کودکان
2 دقیقه پیش | با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازیدبه جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ... |
2 دقیقه پیش | از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانیدآیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ... |
شیوههای منضبط کردن کودکان
اگر والدین در اعمال قواعدی که برای کودک تعیین میکنند و پیامدهای ناشی از عدم رعایت آنها ثابت قدم باشند، کودک هم این قواعد را میپذیرد.
همشهری آنلاین: چطور میتوان یک ساله را از رفتن به سمت تلویزیون باز داشت؟ چطور با کج خلقی کودک در سنین پیش از مدرسه کنار بیاییم؟ چطور فرزند نوجوانمان را واداریم به قوانین احترام بگذارد؟
در زیر شیوههای منضبط کردن کودکان را بر حسب سنشان میآوریم:
از ابتدای زندگی تا 2 سالگی
نوزادان و نوپایان به طور طبیعی کنجکاو هستند. بنابراین شیوه عاقلانه این است که چیزهای خطرناکی را که آنها را وسوسه میکند، از جلوی چشم آنها دور کنیم و به خواستشان برای دست زدن به این چیزها پاسخ رد بدهیم- بنابراین باید تلویزیون، ویدئو، استریو، جواهرات و به خصوص مواد پاک کننده و داروها را از دسترس آنها دور کنیم.
هنگامی که نوزادی که روی زمین میخزد یا نوپایی که تازه به راه افتاده است، برای بازی کردن به سمت چیزهای خطرناک میرود، با آرامش به او "نه" بگویید؛ کودک را از کنار این اشیا دور کنید یا حواس او به انجام فعالیتی مطلوب پرت کنید.
در کودکان نوپا میتوانید از روش تنها گذاشتن به عنوان یک روش تنبیهی استفاده کنید. برای مثال به کودکی را که لگد میاندازد، گاز میگیرد، غذایش را پرت میکند، باید بگویید رفتارش غیرقابلقبول است و او را به محلی مخصوص برای تنها گذاشتن ببرید- مثلا روی صندلی آشپزخانه- او را برای یک یا دو دقیقه به حال خود راه کنید (تنها گذاشتن کودک نوپا بیشتر از این مدت بیاثر است).
نکته مهم این است که از هر نوع تنبیه جسمی کودک در هر سنی خودداری کنید. به خصوص نوزادان و نوپایان نمیتوانند رابطهای میان رفتارشان و تنبیه جسمی برقرار کنند. آنها تنها درد تنبیه جسمی را احساس خواهند کرد.
و فراموش نکنید که کودکان با تماشا کردن بزرگسالان، به خصوص والدینشان رفتارها را یاد میگیرند. سعی کنید که رفتار خودتان به سرمشقی برای کودک بدل شود. منظم و مرتب بودن وسائل خودتان بسیار بیشتر از دستور دادن به کودک به جمع کردن اسباببازیهایش، کودک را تشویق میکند تا اسباببازیهایش را در اتاق پخش نکند.
3 تا 5 سالگی
هنگامی که کودک شما بزرگتر میشود و میتواند ارتباط میان اعمالش و پیامدهای آنها را درک کند، آموزش دادن قواعد خانه به او شروع کنید.
پیش از اینکه کودک را برای انجام رفتار معینی تنبیه کنید، به او توضیح دهید که از او چه انتظاری دارید. برای مثال اگر کودک سهسالهای با مداد شمعی روی دیوارهای خانه نقاشی کرده است،
به او توضیح دهید که چرا این کار مجاز نیست و اگر دوباره این کار را انجام دهد، چه پیامدی برای او خواهد داشت (برای مثال مجبور خواهد شد به پاک کردن دیوارها کمک کند یا مداد شمعیها برای بقیه روز از دست او گرفته خواهد شد).
اگر چند روز بعد کودک دوباره روی دیوار نقاشی کرد، به او یادآوری کنید که مداد شمعی فقط برای نقاشی کشیدن روی کاغذ است، و بعد تنبیهی را که معین کردهاید اعمال کنید.
هر چه والدین زودتر این نوع قواعد و پیامدهای عدم رعایت آنها را برای کودک معین کنند، هم برای خودشان و هم برای کودک بهتر است.
گرچه در برخی موارد برای والدین راحتتر است که رفتارهای نامناسب گاهگاهی کودک را نادیده بگیرند و تنبیه معینشده را اجرا نکنند، اما چنین برخوردی آموزش انضباط به کودک را مختل میکند.
حفظ تداوم و ثبات در آموزش انضباط به کودک بسیار هم است و والدین باید به همراه (نه به صورت فردی) تصمیم بگیرند که چه قواعدی را باید در خانه به اجرا بگذارند.
والدین در عین حال که برای کودک روشن میکنند که چه رفتارهایی به تنبیه خواهد انجامید، نباید پاداش دادن را نیز فراموش کنند.
اثر مثبت تحسین کردن کودک را دست کم نگیرید- انضباط فقط با تنبیه کردن به دست نمیآید، بلکه تقدیر کردن از رفتار خوب کودک هم در ایجاد ان موثر است. برای مثال گفتن این جمله به کودک "آفرین که اسباببازیهایات را در زمین بازی به بچههای دیگر هم دادی!" معمولا موثر از تنبیه کردن کودک برای رفتار متضاد یعنی ندادن اسباببازیهایش به بچههای دیگر است.
ضمنا به خاطر داشته باشید که هنگام تحسین کردن، دقیقا مشخص کنید که از کدام رفتار کودک خوشتان آمده است، و به تحسینی کلی بسنده نکنید.
اگر کودکتان بدون توجه به واکنشهای شما به انجام رفتار غیرقابلقبول ادامه میدهد، میتوانید نموداری را طراحی کنید و رفتارهای کودک را با مهرههای مغناطیسی برای هر روز هفته روی آن مشخص کنید. بعد تصمیم بگیرید که پس از چند بار رفتار نادرست کودک باید او را تنبیه کنید یا پس از چند بار انجام رفتار مناسب بوسیله کودک به او پاداش بدهید.
این نمودار را روی یخچال بچسبانید و هر روز رفتارهای مناسب و نامناسب کودک را روی آن ثبت کنید و آن را به کودک نشان دهید.
این نمودار تصویری عینی از وضع رفتاری کودک به او نشان خواهد داد. هنگامی که این نمودار بر کودک تاثیر گذاشت، کودک را به خطا یادگیری کنترل کردن رفتارهای بدش، تحسین کنید.
پاداش یا تنبیه باید به طور روزانه اعمال شود. موکول کردن تنبیه به آینده دور تاثیری نخواهد داشت.
تنها گذاشتن کودک به عنوان یک روش تنبیهی در این سنین هم روش موثری است. جای مناسبی را برای تنها گذاشتن کودک پیدا کنید که حواس کودک در آن پرت نشود و کودک وادار شود به رفتارهایش فکر کند. به یاد داشته باشید که فرستادن کودک به اتاق خودتان که وسائلی مانند کامپیوتر، تلویزیون و ویدئو در آن قرار دارد، برای این هدف مناسب نیست.
فراموش نکنید که مدت زمان تنها گذاشتن کودک باید با سن کودکتان مطابقت داشته باشد. کارشناسان میگویند به ازای هر سال سن کودک یک دقیقه باید او را تنها گذاشت؛ برخی دیگر از کارشناسان توصیه میکنند که مدت زمان تنها گذاشتن باید آنقدر طول بکشد که کودک آرام شود (کودک تسلط بر خود را یاد بگیرد).
نکته مهم این است با کودکتان صرفا درباره چیزهای که انجام دادنش بد است، صحبت نکنید، بلکه انجام دادن کارهای خوب را هم به او آموزش دهید. برای مثال به جای اینکه به کودک بگویید: "روی کاناپه نپر" به او بگویید: "روی مبل بنشین و پاهایات را روی زمین بگذار."
6 تا 8 سالگی
تنها گذاشتن و تعیین کردن تنبیههای غیرجسمی (به عنوان پیامد رفتارهای نامناسب) برای مثال محروم کردن کودک از یک چیز موردعلاقهاش در این گروه سنی هم موثر است.
بار دیگر ثبات والدین در تعیین قواعد و عمل به آنها مسئله مهمی است، در غیر این صورت اقتدارتان در برابر کودک را از دست خواهید داد. کودک باید متقاعد شود که شما به حرفی که میزنید عمل خواهید کرد.
البته میتوانید گاهی به کودکتان فرصت دیگری برای اصلاح رفتارش بدهید یا تا حد معینی خطاهای او را بپذیرید، اما در اغلب موارد باید به آن چه میگویید عمل کنید.
مراقب باشید که در حالت عصبانیت، کودک را به انجام تنبیههای که نمیشود آنها را اعمال کرد، تهدید نکنید (برای مثال "اگر در را به محکم به هم بزنی، دیگر نمیتوانی تلویزیون تماشا کنی !)،
چرا که در این صورت کودک ممکن است به این نتیجه برسد که نمیتوانید به هیچ یک از تهدیدهایتان عمل کنید. اگر برای مثال کودک برای یک برنامه تفریحی بیرون میبرید و او در ماشین سر و صدا میکند، و او را تهدید میکنید که اگر ساکت نشود، او را به خانه بازخواهید گرداند، باید دقیقا به این تهدید عمل کنید. اعتباری که در مقابل کودکتان به دست میآورید، بسیار مهمتر به هم خوردن برنامه تفریحی در آن روز است.
9 تا 12 سال
کودکانی در این گروه سنی - مانند کودکان کمسنتر - را میتوان با تصریح کردن پیامدهایی که رفتارهایشان خواهد داشت، منضبط کرد. با بزرگتر شدن کودک و تقاضای او برای مستقلتر شدن و مسئولیتپذیری، آموزش دادن به کودک درباره پیامدهای رفتارهایش روشی موثر و مناسب برای منضبط کردن کودک است.
برای مثال اگر کودک کلاس پنجمی شما تکلیفهای مدرسهاش را پیش از خواب انجام نداده است، آیا باید او را واداشت بیدار بماند و تکالیفش را انجام دهد یا حتی به او برای انجام آنها کمک کرد؟
پاسخ احتمالا منفی است- چرا که به این ترتیب فرصتی را برای آموختن یک درس مهم زندگی به کودکتان از دست خواهید داد. اگر کودکتان تکلیف مدرسهاش را انجام نداده است، بهتر است روز بعد به مدرسه برود و پیامد این کار یعنی گرفتن نمره بد را تحمل کند.
طبیعی است که والدین بخواهند کودکشان را از اشتباهی که مرتکب شده است، نجات دهند، اما برای آینده کودک بهتر است که گاهی بگذارید او شکست بخورد. به این ترتیب کودک درخواهد یافت که رفتار نامناسبش چه پیامدهایی برای او خواهد دشت، و احتمالا دوباره این اشتباهات را مرتکب نخواهد شد. اما اگر میبینید کودکتان از پیامدهای طبیعی رفتارهایاش درس نمیگیرد، باید به او برای اصلاح رفتارش کمک کنید.
13 ساله و بالاتر
تا این سن باید اساس تربیت کودک را پیریزی کرده باشید. در این سن کودکتان میداند که از او چه انتظاری دارید و وقتی از مجازات رفتار بد صحبت میکنید، منظورتان چیست. گارد خودتان را پایین نیاورید- انضباط برای نوجوانان به همان اندازه مهم است که برای کودکان کمسنتر. همانطور که برای یک کودک 4 ساله باید زمان خواب را معین کرد و آن را اعمال کرد، برای نوجوانتان نیز با حدودی را معین کنید.
برای نوجوانتان قواعدی را درباره تکالیف خانه، دیدار دوستان، ساعتی که باید به خانه بازگردد تعیین کنید و با او از پیش درباره آنها صحبت کنید تا مطمئن شوید که سوءتفاهمی وجود ندارد. نوجوانتان ممکن است گاه به گاه از این قواعد شکایت کند، اما در عین حال درخواهد یافت که شما کنترل اوضاع را به دست دارید.
بر خلاف آنچه ممکن است تصور کنید، نوجوان در همان حال که به او آزادی و مسئولیت بیشتری میدهید، هم خواستار تعیین حدود و اعمال آنهاست و هم به این حدود نیاز دارد.
هنگامی که نوجوانتان قاعدهای را زیر پا میگذارد، ممکن است بهترین مقابله محروم کردن نوجوان از امتیازات باشد، اما در عین حال باید با او صحبت کنید تا دریابید چرا او این قاعده را رعایت نکرده است. برای مثال اگر نوجوان دیرتر از زمان تعیین شده به خانه بازگشته است، و به این خاطر او را از راندن ماشین محروم کردهاید، باید با او در این باره بحث کنید و به او توضیح دهید که چرا یک ساعت دیرتر برگشتن از زمان تعیینشده به خانه غیرقابلقبول و ناراحتکننده است.
توجه داشته باشید که باید تا حدی کنترل کارها را به نوجوانتان واگذار کنید. با این کار نه تنها درگیر مبارزه با قدرت با او نخواهید شد، بلکه باعث خواهید شد که نوجوان به تصمیماتی که لازم است شما بگیرید، احترام بگذارد.
برای مثال به نوجوان در سنین پایینتر میتوانید اجازه دهید درباره لباس مدرسه، مدل مو یا حتی دکوراسیون اتاقش تصمیم بگیرد. در نوجوانان در سنین بالاتر میتوانید حوزه خودمختاری را گستردهتر کنید، و برای مثال درباره زمان بازگشت به خانه انعطافپذیرتر باشید.
همچنین مهم است که بر جنبههای مثبت رفتار نوجوان متمرکز شوید. برای مثال به جای اینکه در مواجهه با رفتار غیرمسئولانه نوجوان، او را وادارید تا زودتر به خانه بازگردد، میتوانید در مواجهه با رفتار مثبت او به او اجازه دهید، زمان بیشتری از خانه بیرون بماند.
ویدیو مرتبط :
شیوه های تربیت بهتر کودکان
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
شیوه های تعلیم و تربیت کودکان
بسياري از افراد در جامعه ما تربيت فرزند را وظيفه مادر مي دانند. گويا اين تنها مادر است كه بايد خانه داري كند، وسايل راحتي افراد خانواده را فراهم كند و در برخي موارد حتي بيرون از منزل مشغول به كار باشد و پدر با يك يا دو شيفت كار كردن، منزل را محل استراحت خود تلقي كرده و مي انگارد ورود به منزل به معناي رزرو يك اتاق در هتل است. در اين گونه موارد كدبانوي خانه است كه با وجود كار و مشغله فراوان مجبور است فشار بي اماني را تحمل كند.
اين گونه روابط ( كه اين روزها در بسياري از خانواده ها مرسوم شده است ) از دو جهت به تربيت صحيح و اصولي فرزندان لطمه وارد مي كند. اول اين كه كودك هيچ يك از والدين را به اندازه كافي نمي بيند و محبت لازمه را دريافت نمي كند و در نتيجه ي اين كمبود محبت، در بزرگسالي دچار عقده هاي رواني شده و نمي تواند محبت خود را به ديگران ابراز دارد. ثانياً مادر در اثر تحمل فشارهاي بي امان زندگي ممكن است شكيبايي خود را از دست داده و در برابر شيطنت هاي كودكان حركات نادرستي از خود بروز دهد ؛ حتي بازي بچه ها را با فريادهاي رعدگونه بر هم زده و با تمام اين رفتارها، تنها پرخاشگري را به كودكان خود بياموزد.
( علاوه بر اين كودك، رفتارهاي پدر را الگو قرار داده و در بزرگسالي براي زن و فرزند احترامي قائل نخواهد شد. در نظر او جنس مؤنث تنها براي ايجاد رفاه حال مذكران آفريده شده، همانطور كه مادرش بود )
از تمام اينها گذشته، شايد بتوان از كمي ساعات حضور پدر در منزل در دوران كودكي چشم پوشي كرد ؛ اما وقتي فرزند به سن نوجواني رسيد ديگر حضور مادر كافي نيست. در اين بُرهه، احتياج عاطفي به حضور پدر كاملاً مشهود است. البته واكنش دختران و پسران به عدم حضور پدر متفاوت است.
دختران در سن بلوغ به جنس مخالف گرايش پيدا مي كنند. آنها چون نياز به محبت پدرانه را در خانه دريافت نكرده اند، سعي مي كنند چنين محبتي را بيرون از منزل به دست آورند. پسران نيز ممكن است الگوهاي نادرستي را براي خود ملاك رفتار مردانه قرار داده و رفتارهاي ناسازگارانه اي از خود بروز دهند. فردي كه از كودكي مورد بي مهري والدين و اطرافيان قرار گيرد الگويي براي ابراز محبت به ديگران را نمي آموزد و نمي تواند عواطف و احساسات خود را به ديگران منتقل كند. حال پسركي را در نظر بگيريد كه در محيط منزل به هر شكلي از عواطف و احساسات پدر محروم است ( پدر حضور فيزيكي و يا عاطفي كمتري در منزل دارد ).
او براي جلب محبت ديگران خصوصاً پدر دست به هر كاري مي زند و چون مي بيند تنها هنگامي كه مرتكب كار خطايي مي شود مورد توجه قرار مي گيرد، پس شروع مي كند به واكنش هاي منفي، لجاجت، پرخاشگري، بد دهني و در نوجواني بزهكاري. اين ناسازگاري ها زماني به اوج خود مي رسد كه نوجوان اسير باندهاي بزهكارانه شده و با اندكي محبت از طرف آنها، جذب شخصيت دروغينشان شده، كم كم از پرخاشگري كلامي به قتل، دزدي، اعتياد و ديگر مفاسد اجتماعي كشيده مي شود. زيرا انحرافات اخلاقي مثل دايره اي، تسلسل وار هستند. دزدي به دنبال نياز، گاه نياز در اثر احتياج به پول براي تهيه مواد مخدر، اعتياد در اثر دوستي با دوستان ناباب و....
جامعه
محيط اجتماعي در حد قابل توجهي در چگونگي تكوين شخصيت و زندگي انسان تأثير دارد ؛ چنانچه كودك در محيط نامناسبي پرورش پيدا كند، جايي كه پرخاشگري، اولين و آخرين راه حل هر كاري است. كودك روش زندگي خود را از محيط مي آموزد و ياد مي گيرد چگونه رفتار كند. كودكي كه در محيطي نامناسب رشد كند ياد مي گيرد براي رسيدن به مقصود، پرخاشگرانه رفتار كند. پس در كودكي تير و كمان را به عنوان وسيله دفاعي با خود حمل مي كند و در نوجواني چاقو و يا ديگر آلات در دسترس ( اسلحه سرد ). زيرا محيط زندگي خود را، محيطي ناامن تلقي مي كند و طبيعي است به نوعي از خود دفاع كند و از آنجا كه دفاع منطقي را نياموخته از همان روش معمول بهره مي جويد كه ديگران ( اطرافياني كه رفتار آنها را براي خود الگو قرار داده ) استفاده مي كرده اند.
مسئله وراثت و محيط
بعضي از محققان معتقدند بزهكاري هاي نوجوانان و حتي بزرگسالان تنها در اثر زيستن در شرايط نامساعد نيست. بلكه تا حدي زمينه ارثي در بروز اين مشكلات وجود دارند. اين تفكر از فرهنگ هاي باستاني شروع شده وتا به امروز ادامه يافته است.
آنچه امروزه در يك ديد واقع بينانه به اثبات رسيده آن است كه توارث، عامل مهمي در تعيين چگونگي واكنش شخص در مقابل محيط است، اما عامل اصلي نيست.
چند توصيه
اصلاح وضعيت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خانواده ها گامي است مهم در جهت پيشگيري از بروز اعمال شنيع و جنايتكارانه در افراد جامعه. جامعه شناسان جنايي لوح ضمير كودك را همچون آئينه اي پاك و شفاف مي دانند كه هر گونه نقش نيك و بد را در خود مي پذيرد.
از آنجا كه خانواده به عنوان ابتدايي ترين محيط رشد و تكامل و والدين اولين الگوهاي رفتاري كودك به حساب مي آيند و مي توانند تأثير شگرفي در نحوه زندگي و افكار و عقايد فرد به جا بگذارند، لذا رفتار صحيح خانواده و توجه به شناخت نيازها، علائق و خواسته هاي كودك، بسيار اساسي به نظر مي رسد. اين اصلاح موقعيت خانواده در درجه اول با آموزش، ميسّر مي شود. بسيار مفيد است كه براي مادران باردار قبل از تولد نوزاد كلاس هاي آموزشي جهت رفتار با كودك تشكيل شود.
زماني كه دختران قبل از ازدواج، آموزش شيريني پزي و آشپزي را به عنوان نكته اي مثبت براي زندگي مي دانند، آيا تربيت فرزند كه بسيار اساسي تر و حساس تر از اين امور است كلاس آموزشي نمي طلبد ؟ معمولاً مراكز بهداشت و تنظيم خانواده در بيمارستان ها، خصوصيات ظاهري، قد، وزن و بيماري هاي كودكان را كنترل مي كنند ؛ چه خوب است اگر در كنار اين مراكز بهداشت جسمي، مكان هايي نيز جهت بهداشت رواني افراد خانواده تشكيل شود تا هرگاه مادران با مشكل تربيتي مواجه شدند از طريق اين مكان ها رهنمودهاي لازم را دريافت كنند.
پرورش نونهالان و آموزش چگونه واكنش نشان دادن نسبت به موقعيت هاي مختلف در جامعه، از اهميتي به مراتب بالاتر برخوردار است. آموزگاران به عنوان مربياني كه ساعات زيادي را در مدرسه صرف تربيت نوجوانان مي كنند بيش از هركس ديگر قادرند انحرافات اخلاقي را در نوجوانان تشخيص داده و در مراحل اوليه كنترل كنند. پس بياييد يك بار ديگر رسالت عظيم والدين و آموزگاران را به آنها يادآور شويم.