کودکان


2 دقیقه پیش

با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازید

به جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ...
2 دقیقه پیش

از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانید

آیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ...

چطور مفهوم حریم خصوصی را به کودکان آموزش دهیم!



  حریم خصوصی,آموزش مفهوم حریم خصوصی به کودکان

شاکی هستیم، در محل کار، دانشگاه، منزل، بین دوستان و غریبه‌ها احساس ناراحتی و ناامنی می‌کنیم، مدعی می‌شویم که «دیگری/دیگران» اصلا مراعات حال ما را نمی‌کنند، نمی‌توانند برای لحظه‌ای خود را جای ما بگذارند، دخالت می‌کنند، سوالات خصوصی می‌کنند و منتظر جواب می‌مانند و تحمل شنیدن «نه» را ندارند، روابط خویشاوندی و دوستانه‌مان به‌راحتی از هم می‌پاشد. این شکایت‌ها به شکل‌های مختلف ورد زبان اکثر ماست و در نهایت می‌گوییم «ایرانی‌ها اصلا حریم خصوصی سرشان نمی شود.»

بهتر نیست به‌جای ناامید شدن و زانوی غم در بغل گرفتن از همین حالا تصمیم بگیریم برخی مهارت‌های فهم و به‌کارگیری، حفظ و رعایت حریم شخصی و خصوصی را به فرزندانمان آموزش بدهیم؟

شاید وقتش باشد از خودمان بپرسیم: «حریم خصوصی» را چگونه می‌فهمیم؟ چگونه عملی می‌کنیم؟ چگونه برای فرزندمان شرح می‌دهیم و درونی می‌کنیم؟

مفاهیم مرتبط با حریم خصوصی نزد کودکان
قبل از این‌که مستقیم برویم سراغ آموزش مهارت‌هایی در خصوص فهم «حریم خصوصی»، ابتدا باید  مفاهیم مرتبط و مکمل آن را در کودکان تقویت کنیم:

خودم و دیگری: از بدو تولد به کودک می‌آموزیم اسمش مال خودش است، مامان و بابایش مال خودش هستند، خانه خودشان، اسباب‌بازی‌ها و غذای خودش، تصویر خودش در آینه، عکس‌های خودش در آلبوم یا کامپیوتر، مسواک خودش، غذای خودش و… کودک می‌تواند آنچه از آن خودش است از داشته‌های دیگران تفکیک کند. کودکان به‌طور متوسط از ۳ تا ۴ سالگی فهم روشنی از «خود» و «داشته‌هایشان» دارند.

آشنا و غریبه: از همان ابتدای ورود کودک به جمع خانواده «حلقه محبت» شکل می‌گیرد: افرادی غیر از پدر و مادر و برادر و خواهر که می‌توانند کودک را ببینند، در آغوش بگیرند و ببوسند، در امور بهداشتی مانند شست‌وشو در دستشویی و حمام کمک می‌کنند، به کودک هدیه و خوراکی می‌دهند، و کودک می‌تواند با آنها تنها باشد یا حتی به مهمانی برود. کودک از توجه و تاکید والدینش متوجه می‌شود که «حلقه محبت» او چه کسانی‌اند. بسیاری از آشناها و دوستان خانوادگی ممکن است در این حلقه نباشند و «غریبه آشنا» محسوب شوند.

زمان‌ها و مکان‌ها: اتاق‌خواب‌ها و آشپزخانه و حمام و پذیرایی و حیاط و بام و بالکن و انباری و پارک و مغازه و کلینیک پزشک و منزل دوستان و خیابان و مهدکودک دنیای کودک ما را می‌سازند. برای فهم اختصاصات این دنیا «مرزهای زمانی و مکانی» تعریف می‌کنیم. فهم زمان و مکان‌های مختلف در واقع به کودک کمک می‌کند تا «تفاوت‌ها» را کشف نماید. در خصوص تفاوت‌ها در بستر زمان‌ها (شرایط) و مکان‌ها (امکانات) با او سخن می‌گویید؛ این‌که شب‌ها نمی‌توان به پارک رفت و بازی کرد یا نصف شب رستوران‌ها باز نیستند، اما در آشپزخانه می‌توان غذا پخت یا در اتاق بازی کرد. تاکید بر زمان‌مندی و مکان‌مندی کنش‌ها به کودک فهم روشنی از «محدودیت و تخصیص شرایط» می‌دهد.

مرزها و فاصله‌ها: هر کسی باید در تخت خودش بخوابد، هرکسی باید کمد و کشو لباس و کیف خودش را داشته باشد، هر کسی باید منتظر باشد تا دیگران از حمام بیرون بیایند تا بتواند از حمام استفاده کند، وقتی کنار کسی روی مبل می‌نشینیم نباید خیلی به او بچسبیم، وقتی نقاشی می‌کشی از خط بیرون نزن یا میز و فرش را خط‌خطی نکن؛ قوانینی که به کودک کمک می‌کند جدایی امور و اشیا از هم را درک کند.

رازها و گفتنی‌ها: حرف‌های خانه مال خانه است، حتی در خانه عزیز و خاله نباید گفته شوند. اما اتفاقاتی که در مهدکودک یا مدرسه افتاده، بهتر است در خانه گفته شوند. حرف‌هایی در دلمان یا سرمان داریم که به کسی نمی‌گوییم یا درباره‌اش با «همه» حرف نمی‌زنیم، چون ممکن است کسی «ناراحت و دلخور» شود.  بعضی وقت‌ها هم رازهایمان برای خوشحال کردن بقیه است. پس یک حرف‌هایی را یک زمان‌هایی نمی‌گوییم و اسمش «راز» می‌شود. اما درباره خیلی چیزها می‌توانیم با خیلی‌ها حرف بزنیم. 

 

 آبرو و عیب‌ها: وقتی کودک قوانین خانه و سایر مکان‌ها در زمان‌های مختلف را درک می‌کند، به مرتبه بالاتری از فهم ارزش‌ها می‌رسد، این‌که برخی امور ارزشمندترند، باید برای حفاظت از آنها بیشتر تلاش کند و نسبت به آنها مسوول است. مثلا اگر هر جایی عنوان کند که پدرش در خانه جوراب‌هایش را نمی‌شوید و مادرش از این امر دلخور است، باید منتظر ناراحتی و واکنش پدر و مادر باشد. پاکیزگی یک ارزش است، اما حفظ مسایل خانواده در این خصوص هم مهم است. کودک به‌طور هم‌زمان و موازی به فهم این دو مقوله می‌رسد؛ این‌که برای نقد یا شکایت باید موقعیت‌ها را درک کند و دیگران احساس شرم نکنند. و از طرفی عیب‌جویی از رفتارها و اعمال دیگران ممکن است به آنها آسیب بزند.

دخالت یا فضولی: والدین برای کمک به کودکان خردسال وقتی در شرایط گوناگون گرفتار شده‌اند از آنها سوالات مختلفی می‌کنند. کودک معنای این پرسشگری برای کمک را به‌خوبی از کنجکاوی و مداخله‌گری برای سرزنش تشخیص می‌دهد. گذشته از این موارد مفهوم نظارت بزرگترها را از فضولی برای تحقیر هم بازمی‌شناسد. نظارتی که شفاف و همراه با استدلال است برای او اعتماد و امنیت به‌همراه دارد، درحالی‌که دخالت و القای مالکیت، که با نوعی تجسس بدون توضیح همراه است، او را دچار اضطراب و استرس می‌کند.

بعد از آشنایی کودک با این مفاهیم مکمل، لازم است جنبه‌های کاربردی و عینی مناسبات مرتبط به «حریم شخصی» در رفتارها را نیز بشناسیم و رعایت کنیم.

حریم خصوصی,آموزش مفهوم حریم خصوصی به کودکان  

الف: حریم خصوصی معنوی
 حق آزادی بیان: به کودک اجازه بدهیم که برای بیان احساساتش انتخاب‌گر باشد، وقتی بهانه‌گیری می‌کند، لجبازی می‌کند یا غمگین است، با توبیخ یا جریمه و تنبیه او را وادار به دلیل‌تراشی نکنیم. اجازه بدهیم انتخاب کند چه زمانی برای گفتگو آماده است و می‌خواهد در چه حدودی مسایلش را شرح دهد.


القای حس مالکیت مطلق بر کودک ممنوع: مدام یادآوری نکنیم: «من پدر تو هستم، موظفی به حرفم گوش بدهی و به من پاسخگو باشی.» این نگاه بزرگ به کوچک یا اصطلاحا بالا به پایین باعث تضعیف فهم حوزه شخصی و از دست رفتن اعتمادبه‌نفس کودکان می‌شود.
    القای نظر در حوزه سلایق و ذایقه کودک ممنوع: رنگ آبی را دوست دارد؛ هنگاه خرید نظرش را بپرسید، مدام تکرار نکنید: رنگ آبی به صورتت نمی‌آید، چقدر بی‌سلیقه‌ای! بگذارید ذایقه خودش را در انتخاب طعم‌ها بشناسد و حین انتخاب خوراکی‌ها هربار منفعت‌های مد نظر فلان میوه یا خوراکی را یادآوری نکنید.


 معلم‌بازی ممنوع: شما والدینی دلسوز هستید، اما خانه را تبدیل به کلاس درس ۲۴ساعته نکنید. تجربه‌ورزی و آزمون و خطاهای کودک را به‌رسمیت بشناسید و با جدول «بایدها و نبایدها» منطق والدانه و وجدان وظیفه‌شناستان را راضی نکنید.


برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت کودک ممنوع: به‌یاد داشته باشیم تفریحات هرکس مبتنی بر علایق اوست. اوقات فراغت کودک را از کلاس‌های آموزشی زبان و موسیقی و ورزش لبریز نکنیم و اجازه بدهیم خودش برای اوقات فراغتش تصمیم بگیرد.

ب: حریم خصوصی مادی
هنگام انداختن عکس یا گرفتن فیلم از کودکمان اجازه بگیریم. چنانچه می‌خواهیم در محیط‌های مجازی منتشرش کنیم، به او نشان دهیم و با موافقت او این کار را انجام دهیم. (آیا اطمینان دارید فرزندتان چند سال دیگر از این‌که میزان بالا آوردن شیرش یا تعداد پوشک‌های مصرفی نوزادی‌اش  را، در وبلاگی که از بدو تولدش ساخته‌اید، به اطلاع سایرین رسانده‌اید از شما تشکر می‌کند؟) مهم‌تر این‌که در مقابل کودک بدون اجازه، از دیگران هم عکس و فیلم نگیریم.


 حتی‌الامکان وقتی از وسایل حمل‌ونقل عمومی مثل تاکسی و اتوبوس و مترو استفاده می‌کنید، مبتنی بر شرایط سنی، بلیت یا کرایه او را بپردازید و صندلی مستقل بگیرید.


اگر کودکتان اتاق مستقلی ندارد، از همان نوپایی (حدود دو سالگی) به او بیاموزید کدام قسمت اتاق خواب یا فرش هال برای اوست. می‌تواند آنجا اسباب‌بازی‌هایش را بریزد و بازی کند. برایش اتاقک پارچه‌ای یا چیزی مشابه بسازید تا فهمی از حجم خصوصی و شخصی در مکان داشته باشد. کمد و کشو اختصاصی به او بدهید و بدون اجازه‌اش در کمد یا کشویش را باز نکنید.


در مقابل کودک برای رفع کنجکاوی خودتان از دیگران سوالات شخصی نکنید و منتظر پاسخ نمانید. اطلاعات شخصی، خانوادگی، شغلی، پزشکی و عقیدتی دیگران را زیر سوال نبرید. نپرسیم: خب چرا ازدواج نمی‌کنی؟ میزان درآمدت چقدر بود؟ در مسافرت کی‌ها را دیدی و چه کارها کردی؟ و…


 پخش بی‌وقفه کارتون و فیلم و انیمیشن را پایان دهیم. برای ساکت نگه داشتن کودک بهتر است زمان و ذهن او را با نشاندن بی‌وقفه مقابل تلویزیون پر نکنیم. به او بیاموزیم رسانه‌ها و تلویزیون عضوی از خانواده نیستند و بهتر است هر چیزی را قابل دیدن و شنیدن نداند.


 صمیمیت والدین با کودک بدون مرز است، اما نمی‌تواند دلیلی برای افشای جزییات باشد. به کودک بیاموزیم خبرچینی و چغلی کردن نوعی آسیب رساندن است به کسانی که دوستشان داریم. وقتی کودک همراه پدر از پارک و بازی به خانه برمی‌گردد، سوال درباره خوش گذشتن را در بدو امر با «خب بگو ببینم چه کارا کردی؟ بابا چه کار کرد؟ کجا رفت؟ تلفنی با کی حرف زد؟ فقط پارک رفتید یا جای دیگه‌ای هم رفتید؟ کیا رو دیدی؟» همراه نکنیم.


 وقتی گوشی یا تبلت کسی به دستمان می‌رسد تا یک عکس را ببینیم یا مطلبی بخوانیم، فقط همان صفحه را ببینیم و صفحات و عکس‌های دیگر را ورق نزنیم.


کودک را در مهمانی‌ها و دورهمی‌های دوستانه نمایش ندهیم: حالا برای عمو اون شعری رو که تو مهد یاد گرفتی بخون، برای خاله بشمار از یک تا ده و…


 به او اجازه بدهیم اوقات تنهایی داشته باشد یا به‌راحتی بگوید: نمی‌خواهم درباره فلان مطلب حرفی بزنم یا در خصوص سوال شما نظری ندارم.


 از او بخواهیم خودش لباس‌هایش را که برای شستشوست بررسی کند و جیب‌ها و پاکت‌ها را بگردد. قبل از نظافت میز و زیر میز اتاقش از او بخواهیم خودش کاغذهای باطله را کنترل کند و دورریختنی‌ها را به زباله بسپارد.


 به‌جای شعار و کلام، عملا به حریم دیگران احترام بگذاریم. کفش‌ها را جلو در آپارتمان رها نکنیم، زباله‌ها را در ساعات غیرمقرر پشت در نگذاریم، حریم صوتی همسایه‌ها را رعایت کنیم و همواره این اصل را یادآوری کنیم: برای حفظ حریم شخصی باید حریم عمومی با دیگران را به‌رسمیت بشناسیم.

 

منبع:alephba.org


ویدیو مرتبط :
‫معرفی حریم خصوصی جنسی به کودکان‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مفهوم حریم خصوصی در زندگی مشترک



 

مفهوم حریم خصوصی در زندگی مشترک

 

وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند، طبیعی است که دوست دارند بیشتر از هم بدانند و همین مساله باعث می شود تلاش کنند دنیای هم را بیشتر کشف کنند و البته به آن وارد شوند. با این روند نزدیکی، مرزهای زیادی جابجا می شود. اتفاقی که گاهی باعث می شود یکی از طرفین احساس خطر کنند؛ احساسی که ممکن است ناشی از حساسیت زیاد خود او یا زیاده روی طرف مقابلش باشد اما به خاطر پایبندی به قسم راستشان در مورد صداقت، سعی می کنند جا نزنند.

 

گاهی این جا نزدن و عقب نکشیدن باعث می شود تمامیت شخصی یکی از طرفین یا هر دو زیر سوال برود و بعد مدتی رابطه را به جایی ببرد که نباید. بحث در مورد تعریف حریم خصوصی در زندگی مشترک، حد و حدود آن و البته رابطه داشتن حریم خصوصی با صداقت، موضوع این شماره ماست.

 

حل شده در وضعیت «ما»

ازدواج ادغام دو فردیت است، مثل واکنش شیمیایی؛ مثلا مولکول کلر با هیدروژن ترکیب می شود ومی شود هیدروکلراید. بعد از این واکنش شیمیایی، دیگر نه هیدروژن، هیدروژن باقی می ماند و نه کلر، کلر؛ دیگر هیچ کدام ماهیت قبلی خود را ندارندت و ماهیت جدیدی پیدا کرده اند. شباهتی که این وضعیت به ازدواج دارد، این است که ازدواج یک وضعیت جدید درست می کند.

 

بعد از ازدواج، آن پسر دیگر آن پسر سابق نیست و آن دختر هم همینطور. در واقع، مضاف الهی به این دو نفر اضافه شده که بار و وزن دارد. البته این به معنی آن نیست که در وضعیت ازدواج، کلا هویت اولیه آدم ها از بین برود. به نظر می رسد باید به این قاعده تن بدهیم که این رابطه، رابطه ای دارای سه فضاست؛ فضای «من»، فضای «تو» و فضای «ما».

 

این فضای من با فضای من قبل از ازدواج کمی فرق می کند. خیلی ها در این زمینه به اشتباه می افتند که جای توضیح و مثال دارد. من یکسری دوست دارم و ازدواج میکنم. باید ببینم خود من تا چه حد بعد از ازدواج می توانم با این دوستانم مثل گذشته ارتباط داشته باشم؟ دنیای من بعد از ازدواج با دنیای من قبل از ازدواج چه تفاوت هایی پیدا کرده؟ جواب این سوال ها می گوید که قطعا معاشرت هایم با دوستان تحت تاثیر قرار می گیرد و به طور طبیعی کمتر می شود.

 

البته به همان میزان هم یکسری دوستان جدید به زندگی من اضافه می شوند که به تعبیری، با هم هم دنیاتریم. این یعنی ما سنخیت جدیدی پیدا می کنیم که باعث می شودخود به خود از یکسری آدم ها جدا می شویم و به دسته جدیدی ملحق می شویم. یک وقت هایی هم هست که ما با آدم های سابق هنوز هم دنیا هستیم و می توانیم باز با هم مثل سابق معاشرت کنیم اما همسرمان از این وضعیت خوشش نمی آید.

 

این یعنی که این فضا در فضای «منِ» جدید هم می گنجد اما در فضای «ما» مشکل ساز شده. حالا شاید دلیل همسری که از این قضیه خوشش نمی آید خیلی روشن و موجه نباشد. به نظر می رسد برای اینکه دچار چنین بی چارچوبی و بی قاعدگی نشویم. باید رابطه و انتظاراتمان را ببریم در چارچوبی که این موارد در آن رعایت بشود:

 

1- وقتی ازدواج می کنی، خودت فارغ از همسرت باید از یکسری آدم ها فاصله بگیری و با یکسری آدم ها ارتباط برقرار کنی.

 

2- یکسری آدم ها هستند که همچنان می توانند در دایره دوستی و رابطه شما بمانند ولی به نظر می رسد رابطه شان با ازدواج شما مشکل دارد: یعنی ازدواج شما با رابطه آنها مشکل دارد. در مورد این دسته باید گفت و گو کرد. اگر نتیجه موضوع بی منطقی باشد، باید بی خیال ماجرا شد، چون این داستان ته ندارد. آدمی که بی منطق یا سلطه گر است، در بقیه موارد زندگی هم همینطوری است ولی اگر یک منطق و نگرانی سالمی وجود دارد، باید به نتیجه مسالمت آمیزی در مورد آن رسید.

 

نگیر، نمی توانی پس بدهی

فضای شخصی «او»، فضای شخصی و خصوصی اوست. باید به سلیقه «او» احترام گذاشت و برای فردیتش حق و حقوق قائل شد. او موسیقی پاپ دوست دارد و من موسیقی سنتی. باید «ما»ی موجود در تفکر هر کدام از ما آنقدر غلیظ باشد که این «من» ها دردسر نشوند.

 

این «ما» هم البته طول می کشد تا ساخته شود؛ یعنی اینطور نیست که ما با یکی ازدواج کنیم و این «ما» محقق بشود. «ما»ی سال اول ازدواج خیلی مای شکننده، ظریف و کلیشه ای است. بد هم نیست. آدم ها از همین کلیشه راه خودشان را پیدا می کنند. همیشه یک نسبت پویایی بین این سه فضا وجود دارد؛ بعد هم یک هوشمندی باید در این فضا وجود داشته باشد. هیچ کس نباید فضای شخصی همسرش را از او بگیرد. به این خاطر که نمی تواند جای خالی آن فضای گرفته شده را پر کند؛ مثلا، مرد دوستانی دارد که در ارتباط با آنها جوک می گوید، تفریحات مردانه می کند و حالش خوب می شود.

 

وقتی زنی بخواهد این فضای «منِ» مرد را حذف کند، خودش نمیتواندن جایگزینی برای آن باشد. در مورد زنان هم همین بحث صادق است. زنان هم فضاهایی دارند که مختص به خودشان وفضای «من» خودشان است.

 

مثلا حرف هایی ظریف و ریز و جزئی که در فضاهای مطلقا زنانه زده می شود، مثل اینکه: «امشب دامن آبی مو بپوشم بهتره یا قرمزه رو؟» مردها به این حرف ها می گویند، حرف های خاله زنکی اما واقعیتش این است که اینها از آن دسته حرف هایی است که در فضای مردانه نمی گنجد. مرد نباید این فضا را از همسرش بگیرد، چون خودش نمی تواند جایگزینی برای آن باشد؛ زن ها در همین مدل حرف هایشان هم کلی انرژی عاطفی رد و بدل می کنند که مردها هیچ وقت نمی توانند چنین کاری بکنند.

 

مردها هر کجا نهاد اجتماعی ساخته اند که آنجا بین خودشان به تبادل احساسی بپردازند، عملا به نتیجه نرسیده اند اما زن ها اغلب موفق بوده اند. آنها خیلی بی دردسر هر کجا که به هم می رسند و جمع می شوند، چه مهمانی باشد، چه آرایشگاه یا باشگاه، از پس این کار خوب برمی آیند. اصل نکته اینکه عقل سلیم می گوید اصلا سمت آن فضایی که متعلق به جنس تو نیست، نرو. مگر اینکه نسبت به آن فضا احساس خطر کنی و بخواهی کار ویژه ای انجام بدهی.

 

تئوری دوری و دوستی

تجربه نشان داده که هیچ کسی نه تنها نباید فضای شخصی طرف مقابلش را بگیرد، بلکه حتی نباید به خودش اجازه بدهد که به هر دلیل و استدلالی درون آن هم سرک بکشد. همزمان، هیچ کدامشان هم نباید از دیگری بخواهد که اجازه بدهد وارد فضای شخصی او بشود؛ مساله ای که به اعتماد به نفس و شناخت هر کسی از خودش برمی گردد. مثلا تصور کنید مردی بیاید در جمع زنانه و همراه همسرش باشد، چه احساسی به این مرد باید دست بدهد؟ منظور این است که هر دو طرف عمدا و آگاهانه وارد فضای «من» همدیگر نشوند وگرنه در زندگی وقت هایی هست که ناخودآگاه یا به ناچار با این فضای «من» دچار اصطکاک می شوند.

در این زمینه، یک نکته ظریف در فرهنگ ما وجود دارد. قدیم ها وقتی مردی زیاد در خانه می ماند، خود زن او را بیرون از خانه می فرستاد تا فضاهایشان زیادی با هم قاطی نشود. یک جور تلاش هوشمندانه برای چیزی که می شود به دوری ودوستی تعبیرش کرد.

 

به حد تحمل نزدیک شو

نباید به سمت فتح تمام فضاهای شخصی یک شریک پیشروی کرد. آدم باید بسنده کند به مقداری که می تواند تحمل کند. حواستان باشد، به میزانی که فتح می کنید، اجازه فتح شدن هم بدهید. اگر زنی قرار باشد شوهرش را نود درصد بفهمد، آن مرد دیگر شوهرش نیست، کسی است مثل پدرش یا برادرش. برعکس هم همینطور، اگر مردی قرار باشد همه دنیای زنش را بفهمد، رابطه آنها دیگر زن و شوهری نخواهد بود، کسی است مثل مادر و خواهر او.

 

در زندگی مشترک باید مقداری رازآلودی هم وجود داشته باشد که باعث شود آدم همچنان برای تجربه این زندگی عطش داشته باشد. اصرار به فهمیدن تمام عرصه های یک نفر، باعث می شود آن رابطه از یک رابطه سالم زناشویی به یک رابطه مغشوش برسد. ضمن اینکه مجاورت و موأنست زیادی نوعی ندیدن همدیگر هم به دنبال می آورد. این اتفاقی است که ناگزیر پیش می آید. مقداری دوری برای راحت تر و بهتر دیدن همدیگر لازم است، چیزی که بسیار نزدیک باشد، راحت قابل رویت نیست. اگر هم دیده شود، همه جوانبش دیده نمی شود.

 

با همسرهایی که گیر می دهند چه کار باید کرد؟

کار از جای دیگری خراب است

دادگاه های خانواده پر از پرونده هایی است که در آن، زن و شوهر بیشتر از اینکه مشکلی واقعی داشته باشند، درگیر سوء تفاهم های بسیاری شده اند. مشکلی که گاهی بی دلیل و فقط ناشی از تجسس های گاهی ناخواسته در زندگی شخصی همدیگر است.

 

واقعیت این است که آدم وقتی پذیرفته که به شریک زندگی اش اعتماد کند و زندگی اش را با او به اشتراک بگذارد، باید پای این حرف و تعهد دوطرفه اش بماند و تا وقتی نشانه مشهودی از خلف وعده یا احتمالا خیانت ندیده، سعی نکند دست به کارآگاهی بزند.

 

بر همین اساس، گاهی اوقات دیده شده زن یا مرد دوست دارند در فضاهایی که اجازه ورود به آنها را ندارد سرک بکشند، فضاهایی که اگر از خودشان بپرسی، اجازه ورود به آنها را به کسی نمی دهند اما در مورد همسرشان این کار را حق مسلم خودشان می دانند؛ مثلا می خواهند پیامک های او را ببینند یا بخواهند پسورد ایمیل و حساب شبکه اجتماعی همسرشان را داشته باشند.

 

به تعبیری می خواهند در همه جای زندگی شریک زندگی شان حضور داشته باشند. این کار نه به لحاظ اخلاقی و نه به لحاظ روانشناختی کار درستی نیست. یادمان باشد که داریم می گوییم شریک زندگی، یعنی او و ما، بخشی از زندگیج شخصی مان را با هم به اشتراک گذاشته ایم و طبیعی است که در آن بخش باید همه چیز شفاف باشد و گفته شود. اما باید به استقلال بخش های دیگر احترام گذاشت، توصیه ای که دلایل دیگری هم دارد.

 

یک نکته ظریف دیگری هم هست که بحث را خیلی جدی تر می کند. اگر پای حرف آن کسانی بنشینیم که دارند در مورد این موضوع صحبت می کنند و گلایه دارند که حریم شخصی شان از طرف نزدیکترین آدم زندگی شان مورد احترام قرار نگرفته، خواهیم دید که سررشته به جای دیگری وصل است و موضوع چیز دیگری است و فقط یک کنجکاوی ساده نیست. یعنی ممکن است لازم باشد مساله را با یک مشاور مطرح کنیم.

 

مثلا اگر مردی شک بی جا به همسرش داشته باشد و مدام بخواهد پیامک های او را چک کند، این احتمال با درصد بالا وجود دارد که لابد خودش در زندگی شخصی و بدون اطلاع از همسرش آدم مشکل سازی است یا در جای دیگری گافی داده و ناخودآگاه این تصور را دارد که همسرش هم اینگونه باشد یا حتی بخواهد به تلافی حرکتی بکند.

 

این است که گفته می شود وقتی کار به اینطور پا گذاشتن به حریم خصوصی طرف مقابل رسید، حتما کار از جای دیگری خراب است و مساله فقط کنجکاوی کردن در ایمیل و پیامک نیست. در حالت عادی کسی حق ندارد ایمیل کسی را چک کند، اگر اینطور شد، بی تعارف باید به ریشه کار دقت کرد.

منبع:تماشا