از بنز تا فراری با سیاوش خیرابی


پشت فرمان می نشیند و آرام رانندگی می کند.قوانین را رعایت می کند.زیاد اهل تغیر لاین و گاز دادن نیست.به ماشینش احترام می گذارد و هوایش را دارد.




 صبح بخیر: پشت فرمان می نشیند و آرام رانندگی می کند.قوانین را رعایت می کند.زیاد اهل تغیر لاین و گاز دادن نیست.به ماشینش احترام می گذارد و هوایش را دارد.وقتی بحث ماشین بازی به میان می آید از پرایدش می گوید که اولین ماشینی بود که بعد از دریافت گواهینامه خرید. عاشقانه آن پراید نقره ای مدل 83 را  دوست داشت.این روزها بنز و فراری و سورنتو هم سوار می شود ولی دلش هنوز با همان پراید است و می گوید روزگار با ان ماشین خوش تر بود .خاطراتش را با آن ماشین به یاد می آورد و تاکید می کند که تمام لحظه هایی که پشت آن می نشست بهترین روزهای عمرش بود.



    رانندگی را روی پای پدرم یاد گرفتم

رانندگی رو روی پای پدرم یاد گرفتم.نشستم روی پاهایش و فرمان را به دست گرفتم.همان اول راه خاموش کردم.اخر کسی نبود بگوید بچه چرا نمی روی پی اتاری بازیت.نمی دانید چقدر عاشق رانندگی بودم.آن روزها دلم می خواست پدرم را از فرمان ماشین دور کنم و خودم به تنهایی پشت رل بنشینم  اما هر کلکی که می زدم نمی شد. بعد ها که دیگر بزرگ شدم و بحث گواهینامه شد با رنجروور رانندگی را یاد گرفتم.دیگر می توانستم به بهانه تمرین خودم پشت فرمان بنشینم.سال 84 بود که موفق شدم گواهینامه بگیرم.دو بار آیین نامه را رد شدم.سر حق تقدم که می شد مشکل پیدا می کردم.نمی دانم چرا ، اما نمی دانستم تقدم با کدام ماشین است.فکر نکنید امروز مشکل دارم.آن روزها مشکل داشتم.



   پراید عزیزم

اولین ماشینی که خریدم یک پراید نقره ای مدل 83 بود، خوب به یاد دارم سال 84 با پنج میلیون خریدارش شدم.اولین ماشینی بود که خودم خریدم .نه اینکه ماشین های دیگرم را خودم نخریدم اما چون آن روزها بچه بودم و پول آنچنانی نداشتم برایم خیلی عزیز بود.به خاطر همین اگر امروز هم بپرسید کدام ماشینت را بیشتر دوست داری می گویم همان پرایدی را که سال 84 خریدم.آنقدر با آن خوش می گذراندم که نگو و نپرس.بهترین مسافرت های عمرم را با آن رفتم.چه شمال هایی که با هم نرفتیم.کلی به سر و رویش می رسیدم.از واکس لاستیک بگیر تا ضبط و باند و ...راستش را بخواهید به سایر ماشین هایم انقدر که به این ماشین رسیدم توجه نداشتم.



   بدترین تصادف عمرم

بدترین تصادفی که داشتم هم با همین پراید عزیز تر از جانم بود.تصادف سختی بود.در محله سعادت آباد یک کوچه بود که رفت و آمد در آن سخت بود تا به خودم آمدم دیدم با یک ماشین دیگر شاخ به شاخ شدم .نصف ماشین جمع شد.یک هفته پس از تصادف من آن کوچه را یک طرفه کردند.انقدر دلم سوخت که نگو .انگار دلشان می‌خواست ماشین من جمع شود و بعد طرحی برای آن کوچه بریزند.کلی دلم گرفت زمانی که دیدم ماشینم له شد و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد.





   من و ماشین بازی هایم

تا اواخرسال 84 آن ماشین پراید را داشتم .خواستم برای سال جدید ماشین جدید بگیرم.یک پژو 206 تیپ دو خریدم.رنگ اش سفارشی بود .طوسی متالیک.به یاد دارم آن روزها با 14 میلیون خریدم.تو دوزی اش چرم بود و به دلم انقدر نشست که هوایش را داشتم اما نه به اندازه پراید نقره ای ام.دیگر ماشین عوض نکردم تا اینکه سر کار پژمان بازغی اصرار کرد که ماشین ام را باید عوض کنم.با بازغی رفتیم و یک سورنتو قهوه ای خریدم.این قضیه برای 2 سال پیش بود .زمان  پخش فاصله ها هم یک فراری زرد آوردم .درست تابستان دو سال پیش بود.شاید خودم زیاد دنبال اینکه ماشینم را عوض کنم نبودم اما دوستانم می گفتند چون دیگر چهره ات مشهور شده، باید ماشین خوب سوار شوی. به هر حال من که ماشین باز نبودم افتادم روی دور ماشین بازی.به فکرم رسید که یک ماشین خیلی خوب گذر موقت بیاورم.در هر حال من بنز را دوست دارم‌.ماشین بسیار قوی است.





  نظیرش را ندیده بودم

به یاد دارم عید بود، روز اول عید.می خواستم دوستم را برسانم که از اتوبان نیایش رفتم.تصادفی دیدم که تا حالا نظیرش را ندیده بودم.یک ماشینی پنچر می کند.در حال پنچر گیری بود که دو ماشین کورس می گذارند. ناخواسته کنترل فرمان از دستشان در می رود و با پسر جوانی که در حال پنچرگیری بود تصادف می کنند.پسر پرت شد و فوت کرد.یک بار هم یک موتری از ماشین من سبقت گرفت و رفت.چند لحظه بعد تیکه های مغز آن را روی آسفالت دیدم .تصادف زیاد دیدم اما این دو مورد هیچ وقت از یادم نمی رود. رانندگی ها خوب شده است.مردم قوانین را رعایت می کنند .تا چند سال پیش فرهنگ رانندگی ها خیلی پایین بود.مردم همدیگر را آزار میدادند.زمانی که در جاده میراندن از هم سبقت های خطرناک می گرفتند.در اتوبان ها با هم کل کل می کردند، اما امروز خیلی بهتر شده است.در جاده ها سبقت گرفته نمی شود، در خیابان و اتوبان با هم کل کل نمی کنند، آلودگی صوتی ایجاد نمی کنند.همیشه کمر بند ها بسته است.حالا چند سال پیش را به یاد آورید! پلیس باید جریمه می کرد تا کمربند ها بسته شود.نمی دانم کمربند ها برای چه کسی می بستند؟خودشان یا اینکه جریمه نشوند.





    فنی ماشین

اصولا فنی ماشینم را خوب می شناسم.در حدی که اگر خراب شد بدانم مشکل از کجا است.اما پایم را در کفش مکانیک ها نمی کنم.فقط در حدی که باطری به باطری کنم.البته تا حالا ماشین هایی که داشتم در جاده و خیابان رهایم نکرده اند.زیاد مشکلی با فنی ماشین هایم نداشتم.آخرین باری که ماشینم خراب شد در محدوده پونک بود که ماشین خاموش کرد .آن هم به خاطر باطری ماشین بود.









    با اتوبان ها مشکل دارم

تا حرف می شود می گویند ترافیک به خاطر ماشین های تک سر نشین است.مگر فقط در ایران تک سرنشین داریم؟ این همه در کشور های دیگر ماشین های تک سر نشین در حال تردد هستند.مشکل اصلی خیابان ها و اتوبان های ما است و فرهنگ رانندگی خودمان.اتوبان های ما جوابگوی این  حجم ماشین نیست. مهندسی اتوبان ها مشکل دارد و باید رسیدگی شود.یک لاین چمران اختصاص داده شده به اتوبوس .کمی که عمیق تر نگاه کنیم می بینیم چمرانی که بی لاین اختصاصی اتوبوس نمی توانست جوابگوی آن همه تردد باشد، حالا فکرش را کنید حجم ماشین ها بالا رفته و لاین ها هم کم شده و البته فرهنگ رانندگی هم که جای خود  دارد! حالا ترافیک باید شدید باشد یا نه؟ چراغ قرمز سر پل مدیریت (شهر بازی) را برداشتند و سر پارک وی  پر ترافیک می شود.چرایی این عملکرد ها را نمی فهمم.اگر آن زمان به خاطر تصادفات بیش از حد در آن کوچه سعادت آباد کوچه را یک طرفه می کردند ماشین من له نمی شد.اما انقدر عملکرد ها دیر می شود که خطرات جانی و مالی پیش می آورد.



   معاینه فنی لازم

عاشق این معاینه فنی هستم.امروز دیگر اکثر ماشین ها جدید هستند و دود نمی کنند و چه خوب می شود اگر ماشین های قدیمی جمع شود و با تسهیلات ویژه با ماشین جدید جایگزین شوند. باید نگاهی به  اتوبوس ها و کامیون ها داشت. بیشتر این ماشین ها دود می کنند.کمتر ماشینی پیدا می شود که دود کند و هوا را آلوده کند.اما تا دلتان بخواهد اتوبوس و مینی بوس و کامیون دود می کند.یک روز شیشه ماشینم پایین بود و کامیونی از کنار ماشین من رد شد، چنان دودی کرد ماشین من را مه سیاه فرا گرفت و دیگر هیچ جا را نمی دیدم. وقتی رسیدم سر فیلم برداری نیما شاهرخ شاهی گفت سیاوش بوی دود می دهی! به هر حال معاینه فنی لازم هر ماشینی است. رو به مسئولان «مخصوصا کامیون ها و اتوبوس ها و مینی بوس ها...»



ویدیو مرتبط :
سیاوش خیرابی در بهار نارنج(سوسک گفتن سیاوش خیرابی)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بیوگرافی سیاوش خیرابی بازیگر جوان



بیوگرافی سیاوش خیرابی,عکس سیاوش خیرابی,سیاوش خیرابی

بیوگرافی سیاوش خیرابی + تصاویر سیاوش خیرابی

 

زمینه فعالیت : سینما، تلویزیون
تولد : ۲۹ آذر، ۱۳۶۳
والدین : منوچهرخیرابی / ماهرخ برهانی
محل زندگی : تهران / سعادت‌آباد
ملیت : ایرانی
پیشه : بازیگر
وضعیت تاهل : مجرد
مدرک تحصیلی : لیسانس نرم‌افزار

سیاوش خیرابی بازیگر خوب سینما و تلویزیون است که در ۲۹ آذر ۱۳۶۳ در تهران متولد شد.اصلیتش تبریزی است.سال سوم راهنمایی در یک کار ایفای نقش کرد. بعد از آن به خاطر درس و مدرسه، به دنبالش نرفت. تا این‌که در دوره دانشگاه توسط یکی از دوستانش برای یک کار مستند داستانی به آقای رزاق کریمی معرفی شد.وی از سن ۱۹ سالگی در کلاس‌های آموزش بازیگری کانون سینما گران جوان شرکت کرد. اینجا بود که تصمیم گرفت جدی‌تر به این حرفه بپردازد. یک دوره کلاسهای آموزش بازیگری کانون سینماگران جوان را هم گذرانده است.با بازی در مجموعه تلویزیونی “ترانه مادری” (حسین سهیلی زاده، ۱۳۸۷) یکباره درخشید و نامش مطرح شد.

 

یک آرشیو تقریباً کامل از فیلم‌های خارجی دارد و از میان هنر پیشه‌ها برد پیت را بیش تر می‌پسندد.بهترین سکانسی که در ترانهٔ مادری اجرا کرده‌است فوت مادر بزرگ است. -از موقعی که فهمید ترانهٔ مادری پر بیننده‌است ترسید!به نظر بسیاری از نقش‌های شرور را خیلی خوب ایفا می‌کند. -خوش اخلاق است و اطرافیاش می‌گویند که انرژی مثبت او را از لحظات اولیهٔ برخورد کانلاً حس می‌کنند.

 

قبل از ترانهٔ مادری مثل کاراکتر بهرام لباس می‌پوشید و اما مدل موهایش فرق می‌کرد. -می گوید :هرگز تلوزیون را رها نمی‌کند!سیاوش خیرآبی بازی در سریال‌های مذهبی رادوست دارد. ارتباط خوبی با خانواده دارد. -نام برادر بزرگ اورنگ، برادر وسطی آرش و آخری هم سیاوش است.پدر وهر ۲ برارانش در حرفهٔ جذاب عکاسی مشغول هستند اما سیاوش راه دیگری را در پیش گرفت.
آرش خیرابی، برادر وسطی، متاهل، ۲۸ ساله، تحصیلات:رشتهٔ کامپیوتر
اورنگ خیرابی برادر بزرگ، ۳۱ ساله، متاهل، تحصیلات:رشته مکانیک
سیاوش خیرابی، برادر کوچک، ۲۴ساله، تحصیلات رشته کامپیوتر، مجرد

 

بیوگرافی سیاوش خیرابی,عکس سیاوش خیرابی,سیاوش خیرابی

 فیلم‌های سینمایی
۱۳۸۸: نفوذی
۱۳۸۸: لج و لجبازی
۱۳۸۶: حس پنهان
1391: یکی برای همه
۱۳۹۰: خیابان یک طرفه
۱۳۹۱: لوک خوش شانس
۱۳۹۱: حال خوب من
۱۳۹۲: همه چی آرومه
۱۳۹۲: جلب سیار
1392:«مرغ تخم طلا»
1393جواد و فرشته
1393استخر

مجموعه تلویزیونی
۱۳۹۲: آوای باران حسین سهیلی زاده
۱۳۸۸: از یاد رفته فریدون حسن‌پور
۱۳۸۸: دلنوازان حسین سهیلی زاده
۱۳۸۷: ترانه مادری حسین سهیلی زاده
۱۳۹۰: سه پنج دو حسین سهیلی زاده
۱۳۸۹: همچون سرو بیژن بی‌رنگ
1390:«مادر»

تله‌فیلم‌ها
۱۳۸۸: باید رفت (حسین تبریزی)
۱۳۸۸: گنج خانه سفید (شاهد احمدلو)
۱۳۸۷: مرد مجهول (حمید رضا محسنی)
۱۳۸۶: تلخون (علیرضا امینی)
۱۳۸۸: پسرها سرباز به دنیا نمی‌آیند (شاهد احمدلو)
۱۳۸۹: فراموشی (عباس رزیجی)
۱۳۸۹: خانه به خانه (سعید عباسی)
۱۳۹۰: همسر مزاحم (محمد بصیری)
۱۳۹۰: پرواز (محمد حمزه‌ای)
۱۳۹۱: حباب (کریم سربخش) 

بیوگرافی سیاوش خیرابی,عکس سیاوش خیرابی,سیاوش خیرابی

 گفتگو کوتاه با سیاوش خیرابی

 

از چه سالی بازیگر شدی؟
در خصوص بازیگری هم سال سوم راهنمایی در یک کار ایفای نقش کردم که بعد از آن به خاطر درس و مدرسه، به دنبالش نرفتم تا این‌که در دوره دانشگاه توسط یکی از دوستانم برای یک کار مستند داستانی به آقای رزاق کریمی معرفی شدم اینجا بود که تصمیم گرفتم جدی‌تر به این حرفه بپردازم از این رو رفتم به کانون سینماگران جوان و یک دوره کامل آموزش بازیگری را سپری کردم و دوباره برای کار «حس پنهان» آقای رزاق کریمی انتخاب شدم؛ بعد از آن در تله فیلم «تلخون» به کارگردانی آقای امینی ایفای نقش کردم.

اگر بازیگر نمی شدی دوست داشتی چه کاره می شدی؟
شاید خواننده.

می خواهی بازیگری را تا کجا ادامه بدهی؟
تا جایی که مردم مرا بپذیرند و کار به جایی نرسد که نخواهند مرا ببینند و بگویند ای بابا باز م این امد.

کسانی که نامشان راهیچ وقت فراموش نمیکنی؟
پدر ومادرم.

ازدوران کودکیت یه کم برای ما بگو ؟
درکودکی خیلی شیطون بودم.درس خوان نبودم ولی درسال اول دانشگاه قبول شدم.

در بیرون چهره شناخته شده‌ای هستی؟
کم و بیش. یک بار به رستوران رفته بودم همه مرا شناختند و آمدند برای امضا، همین طور که سرم پایین بود آقایی را دیدم، یک دفعه ناخودآگاه ایستادم شروع کردم به سلام و احوالپرسی، او گفت: «پسرم از تو خوشش میاد، می‌خواد باهات عکس بگیره». من از همون لحظه زبانم بند آمد، بعد که رفت به یاد آوردم که ایشان آقای هاشمی معلم اول دبیرستان من بوده تازه فهمیدم چرا زبانم بند آمده بود، چون همیشه از او می‌ترسیدم.

 

بیوگرافی سیاوش خیرابی,عکس سیاوش خیرابی,سیاوش خیرابی

سیاوش خیرابی

بیوگرافی سیاوش خیرابی,عکس سیاوش خیرابی,سیاوش خیرابی

 سیاوش خیرابی

بیوگرافی سیاوش خیرابی,عکس سیاوش خیرابی,سیاوش خیرابی

 سیاوش خیرابی

بیوگرافی سیاوش خیرابی,عکس سیاوش خیرابی,سیاوش خیرابی

 سیاوش خیرابی

منبع : ویکی پدیا