کودکان


2 دقیقه پیش

با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازید

به جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ...
2 دقیقه پیش

از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانید

آیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ...

ارتقاء هوش هیجانی برای پرورش کودک موفق



هوش هیجانی,هوش هیجانی کودک,پرورش کودک موفق,پرورش هوش هیجانی کودک

به توانایی افراد در شناخت و کنترل احساسات شخصی خود و دیگران و همچنین استفاده از این توانایی برای تصمیم گیری بهتر، تفکر خلاقانه، انگیزه بخشیدن به خود و دیگران، لذت بردن از سلامتی و روابط بهتر و زندگی شادتر، «هوش هیجانی» می گویند. تحقیقات نشان می دهد که هوش هیجانی، بهترین پیشگوی دست آوردهای آینده کودک است. همچنین بسیاری از مردم بر این باورند که هوش هیجانی، بیشتر از ضریب هوشی و مهارت های فنی، به موفقیت کودکان کمک می کند اما اقداماتی که شما به عنوان والدین برای ارتقای هوش هیجانی می توانید انجام دهید عبارتند از:

1- آرام باشید
اضطراب خودتان را کاهش دهید. «هری استاک سالیوان»، نظریه ای مبنی بر به ارث بردن اضطراب از والدین را ارائه کرده است. تحقیقات نشان می دهد که تماس لمسی والدین، صدا و حتی حرکات آنها می توان اضطراب نوزاد را کاهش یا افزایش دهد.

2- توانایی حل مسئله را یادش بدهید
به کودکتان بیاموزید که چگونه مشکلات را حل کند. گاهی وقت ها، زمانی که کودکان احساس کنند درک می شوند، راحت تر می توانند مشکلاتشان را قبول و حل کنند؛ البته زمان هایی هست که آنها برای این کار، به کمک والدین خود نیز نیاز دارند. بهترین کار این است که صبر کنید تا آنها، خودشان برای حل مشکلات، سراغتان بیایند و کمک بخواهند.

3- آرامش را به کودک بیاموزید
به او یاد بدهید که چگونه خودش را تسکین دهد و آرام کند. کودک، معنای آرامش بخشیدن را از والدین می آموزد ویاد می گیرد که چگونه نیازهای خود را کنترل کند و در زندگی، چگونه خود را در برابر مشکلات، آرام نگه دارد.

4- تایید کنید
احساسات فرزندتان را بپذیرید و آن را تایید کنید. به او بگویید که نمی تواند احساساتش را انتخاب کند اما باید یاد بگیرد که با آن احساسات، چه کند و چگونه آنها را بروز دهد.

5- همدردی کنید
با او همدردی کنید. زمانی که برای احساس ناراحتی یا عصبانیت فرزند خود، نمی توانید کاری انجام دهید، بهترین کار، همدردی با اوست. انسان ها، وقتی بدانند کسی هست که آنها را درک کند، راحت تر، با مشکلات احساسی خود، کنار می آیند.

همدردی کردن، به کودک کمک می کند که متوجه شود زندگی، احساسی خطرناک یا شرم آور نیست و همه،در زندگی شان، با احساسات متفاوت، درگیرند؛ همچنین او، همدردی با دیگران را یاد می گیرد. شما می توانید از این جمله ها هم کمک بگیرید: «می دانم که سخت است دست از بازی بکشی و بیایی با هم شام بخوریم اما حالا زمان شام خوردن است.»

6- تحقیر نکنید
به او اجازه دهید احساساتش را بیان کند. به جای نادیده گرفتن یا تحقیر کردن احساسات فرزندتان، به او اجازه دهید آنها را بیان کند؛ برای مثال، به او نگویید زخمی به این کوچکی که درد ندارد. با او، طوری رفتار کنید که بتواند احساساتش را برایتان بازگو کند.

نادیده گرفتن خشم و ناراحتی او، سبب نمی شود دردهایش را فراموش کند، بلکه باعث می شود احساساتش را درون خود بریزد. این احساسات، نابود نمی شوند و دنبال راهی برای بروز می گردند و ممکن است خود را به صورت کابوس نشان دهند.

7- خوب گوش کنید
به احساسات و هیجانات کودکتان، گوش دهید. گاهی وقت ها، کودکان نیاز دارند احساساتتان را برایتان بازگو کنند و شما، آنها را بشنوید. این کار، به آنها کمک می کند تا با احساس خود کنار آیند و آن را رها کنند. می توانید از جمله هایی مانند «اگر ناراحت باشی، همه ناراحت می شوند. من کنارت هستم. می توانی با من صحبت کنی» یا «می دانم آنقدر ناراحت و عصبانی هستی که می خواهی فریاد بزنی و گریه کنی. من هم گاهی وقت ها، ایطنوری می شوم» استفاده کنید.

8- در آغوشش بگیرید
فرزند خود را در آغوش بگیرید و به صدای گریه او، واکنش نشان دهید. هوش هیجانی یا ارتباط های اولیه او با دیگران و اعتمادش به اطرافیان، شروع به رشد می کند.

9- بازی «شاید...» را جدی بگیرید
بازی «شاید...» یکی دیگر از بازی هایی است که به کودک کمک می کند احساسات گوناگون را درک کند. وقتی که در خیابان هستید و کسی را غمگین می بینید، این بازی را شروع کنید. اجازه دهید هر کس، دلیل ناراحتی او را حدس بزند: «شاید او دیر به محل کار خود رسیده است»، «شاید با کسی، بحث کرده است» و ...

10- الگو باشید
بهترین الگو برای آنها باشید. کودکان، چیزهایی را که می بینند، انجام می دهند؛ بنابراین الگویی کامل برای او باشید. آیا شما، وقتی عصبانی هستید، کسی را کتک می زنید؟ آیا می توانید هنگام جر و بحث، آرامش خود را حفظ کنید؟ آیا با دیگران، احساس همدردی می کنید؟ همه این کارها را نیز او، از شما می آموزد.

11- درباره اتفاقات دردناک سکوت نکنید
حرف زدن در مورد اتفاقات دردناک را به او یاد دهید. این کار، به کودک کمک می کند در زمان هایی که با اتفاقات دردناک مواجه می شود، احساسات خود را بیان کرد.

12- از احساسات حرف بزنید
زمانی برای سرگرمی و شناخت احساسات، در نظر بگیرید. یادتان باشد که کتاب ها و فیلم ها، فقط برای سرگرمی نیستند. هنگامی که با کودکتان، کتابی را می خوانید یا فیلمی را تماشا می کنید، از او، در مورد اتفاقاتی که در کتاب رخ داده و شخصیت ها، بپرسید و درباره چیستی و چرایی این احساسات با او گفتگو کنید.

13- موقعیت سازی کنید
از او بپرسید «تو، چه کار می کردی اگر...؟» شما می توانید هنگامی که در ماشین و پشت ترافیک هستید یا هنگام صرف شام دور میز، این بازی را با کودکان انجام دهید. سوال های مختلف، به او کمک می کنند تا در مورد راه های مختلف واکنش نشان دهد و در موقعیت های مختلف، فکر کند. برای مثال، از او بپرسید: «اگر من، تو را به خاطر کاری که نکردی، سرزنش کنم، چه کار می کنی؟»

منبع:مجله موفقیت


ویدیو مرتبط :
قصه هایی برای پرورش هوش کودک

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

پرورش هوش هیجانی کودک


هنگامی كه شما به كودك خود كمك می كنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درك كرده و آنها را مدیریت كند در واقع به او كمك می كنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی در او افزایش پیدا كند.

نی نی سایت: كودكان موجب می شوند كه واژه "دمدمی مزاج" معنای جدیدی پیدا كند. یك لحظه كودك شما پادشاه جهان است و با شادی و خوشحالی به این سو و آن سو می دود؛ كمی بعد مثل یك گاو نر خشمگین شده است، از روی ناامیدی مطلق گریه می كند و اسباب بازیهایش را به این سو و آن سوی اتاق پرتاب می كند. مانند بسیاری دیگر از والدین ممكن است برای شما هم پیدا كردن راهی برای پاسخ دادن به احساسات و رفتارهای كودك در این لحظات سخت و دشوار، مشكل باشد.

متخصصان بر این باورند كه این لحظات در اوایل دوران كودكی (زمانی كه او محدودیتهای خود را در فرآیند رشد عاطفی اش تجربه می كند) بهترین فرصتهایی هستند كه شما می توانید از آنها استفاده كرده و به كودك خود آموزش دهید كه چگونه احساسات قدرتمند خود را مدیریت كرده و خود را آرام كند. محیط امن خانواده بهترین جایی است كه می توان در آن این درسهای مهم زندگی را یاد داد و یاد گرفت.



هنگامی كه شما به كودك خود كمك می كنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درك كرده و آنها را مدیریت كند در واقع به او كمك می كنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی در او افزایش پیدا كند.

كودكی كه بهره هوش عاطفی او بالاتر باشد قادر است ارتباط بهتری با احساسات خود برقرار كند؛ در هنگام اوج هیجانهای عاطفی خود را آرامتر كند؛ دیگران را بهتر درك كرده و با آنها بهتر ارتباط برقرار كند؛ و ایجاد روابط دوستانه محكمتر برای او آسان تر است.

متخصصان بر اهمیت بهره هوش هیجانی و نقش آن در كمك به كودكان برای افزایش سطح اعتماد به نفس و مسوولیت پذیری و نهایتا تبدیل شدن به بزرگسالانی كه بتوانند با مهارت با دیگر افراد جامعه ارتباط برقرار كنند تاكید می كنند.

شما چگونه می توانید به كودك خود كمك كنید تا بهره هوش عاطفی اش افزایش پیدا كند؟ تكنیك هایی وجود دارند كه "هدایت عاطفی" نامیده می شوند و در واقع یك دستورالعمل گام به گام است كه شما می توانید با استفاده از آن به كودك خود آموزش دهید كه احساساتش را تجزیه و تحلیل كرده و در هنگام برخورد با مشكلات روحی و عاطفی آنها را مدیریت كند. یك تكنیك در اینجا شرح داده شده است.



با توجه و ابراز احساسات به حرفهای او گوش بدهید

هنگامی كه كودك از احساسات خودش برای شما می گوید با دقت به حرفهای او گوش بدهید سپس همه آنچه را با شما در میان گذاشته است مجددا برایش بازگو كنید. مثلا اگر فكر می كنید كه بواسطه اینكه شما زمان زیادی را به مراقبت از نوزاد جدید خود اختصاص می دهید كودك شما احساس می كند ترك و رها شده است همین مطلب را با او در میان گذاشته و بپرسید كه آیا واقعا چنین احساسی دارد؟ در صورتی كه پاسخ او مثبت بود می توانید بگویید: «درسته. مامان باید وقت زیادی برای كوچولو می گذاشت».

آنگاه مثالهایی از زندگی خودتان را برای او بگویید تا به او نشان دهید كه حرفهای او را می فهمید. به او بگویید كه زمانی كه برادر یا خواهرتان با پدرتان به شهر بازی می رفتند و شما نمی توانستید بروید چه احساسی داشتید؛ بگویید كه مادر یا پدرتان چگونه به شما كمك می كردند تا احساس بهتری پیدا كنید. این كار موجب می شود كودك شما بفهمد كه همه افراد اینگونه احساسات را تجربه می كنند و نهایتا هم از این مرحله عبور می كنند.





به كودك خود كمك كنید تا احساسات خود را نامگذاری كند

دامنه لغات كودك شما ضعیف بوده و درك او نیز از علت و معلولها بسیار ابتدایی و اولیه است؛ در نتیجه او برای تشریح احساسات خودش با مشكل مواجه می شود. شما می توانید به او كمك كنید تا نامهایی را برای احساسات مختلف خودش انتخاب كند و در نتیجه یك لغتنامه برای احساساتش ایجاد كند. اگر او به خاطر اینكه نمی تواند به پارك برود احساس ناامیدی یا ناكامی می كند شما می توانید بگویید: «احساس می كنی ناراحت هستی؟».

همچنین می توانید به او كمك كنید تا بفهمد كه داشتن احساسات متضاد یا متعارض پیرامون یك چیز طبیعی است. مثلا او می تواند در هفته اولی كه به مهدكودك می رود هم هیجان زده باشد و هم كمی بترسد.

اگر به نظر می رسد كه كودك شما بدون دلیل مشخصی ناراحت یا آشفته است سعی كنید به اتفاقات اخیر فكر كنید و علت احتمالی مشكل او را پیدا كنید. آیا اخیرا خانه خود را عوض كرده اید؟ آیا شما و همسرتان در حضور كودك دعوا كرده اید؟ اگر مطمئن نیستید كه عامل ناراحتی او چیست هنگام بازی كردن حركات او را نگاه كرده و به حرفهایی كه می زند گوش دهید. اگر او در هنگام بازی با عروسكهایش عروسك مادر را مرتب در حال داد و بیداد كردن بازی می دهد مطمئنا می توانید بفهمید كه علت ناراحتی او چیست!



احساسات كودك خود را با ارزش شمرده و آنها را تائید كنید

هنگامی كه كودك شما نمی تواند پازل را كامل كند و در نتیجه عصبانی می شود و كج خلقی می كند به جای اینكه به او بگویید: «دلیلی وجود ندارد كه اینقدر ناراحت باشی» بهتر است تصدیق كنید كه واكنش او كاملا طبیعی است. بگویید: «وقتی آدم نمی تونه پازل را كامل كنه واقعا حوصله اش سر می ره. مگه نه؟». اگر به او بگویید كه واكنشهایش بیمورد یا بیش از حد هستند او احساس می كند كه گویی باید جلوی بروز احساسات خودش را بگیرد.





كج خلقی ها و بد اخلاقی های او را به یك ابزار آموزشی مفید تبدیل كنید

اگر كودك شما پس از اینكه می فهمد باید توسط دندانپزشك معاینه شود، ناراحت و آشفته می شود با آماده شدن برای ویزیت دكتر به او كمك كنید تا كنترل خودش را به دست بیاورد. درباره اینكه چرا از معاینه توسط دندانپزشك می ترسد، اینكه انتظار دارد یا پیش بینی می كند كه در زمان معاینه چه اتفاقاتی بیفتد و اینكه چرا او باید توسط دندانپزشك معاینه شود با او صحبت كنید. درباره زمانی كه می خواسته اید با گروه سرود روی صحنه بروید و سرود بخوانید و ترسیده بودید یا زمانی كه می خواستید یك كار جدید را شروع كنید و از آن می ترسیدید و یكی از دوستانتان به شما كمك كرد تا احساس بهتری پیدا كرده و ترس خود را كنار بگذارید با او صحبت كنید. صحبتهای عاطفی و صحبت كردن پیرامون احساسات برای كودكان (همانند بزرگسالان) بسیار مفید است.
از مشكلات عاطفی برای آموزش نحوه حل مشكلات استفاده كنید

هنگامی كه كودك با شما یا یك بچه دیگر مشكل پیدا می كند محدودیتهای او را به وضوح برایش توضیح دهید سپس او را به سمت پیدا كردن راه حل مناسب راهنمایی كنید. مثلا شما می توانید بگویید: «می دانم از اینكه خواهرت ساختمانی را كه با آجرهای اسباب بازی ساخته بود خراب كرد عصبانی هستی. اما نباید او را بزنی. پس وقتی عصبانی می شوی چه كار دیگری می توانی بكنی؟».

اگر كودك شما ایده ای در مورد راه حل مناسب ندارد چند گزینه در اختیار او قرار دهید. متخصصین در زمینه مدیریت عصبانیت، توصیه می كنند كه در چنین شرایطی به كودك خود بگویید اول شكم، آرواره و مُچ دستهایش را چك كند و ببیند كه آیا آنها سالم هستند، سپس یك نفس عمیق بكشد تا عصبانیت را از بدن خود بیرون كند و همچنین احساس بهتری از به دست آوردن مجدد كنترل خودش پیدا كند. آنگاه به كودك خود كمك كنید تا با صدای بلند و محكم درباره عصبانیتش حرف بزند؛ او می تواند با یك جمله شبیه به این حرفش را آغاز كند: «وقتی داد می زنی من عصبانی می شوم». كودكان باید بدانند كه عصبانی شدن طبیعی است اما فقط تا جایی كه به دیگران به این خاطر آزار و آسیب نرسانند.





با حفظ آرامش خودتان یك الگوی مناسب برای كودك باشید

همچنین شما می خواهید بدانید كه در برابر ابراز احساسات كودك خودتان چگونه واكنش نشان می دهید. بسیار مهم است كه در زمان عصبانیت جملات و حرفهای نامناسب، تند و زننده به كار نبرید. بهتر است به جای گفتن اینكه «تو من رو دیوونه می كنی» بگویید: «وقتی این كار را می كنی من عصبانی می شوم»؛ در این صورت كودك شما می فهمد كه مشكل به رفتار او بر می گردد نه به خود او. از انتقاد بیش از حد خودداری كنید زیرا موجب می شود كه كودك اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.

بیشتر و پیشتر از هر چیز دیگر سعی كنید احساسات خودتان را نیز در نظر بگیرید. برخی از والدین احساسات منفی خودشان را در نظر نمی گیرند تا شاید بتوانند ناراحتی یا مشكلات كودكشان را كاهش دهند. اما پنهان كردن احساسات واقعی خودتان تنها موجب گیج شدن كودك می شود. مثلا در صورتی كه به كودك بگویید كه ناراحت هستید اما رفتار نامناسبی از خودتان بروز ندهید به كودك نشان داده اید كه می توان شدیدترین احساسات را نیز به خوبی سركوب كرد.