چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
آلبر کامو، «بیگانه» ای آشنا
دهه ها ست که نام آلبر کامو برای اهل کتاب ایرانی بیگانه نیست. فقط کافی است به تعداد ترجمه ها ی یک اثر او «بیگانه» و تجدید چاپ های آن نگاه کنیم تا به میزان محبوبیت او پی ببریم.
صبح بخیر - محمودرضا حائری: دهه ها ست که نام آلبر کامو برای اهل کتاب ایرانی بیگانه نیست. فقط کافی
است به تعداد ترجمه ها ی یک اثر او «بیگانه» و تجدید چاپ های آن نگاه کنیم
تا به میزان محبوبیت او پی ببریم.
آلبر کامو، از پدری آلزاسی تبار و مادری با تبار اسپانیایی در سال 1913 در زیر آفتاب سوزان الجزیره متولد شد. پدرش، در جنگ جهانی اول، وقتی که آلبر یک سال بود، کشته شد. مادرش که زنی کر و لال و بی سواد بود او را با پولی که از رختشویی و نظافت خانه ها به دست می آورد بزرگ کرد.
او بعدها از خانواده اش با احترام یاد می کرد: « با سکوتشان، با خودداری شان، و با غرور طبیعی و محدودشان، این افراد، که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند، بزرگ ترین درسها را به من دادند.»
آلبر در نوجوانی توجه معلم هایش را به استعدادش جلب کرده بود. او توانست با گرفتن بورس به تحصیل در دبیرستان بپردازد و سپس با کمک یکی از استادنش وارد دانشگاه الجزایر شود. او در دانشگاه فلسفه آموخت.
در بیست سالگی تجربه ی ناموفقی در ازدواج داشت. در سال 1934 به حزب کمونیست پیوست و این عضویت تا شروع جنگ جهانی دوم ادامه داشت.
اولین فعالیت های فرهنگی کامو با روزنامه نگاری و تشکیل گروه تئاتر شروع شد. در این مدت نمایش نامه های متعددی را روی صحنه برد از اجرای تراژدی های یونانی گرفته تا اقتباس از آثار آندره ژید و آندرو مالرو.
از 1935 تصمیم گرفت که نویسنده شود در همان دوران دو کتاب کوچک از او در الجزایر منتشر شد: «پشت و رو» و «عیش»
در سال 1938 مقامات الجزایری روزنامه ی او را به اتهام هواداری از صلح و طرفداری از اعراب تعطیل کردند و از او خواستند که الجزایر را ترک کند.
در دوران اشغال فرانسه به «نهضت مقاومت» پیوست و از مشهورترین روزنامه نگاران آن دوره شد.
انتشار «بیگانه» و «افسانه سیزیف» در سال 1942 یک شبه او را به شهرت رساند.
در سال 1957، در چهل و چهار سالگی برنده جایزه نوبل شد. او جوان ترین نویسنده ای بود که این جایزه را دریافت کرد. آلبر کامو در سال 1960 در سانحه ای هنگام رانندگی جان سپرد.
کامو سالها دوست و همکار ژان پل سارتر بود. آنها در نهضت مقاومت فرانسه با یکدیگر همکاری می کردند. انتشار «عصیانگر» موجب جدال قلمی بین این دو نویسنده شد. کامو سرکوبگری و جنایت های رژیم شوروی را محکوم می کرد. اما سارتر اعمال زور را در راه رسیدن به عدالت ضروری می دانست.
بی تردید کامو یکی از برترین نویسندگان و روشنفکر فرانسه در قرن بیستم است. او حتی توانست شهرتی فراتر از سارتر پیدا کند. آثار او هم اکنون نیز پر خواننده اند و به زبان های بسیاری ترجمه شده اند.
پرومته در دوزخ (برشی از مقاله ای از کامو)
برای انسان امروز، پرومته مبشر چه پیامی است؟ بی شک می توان گفت که عصیانگر، که علیه خدایان گردن افراخته، نمونه ی انسان معاصر است. و صدای اعتراضی را که هزاران سال پیش از این در سرزمین سوزان سکاها برخاست امروز بدل به تشنج تاریخی بی نظیری گردیده است. اما گویی هنوز آزار این ستمدیده در میان ما ادامه دارد و ما برای شنیدن فریاد عصیان بشر که او تک ناله ی منزوی آن را سر می دهد گوش شنوا نداریم.
در حقیقت به روی عرصه ی خاک، انسان امروز بار درد و رنج به دوش می کشد، از نان و گرمی آتش محروم است و آزادی برای او در حکم زیوری است که وی برای نیل بدان شتابی ندارد. تازه هر لحظه غم تازه ای به مبارک باد آدمی می آید، همچنان که آزادی و آخرین مظاهر آن هر دم اندکی بیشتر ناپدید می شود. پرومته همان قهرمان است که به انسان خدمت و محبت کرد و آتش و آزادی، فنون و هنرها را به او ارزانی داشت.
بشریت امروز نیاز و غمی جز فنون ندارد؛ علیه ماشین می شورد، هنر و ملحقات آن مانع راه او و نشانه ی بردگی او شده است. در حالی که تشخص پرومته، برعکس، در آن است که ماشین و هنر را از هم جدا نمی تواند ساخت. وی بر سر آن است که تن ها و روان ها را می توان با هم آزاد ساخت.
انسان امروز تصور می کند ابتدا باید تن را رها سازد، حتی اگر روان موقتاً ناگزیر به مرگ شود. ولی مگر روان می تواند موقتاً بمیرد؟ در حقیقت اگر پرومته به میان ما بازگردد، انسان امروز در حق او همان خواهد کرد که خدایان باستان با او روا داشتند: انسان ها به دستاویز انسانیت که وی نخستین نشانه ی آن بود او را باز به همان سنگ خواهند بست. دشنام هایی که نثار مغلوب خواهد شد همان ناسزایی خواهد بود که در آستانه ی تراژدی آشیل طنین افکن است: دشنام های زور و ستم......
گزیده ی آثار کامو به فارسی
بیگانه، ترجمه ی محمدرضا پارسایار، نشر هرمس،1388 (از این رمان ترجمه های متعددی موجود است از میان آن ها می توان به ترجمه ی لیلی گلستان، نشر مرکز و ترجمه ی خشایار دیهیمی، نشر ماهی اشاره کرد)
طاعون، ترجمه ی رضا سید حسینی، انتشارات نیلوفر،1375
اسطوره سیزیف، ترجمه ی مهستی بحرینی، انتشارات نیلوفر،1393
یادداشت ها، ترجمه ی خشایار دیهیمی و شهلا خسروشاهی، نشر ماهی،1389
عصیانگر، ترجمه ی مهستی بحرینی، انتشارات نیلوفر، 1387
درباره کامو
آلبر کامو، کانر کروز اوبراین، ترجمه ی عزت الله فولادوند، انتشارات خوارزمی، 1349
فلسفه کامو، ریچارد کمبر، ترجمه ی خشایار دیهیمی، انتشارات طرح نو، 1384
ویدیو مرتبط :
هیئت عشاق الحیدر کامو
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
بیگانهای به نام آلبر کامو
آلبر کامو (Albert Camus) در تاریخ 7 نوامبر سال 1913 میلادی متولد شد و در چهارم ژانویه 1960 میلادی نیز درگذشت. او نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایری-فرانسویتبار، یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است.
صبح بخیر: «آدم تنها مخلوقی است که نمیخواهد همان باشد که هست.» (آلبر کامو)
آلبر کامو (Albert Camus) در تاریخ 7 نوامبر سال 1913 میلادی متولد شد و در چهارم ژانویه 1960 میلادی نیز درگذشت. او نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایری-فرانسویتبار، یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد» برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو دو سال پس از بردن جایزهٔ نوبل در یک سانحهٔ تصادف درگذشت.
با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته میشود او همواره این برچسب خاص را رد میکرد. در مصاحبهای در سال ۱۹۴۵ کامو هرگونه همراهی با مکاتب ایدئولوژیک را تکذیب میکند و میگوید:«نه، من اگزیستانسیالیست نیستم. هم سارتر و هم من همیشه متعجب بودهایم که چرا نام ما را پهلوی هم میگذارند».
کامو در الجزایر تحت استعمار فرانسه متولد شد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود دروازبان تیم فوتبال این دانشگاه بود. در سال ۱۹۴۹ پس از آنکه کامو از جنبش «شهروند جهانی» گری دیویس جدا شد یک اتحادیهٴ بینالمللی را تاسیس کرد که آندره بروتون نیز یکی از اعضای آن بود. شکلگیری این گروه، به گفته خود کامو، بر اساس «محکوم کردن هر دو ایدئولوژی شکل گرفته در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی» بود.
او در کتاب انسان طاغی مینویسد که تمام عمر خود را صرف مبارزه با فلسفهٔ پوچگرایی کردهاست و عمیقاً به آزادیهای فردی اعتقاد دارد.
آغاز کار
آلبر کامو کار خود را در روزنامهٔ عصر پاریس شروع کرد بعدها برای دوری از ارتش نازی به همراه دیگر کارمندان روزنامه، ابتدا به شهر کلرمون فران و سپس به شهر غربی بوردو نقل مکان کرد.
در ۱۹۴۲ کامو، رُمان بیگانه و مجموعه مقالات فلسفی خود تحت عنوان افسانه سیزیف را منتشر کرد.
نمایشنامهٔ کالیگولا را در سال ۱۹۴۳ به چاپ رسانید. او این نمایشنامه را تا اواخر دههٔ پنجاه بارها بازنویسی و ویرایش کرد. در سال ۱۹۴۳ کامو کتابی را به نام نامههایی به یک دوست آلمانی نیز به صورت مخفیانه به چاپ رسانید.
در ۱۹ دسامبر ۱۹۴۱ کامو اعدام «گابریل پری» را شاهد بود که این واقعه به قول خودش موجب متبلور شدن حس شورش علیه آلمانها در او شد. او در سال ۱۹۴۲ عضو گروه مقاومت فرانسوی به نام نبرد شد و در اکتبر ۱۹۴۳ به کمک دیگر اعضای گروه شروع به فعالیت روزنامهنگاری زیرزمینی پرداخت. وی در این گروه مقاومت با ژان پل سارتر آشنا شد. او یکبار هنگامی که سرمقالهٔ روزنامهٔ نبرد را به همراه داشت در یک بازرسی خیابانی دستگیر شد.
در سالهای پس از جنگ کامو به دار و دستهٔ ژان پل سارتر و سیمون دوبوار در کافه فلور در بلوار سن ژرمن پاریس پیوست. کامو بعد از جنگ سفری به ایالات متحده داشت تا در آنجا در مورد اگزیستانسیالیسم سخنرانی کند.
رمان طاعون نیز در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید که در زمان خود پرفروشترین کتاب فرانسه شد.
در سال ۱۹۴۷ کامو از روزنامهٔ نبرد بیرون آمد.
نمایشنامهٔ عادلها را در سال ۱۹۴۹ منتشر ساخت و اثر فلسفی خود به نام انسان طاغی را نیز درسال ۱۹۵۱ به چاپ رساند.
در سال ۱۹۵۲ مشاجراتی بین کامو و سارتر بعد از نوشتن مقالهای علیه کامو در مجلهای که سارتر سردبیر آن بود شروع شد.
در ۱۹۵۲ از کار خود در یونسکو استعفا داد زیرا سازمان ملل عضویت اسپانیا تحت رهبری ژنرال فرانکو را قبول کرده بود. در ۱۹۵۳ کامو یکی از معدود شخصیتهای چپ بود که شکستن اعتصاب کارگران آلمان شرقی را مورد اعتراض قرار داد.
مرگ
کامو در بعداز ظهر چهارم ژانویه ۱۹۶۰ و در سن ۴۶ سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن، در شهر ویلبلویل درگذشت. در جیب کت او یک بلیط قطار استفاده نشده پیدا شد، او ابتدا قرار بود با قطار و به همراه همسر و فرزندانش به سفر برود ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند. رانندهٔ اتوموبیل و میشل گالیمار، دوست نزدیک و ناشر آثار کامو، نیز در این حادثه کشته شدند.
کتاب های کامو
بیگانه
بیگانه، نام رمانی از آلبر کامو است که در سال ۱۹۴۲ در انتشارات معروف گالیمار منتشر شد. کامو در مقدمهای بر این رمان مینویسد: دیرگاهی است که من رمان «بیگانه» را در یک جمله که گمان نمیکنم زیاد خلاف عرف باشد، خلاصه کردهام: «در جامعۀ ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش میکند.» منظور این است که فقط بگویم قهرمان داستان از آن رو محکوم به اعدام شد که در بازی معهود مشارکت نداشت. در این معنی از جامعه خود بیگانه است و از متن برکنار؛ در پیرامون زندگی شخصی، تنها و در جستجوی لذتهای تن سرگردان. از این رو خوانندگان او را خودباختهای یافتهاند دستخوش امواج.
خلاصه داستان
این کتاب داستان یک مرد درونگرا به نام مرسو را تعریف میکند که مرتکب قتلی میشود و در سلول زندان در انتظار اعدام خویش است. داستان در دههٔ ۳۰ در الجزایر رخ میدهد.
داستان به دو قسمت تقسیم میشود. در قسمت اول مرسو در مراسم تدفین مادرش شرکت میکند و در عین حال هیچ تأثر و احساس خاصی از خود نشان نمیدهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه مییابد. مرسو به عنوان انسانی بدون هیچ اراده به پیشرفت در زندگی ترسیم میشود. او هیچ رابطهٔ احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمیکند و در بی تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی اش را سپری میکند. او از این که روزهایش را بدون تغییری در عادتهای خود میگذراند خشنود است.
در قسمت دوم کتاب محاکمهٔ مرسو آغاز میشود. در این جا شخصیت اول داستان برای اولین بار با تأثیری که بی اعتنایی و بی تفاوتی برخورد او بر دیگران میگذارد رو به رو میشود.
سقوط
سقوط، رمانی است فلسفی که از زبان ژان باتیست کلمانس (=یحیای تعمیددهندهٔ نداکننده) که وکیل بوده و اینک خود را «قاضی توبهکار» میخواند روایت میشود. او داستان زندگیاش را برای غریبهای اعتراف میکند.
خلاصه داستان
ژان باتیست کلمانس در رستورانی به نام "مکزیکو سیتی" با غریبه ای - که در اصل خواننده کتاب است- آشنا میشود و داستان زندگی اش را برای او بازگو می کند. ژان باتیست تعریف می کند که وکیلی تراز اول در پاریس بوده و زندگی بسیار موفقی داشته است . اما شبی که در حال گذشتن از پلی در پاریس بوده، زنی را می بیند که بصورتی غیر عادی به لبه های پل نزدیک شده است. ژان باتیست با بی توجهی از کنار زن میگذرد. بعد از چند قدم، صدای برخورد شیئی با آب را می شنود، اما -برخلاف تمامی ارزش هایی که خود، ظاهرا، در طول اعترافاتش به آنها پایبندی نشان می دهد- هیج کاری نمیکند. این اتفاق بر زندگی موفق او -به عنوان وکیل- تاثیر بسزایی می گذارد.
آدم اول
آدم اول یا مرد اول، رمان نا تمام آلبر کامو است. در چهارم ژانویهٔ ۱۹۶۰ آلبر کامو در یک تصادف رانندگی در منطقهٔ لوبرون در جنوب فرانسه درگذشت. دستنوشتهٔ ناتمام آدم اول، اتوبیوگرافی که آلبر کامو در زمان مرگش روی آن کار میکرد، در گل و لای در محل تصادف پیدا شد. دختر آلبر کامو، کاترین کامو، بعدها دست نوشته را به نسخهٔ تایپی تبدیل کرد و آن را در سال ۱۹۹۴ منتشر نمود. کامو امیدوار بود که این نوشته شاهکار او باشد و برخی منتقدان در این نظر با او موافق بودند با توجه به اینکه با وضعیت ناتمام، در مقایسه با سایر رمانهای کامو، به خوبی نیروی بدنی و روحیهٔ آزادی پسربچگی را به تصویر میکشد.
خلاصه داستان
رمان در مورد ژاک کورمری از زمان تولد تا سالهای دبیرستان (متوسطه)، در الجزیره است. به دور از وزن ذهنیت و فلسفهٔ کارهای ابتداییش، کامو خواسته که این رمان پر از "اشیاء و اجسام" باشد. این رمانی است از چیزهای اساسی و ضروری: کودکی، روزهای مدرسه، زندگی جسم، نیروی خورشید و دریا، عشق پر نقش و نگار پسری به مادرش و جستجو به دنبال پدری گم شده. در عین حال این داستانی است در مورد گروههای مردم در سرزمین پهناور و نه چندان مهمان نواز آفریقا؛ در مورد روابط پیچیدهٔ یک سرزمین مادر با مردمانش؛ در مورد تاثیر نزدیک جنگ و دگرگونیهای سیاسی.
طاعون
رمان طاعون که در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید، در ردهٔ آثار اگزیستانسیالیستی دسته بندی میشود.
خلاصه داستان
وقایع رمان در شهری از الجزایر به نام اُران رخ میدهد و از زبان راوی که بعدها خود را دکتر ریو معرفی میکند نقل میشود. کتاب با توضیحی از مردم و شهر آغاز میشود و سپس به زیاد شدن تعداد موشها در شهر و مرگ آنها اشاره میکند. آقای میشل، سرایدار منزل دکتر ریو بر اثر بیماریای با بروز تاولها و خیارکها میمیرد و مرگ چند نفر دیگر با همین علائم باعث میشود دکتر ریو علت مرگ را بیماری احتمالاً مسری بداند و کمی بعد دکتر کاستل این بیماری را طاعون تشخیص میدهد. با سستی مسئولین برای واکنش، بعد از مدتی در شهر طاعون و وضع قرنطینه اعلام میشود.