیاری در آن كشته و شهر به یك ویرانه مبدل گشت.

قیام محمد علی رفسنجانی كه حمایت عثمانی رابدنبال داشت سبب تجدید جنگ با عثمانی شد و او آخرین افتخار زندگیش را دراین جنگ و با پیروزی بر عثمانی بدست آورد.در این جنگ او بسیار بیمار بود بطوری كه در بعضی جاها او را در تخت روان حركت می دادند.در صلحنامه ای كه با عثمانی نوشت تمام شرایط و مذاكرات دوران نادر را نادیده می گرفت غریب به نظر می آمد و ناشی از خستگی فوق العاده و بیماری و آشفته حالی وی بود.این آشفته حالی هر روز او را بیشتر بدبین سفاك و بهانه جو كرد.

آخرین روزهای عمر او را به شدت محزون، خونین و جنون آمیز ساخت. مالیات سه ساله ایران را كه در هنگام فتح دهلی بخشیده بود با خشونت از مردم گرفت.در مسافرت ازاصفهان به خراسان اهل شیراز را به سختی تهدید كرد و در كرمان از جمجمه مقصرها كله منار ساخت.چون می دانست سیاست تسامح او كه جنبه ضد تشیع داشت علما و اكثریت هواخواه تشیع را از وی ناراضی ساخته است به آن دسته ازسپاهیانش كه ایرانی و شیعه بودند اعتماد نداشت و یكباره تصمیم گرفت همه آنها را به قتل برساند و این باعث شد جمعی از امرای افشار و قاجار از توهم آنكه از جانب وی دستگیر و كشته شوند در قتل او توطئه كردند در فتح آبادقوچان و به بهانه كار واجب به خیمه او ریختند و او را به ضرب تیغ و تبر از پا در آوردند(جمادی الثانی 1160) بلافاصله بعد از قتل او سپاه منظم نادری تبدیل به یك اردوی هرج و مرج شد.خزاین نادری كه آن همه در ضبط و توسعه آن اهتمام داشت در یك شب تقریبا به باد رفت.مملكت منظم او به میدان ستیز مدعیان و شورشگران تبدیل گشت.

زندگی نامه نادر شاه افشار
مقبره نادر شاه

داوری درباره نادر را با توجه به جنایات هول انگیز آخر عمرش دشوار می كند.با آنكه بر خلاف مساعی بسیار نتوانست ایران را از تعصب هایی كه در عصر قزلباش موجب ویرانی و عقب ماندگی آن شده بود رهایی بخشد.كامیابی او در تامین وحدت و تمامیت ایران در طی آن سالهای پرآشوب انقلابات قابل تقدیر بود.اگر روحیه جنگجویی وسلحشوری كه او در آن سالهای یاس و نومیدی بوجود آورد نمی بود ایران شایدموفق به حفظ حدود كنونی خویش هم نبود.اما آنچه یك سردار فداكار نستوه و دوستدار ملت را در وجود او به یك حاكم جبار و خونخوار سفاك تبدیل كرد قدرت بود- عادت عامه به تحسین و تملق هركس كه یك كار قهرمانیش وی را نزد آنهامحبوب می كند به همین سرنوشت می كشاند- و نادر یك نمونه این واقعیت بود.


ویدیو مرتبط :
آرامگاه نادر شاه افشار

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگینامه مختصری از نادر شاه افشار



نادر شاه افشار,زندگینامه نادرشاه افشار,زندگی نامه نادر شاه افشار,بیوگرافی نادرشاه

زندگینامه مختصری از نادر شاه افشار
نادر شاه افشار از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام است ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد .

موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف بایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یک عده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود همراه شد فتنه های داخلی را خواباند افغانها را هم بیرون ریخت.

شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک و حسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم توانایی به کشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت.

نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای بسیاری را به خاک ایران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند در مسیر بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود .

خود عازم مشهد شد در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لیاقت شما ایمان دارد و در این شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایران باقی بماند و کمر بند پادشاهی را بر کمرش بستند.

او  سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که حدودا 800 نفر بودند و در قتل عام مردم ایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها سپاه ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمود ند 800 متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکانی را به او بخشید و گفت ما متجاوز نیستیم اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت محمد گورکانی بخاطر این همه جوانمردی نادر از او خواست هدیه ای از او بخواهد و نادر قبول نکرد و در پی اسرار او گفت جوانان ایران به کتاب نیازمندند سالها حضور اجنبی تاریخ مکتوب ما را منهدم نموده است  محمد گورکانی متعجب شد او علاوه بر کتابها جواهرات بسیاری به نادر هدیه نمود که بسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملی ایرا ن در بانک مرکزی  است .

12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسیله عده ای خائن  کشته شد . نکته قابل ذکر آنست که  او از 15 سالگی تا 25 سالگی بهمراه مادرش در بردگی ازبکان گرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن با جوانان آزادیخواهی همپیمان شد .
نادر شاه افشار در حال حاضر یکی از دو پادشاه محبوب گذشتگان ایران است نام او و کورش هخامنشی دل ایرانیان را گرم و به شوق می آورد . اندیشمند میهن پرست کشورمان(( ارد بزرگ )) در مورد نادر شاه افشار می گوید : او توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود .

نادر شاه افشار,زندگینامه نادرشاه افشار,زندگی نامه نادر شاه افشار,بیوگرافی نادرشاه

در اینجا گزیده ای از سخنان نادر شاه افشار پادشاه ایران زمین را تقدیم می کنم :
نادر شاه افشار : میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند .
نادر شاه افشار : سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام .

نادر شاه افشار : تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری  ابدی برای  کشورم کسب کنم .
نادر شاه افشار : باید راهی جست در تاریکی شبهای عصیان زده سرزمینم  همیشه به دنبال نوری بودم نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان ، چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست تو می توانی این تنها نیروی است که از اعماق و جودت فریاد می زند تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و اینگونه بود  که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ .
نادر شاه افشار : از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت . جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است.
نادر شاه افشار : اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید .
نادر شاه افشار : خردمندان و دانشمندان  سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود .
نادر شاه افشار : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند .
نادر شاه افشار : هر سربازی  که بر زمین می افتد و روح اش به آسمان پر می کشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان نمی رود نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را ، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد پیشرفت و اقتدار ایران  تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا بی مهابا به قلب سپاه دشمن می راند ...
نادر شاه افشار : شاهنامه فردوسی خردمند ، راهنمای من در طول زندگی بوده است .
نادر شاه افشار : فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند . اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم . که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود .
نادر شاه افشار : کمربند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است .
نادر شاه افشار : هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون ، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی که تنها به دنبال حفظ  کشور و امنیت آن است .
نادر شاه افشار : لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم .
نادر شاه افشار : برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم .
نادر شاه افشار : گاهی سکوتم ، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند .
نادر شاه افشار :کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب کننده  و ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم .

منبع:natali123.persianblog.ir