کودکان
2 دقیقه پیش | با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازیدبه جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ... |
2 دقیقه پیش | از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانیدآیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ... |
تغییر ارتباط زن و شوهر پس از تولد فرزند تا چه حد طبیعی است؟
تولد نوزاد و کودکی که ۹ ماه همه انتظار تولدش را کشیدهاند، به آن شیرینی هم که اطرافیان فکر میکنند نیست!
صبح بخیر: تولد نوزاد و کودکی که ۹ ماه همه انتظار تولدش را کشیدهاند، به آن شیرینی هم که اطرافیان فکر میکنند نیست! بعد از فروکش کردن شور و شوق اولیه و زمانی که والدین با یکدیگر تنها شدند، به مرور زمان روی دیگر سکه خود را نشان میدهد. درد زایمان و مشکلات شیردهی و شببیداری مادر از یکسو و درگیریهای کاری و اجتماعی پدر که حالا بیشتر احساس مسئولیت میکند از سوی دیگر باعث بروز اختلافهایی در بین پدر و مادر میشود. اختلافهایی که در نسخههای سنتی تاکید میشود به مرور زمان برطرف میشود اما روانشناسان نظر دیگری دارند. اگر زن و شوهر از طریق کلامی مسائل پس از تولد نوزاد را برطرف نکنند، ممکن است روابط آنها دچار مشکلات جدی شود.
پس از تولد اولین کودک معمولا روابط زن و شوهر دچار تنشهایی میشود كه مهمترین آن شكایت از بیتوجهی هر یك به دیگری است. اما این اتهامهایی که دو طرف به یکدیگر میزنند تا چه حد درست و واقعی است؟
درست یا غلط این تغییر در روابط اتفاق میافتد. زندگی زوجها قبل و بعد از تولد نوزاد دچار تغییراتی میشود که عمدی نیست، بلكه بخشی از احساسات غریزی پدر و مادر است و نمیتوان بر آن خرده گرفت. قبل از تولد، رابطه در خانه یک رابطه دو نفره بوده و هر حرف و رفتار و تصمیمی را این دو نفر اخذ میکردند. در حالیکه حالا نفر سومی هم وارد ماجرا شده که تقریبا تمام تصمیمات و فعالیتها را تحت تاثیر قرار میدهد؛ کجا برویم؟ چه بخوریم؟ مسافرت برویم یا نه و... پس طبیعی است که بخشی از وقت والدین معطوف به كودكی شود که برایشان از هر چیزی در دنیا عزیزتر است و این یعنی کم شدن زمان ارتباط این دو نفر با هم. آنها از هر حرکت و رفتار فرزندشان ذوقزده میشوند و توجه ویژهای به او دارند و کمتر به عادات و نیازهای یکدیگر بها میدهند، البته باز هم نه از روی عمد. همینجاست که کمکم دلخوریها آغاز میشود.
کفه نارضایتیهای کدامیک از طرفین در این مواقع سنگینتر است؛ پدر یا مادر؟
با توجه به شرایط جامعه ما، این کفه به سوی مادر سنگینتر است. او از ۹ ماه پیش، زحمت کشیده و طفلی را در وجود خود بزرگ کرده و مشکلات زایمان و شیردهی را تحمل کرده است. به همین دلیل او از جایگاه اجتماعی خود برای مدتی دور میشود و همه اینها او را نیازمند توجه عاطفی بیشتر میکند. از سوی دیگر بر اساس نحوه تربیت مردان در جامعه ما و ویژگیهای رفتاری بیشتر آنان، آنها معمولا موضوعات عاطفی را خیلی مهم جلوه نمیدهند و در کلام، به خصوص در جمع، صحبتی به زبان نمیآورند. این بیتفاوتیها برای زن دوگانگی را ایجاد میکند که در قبال درد بسیاری كه تحمل کرده و جایگاه اجتماعی كه از آن دور افتاده هیچ حمایتی را دریافت نکرده است. به همین دلیل اعتراض میکند و تنشها و درگیریها آغاز میشود.
این بیتفاوتی معمولا از سوی آقایان هم به خانمها نسبت داده میشود. اینکه توجهشان بیش از حد معطوف به بچه است و زندگی مشترکشان را از یاد بردهاند.
مادران برای تلاشهایی که برای تولد نوزاد داشتهاند توجه و مهر و علاقه را طلب میکنند. آنها نوزاد را جزئی از وجود خود میدانند و میخواهند مانند ۹ ماه گذشته که او را در شکم داشتهاند، از او مراقبت کنند. این به معنی فراموش کردن شوهر و زندگی نیست. حالا این فرزند هم جزئی از زندگی است و بنا به شرایط جسمانیاش، نیازهای خاصی دارد. همانقدر که زن به توجه و عاطفه نیاز دارد، مرد هم نیازمند این توجهات است. یکی دیگر از دلایل این اختلافها ناشی از عدم توانایی زنان برای برقراری رابطه زناشویی تا مدتی پس از زایمان است. سرکوفت زدن و تحقیر یکدیگر تنها بار نارضایتی و دلخوری را بیشتر میکند. این تنشهای دوسویه دلایل تقریبا مشابهی دارند. هر دو به نوعی از کمبودهای عاطفیای رنج میبرند که تامین آن حداقل در ماههای اول کمی زمان میبرد. چه راهکاری برای کاهش این به اصطلاح دعواهای زن و شوهری وجود دارد؟
بهترین راهکار برای حل این تنشها صحبت کردن است. طرفین باید در کلام از یکدیگر دلجویی کنند. مثلا زن باید شرایط جسمانیاش را برای شوهرش توضیح دهد و در عوض از او بخواهد که در مراقبت از نوزاد او را کمک کند. این کار هم پدر را از مشکلات نگهداری از نوزاد آگاه میسازد و هم موضوع مشترکی را برای صحبت و گفتوگو بین والدین فراهم میکند. مرد هم نباید از گفتن جملههای عاشقانه و محبتآمیز خودداری کند. باید بیش از پیش در کارهای خانه کمک کند و زحمات همسرش را به شکلی احساسی، با خرید هدیههای کوچک و گل به نوعی پاسخ دهد.
ضمن اینکه پدران با تولد نوزاد معمولا حس مسئولیت بیشتری پیدا میکنند اما نمود آن در فعالیتهای اجتماعی و کاری آنان دیده میشود. این موضوع هم معمولا اعتراض همسر را به همراه دارد که چرا تا این حد خود را غرق کار کرده است. این هم دلیل دیگری است برای درگیر کردن پدر در مسائل نوزاد که به نوعی او را به خانه پابند میکند.
با این تفاسیر، رابطه پیش از تولد کودک قابل تکرار است یا تولد عضو جدید در خانواده همه چیز را دگرگون میکند؟
در بیشتر موارد رابطه قبل از تولد بچه دیگر تکرار نمیشود. این یک عیب یا ایراد نیست و روند طبیعی زندگی است. فرد سومی به خانواده اضافه شده که بسیار عزیز است و نیاز به حمایت و آموزش دارد. بچه به مرور زمان به عضو اصلی خانواده تبدیل میشود تا جاییکه تا سالها موضوع اصلی صحبت و حتی تنشهای پدر و مادر بر سر او، رفتارش، درسش و مواردی از این قبیل است. در حقیقت بچه جریان عادی زندگی را که زن و مرد به آن عادت کردهاند به کلی به هم میریزد و زندگی نیاز به یک برنامه جدید پیدا میکند. والدین باید در کنار یکدیگر و به کمک یکدیگر این امر را هدایت کنند.
ویدیو مرتبط :
هدیه - کادو مناسب برای تولد مادر شوهر - مادر زن - خواهر شوهر
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
محبت بیش از حد زن به شوهر دردسرساز شد!
مردی در دادگاه گفت: زندگی با همسرم مرا کلافه میکند، زیرا او توقع دارد همانند سالهای اول آشناییمان به او محبت کنم.
مردی در دادگاه گفت: زندگی با همسرم مرا کلافه میکند، زیرا او توقع دارد همانند سالهای اول آشناییمان به او محبت کنم.
زنی در دادگاه خانواده حضور یافت اما حضور او به خواست خودش نبود، بلکه بنا به درخواست همسرش بود. زن جوان که 30 سال سن داشت در شرح ماجرای زندگیاش خطاب به قاضی دادگاه گفت:
من به همسرم علاقمند هستم و تمایلی به جدایی ندارم اما همسرم بنا بر دلایلی که آنها را بازگو نمیکند، درخواست طلاق داده است. در حالی که خودش به خوبی میداند من به خاطر علاقه به او از خانوادهام گذشتم.
هفت سال قبل از ازدواج با همسرم، با یکدیگر آشنا بودیم و بعد ازاین مدت تصمیم به ازدواج گرفتیم و هفت سال است که زندگی مشترکمان را شروع کردهایم. در این هفت سال حتی اجازه ندادهام کوچکترین ناراحتی بینمان به وجود آید، هر زمان که با یکدیگر بر سر مسائل مختلف بحث میکردیم، بعد از دقایقی با اینکه شوهرم مقصر بود، برای دلجویی و معذرت خواهی نزدش میرفتم و نمیگذاشتم ناراحت یا عصبانی باشد.
این زن جوان با بیان اینکه من حاضرم هر کاری انجام دهم تا شوهرم از طلاق منصرف شود، اظهارکرد: من به همسرم علاقه دارم و این علاقه حتی با وجود فرزندم ذرهای کاسته نشده و به جرات قسم یاد میکنم که همسرم را بیشتر از دخترم دوست دارم و از وی میخواهم از درخواستش انصراف دهد.
شوهر این زن درپاسخ گفت: من نیز به همسرم علاقمند هستم، البته نه به اندازه او، زیرا او به دلیل اینکه خانم است، دارای احساساتی است که مردها از آن محروم هستند و من نمیتوانم همانند او باشم و این همان مساله بزرگ و حل نشدنی زندگی ماست. وی که 32 سال سن داشت، افزود:
همسرم از من میخواهد همانند سالهای اولیه آشناییمان با او رفتار کنم اما من به دلیل مشغله کاری نمیتوانم مانند آن روزها رفتار کنم اما او چنین توقعی را از من دارد و همین سطح توقع او باعث شد من درخواست طلاق و جدایی را به دادگاه ارائه دهم تا بتوانم با آرامش بیشتری زندگی کنم.
در حال حاضر چهار ماه است که جدا از یکدیگر زندگی میکنیم و من در این مدت طعم واقعی زندگی بدون دغدغه را چشیدهام و حاضرم تمامی حق و حقوق همسرم را پرداخت کنم و از او جدا شوم زیرا زندگی با همسرم مرا کلافه میکند.
مرد 32 ساله در پاسخ به پرسش قاضی دادگاه مبنی بر اینکه اگر همسرت آنگونه که میخواهی به تو محبت کند از طلاق منصرف میشوی، بیان کرد: خیر، هفت سال است که از او می خواهم این رفتارهای غیرقابل تحمل را کنار بگذارد تا بتوانیم همانند دیگر زوج ها به زندگی ادامه دهیم اما او هیچگاه به حرفهایم اهمیتی نداد و بیاعتنایی او باعث شده امروز در دادگاه حاضر شویم.
قاضی بعد از شنیدن اظهارات طرفین حکمی مبنی بر طلاق صادر نکرد و زوج جوان را به واحد مشاوره خانواده معرفی کرد.
منبع: ایسنا
زنی در دادگاه خانواده حضور یافت اما حضور او به خواست خودش نبود، بلکه بنا به درخواست همسرش بود. زن جوان که 30 سال سن داشت در شرح ماجرای زندگیاش خطاب به قاضی دادگاه گفت:
من به همسرم علاقمند هستم و تمایلی به جدایی ندارم اما همسرم بنا بر دلایلی که آنها را بازگو نمیکند، درخواست طلاق داده است. در حالی که خودش به خوبی میداند من به خاطر علاقه به او از خانوادهام گذشتم.
هفت سال قبل از ازدواج با همسرم، با یکدیگر آشنا بودیم و بعد ازاین مدت تصمیم به ازدواج گرفتیم و هفت سال است که زندگی مشترکمان را شروع کردهایم. در این هفت سال حتی اجازه ندادهام کوچکترین ناراحتی بینمان به وجود آید، هر زمان که با یکدیگر بر سر مسائل مختلف بحث میکردیم، بعد از دقایقی با اینکه شوهرم مقصر بود، برای دلجویی و معذرت خواهی نزدش میرفتم و نمیگذاشتم ناراحت یا عصبانی باشد.
این زن جوان با بیان اینکه من حاضرم هر کاری انجام دهم تا شوهرم از طلاق منصرف شود، اظهارکرد: من به همسرم علاقه دارم و این علاقه حتی با وجود فرزندم ذرهای کاسته نشده و به جرات قسم یاد میکنم که همسرم را بیشتر از دخترم دوست دارم و از وی میخواهم از درخواستش انصراف دهد.
شوهر این زن درپاسخ گفت: من نیز به همسرم علاقمند هستم، البته نه به اندازه او، زیرا او به دلیل اینکه خانم است، دارای احساساتی است که مردها از آن محروم هستند و من نمیتوانم همانند او باشم و این همان مساله بزرگ و حل نشدنی زندگی ماست. وی که 32 سال سن داشت، افزود:
همسرم از من میخواهد همانند سالهای اولیه آشناییمان با او رفتار کنم اما من به دلیل مشغله کاری نمیتوانم مانند آن روزها رفتار کنم اما او چنین توقعی را از من دارد و همین سطح توقع او باعث شد من درخواست طلاق و جدایی را به دادگاه ارائه دهم تا بتوانم با آرامش بیشتری زندگی کنم.
در حال حاضر چهار ماه است که جدا از یکدیگر زندگی میکنیم و من در این مدت طعم واقعی زندگی بدون دغدغه را چشیدهام و حاضرم تمامی حق و حقوق همسرم را پرداخت کنم و از او جدا شوم زیرا زندگی با همسرم مرا کلافه میکند.
مرد 32 ساله در پاسخ به پرسش قاضی دادگاه مبنی بر اینکه اگر همسرت آنگونه که میخواهی به تو محبت کند از طلاق منصرف میشوی، بیان کرد: خیر، هفت سال است که از او می خواهم این رفتارهای غیرقابل تحمل را کنار بگذارد تا بتوانیم همانند دیگر زوج ها به زندگی ادامه دهیم اما او هیچگاه به حرفهایم اهمیتی نداد و بیاعتنایی او باعث شده امروز در دادگاه حاضر شویم.
قاضی بعد از شنیدن اظهارات طرفین حکمی مبنی بر طلاق صادر نکرد و زوج جوان را به واحد مشاوره خانواده معرفی کرد.
منبع: ایسنا