کودکان
2 دقیقه پیش | با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازیدبه جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ... |
2 دقیقه پیش | از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانیدآیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ... |
مراقب این تلههای تربیتی باشید!
همانقدر که رسیدگی به کودک و توجه به نیازهای او اهمیت دارد، بیش از حد اعتنا کردن و یا شاید زیاده روی در بعضی از امور بازده خوبی ندارد و درست خلاف آن چیزی میشود که شما انتظار دارید.
ماهنامه پیام یاقوت*: همانقدر که رسیدگی به کودک و توجه به نیازهای او اهمیت دارد، بیش از حد اعتنا کردن و یا شاید زیاده روی در بعضی از امور بازده خوبی ندارد و درست خلاف آن چیزی میشود که شما انتظار دارید. در اینجا به نکات مهمی که باعث بیراهه رفتن در امر تربیت کودکان میشود اشاره شده است.
1- تله والدین استثنایی
وقتی نیما به دنیا آمد، خوشبختی مادر و پدر او تکمیل شد. تنها کمبود زندگی آنها همین فرزند بود. با تولد پسر مادرش استعفا داد تا بتواند خود از فرزندش نگهداری کند و او را به صحیح ترین شیوه تربیت کند. کودک زیر ذره بین تعلم و تربیت قرار گرفت. کودک را در کلاس های شنا، موسیقی، انگلیسی و ورزش و هر چه که امکان داشت برای او مفید باشد ثبت نام کردند.
پدر و مادر نیما بهترین سال های عمر خود را صرف تربیت فرزندشان کردند به امید اینکه او همیشه و در همه جا بهتر از همسالان خود باشد ولی نیما نه تنها خود را بهتر نمی دانست، بلکه دچار مشکلات رفتاری شد که به همان دلیل او را برای رفتاردرمانی آوردند.
فقط داشتن هدف کامل، نه برای پدر و مادر کارساز است و نه برای فرزند چون اجبار رسیدن به کمال، به استبداد اعضای خانواده منجر می شود. محدود کردن تمایلات شخص کودک و داشتن توقع هایی که متناسب با شرایط جسمی – روانی او نیست بر رشد او اثر بدی می گذارد.
در چنین خانواده هایی، حتی مشکلات هم به صورت واقعی آشکار نمی شود، معمولا یا آنها را پنهان و یا انکار می کنند. کودک قفس طلایی پدر و مادر را می شکند و آن وقت والدین احساس می کنند که بیشتر زحمت های شان بیهوده بوده. بنابراین از فکر کامل بودن بیرون بیایید و انعطاف بیشتر، گذشت و تعادل در تربیت فرزند خود داشته باشید.
2- تله خانواده سالم
شعار پدر و مادری که دختر 6 ساله دارند این بود که فرزند ما باید در شرایطی بهتر از ما زندگی کند. این پدر و مادر هر دو از خانواده متوسط برخاسته اند. هر چه دختر بخواهد و به هر قیمتی، پدر و مادر برایش فراهم می کنند حتی اگر خواسته او بار مالی زیادی داشته باشد.
دختر اجازه دارد هر کاری که بخواهد حتی اگر پدر و مادرش موافق نباشند انجام دهد. فقط به او گفته اند که مواظب باش به دردسر نیفتی. به عبارتی تربیت را به خودش واگذار نموده اند و او را از روی علاقه تنها رها کرده اند.
طبیعی است، چون بچه هایی که هر چه بخواهند به دست آورند ، بر پدر و مادر تسلط می یابند و هر روز خواسته های جدیدی دارند. چنین بچه هایی همه چیز را فوری می خواهند. هیچ مرزی را نمی شناسند. نه مقاومت را می آموزند و نه عبور از موانع را. نه مفهوم صبر را و نه گذشت را می فهمند. بنابراین به جای لوس کردن فرزند خود، برای داشتن یک خانواده سالم برای او محیطی خانوادگی، زنده و پویا فراهم کنید. (ص 20)
3- تله جلب توجه نکردن
مادری دو پسر 5 و 8 ساله دارد. می گوید هر بار که بیرون می رویم می گویند برای مان چیزی بخر. به ناچار به فروشگاه می رویم و سبد خرید پر می شود از تنقلات و همین که اعتراض می کنم شروع می کنند به فریاد و گریه کردن و پا به زمین می کوبند تا توجه عده ای را جلب کنند. آن وقت من از ترس نگاه های متعجب مردم یا از وحشت دیدن یکی از آشنایان، زود تسلیم می شوم.
تسلیم شدن به دلیل عدم اعتماد به نفس والدین، شیوه خوبی برای تربیت فرزندان نیست و با این کار یک دیکتاتور خانگی تربیت می کنند. بنابراین ترس از جلب توجه را کنار بگذارید و در جایی که باید، محکم بایستید. اگر شما برای خود و خواسته های تان احترام قائل شوید، اطرافیان و فرزندان برای تان احترام قائل می شوند.
4- تله می گذارم درباره همه چیز با من صحبت کنند
مادر و پدری که یک پسر 9 ساله و یک دختر 7 ساله دارند می گویند: «وقتی درباره موضوعی با بچه ها مخالفت می کنیم، نمی توانیم حرف مان را به کرسی بنشانیم چون در این موقع بچه ها مقاومت و با ما بحث می کنند. البته ما خودمان از آنها خواسته ایم که با هم تصمیم گیری کنیم.»
در چنین خانواده های دموکراتی، هر قانونی، هر حد و مرزی و هر تکلیفی قابل معامله است. در اصل قانونی وجود ندارد. این نوع تربیت به عدم اعتماد به نفس کودک و خودسری او منجر می شود و به زودی تبدیل به یک فرد زورگو می شود.
مادر و پدری که ادعا می کنند ما نمی خواستیم مانند والدین خود با مریم، دختر 8 ساله مان رفتار کنیم با هم قرار گذاشتیم که دائم به فرزند خود دستور ندهیم و او را تهدید نکنیم.
این پدر و مادر مخالف قدرتنمایی بودند، بنابراین کلمه «نه» به کلی از خزانه لغات آنها خط خورده بود. آن کاری مجاز بود که مریم از آن خوشش می آمد. برخی شب ها به خواسته او باید چراغ تا صبح روشن بماند. گاهی پدر ریاضی او را می نوشت و مادر پرسش های علوم او را پاسخ می داد و هر وقت می خواستند درباره این مشکل با او صحبت کنند او دعوا راه می انداخت و به اتاقش می رفت و در را می کوبید.
5- تله آزاد بودن بچه در تصمیم گیری
کودکی که در تصمیم گیری کاملا آزاد باشد نقش خود را با پدر و مادر عوض کرده است. بنابراین فشار روانی بیشتری را باید تحمل کند و از آنجا که کودک نمی تواند مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرد، همیشه با تردید درونی مواجه است. پدر و مادری که به تربیت کودک خود تن در نمی دهند، کار خود را آسان می کنند و در نظر کودک افرادی بی تفاوت به شمار می روند.
این کودکان عقیده دارند برای آنها فرقی نمی کند که من چه کار می کنم. چنین کودکانی نمره های بد کلاس خود را پنهان می کنند، دچار سردردهای روان تنی و مشکلات غذایی می شوند و همیشه رفتاری پرخاشگرانه از خود بروز می دهند.
بنابراین بهترین راه، کوتاه ترین راه نیست. او را به حال خود رها نکنید و نگذارید که در حالت کوشش و خطا تجربه کسب کند. اگر شما حد و مرزهای کودک را مشخص کنید و در مواقع لزوم تصمیم بگیرید، به او یاد می دهید که در جای خودش تصمیم بگیرد و به تدریج و مناسب با سن خود قدم به سوی استقلال بردارد.
6- تله لای پنبه بزرگ کردن فرزند
مادری که یک دختر 7 ساله و یک پسر 5 ساله داشت، می گفت: «آنها هنوز خیلی بچه اند.» با این جمله به خود و دیگران تلقین می کرد که نباید از بچه ها توقعی داشته باشند. او دائم تمام کارهای مربوط به فرزندانش را انجام می داد. چشم از آنها برنمی داشت. وقتی به پارک می رفتند نمی گذاشت حتی 50 متر در زمین بازی از او فاصله بگیرند. حتی هنگام سرماخوردگی، بینی آنها را مادر پاک می کرد.
امنیت داشتن در کودکی بسیار لذتبخش است ولی هنگامی که پدر و مادر بیش از حد احتیاط می کنند و با فرزند خود مانند یک تخم مرغ خام رفتار می کنند، به قدری کودک محدود می شود که فرصت ابراز وجود پیدا نمی کند.
وقتی مادر او را کوچک می شمارد، او باور می کند که ناتوان است. کودک در چنین خانواده ای فرصت تعیین حد و حدود شخصی خود را ندارد، نمی تواند تجربه شخصی به دست بیاورد. میل به یادگیری و تحرک کودک مسدود می شود.
نتیجه این شیوه تربیتی، کودکانی ترسو و مردد هستند که بدون مرکز تامین و فراهم سازی خانگی نمی توانند از عهده کارهایشان بربیایند. بنابراین از مراقبت بیش از حد و ایجاد محدودیت دست و پاگیر کودک بپرهیزید.
7- تله کودک یک بزرگسال کوچک است
مادری دختر 4 ساله دارد و از ترس این که مبادا او لباس هایش را کثیف کند، او را به پارک نمی برد و ترجیح می دهد که با دخترش به خرید برود. حتی وقتی مادر و پدر به مهمانی شبانه دعوت می شوند دختر را با خود می برند و می دانند که او مزاحمتی ایجاد نمی کند.
باید پذیرفت که بچه نمی تواند نقش بزرگسالی را بازی کند، به خصوص وقتی فرزندشان کودک آرامی است و به ندرت دردسر درست می کند، به سرعت او را به دنیای بزرگسالی می کشانند. به جای این که او را به آغوش طبیعت ببرند، او را با خود به مهمانی های کسل کننده می برند. به جای بازی با همسالان او را به رستوران و جاهای شلوغ می برند.
همه اینها کودکان را از پای در می آورد. از کودک می خواهند که آرام در سر جای خود بنشیند. به ناچار کودک به تلویزیون و فیلم های ویدیویی پناه می برد. پدر و مادر هم هیچ مخالفتی نمی کنند چون دست کم مزاحمت کمتری برای آنها ایجاد می کند.
بنابراین زمانی که کودک قفس طلایی پدر و مادر را شکست و خواست کودکی کند، پدر و مادر متعجب نشوند. کودکان به سرعت در می یابند و طولی نمی کشد که مجبور می شوند با مشکلات واقعی دست و پنجه نرم کنند. باید به آنها فرصت بدهیم که طعم روزهای کودکی را بچشند و تجربه های کودکی کسب کنند. بگذاریم بازی های متناسب با سن خود انجام دهند، بدوند و لباس خود را کثیف کنند. نگران نباشید، آنها زودتر از آنچه فکرش را بکنید به دنیای بزرگسالی قدم می گذارند.
فرصتی برای فکر کردن: کدام شیوه تربیتی؟
* شما از کدام یک از شیوه های تربیتی پیروی می کنید؟ آیا در یک یاز این تله ها افتاده اید؟ یا شاید خطر را به موقع شناخته اید؟
* در دوران کودکی از چه چیزی بیشتر رنج می بردید؟ چه کاری را نمی خواهید به هیچ وجه در مورد فرزند خود انجام دهید؟ در چه موردی می خواهید بهتر از والدین خود باشید؟
* چرا قبلا احساس بهتری داشتید؟ فکر می کنید ترجیح می دهید به چه زمانی برگردید؟
* حد و مرز زمان کودکی شما چگونه بود؟ بسیار محدود، نامحدود، ناراحت کننده؟ حمایت کننده؟
* آرزو دارید که زندگی مشترک شما و روابط اعضای خانواده خودتان چگونه باشد؟
* در دوران کودکی، وقتی غمگین بودید یا مشکلی داشتید، چه چیزی به شما کمک می کرد که خواسته های پدر و مادر خود را برآورده کنید؟
* به نظر شما باید همه چیز کامل و بهترین باشد یا گاهی می توانید یک چشم خود را ببندید و از یک کمبود یا ضعف چشم پوشی کنید؟
*از کتاب والدین جدی، فرزندان خوشبخت - مونیکا موفی ویت، ترجمه و تالیف: سپیده خلیلی، گردآوری: زیبا شکیبا
1- تله والدین استثنایی
وقتی نیما به دنیا آمد، خوشبختی مادر و پدر او تکمیل شد. تنها کمبود زندگی آنها همین فرزند بود. با تولد پسر مادرش استعفا داد تا بتواند خود از فرزندش نگهداری کند و او را به صحیح ترین شیوه تربیت کند. کودک زیر ذره بین تعلم و تربیت قرار گرفت. کودک را در کلاس های شنا، موسیقی، انگلیسی و ورزش و هر چه که امکان داشت برای او مفید باشد ثبت نام کردند.
پدر و مادر نیما بهترین سال های عمر خود را صرف تربیت فرزندشان کردند به امید اینکه او همیشه و در همه جا بهتر از همسالان خود باشد ولی نیما نه تنها خود را بهتر نمی دانست، بلکه دچار مشکلات رفتاری شد که به همان دلیل او را برای رفتاردرمانی آوردند.
فقط داشتن هدف کامل، نه برای پدر و مادر کارساز است و نه برای فرزند چون اجبار رسیدن به کمال، به استبداد اعضای خانواده منجر می شود. محدود کردن تمایلات شخص کودک و داشتن توقع هایی که متناسب با شرایط جسمی – روانی او نیست بر رشد او اثر بدی می گذارد.
در چنین خانواده هایی، حتی مشکلات هم به صورت واقعی آشکار نمی شود، معمولا یا آنها را پنهان و یا انکار می کنند. کودک قفس طلایی پدر و مادر را می شکند و آن وقت والدین احساس می کنند که بیشتر زحمت های شان بیهوده بوده. بنابراین از فکر کامل بودن بیرون بیایید و انعطاف بیشتر، گذشت و تعادل در تربیت فرزند خود داشته باشید.
2- تله خانواده سالم
شعار پدر و مادری که دختر 6 ساله دارند این بود که فرزند ما باید در شرایطی بهتر از ما زندگی کند. این پدر و مادر هر دو از خانواده متوسط برخاسته اند. هر چه دختر بخواهد و به هر قیمتی، پدر و مادر برایش فراهم می کنند حتی اگر خواسته او بار مالی زیادی داشته باشد.
دختر اجازه دارد هر کاری که بخواهد حتی اگر پدر و مادرش موافق نباشند انجام دهد. فقط به او گفته اند که مواظب باش به دردسر نیفتی. به عبارتی تربیت را به خودش واگذار نموده اند و او را از روی علاقه تنها رها کرده اند.
طبیعی است، چون بچه هایی که هر چه بخواهند به دست آورند ، بر پدر و مادر تسلط می یابند و هر روز خواسته های جدیدی دارند. چنین بچه هایی همه چیز را فوری می خواهند. هیچ مرزی را نمی شناسند. نه مقاومت را می آموزند و نه عبور از موانع را. نه مفهوم صبر را و نه گذشت را می فهمند. بنابراین به جای لوس کردن فرزند خود، برای داشتن یک خانواده سالم برای او محیطی خانوادگی، زنده و پویا فراهم کنید. (ص 20)
3- تله جلب توجه نکردن
مادری دو پسر 5 و 8 ساله دارد. می گوید هر بار که بیرون می رویم می گویند برای مان چیزی بخر. به ناچار به فروشگاه می رویم و سبد خرید پر می شود از تنقلات و همین که اعتراض می کنم شروع می کنند به فریاد و گریه کردن و پا به زمین می کوبند تا توجه عده ای را جلب کنند. آن وقت من از ترس نگاه های متعجب مردم یا از وحشت دیدن یکی از آشنایان، زود تسلیم می شوم.
تسلیم شدن به دلیل عدم اعتماد به نفس والدین، شیوه خوبی برای تربیت فرزندان نیست و با این کار یک دیکتاتور خانگی تربیت می کنند. بنابراین ترس از جلب توجه را کنار بگذارید و در جایی که باید، محکم بایستید. اگر شما برای خود و خواسته های تان احترام قائل شوید، اطرافیان و فرزندان برای تان احترام قائل می شوند.
4- تله می گذارم درباره همه چیز با من صحبت کنند
مادر و پدری که یک پسر 9 ساله و یک دختر 7 ساله دارند می گویند: «وقتی درباره موضوعی با بچه ها مخالفت می کنیم، نمی توانیم حرف مان را به کرسی بنشانیم چون در این موقع بچه ها مقاومت و با ما بحث می کنند. البته ما خودمان از آنها خواسته ایم که با هم تصمیم گیری کنیم.»
در چنین خانواده های دموکراتی، هر قانونی، هر حد و مرزی و هر تکلیفی قابل معامله است. در اصل قانونی وجود ندارد. این نوع تربیت به عدم اعتماد به نفس کودک و خودسری او منجر می شود و به زودی تبدیل به یک فرد زورگو می شود.
مادر و پدری که ادعا می کنند ما نمی خواستیم مانند والدین خود با مریم، دختر 8 ساله مان رفتار کنیم با هم قرار گذاشتیم که دائم به فرزند خود دستور ندهیم و او را تهدید نکنیم.
این پدر و مادر مخالف قدرتنمایی بودند، بنابراین کلمه «نه» به کلی از خزانه لغات آنها خط خورده بود. آن کاری مجاز بود که مریم از آن خوشش می آمد. برخی شب ها به خواسته او باید چراغ تا صبح روشن بماند. گاهی پدر ریاضی او را می نوشت و مادر پرسش های علوم او را پاسخ می داد و هر وقت می خواستند درباره این مشکل با او صحبت کنند او دعوا راه می انداخت و به اتاقش می رفت و در را می کوبید.
5- تله آزاد بودن بچه در تصمیم گیری
کودکی که در تصمیم گیری کاملا آزاد باشد نقش خود را با پدر و مادر عوض کرده است. بنابراین فشار روانی بیشتری را باید تحمل کند و از آنجا که کودک نمی تواند مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرد، همیشه با تردید درونی مواجه است. پدر و مادری که به تربیت کودک خود تن در نمی دهند، کار خود را آسان می کنند و در نظر کودک افرادی بی تفاوت به شمار می روند.
این کودکان عقیده دارند برای آنها فرقی نمی کند که من چه کار می کنم. چنین کودکانی نمره های بد کلاس خود را پنهان می کنند، دچار سردردهای روان تنی و مشکلات غذایی می شوند و همیشه رفتاری پرخاشگرانه از خود بروز می دهند.
بنابراین بهترین راه، کوتاه ترین راه نیست. او را به حال خود رها نکنید و نگذارید که در حالت کوشش و خطا تجربه کسب کند. اگر شما حد و مرزهای کودک را مشخص کنید و در مواقع لزوم تصمیم بگیرید، به او یاد می دهید که در جای خودش تصمیم بگیرد و به تدریج و مناسب با سن خود قدم به سوی استقلال بردارد.
6- تله لای پنبه بزرگ کردن فرزند
مادری که یک دختر 7 ساله و یک پسر 5 ساله داشت، می گفت: «آنها هنوز خیلی بچه اند.» با این جمله به خود و دیگران تلقین می کرد که نباید از بچه ها توقعی داشته باشند. او دائم تمام کارهای مربوط به فرزندانش را انجام می داد. چشم از آنها برنمی داشت. وقتی به پارک می رفتند نمی گذاشت حتی 50 متر در زمین بازی از او فاصله بگیرند. حتی هنگام سرماخوردگی، بینی آنها را مادر پاک می کرد.
امنیت داشتن در کودکی بسیار لذتبخش است ولی هنگامی که پدر و مادر بیش از حد احتیاط می کنند و با فرزند خود مانند یک تخم مرغ خام رفتار می کنند، به قدری کودک محدود می شود که فرصت ابراز وجود پیدا نمی کند.
وقتی مادر او را کوچک می شمارد، او باور می کند که ناتوان است. کودک در چنین خانواده ای فرصت تعیین حد و حدود شخصی خود را ندارد، نمی تواند تجربه شخصی به دست بیاورد. میل به یادگیری و تحرک کودک مسدود می شود.
نتیجه این شیوه تربیتی، کودکانی ترسو و مردد هستند که بدون مرکز تامین و فراهم سازی خانگی نمی توانند از عهده کارهایشان بربیایند. بنابراین از مراقبت بیش از حد و ایجاد محدودیت دست و پاگیر کودک بپرهیزید.
7- تله کودک یک بزرگسال کوچک است
مادری دختر 4 ساله دارد و از ترس این که مبادا او لباس هایش را کثیف کند، او را به پارک نمی برد و ترجیح می دهد که با دخترش به خرید برود. حتی وقتی مادر و پدر به مهمانی شبانه دعوت می شوند دختر را با خود می برند و می دانند که او مزاحمتی ایجاد نمی کند.
باید پذیرفت که بچه نمی تواند نقش بزرگسالی را بازی کند، به خصوص وقتی فرزندشان کودک آرامی است و به ندرت دردسر درست می کند، به سرعت او را به دنیای بزرگسالی می کشانند. به جای این که او را به آغوش طبیعت ببرند، او را با خود به مهمانی های کسل کننده می برند. به جای بازی با همسالان او را به رستوران و جاهای شلوغ می برند.
همه اینها کودکان را از پای در می آورد. از کودک می خواهند که آرام در سر جای خود بنشیند. به ناچار کودک به تلویزیون و فیلم های ویدیویی پناه می برد. پدر و مادر هم هیچ مخالفتی نمی کنند چون دست کم مزاحمت کمتری برای آنها ایجاد می کند.
بنابراین زمانی که کودک قفس طلایی پدر و مادر را شکست و خواست کودکی کند، پدر و مادر متعجب نشوند. کودکان به سرعت در می یابند و طولی نمی کشد که مجبور می شوند با مشکلات واقعی دست و پنجه نرم کنند. باید به آنها فرصت بدهیم که طعم روزهای کودکی را بچشند و تجربه های کودکی کسب کنند. بگذاریم بازی های متناسب با سن خود انجام دهند، بدوند و لباس خود را کثیف کنند. نگران نباشید، آنها زودتر از آنچه فکرش را بکنید به دنیای بزرگسالی قدم می گذارند.
فرصتی برای فکر کردن: کدام شیوه تربیتی؟
* شما از کدام یک از شیوه های تربیتی پیروی می کنید؟ آیا در یک یاز این تله ها افتاده اید؟ یا شاید خطر را به موقع شناخته اید؟
* در دوران کودکی از چه چیزی بیشتر رنج می بردید؟ چه کاری را نمی خواهید به هیچ وجه در مورد فرزند خود انجام دهید؟ در چه موردی می خواهید بهتر از والدین خود باشید؟
* چرا قبلا احساس بهتری داشتید؟ فکر می کنید ترجیح می دهید به چه زمانی برگردید؟
* حد و مرز زمان کودکی شما چگونه بود؟ بسیار محدود، نامحدود، ناراحت کننده؟ حمایت کننده؟
* آرزو دارید که زندگی مشترک شما و روابط اعضای خانواده خودتان چگونه باشد؟
* در دوران کودکی، وقتی غمگین بودید یا مشکلی داشتید، چه چیزی به شما کمک می کرد که خواسته های پدر و مادر خود را برآورده کنید؟
* به نظر شما باید همه چیز کامل و بهترین باشد یا گاهی می توانید یک چشم خود را ببندید و از یک کمبود یا ضعف چشم پوشی کنید؟
*از کتاب والدین جدی، فرزندان خوشبخت - مونیکا موفی ویت، ترجمه و تالیف: سپیده خلیلی، گردآوری: زیبا شکیبا
ویدیو مرتبط :
مراقب این هکر باشید ....
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مراقب تله موفقیت باشید
باورداشتن به یك هدف برای دستیابی به آن كافی نیست. در اینجا چند روش برای جلوگیری از افتادن در این دام ارائه میشود.
دنیای اقتصاد: باورداشتن به یك هدف برای دستیابی به آن كافی نیست. در اینجا چهار روش برای جلوگیری از افتادن در این دام ارائه میشود.
زیربنای موفقیتهای بزرگ در دو موضوع نهفته است:
1) باورداشتن به خودتان .
2) ظرفیت شما برای انجام آنچه برای دیگران غیر قابل تصور است.
اما تنها اینکه شما به دستیابی به یک هدف باور داشته باشید به آن معنا نیست که به آن هدف دست خواهید یافت.اگر خود را درگیر ایدهای کنید که به نظرتان شما را به موفقیت خواهد رساند اما توان اجرای آن را نداشته باشید، در وضعیت تله موفقیت قرار گرفتهاید. این پدیده به ویژه در سایتهای آموزشی و روانشناسی جمعی بسیار شایع است، اما کارآفرینان و رهبران کسبوکار نیز در نوع خود احتمال دارد که چنین پدیدهای را تجربه کنند.
اگر بیشترین تمرکز و نگرانی شما این باشد که چه کاری انجام میدهید به جای اینکه فکر کنید چرا این کار را انجام میدهید، در این صورت در تله موفقیت گرفتار شدهاید. وقتی باورهای بلندپروازانه شخصی شما از توانایی شما برای اجرای یک کار پیشی بگیرید در اینصورت شما در تله موفقیت گرفتار شدهاید.
وقتی تمرکز شما تنها بر نتایج باشد به جای آنکه از راهی که میروید لذت ببرید، در تله موفقیت گرفتار شدهاید.
من موسس شرکتی را میشناسم که با بهترین نمرات از دانشگاه فارغالتحصیل شد. او نیز مانند بسیاری از دانشجویان ممتاز بر این باور بود که هوش و استعدادش او را به بالاترین درجات عالی خواهد رساند و فکر میکرد شرکتش بسیار موفق خواهد شد. تعجبی نداشت که بعد از تلاش زیاد برای تاسیس شرکت او تبدیل شد به یک نمونه واقعی از انسانی افسرده، زودرنج، تندمزاج، بیانگیزه و ناکارآمد. باور او نسبت به تواناییاش در تحصیل موفقیت، او را به موفقیت واقعی نرساند.
با كمك روشهای زیر، از تجربه گرفتار شدن در تله موفقیت اجتناب کنید:
1. پیگیر باشد
تحقیقات نشان میدهد موفقیت، حاصل توانایی افراد نسبت به اراده انجام یک کار و به پایان رساندن آن است. این موضوع بر هیچ یک از کارآفرینان موفق پوشیده نیست. شما باید از دیگران سخت تر کار کنید. رسیدن به موفقیت چه در عصر کنونی و چه در اعصار گذشته حاصل تلاش بسیار زیاد بوده است. حتی یک لحظه هم فکر نکنید که استعداد فکری شما میتواند باعث شود تلاش کمتری داشته باشید. به هیچ عنوان این طور نیست.
2. الهام بگیرید
اگر تنها بر هدف یا کسب افتخار متمرکز شوید، به احتمال زیاد از مسیری که در آن گام نهادهاید لذت نخواهید برد. چرا شرکت خود را از ابتدا بنا نهادید؟ چه چیز باعث میشود که هر روز سخت کار کنید؟ اگر بر آنچه برای شما مهم است و علت آن متمرکز شوید، احتمال زیادی وجود دارد که با داشتن این طرز فکر، موفقیت به سراغ شما بیاید.
3. فروتن باشید
معمولا کسی که به موفقیت میرسد توسط تعداد زیادی از افراد مشکل آفرین احاطه میشود. اما به خاطر داشته باشید که شما به دیگران نیازمندید. از آنها یاد بگیرید. بدانید در کدام موارد بهاندازه کافی قوی نیستید و از دیگران بخواهید به شما کمک کنند. موفقترین کارآفرینان که من تاکنون شناختهام مشتاق بودهاند افراد دیگر را با تیم خود آشنا کنند و ارتباط ایجاد نمایند؛ چراکه میدانند بدون کمک دیگران آنها نیز بازنده خواهند بود.
4. سعی کنید تاثیرگذار باشید، نه قدرتمند
افرادی که در تله موفقیت گرفتار میشوند اغلب بر این باور هستند که چیزی برای اثبات کردن دارند. آنها همچنین معتقدند اعمال قدرت بر دیگران نشانگر بالاترین حد موفقیت است به طوری که هر زمان وارد شدند میتوانند حرف آخر را بزنند و به دیگران بگویند چه کار کنند. شما چنین شخصی نباشید.
خودباوری جالب است اما فقط در صورتی که با انسانیت، الهام و کار زیاد همراه باشد. همانطور که یکی از موفقترین افراد تاریخ، توماس ادیسون میگوید «ایده بدون عمل، توهمی بیش نیست.»
زیربنای موفقیتهای بزرگ در دو موضوع نهفته است:
1) باورداشتن به خودتان .
2) ظرفیت شما برای انجام آنچه برای دیگران غیر قابل تصور است.
اما تنها اینکه شما به دستیابی به یک هدف باور داشته باشید به آن معنا نیست که به آن هدف دست خواهید یافت.اگر خود را درگیر ایدهای کنید که به نظرتان شما را به موفقیت خواهد رساند اما توان اجرای آن را نداشته باشید، در وضعیت تله موفقیت قرار گرفتهاید. این پدیده به ویژه در سایتهای آموزشی و روانشناسی جمعی بسیار شایع است، اما کارآفرینان و رهبران کسبوکار نیز در نوع خود احتمال دارد که چنین پدیدهای را تجربه کنند.
اگر بیشترین تمرکز و نگرانی شما این باشد که چه کاری انجام میدهید به جای اینکه فکر کنید چرا این کار را انجام میدهید، در این صورت در تله موفقیت گرفتار شدهاید. وقتی باورهای بلندپروازانه شخصی شما از توانایی شما برای اجرای یک کار پیشی بگیرید در اینصورت شما در تله موفقیت گرفتار شدهاید.
وقتی تمرکز شما تنها بر نتایج باشد به جای آنکه از راهی که میروید لذت ببرید، در تله موفقیت گرفتار شدهاید.
من موسس شرکتی را میشناسم که با بهترین نمرات از دانشگاه فارغالتحصیل شد. او نیز مانند بسیاری از دانشجویان ممتاز بر این باور بود که هوش و استعدادش او را به بالاترین درجات عالی خواهد رساند و فکر میکرد شرکتش بسیار موفق خواهد شد. تعجبی نداشت که بعد از تلاش زیاد برای تاسیس شرکت او تبدیل شد به یک نمونه واقعی از انسانی افسرده، زودرنج، تندمزاج، بیانگیزه و ناکارآمد. باور او نسبت به تواناییاش در تحصیل موفقیت، او را به موفقیت واقعی نرساند.
با كمك روشهای زیر، از تجربه گرفتار شدن در تله موفقیت اجتناب کنید:
1. پیگیر باشد
تحقیقات نشان میدهد موفقیت، حاصل توانایی افراد نسبت به اراده انجام یک کار و به پایان رساندن آن است. این موضوع بر هیچ یک از کارآفرینان موفق پوشیده نیست. شما باید از دیگران سخت تر کار کنید. رسیدن به موفقیت چه در عصر کنونی و چه در اعصار گذشته حاصل تلاش بسیار زیاد بوده است. حتی یک لحظه هم فکر نکنید که استعداد فکری شما میتواند باعث شود تلاش کمتری داشته باشید. به هیچ عنوان این طور نیست.
2. الهام بگیرید
اگر تنها بر هدف یا کسب افتخار متمرکز شوید، به احتمال زیاد از مسیری که در آن گام نهادهاید لذت نخواهید برد. چرا شرکت خود را از ابتدا بنا نهادید؟ چه چیز باعث میشود که هر روز سخت کار کنید؟ اگر بر آنچه برای شما مهم است و علت آن متمرکز شوید، احتمال زیادی وجود دارد که با داشتن این طرز فکر، موفقیت به سراغ شما بیاید.
3. فروتن باشید
معمولا کسی که به موفقیت میرسد توسط تعداد زیادی از افراد مشکل آفرین احاطه میشود. اما به خاطر داشته باشید که شما به دیگران نیازمندید. از آنها یاد بگیرید. بدانید در کدام موارد بهاندازه کافی قوی نیستید و از دیگران بخواهید به شما کمک کنند. موفقترین کارآفرینان که من تاکنون شناختهام مشتاق بودهاند افراد دیگر را با تیم خود آشنا کنند و ارتباط ایجاد نمایند؛ چراکه میدانند بدون کمک دیگران آنها نیز بازنده خواهند بود.
4. سعی کنید تاثیرگذار باشید، نه قدرتمند
افرادی که در تله موفقیت گرفتار میشوند اغلب بر این باور هستند که چیزی برای اثبات کردن دارند. آنها همچنین معتقدند اعمال قدرت بر دیگران نشانگر بالاترین حد موفقیت است به طوری که هر زمان وارد شدند میتوانند حرف آخر را بزنند و به دیگران بگویند چه کار کنند. شما چنین شخصی نباشید.
خودباوری جالب است اما فقط در صورتی که با انسانیت، الهام و کار زیاد همراه باشد. همانطور که یکی از موفقترین افراد تاریخ، توماس ادیسون میگوید «ایده بدون عمل، توهمی بیش نیست.»